
محمد منصور نژاد،استاد دانشگاه یادداشتی را با عنوان گفتگویی با دکتر سریع القلم را برای دیدارنیوز ارسال کرده است که میخوانید.
دیدارنیوزـ محمدمنصور نژاد*: در کلیپی استاد خوبم، جناب دکتر محمودسریع القلم، در کشورمان عامل اصلی عقب ماندگی، خشونت و... را به ویژگی شخصیتی ایرانیان مربوط میدانند. ایشان شواهد فراوان میآورند که از اندونزی تا آمریکا (برخلاف ما) راه اجماع سازی را بلدند و مسیر توسعه هم از اجماع سازی میگذرد.
این سخن خطا نیست، اما کامل هم نیست. زیرا در آن به جای علت، به معلول توجه شد. همه سخن آن است که چرا ویژگی شخصیت ما چنین است؟ چرا نمیتوانیم به وفاق برسیم؟ و، اما پاسخ اجمالی من:
۱. ایران از بسیار معدود کشورهای جهان است که دست کم تاریخ ۶ هزارساله دارد. این نکته از جهتی غرور آفرین است، اما از جهت دیگر این تاریخ طولانی، لاجرم فرهنگ، اساطیر و باورهای ۶۰ قرنهای را نیز حامل است، که عبور از ان (برخلاف ملل نوپا که راحت میتوانند به روز شوند)، هرگز آسان نیست!
۲. تاریخ ایران همواره فرد مدار بود و شاه و شاهنشاهی برای کل کشور، به غلط یا درست تصمیم میگرفت. هیچگاه امکان تمرین کار جمعی و نرمش برای وفاقی که از بطن و متن جامعه بر آید را نداشتیم. اگر ارامشی هم گاهی داشتیم، امنیت اجتماعی شده نبود و. با شور، مشورت و روند دمکراتیک بیگانه بودیم و.
۳. استاد داریوش شایگان، در کتاب پنج اقلیم حضور، بدرستی میگویند: وصف منحصربهفرد ایرانیان شاعرانگی است. هیچ ملتی به شعر و شاعران، مثل ایرانیان اهمیت نداده است.
اما پرسشی؛ چرا چنین است؟ مهمترین دلیل و بلکه علتش ان است که ایرانیان از یکسو حرف برای گفتن داشتند و از سوی دیگر اگر سخنانش را صریح میگفت، سرش را بر باد میداد! از این رو ناچار پیامش را با کنایه، مجاز، تمثیل، تشبیه، آن هم در قالبهای زیبای نظم و منظوم بیان کرد.
ناگفته نماند که همه اشعار هم به حقیقت گویی و واقعیات اختصاص نداشت و بلکه برخی، همان فرهنگ سلطه و استبداد را بازتولید میکرد و در خدمت اصحاب قدرت بود.
۴. اگر چنین است پس چرا از این فرهنگ عبور نمیکنیم؟
برای انکه عبور از اساطیر و فرهنگی که با گوشت و پوستمان عجین است، سهل نیست.
باید با داشتهها برخورد انتقادی کنیم! اما فرهنگ نقد را به ما یاد ندادند: از این رو در سیاه و سفید بینی و در زنده باد فلانی و یا برعکس مرده باد، درجا میزنیم.
اگر نقدی به فلان شخصیت تاریخی (سیاسی یا ادبی و...) مطرح شود، فریاد وا اسلاما و وا ایرانا، بلند میشود. بیشتر مایلیم گذشتگانمان را تقدس بخشیم، تا نقد کنیم.
۵. نتیجه انکه تاریخ طولانی ما، امکان تغییر و جرات نقد را از ما گرفته است. گرچه مثل سایر ملل، هر چند با تاخیر، روزی به اجماع و وفاق میرسیم، کار دسته جمعی میآموزیم، در فردیت محدود نمیمانیم و....
اما افسوس که فرصتهای زیادی را از دست میدهیم و از رقابتهای جهانی باز میمانیم.
استاد دانشگاه *