دیدارنیوز ـ حامد شجاعی: رمان "تن تنهایی" نخستین اثر منتشر شده از سحر سخایی، داستان زندگی و مرگ و عشق و انتخاب و فراق و وصال در بستری موسیقاییست. گویا چنانکه نویسنده عناوین فصول را با بهرهگیری از گوشههای ردیف یا قطعاتی از موسیقی ایرانی انتخاب کرده، خواننده داستان در میانه دوئت تار و کمانچه با نوازندگی سبا و بردیا نشسته و در این میان رضا با فلوتش بخشهایی از اجرا را از آن حس و حال ردیفی دور میکند و رگههایی از موسیقی وزین تلفیقی به کار میبخشد.
با روشن شدن صحنه داستان سبا و بردیا در دو سمت سن نشستهاند و هر زخمهای با آرشهای پاسخ میگیرد و هر شیهه کمانچه، گویا نالهای درخور از تار را در پی دارد. از جایی به بعد رضا هم به روی صحنه میآید و در میان آن دو نفر، ایستاده مشغول فلوتنوازی میشود. برای بیننده چنین اجرایی که مشغول لذت بردن از نوای موسیقی و هارمونی سازها و سوال و جوابها و پاساژهاست شاید در تمام طول اجرا مهم نباشد که عقبه خانوادگی هر یک از نوازندگان چه بوده و کودکیشان چگونه گذشته و کدام اتفاق در زندگی هر یک، ایشان را به جهان موسیقی پرتاب کرده و چه رنجهایی کشیدهاند و چه زخمهایی بر روح و جانشان وارد شده تا به مرحله زایش هنری برسند؟ و این دقیقا همان دغدغهایست که سخایی در یکایک سطرهای نخستین رمانش دنبال میکند.
قابل تصور است که بخشهایی از این اثر برگرفته از تجربیات شخصی نویسنده باشد اما فراتر از آن، خواننده در تمام طول داستان با نوع شخصیتپردازی و گرهافکنیهایی که پیرامون هر یک از شخصیتهای اصلی داستان و حتی لایه ارتباطی اطراف آنها، یعنی پدر و مادر و بستگانی که گذشته و حال ایشان را تشکیل دادهاند، صورت میگیرد خود را شریک کشمکشها و مسائل آنها دانسته و میتواند به تناوب با بردیا و سبا و رضا احساس همدلی نماید یا بر آنها بشورد. "تن تنهایی" رمانی ساده و رئال است که نویسنده در نگارش آن بیهوده به دنبال ایجاد پیرایه یا پیچیدهسازی داستان نرفته و چون در فضایی به روایتگری پرداخته که آمیخته با تجارب شخصی خود او، به عنوان یک موزیسین و نوازنده ساز ایرانی، بوده است برای مخاطب، باورپذیر میشود و داستان را نه در آغاز و پایان، که در مسیری میبیند که نتیجهاش "هجرانیهای مدام و جاماندگیهای مدامتر" است و انسانهایی که در میان جمع اما تنهایند و اجتماعی که از کنار هم قرار گرفتن این جماعت تنها شکل گرفته است. جماعتی که هر یک محکوم به حمل تنهایی خود در میان همهمههاست.
در مجموع "تن تنهایی"، به ویژه به عنوان نخستین تجربه منتشرشده یک نویسنده جوان، رمانی موفق و نویدبخش تولد نویسندهای خوشقریحه و اهل مطالعه در ادبیات داستانی ایران است که تسلطش به حوزه موسیقی و تحصیلاتش در رشته اتنوموزیکولوژی میتواند حتی در معرفی بهتر موسیقی به مخاطبان رمان و ادبیات هم موثر باشد.
در عین حال، شاید بهتر بود در این رمان، نویسنده در قالب پاورقی، مفهوم عناوین انتخاب شده برای هر فصل را توضیح میداد و به این بهانه امکان آشنایی کوتاه خوانندگان با وجه تسمیه و گوشههای انتخاب شده برای نام هر فصل را فراهم میکرد.
همچنین به نظر میرسد که کتاب در بخشهایی از نظر ویراستاری دچار اشکال میباشد که این امر مشخصا در فصلهای پرواز عشق و بستهنگار خواننده را در درک زمان افعال با مشکل مواجه میسازد. در قسمتهای اندکی از داستان هم به نظر میرسد که نویسنده در نگهداشتن زاویه دید، کمی به دردسر میافتد که البته این مساله آنقدر چشمگیر نیست که به کلیت داستان آسیبی وارد کند.
مخلص کلام آنکه در روزهای خستگی از شرایط تبعی شیوع یک بیماری بیسر و ته که گویا یکی از ماموریتهای جدی آن، یادآوری مبالغهآمیز تنهایی و ناتوانی انسانهاست، "تن تنهایی" رمانیست که با چاشنی نوستالژی و موسیقی به خواننده یادآوری میکند که زندگی، سفری یگانه و فرصتی جانکاه است و انتخاب با خود انسان است که چگونه در این شرایط سخت و فرصت کوتاه، بیتوجه به عدالت زندگی، از لحظههای موجود و باقیماندهاش با نهایت لذت ممکن، بهره ببرد.