تیتر امروز

مهدی مطهرنیا: آمریکا به دنبال رژیم چنج در ایران است/ وقتی نخبگان را زندانی می‌کنید در بزنگاه تاریخ تنها می‌شوید/ پیش از صحبت با اپوزیسیون مسایل را با نزدیکان خود حل‌وفصل کنید/ رئیس جمهور، تنها یک معاون اجرایی هماهنگ کننده است!
دولت پزشکیان، جنگ ۱۲ روزه و آینده ایران در ویژه برنامه «میدان پاستور» با تحلیلگر ارشد مسایل بین الملل

مهدی مطهرنیا: آمریکا به دنبال رژیم چنج در ایران است/ وقتی نخبگان را زندانی می‌کنید در بزنگاه تاریخ تنها می‌شوید/ پیش از صحبت با اپوزیسیون مسایل را با نزدیکان خود حل‌وفصل کنید/ رئیس جمهور، تنها یک معاون اجرایی هماهنگ کننده است!

مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد مسایل بین الملل مهمان یکی دیگر از سری برنامه‌های میدان پاستور بود. او معتقد است: دولت خاتمی داشت با یک ادبیات درست مشکلات را حل می‌کرد، اما احمدی نژاد...
آمریکا: ترامپ آماده مذاکره با ایران/ عراقچی: هر لحظه ممکن است جنگ از سر گرفته شود/ واکنش شورای نگهبان به درخواست رفراندوم میرحسین موسوی
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

آمریکا: ترامپ آماده مذاکره با ایران/ عراقچی: هر لحظه ممکن است جنگ از سر گرفته شود/ واکنش شورای نگهبان به درخواست رفراندوم میرحسین موسوی

این صد و چهارمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
ماجرای سحر امامی و ادامه قهرمان‌سازی توسط تندروها ..

افراط تا کجا؟/ صدای رسانه «خودی» هم درآمد

تندروهای داخلی به حدی در بخش‌های مختلف افراط کرده‌اند و به دنبال قهرمان‌سازی هستند که صدای خودی‌های خودشان هم درآمده است؛ نمونه‌اش سحر امامی، مجری صداوسیما که بعد از حمله اسرائیل به ساختمان شیشه‌ای صداوسیما از همه جا در حال جایزه گرفتن و مدال گرفتن است، حتی تکواندو! همین باعث شده تا صدای رسانه اصولگرا و حامی خودشان هم درآید که نوشته: چرا نمی‌فهمیم که تحقیر نماد، تحقیر قهرمان است؟!

کد خبر: ۱۸۸۲۲۶
۱۰:۱۰ - ۱۵ مرداد ۱۴۰۴

افراط تا کجا؟/ صدای رسانه «خودی» درآمد

دیدارنیوز: یک رسانه اصولگرا نوشته که قهرمان آن کسی است که لحظه را جاودانه می‌کند، نه آن‌که مدام تکرار شود. لحظه سحر امامی مجری شبکه خبر ماندگار بود؛ بگذارید ماندگار بماند.

تسنیم نوشت: «در میان هیاهوی بمب‌ها و موشک‌هایی که ۲۶ خردادماه بر پیکر شهر فرود آمد و در میانه شوک و بهت افکار عمومی از حمله مستقیم اسرائیل به ساختمان شیشه‌ای صداوسیما، لحظه‌ای کوتاه در تاریخ رسانه‌ای ایران ثبت شد؛ پلاتویی مقتدرانه، با صدایی آرام، اما نافذ، و کلماتی صریح که سحر امامی، گوینده و مجری شبکه خبر، در یکی از حساس‌ترین دقایق عمر رسانه‌ای‌اش به زبان آورد.

گوینده‌ای از شبکه خبر، که در لحظه‌ای خطیر و تاریخی، دوربین را نگاه کرد، لبخند نزد، انگشت اشاره‌اش را بلند کرد و گفت: «ما ایستاده‌ایم.»

بی‌گمان آن چند ثانیه، تصویر جدیدی از اقتدار رسانه‌ای ایران به نمایش گذاشت. اما پرسش اینجاست: آیا یک لحظه درخشان کافی است برای موجی از تقدیس‌ها، تجلیل‌ها، تجلیل‌سازی‌ها و نمادسازی‌های شتاب‌زده؟ آیا در این مسیر افراط، جایی برای پاسداشت کسانی که جانشان را در همین ماجرا دادند باقی مانده است؟

در همان روز، در همان ساعت، و در همان ساختمان، دو نفر جانشان را گذاشتند پای همین رسانه. نیما رجب‌پور، سردبیر بااخلاق شبکه خبر، و معصومه عظیمی، مسئول دبیرخانه ریاست صداوسیما. چند روز قبل البته در قالبِ مستندی برای لحظاتی ساعات پایانی عمرِ نیما رجب‌پور سردبیر شبکه خبر در قابِ تصویر دیده شد. یا معصومه عظیمی که نامِ او هم به عنوان شهید ساختمان شیشه‌ای به میان آمد.

هرچند مراسمی برای یادبود شهدای رسانه برگزار شد، اما چند عکس، یک قاب، یک آیین ساده و بعد... فراموشی. نقش سحر امامی در آن روز انکارناپذیر است. صدایش لرزید، اما نترسید. تسلطش ستودنی بود و سکوت نکرد. اما همان‌قدر که آن لحظه طلایی بود، همان‌قدر هم خطرناک است اگر بی‌وقفه تکرار شود. رسانه، اگر بلد نباشد کجا متوقف شود، «قهرمانش» را در مسیر تقدیس می‌سوزاند.

نمونه روشنش، همان اتفاق عجیب اهدای «دان یک» تکواندو به سحر امامی بود؛ حرکتی نمادین، اما خالی از معنا، که حتی جامعه ورزش هم با چشمی تردید به آن نگریست. دان یک، نتیجه سال‌ها رنج و مبارزه است؛ نه لوح یادبود برای صدایی که صرفاً درست و به‌موقع پخش شد. چرا با این نماد‌ها چنین سطحی برخورد می‌کنیم؟ چرا نمی‌فهمیم که تحقیر نماد، تحقیر قهرمان است؟!

آن لحظه‌ای که سحر امامی در قاب ماند، بی‌تردید در حافظه تاریخی رسانه ملی ثبت شده است. آن لحظه، یک قطعه بود؛ از پازلی بزرگ‌تر که در آن، شهید نیما رجب‌پور هم هست، معصومه عظیمی هم هست، خانواده‌هایی که داغ دیدند هم هستند، کارمندان گمنامی که در ساختمان ماندند هم هستند.

تجلیل اگر قرار است معنا داشته باشد، باید «متوازن» باشد. نه آن‌قدر افراط‌آمیز که بی‌اعتمادی بسازد، نه آن‌قدر قطره‌ای که قدرشناسی را زیر سؤال ببرد. جای سحر امامی، اگر در قلب مخاطب نشسته، دلیلش کیفیت کارش است؛ نه تعداد دفعاتی که تصویرش را تکرار کرده‌ایم.

تاریخ رسانه‌ها پر است از چهره‌هایی که در لحظه‌ای خاص، نماد شدند. اما ماندگارترین‌شان آنهایی بودند که بلد بودند در اوج، متوقف شوند؛ فهمیدند که «دیده‌نشدن» به موقع، از «نمایش دائم» عزتمندتر است. رسانه اگر می‌خواهد سحر امامی را حفظ کند، نباید او را بسوزاند؛ و خود او نیز، اگر می‌خواهد همچنان محبوب بماند، باید بلد باشد به بعضی مراسم «نه» بگوید، از بعضی تجلیل‌ها عبور کند، و اجازه دهد آن لحظه تاریخی، باوقار باقی بماند. هر قهرمانی اگر بخواهد قهرمان بماند، باید خود مانع قهرمان‌سوزی شود.

برگردیم به اصل روایت: حقیقت، نه نمایش؛ ما هنوز آن لحظه پخش زنده را فراموش نکرده‌ایم. هنوز هم به احترامش می‌ایستیم. اما با همان صداقت، از رسانه‌ها می‌خواهیم که تصویر بزرگ‌تری بسازند. فقط سحر امامی را نبینند؛ صدای خاموش نیما رجب‌پور را هم بشنوند، لبخند فروخورده معصومه عظیمی را هم ثبت کنند.

قهرمان‌سازی را از شهدا آغاز کنیم، نه از بیلبوردها. رسانه ملی اگر می‌خواهد اعتبارش را حفظ کند، باید بیاموزد در برابر وسوسه اغراق، مقاومت کند. از موج نسازد، بلکه از حقیقت بنویسد؛ و در پایان...؛ قهرمان آن کسی است که لحظه را جاودانه می‌کند، نه آن‌که مدام تکرار شود. لحظه سحر امامی، ماندگار بود؛ بگذارید ماندگار بماند. نه در زرق‌وبرق تجلیل‌ها، بلکه در سکوت متین حافظه مردم. نه در نماد‌های بی‌ربط، بلکه در احترام واقعی به آن‌چه بود: صدایی در تاریکی، نوری در شب، اما فقط یکی از صداها، نه همه آنها.

ارسال نظرات
امروز چهارشنبه ۱۵ مرداد
امروز چهارشنبه ۱۵ مرداد
امروز چهارشنبه ۱۵ مرداد
امروز چهارشنبه ۱۵ مرداد