
رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بینالملل گفت: در عرف بینالمللی، خروج از انپیتی یعنی کشوری که خارج میشود، قصد ساخت بمب را دارد. در غیر این صورت، هزینههای خروج از انپیتی چنان زیاد است که معمولاً هیچ کشوری دست به چنین کاری نمیزند.
دیدارنیوز: رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بینالملل میگوید که در عرف بینالملل، خروج از انپیتی به معنای ساخت بمب است.
قهرمانپور درباره بحث خروج ایران از معاهده منع گسترش تسلیحات یا همان انپیتی (که توسط برخی از نمایندگان تندروی مجلس مطرح شده) با هممیهن گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
بحث خروج از انپیتی چگونه و با چه هدفی بناست اجرایی شود و اساساً چه منطقی دارد؟
ببینید بخشی از حاکمیت بر این باور است که غرب و اسرائیل به نوعی قصد مماشات با ایران را ندارند و حتی آماده تهاجم احتمالی نظامی میشوند؛ بنابراین، بحث از این است که اگر ایران قدرت بازدارندگیاش را نشان ندهد و از ابزارهای موجود خودش استفاده نکند و در واقع آنها را تهدید نکند، غرب از این سیاست خودش عقبنشینی نمیکند. بهزعم این عده، تهدید ایران به خروج از انپیتی و عملیکردن آن میتواند غرب را به این نتیجه برساند که در مقابل ایران کوتاه بیاید.
چنین طرحی در فرایند اجرایی بناست چه مسیری را پی بگیرد؟ پس از اینکه ما این خروج را اعلام کردیم، بناست چه کنیم؟
خروج از انپیتی دو بُعد دارد. در بُعد حقوقی، برخلاف چیزی که در ایران برخی تصور میکنند، خروج از پیمان انپیتی، برخلاف سایر معاهدات، خودکار نیست؛ یعنی صرفاً با دادن بیانیه از سوی ایران محقق نمیشود. براساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و تصمیمات کمیته بازنگری پیمان انپیتی، خروج از این پیمان، منوط به تأیید شورای امنیت است؛ چون پیمان انپیتی یا منع اشاعه، ربط مستقیمی به امنیت بینالملل دارد، در این مورد، خروج از نظر حقوقی به تأیید شورای امنیت مشروط و منوط شده است، کما اینکه شورای امنیت تا الان خروج کره شمالی از پیمان انپیتی در سال ۲۰۰۲ را تأیید نکرده است؛ اما از نظر سیاسی، بله، کشوری میتواند مثل کره شمالی اعلام کند که از پیمان خارج میشود.
هر کشوری از جمله ایران، میتواند بر اساس ماده ۱۰ انپیتی، نامهای را به شورای امنیت بدهد و اعلام کند که میخواهد، به این دلیل که منافع عالیه یا منافع ملیاش به واسطه حضور در این پیمان تهدید میشود، دیگر قصد ادامه عضویت یا حضور در این پیمان را ندارد. این نامه را میدهد و ۹۰ روز بعد از آن، آن کشور از نظر سیاسی از پیمان خارج میشود، همکاریهایش را با آژانس قطع میکند و دیگر به بازرسها اجازه نمیدهد که از تأسیساتش بازدید کنند.
در این بُعد سیاسی معمولاً بحران جدی پیش میآید. تا الان تنها کشوری که از پیمان خارج شده، کره شمالی است. به دلیل حساسیت ویژهای که جامعه بینالمللی و قدرتهای بزرگ نسبت به پیمان انپیتی دارند، خروج از این پیمان را بسیار دشوار کردهاند، هم از نظر حقوقی و هم از نظر سیاسی؛ بنابراین، میشود گفت خروج از این پیمان تهدیدی جدی برای نظم هستهای و بهتبع امنیت هستهای در دنیاست و به همین خاطر کشورهای غربی نسبت به این موضوع بسیار حساس هستند.
هزینه - فایده چنین طرحی برای ایران چیست؟
در عرف بینالمللی، خروج از انپیتی یعنی کشوری که خارج میشود، قصد ساخت بمب را دارد. در غیر این صورت، هزینههای خروج از انپیتی چنان زیاد است که معمولاً هیچ کشوری دست به چنین کاری نمیزند. به عنوان مثال، کوبا که سالها وارد انپیتی نمیشد و میگفت این معاهده امپریالیستی است، نهایتاً به این پیمان پیوست. کشورهایی مثل هند و پاکستان که از ابتدا به این پیمان نپیوستند، هستهای شدهاند و امروز هم قصد پیوستن ندارند.
بنابراین، معنای رایج و عرفی خروج از پیمان انپیتی، این است که آن کشور میخواهد بمب بسازد. اگر آن کشور قصد ساخت بمب را نداشته باشد، هزینههای خروج به قدری زیاد است که بر آن فواید احتمالیاش میچربد؛ اما اگر کشوری قصد ساخت بمب را داشته باشد، مثل کره شمالی و از انپیتی خارج شود، طبیعتاً هزینههای این کار را میپردازد، ولی ممکن است مثل کره شمالی به مدار بقا برود و ارتباطش با دنیا قطع شود. این سناریو برای کشورهای پرجمعیت، بزرگ و واقع در موقعیتهای ژئوپلیتیکی حساس، کار بسیار سخت و دشواری است.
گزینهای که برخی مطرح میکنند، خروج از انپیتی بدون حرکت به سمت مراحل بعدی است، یعنی صرفاً اینکه خروج را به عنوان اهرم فشار اعلام کنند..
ببینید چنین چیزی در دنیا سابقه ندارد و جاانداختن و قبولاندن آن در مجامع بینالمللی کار بسیار دشواری است. کشورها صرفاً در اعتراض به عملکرد غربیها از انپیتی خارج نمیشوند. اقدامات دیگری میتوانند انجام دهند. خروج از انپیتی، آخرین و حساسترین مرحله تنش میان یک کشور و به یک معنا جامعه بینالمللی است. فراموش نکنیم که مسئله سلاح هستهای و امنیت هستهای، فعلاً حساسترین مسئله در امنیت بینالملل است.
حساسیتی که قدرتهای بزرگ نسبت به این موضوع دارند، نسبت به موضوعات دیگر ندارند؛ به عنوان مثال میتوانید مسئله هستهای را با تروریسم مقایسه کنید. آمریکا بعد از حمله یازده سپتامبر، «جنگ جهانی با تروریسم» را در اولویت خودش قرار داد، اما شاهد بودیم که در سال ۲۰۱۹ از افغانستان خارج شد و عملاً این سیاست را کنار گذاشت؛ اما هیچیک از قدرتهای بزرگ، حتی چین و روسیه، در ۷۰ سال گذشته هیچ گاه مسئله هستهای را از اولویت خودشان خارج نکردهاند.
از طرف دیگر، توافق نانوشتهای بین پنج قدرت هستهای عضو انپیتی یا همان پنج عضو دائمی شورای امنیت وجود دارد، مبنی بر اینکه تا جایی که امکان دارد، هیچ دولت دیگری به جز اینها هستهای نشوند. به همین خاطر از حدود ۴۰ کشوری که از دهه ۱۹۶۰ دنبال دسترسی به بمب اتم بودهاند، تقریباً ۹۶ درصد موفق نشدهاند و صرفاً خارج از انپیتی، سه نمونه هستهای شدهاند: هند، پاکستان و اسرائیل. کره شمالی هم با خروج از انپیتی و تحمل هزینههای این کار نهایتاً توانست بمب بسازد؛ بنابراین میخواهم بگویم شاید چین و روسیه در برخی موارد مثل اعمال تحریمها با غرب مخالف باشند، ولی درباره هستهاینشدن کشورها، منافع مشترکی با غرب دارند.
این ایده به عنوان یک واکنش مطرح شده است، به عنوان اقدامی در شرایطی که ایراٌن در آن قرار دارد. با توجه به اینکه شما هم این ایده را تأیید نمیکنید، به نظرتان الان ایران باید چه کند؟
قبل از اینکه بگوییم چه کار کند، باید بگوییم چه کار میتواند بکند؟ یعنی اینجا مسئله چه کار باید کرد اگر بدون توجه به تواناییهای واقعی ما باشد، آرمانی بیش نیست. واقعیت هم این است که ما قدرت منطقهای هستیم، قدرت جهانی نیستیم که توانایی ایستادگی در برابر فشار قدرتهای بزرگ را داشته باشیم. از طرف دیگر سیاست ما هم در چهار دهه گذشته نظامیگری در سیاست بینالملل نبوده است. تجهیزاتی هم که خریدهایم، ساختهایم و با هزار زحمت به دست آوردهایم، برای دفاع بوده، برای تهاجم نبوده؛ کما اینکه در جنگ ۱۲ روزه اخیر هم معلوم شد ما توان تهاجمی آن چنان زیادی نداریم؛ بنابراین هر راهکاری باید با توجه به این توانایی باشد.
امروز در کشور کسان زیادی هستند که در بیان آرزوها با هم مسابقه میدهند و مدام میگویند چنین کنیم و چنان کنیم؛ ولی طبیعتاً سؤالی که سیاستگذار میپرسد این است که با کدام توان؟ با کدام قدرت؟ با کدام پول میشود این کار را کرد؛ لذا درباره اینکه چه کار باید بکند، به نظرم طبیعتاً اولین مسئله این است که سیاستگذار بپذیرد که تواناییاش محدود است و توانایی مدیریت بهینه شرایط موجود را ندارد. شاید پذیرش این واقعیت، در میان تصمیمگیران اصلیترین قدم باشد برای اینکه تصمیمات را بگیرند. طبیعتاً شرایط سیاستگذار سخت است.
سیاستگذار در مقابل مردم قرار گرفتهاست و وعدههایی داده که امروز نمیتواند از آنها عدول کند و برایش سخت است؛ در عین حال ما با تصمیمهای سخت مواجهیم. همه این را میدانند. نیازی هم به استدلال نیست. همه دیگر امروز در جناحهای مختلف اجماع نظر دارند که شرایط کشور شرایط سخت و پیچیدهای است و نیاز به تصمیمهای حساس و بزرگ است. مسئله این است که باید فکر کنیم و بحث کنیم که این تصمیم بزرگ را چطور بگیریم که هزینهاش برای حاکمیت کم باشد، برای جامعه کم باشد و در واقع طوری باشد که نه سیاستگذار بازنده باشد و نه جامعه.