تیتر امروز

هشدار فرمانده ارتش به تل‌آویو پس از حادثه اصفهان/ واکنش بلینکن/ شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا پس از نمازجمعه
تنش میان ایران و اسرائیل پس از حمله تروریستی دمشق

هشدار فرمانده ارتش به تل‌آویو پس از حادثه اصفهان/ واکنش بلینکن/ شعار مرگ بر اسرائیل و آمریکا پس از نمازجمعه

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!
افاضات اضافه

به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!

در هفته‌ای که گذشت، عوام‌الملک به مسایل مهم و حساسی چون موی نسوان پرداخته و درباره حوادث اخیر در کشور گفته ما عوام، رعیتی بیش نیستیم و نباید این را فراموش کنیم.

هزارتو؛ سوءتفاهمی درباره­‌ی غافلگیری

«هزارتو» به سبب تقلید‌های فراوانی که از نمونه­‌های پیش از خود داشته، به طرز واضحی قابل پیش­ بینی است و این مسئله برای فیلمی که تمام قُوای خود را روی مسئله­‌ی غافلگیری مخاطب گذاشته، شکستی تمام عیار محسوب می­ شود، چراکه فیلم جز همین بازی­‌های بیهوده­‌ی به اصطلاح رازآمیزش، چیز دیگری در چنته ندارد. نه مسائل عاطفی را بین کاراکترهایش دراماتیزه می­ کند و نه حتی کاراکتر‌ها را به مرحله­‌ای می­ رساند که چندان با اهمیت جلوه کنند. فیلم به شکل کسل­ کننده­‌ای فاقد یک لحن واحد و یک روایت درست از یک ماجراست.

کد خبر: ۴۴۷۹۸
۱۴:۵۶ - ۲۲ آذر ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ ایمان رضایی: در میان آثاری که اخیرا در مسیر جریان اصلی روی پرده سینمای ایران می­ روند، شاهد دو قالب یا تِمِ کلی در رابطه با آن­ها هستیم. اصولا فیلم ­های سینمای بدنه ایران یا کمدی­‌های مبتذل و بی­ ارزشی هستند که صرفا مخاطب ناآگاه و عامه مردم را با پست­‌ترین سطح سرگرمی درگیر می­ کنند، یا درام­‌های اجتماعی نخ­ نما شده­‌ای هستند که تمام پایه و اساسشان را بر مقوله "مخدوش سازی اعصاب مخاطب" بنا کرده­ اند. میان این ملغمه­‌ی تاسف برانگیز، فیلمسازی جوان به نام امیرحسین ترابی نیز اولین کار خود را همراه و همسو با همین جریان دِمُده شده پیش برده و چه بسا به فروش و بازخورد‌های قابل قبولی هم دست پیدا کرده است.

«هزارتو» به سبب تقلید‌های فراوانی که از نمونه­‌های پیش از خود داشته، به طرز واضحی قابل پیش­ بینی است و این مسئله برای فیلمی که تمام قُوای خود را روی مسئله­‌ی غافلگیری مخاطب گذاشته، شکستی تمام عیار محسوب می­ شود، چراکه فیلم جز همین بازی­‌های بیهوده­‌ی به اصطلاح رازآمیزش، چیز دیگری در چنته ندارد. نه مسائل عاطفی را بین کاراکترهایش دراماتیزه می­ کند و نه حتی کاراکتر‌ها را به مرحله­‌ای می­ رساند که چندان با اهمیت جلوه کنند.
 
 
هزارتو؛ سوءتفاهمی درباره­‌ی غافلگیری
 

فیلم به شکل کسل­ کننده­‌ای فاقد یک لحن واحد و یک روایت درست از یک ماجراست. گاهی چهره­‌ی در هم پدر از گم شدن فرزندش کات می­ خورد به شوخی­‌های بی­ مزه­‌ی پژمان جمشیدی (دایی فرزند مفقود) که اساسا منجر به یک حس­ زدایی کامل و ایجاد فاصله­‌ای عمیق با دراماتیک پیش بردن ماجراست. در واقع فیلم آنقدر درگیر گره­‌های غافلگیرکننده­‌ی خود می­ شود که به طور کلی وجهه­‌ی دراماتیک ماجرا را از یاد می­ برد و اصلا فضای داخل خانه، نه خانواده می­ سازد و نه نگرانی خانواده را، بلکه تنها آشوبی کاغذی از دعوا‌های ساختگی پیرامون فاجعه­‌ی به بار آمده را شاهدیم.

گم شدن پسربچه و خلأ عاطفی خانواده، رفته رفته تبدیل به یک بازی/سرگرمی می­ شود که برخلاف آنچه ادعا می­ کند نیز چندان پیچیده نیست و تقریبا از همان اوایل، قابل پیش­ بینی است. به هم دوختن روابط با کمی چاشنی خیانت تحت عنوان "ایجاد هزارتو" و آسیب­ شناسی­‌های سطحی از نگاه فیلمساز تازه­ کار نسبت به مسائل اجتماعی، تمام آن چیزی است که بزرگ­ترین ضربه­‌ها را به فیلم وارد کرده است.

اما در کنار تمام این ایرادات مضامینی، فیلم از لحاظ فنی و تکنیکی نیز دچار ضعف­‌های غیرقابل قبولی­ است که گا‌هی ذوق مخاطب را کور می­ کند. تنالیته­‌ی سرد و بی روح فیلم چندان با دوربین پر تلاطم و بازیگوشش همخوانی ندارد. جایگاه کاراکتر‌ها در نما/پلان‌ها از لحاظ ادراک حسی، چینش درستی ندارد و تماما همه چیز دست به دست هم داده تا "هزارتو" در منجلابی که خودش برای خودش می­ آفریند غرق شود. ایده­‌ی قطره­ چکانی اطلاعات و ذره ذره فهماندن یک معضل به مخاطب را به ساده­‌ترین شکل ممکن پیش می­ برد و دیگر معضل­ هایش را نیز به روش­‌های کودکانه­‌ای حل می­ کند.
 
 
هزارتو؛ سوءتفاهمی درباره­‌ی غافلگیری
 

شهاب حسینی که این روز‌ها شمایلی است از سوپراستار تمام و کمال سینمای ایران، از معدود بازی­‌های بد و کنترل نشده­‌ی خود را به اجرا در آورده و ساره بیات نیز همچنان به تکرار همان بغض­‌ها و فریاد‌ها و عصبانیت­‌های تیپیکال خودش مشغول است. پژمان جمشیدی همواره ثابت کرده که پتانسیل ارائه نقش­‌های جدی و غیر کمیک را ندارد و از طرفی دیگر با بهره­ گیری از تیپ طنازی که پیش از این برای خودش دست و پا کرده، شخصیت­‌های جدی و دراماتیکش را نیز دچار آسیب­‌های جدی می­ کند. این مجموعه تصمیم­‌های اشتباه کارگردان منجر به حادثه­‌ای تحت عنوان "هزارتو" شده که ابدا حتی نزدیک به خلق آن هزارتو نیز نمی­ شود. درواقع تطابق و هماهنگی بین محتوا و فرم شکل نمی­ گیرد و چه بسا محتوایی در کار نیست و از پس آن نیز فرمی شکل نگرفته است.

در نگاهی کلی با مقیاسی بزرگ­تر، هزارتو تحت سیطره همان آثاری­ است که علی­رغم ویترین جذابشان، چیزی برای ارائه ندارند. آثاری که همواره هیاهویی پرهیجان پیرامون خود می­ سازند و تهی­‌تر از آن­ند که آن جذابیت­‌ها را به درون خود نیز ارجاع دهند. به این امید که فیلمسازان جوان و خوش ذوقمان پیرو این مسیر منسوخ شده نباشند و سینمایی اصیل­‌تر با جایگاهی رفیع­‌تر را در آینده شاهد باشیم.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی