
اکنون، آتشبس به ظاهر برقرار است، اما واقعیت این است که نه صلح داریم و نه جنگ پایانیافته؛ با اقتصادی مواجهیم که در وضعیت تعلیق، نفس میکشد: اقتصادی در سایه ترس، تحریم و بیبرنامگی.
دیدارنیوز: یک اقتصاددان معتقد است: خیلی مایلم که نسبت به وضعیت یک سال آینده اقتصاد کشور خوشبین باشم، اما هیچ سیگنال یا مؤلفهای در راستای بهبود اقتصاد کشور دیده نمیشود. سامانبخشی و قرار گرفتن اقتصاد در مسیر توسعه بیش از هر چیز مستلزم وجود ثبات اقتصادی و سیاسی است که چنین تصویری حداقل برای کوتاه مدت یعنی ۱ تا ۲ سال پیش رو قابل رویت نیست.
جنگ، حتی اگر ۱۲ روزه باشد، اقتصاد را سالها عقب میبرد. در حالی که بسیاری، گزینه جنگ را بعید و غیرمنطقی میدانستند، آنچه اتفاق افتاد، تنها یک رویارویی نظامی نبود؛ بلکه ضربهای سخت و پیشبینینشده به پیکر بیرمق اقتصادی بود که حتی در شرایط صلح هم بر لبه تیغ حرکت میکرد. اکنون، آتشبس به ظاهر برقرار است، اما واقعیت این است که نه صلح داریم و نه جنگ پایانیافته؛ با اقتصادی مواجهیم که در وضعیت تعلیق، نفس میکشد: اقتصادی در سایه ترس، تحریم و بیبرنامگی.
ساختار اقتصادی ایران پیش از جنگ نیز درگیر بحرانهای عمیق، تورمهای افسارگسیخته، ناترازیهای چندلایه، فرار سرمایه، نارضایتی عمومی و حاکمیت مناسبات رانتی بود. حال باید دید در چنین شرایطی، آیا اصولاً امکان بازسازی اقتصادی وجود دارد؟
آیا اقتصاد پساجنگ را میتوان بدون اصلاحات بنیادی و خارجکردن کشور از انزوای مالی و سیاسی جهانی بازتعریف کرد؟ در حالیکه ساختار تصمیمگیری نه بر پایه واقعیت بلکه با توهم مصونیت از جنگ تنظیم شده بود، اکنون چطور باید بر ویرانههای سیاستهای پیشین، امیدی تازه بنا کرد؟
در این پیوند، «محمود جامساز»، اقتصاددان برجسته، در گفتوگو با «اقتصاد۲۴» با نگاهی دقیق به الزامات اقتصاد پساجنگ و مختصات پرریسک وضعیت کنونی، چشماندازهای پیشرو، محدودیتهای عینی و خطاهای تصمیمگیری را واکاوی کرده است.
* با توجه به تداوم تنشها در منطقه، آیا میتوان در شرایط نه جنگ، نه صلح برای بازسازی اقتصادی برنامهریزی کرد؟
- در حالی که سیاستگذاران نظام گزینه جنگ را به سبب یک اشتباه محاسبه و خطای تاکتیکی، محتمل نمیدانستند، اما وارد جنگی ناخواسته شدند که ۱۲ روز به طول انجامید و سرانجام با وساطت ترامپ به یک آتشبس مبتنی بر توافق لفظی طرفین ختم شد که به شدت شکننده و ناپایدار است.
آتشبس، صلح نیست و ممکن است حتی با یک اشتباه انسانی یا یک رویداد غیر مترقبه، به جنگ ختم شود. واژههای صلح و آتشبس دو مفهوم متفاوتند؛ اولی بر یک توافق رسمی و دائمی حکایت دارد، اما دومی یک توافق موقت است که هر آن نقض آن از سوی یکی از طرفین امکانپذیر است. گرچه آتشبس میتواند به عنوان مقدمهای برای صلح انگاشته شود، اما الزاما به صلح نمیانجامد.
در دوران آتشبس به لحاظ عدم قطعیت و پیشبینیناپذیری آینده هرگونه برنامه تدوینی در رابطه با بازسازی اقتصادی با چالش روبهرو میشود، زیرا شرایط پس از آتشبس متمایز از شرایط پیشاجنگ است که البته در آن شرایط نیز برنامهها ناکارآمد و اهداف بسیار دور از دسترس بودند؛ لذا به طریق اولی در شرایط نااطمینانی و متزلزل آتشبس، برنامهریزی برای بازسازی اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است.
اما تدوین برنامه بازسازی اقتصادی و جبران خسارات جنگ در زمان آتشبس، در حاکمیت یک نظام اقتصادی آزاد و حاکمیت قانون میتواند شامل اقداماتی به شرح ذیل باشد:
نخست تعریف و تاسیس یک نهاد مستقل بازسازی ملی که بدوا باید میزان خساراتی که به اقتصاد کشور وارد شده را به طور دقیق ارزیابی، منابع موجود را شناسایی و اولویتهای بازسازی را تعیین کند. جذب سرمایهگذاری و کمکهای بینالمللی را در دستور کار قرار دهد. بخش خصوصی و کارآفرینی تقویت شوند و زمینه مشارکت مردم در فرآیند بازسازی فراهم شود و با فساد که مهمترین عامل ضد اصلاحات و توسعه است مقابله شود. متاسفانه توسل به چنین اقداماتی در راستای بازسازی اقتصاد کشور پس از آتشبس در ساختار اقتصاد سیاسی معیوب رانتی کشور امکان پذیر نیست.
* متاسفانه وضعیت تحریمها و آینده آن مشخص نیست. در این شرایط آیا ایران اساسا ظرفیت طراحی مکانیسمهای اقتصاد مقاومتی را دارد؟ یا این مفهوم صرفاً شعار است؟
- بله همانطور که گفتید وضعیت تحریمها مشخص نیست، امکان تشدید تحریمهای حداکثری آمریکا یا تحریمهای سازمان ملل در پی فعال شدن احتمالی مکانیسم ماشه نیز وجود دارد. ضمن آنکه سامان اقتصاد پساجنگ ۱۲ روزه با وضعیت پیشین متفاوت است. کاربرد و عملکرد سیاستهای اقتصادی پیشاجنگ که در چارچوب اقصاد مقاومتی اعمال میشد نشان میدهد که نه تنها در سامانبخشی اقتصاد مؤثر نبود بلکه منجر به بروز بحرانهای چند وجهی شد که در نبود منابع تأمین مالی در راستای مهار آنها فراگیرتر شده است. حال در شرایط عدم قطعیت قطعا با ادامه سیاستهای پیشین قادر به سامانبخشی اقتصاد نخواهیم بود.
ضمن آنکه در چنین شرایط ناپایداری، بیشترین تمرکز حاکمیت و دولت به مفهوم بازوی اجرایی آن، بر تقویت و بازسازی نیروهای نظامی و تسلیحاتی و جبران لطمات پدافندی حاصل از جنگ ۱۲ روزه است، که لزوما منابع مالی بیش از گذشته را طلب میکند.
بر این اساس افزایش کمبودها در همه بخشهای اقتصادی، اجتماعی و ... دور از ذهن نیست و جامعه باید خود را با شرایط شبه جنگی از جمله جیرهبندی و کوپنی شدن بسیاری از ضروریات زندگی آماده سازد.
* آیا تنها راه نجات اقتصاد ایران، بازگشت به مذاکرات برجام و کاهش تحریمهاست؟ یا باید تحت مدل اقتصاد تحت تحریم دوام آورد؟
- بیتدبیری سیاست خارجی دولتهای نهم و دهم و عدم درک حجم خساراتی که تحریمهای گسترده شورای امنیت سازمان ملل میتواند بر کشور هدف وارد سازد سبب شد که ۶ قطعنامه شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی صادر شود که از آن میان قطعنامه شماره ۱۹۲۹ مصوب مرداد ١٣٨٩، از بدترین و خسارتبارترین قطعنامههایی بوده که در حیات شورای امنیت سازمان ملل علیه یک کشور صادر شده است.
نتیجه صدور این قطعنامهها، انزوای اقتصادی و سیاسی، جدا افتادن از زنجیره تأمین جهانی و تضعیف هر چه بیشتر اقتصاد کشور بوده است به طوریکه از دهه ٩٠ به عنوان سیاهترین دوران اقتصادی کشور نام برده میشود، زیرا میانگین رشد اقصادی صفر درصد و معدل رشد بهرهوری و سرمایهگذاری منفی حاصل عملکرد اقتصادی این دهه بوده است. نوسانات متغیرهای اقتصادی به ویژه رشد اقتصادی در دهه نود در واکنش به تحریمها تا سال ۹۴ و رفع تحریمها در توافق برجام تا اوایل ۹۷ و سپس برقراری تحریمهای حداکثری با خروج ترامپ از برجام، بیانگر تأثیر عمیق تحریمها بر اقتصاد ایران است؛ لذا قطعا راه نجات ایران از تحریمها و اقتصاد مقاومتی نمیگذرد بلکه بهبود و سامان یافتن اقتصاد، مستلزم آزادی اقتصادی در داخل و استقرار مناسبات دوستانه و صلحجویانه در خارج و رفع تحریمهاست.
اما متأسفانه حتی بازگشت جمهوری اسلامی پس از تحولات ناشی از جنگ ۱۲ روزه به میز مذاکره چشمانداز روشنی را ترسیم نمیکند، زیرا آنچه ترامپ در پی آن است، در تعارض کامل با مبانی ایدئولوژیک نظام است که عدول از آن نظام را با چالش بزرگتری روبهرو میسازد.
* خیلی کوتاه خوشبینانهترین و بدبینانهترین سناریو برای اقتصاد ایران در ۱۲ ماه آینده را چه میبینید؟
- خیلی مایلم که نسبت به وضعیت یک سال آینده اقتصاد کشور خوشبین باشم، اما هیچ سیگنال یا مؤلفهای در راستای بهبود اقتصاد کشور دیده نمیشود. سامانبخشی و قرار گرفتن اقتصاد در مسیر توسعه بیش از هر چیز مستلزم وجود ثبات اقتصادی و سیاسی است که چنین تصویری حداقل برای کوتاه مدت یعنی ۱ تا ۲ سال پیش رو قابل رویت نیست؛ لذا امکان رویداد سناریوی خوشبینانه در شرایط کنونی بسیار دور از تصور است. متأسفانه گاهی خوشبینی در تصمیم گیریها، مبتنی بر پیشبینی نادرست شرایط و وقایع آینده، ناشی از عدم شناخت واقعیات است بر این اساس از حقیقت که درک و تفسیر واقعیات است نیز دور میشویم. یک مثال ملموس، پیشبینی نشدن وقوع جنگ ۱۲ روزه اخیر است.
همه مسئولان بر این باور بودند که اسرائیل و یا آمریکا جرأت حمله به کشور ما را ندارند. این باور بر اساس عدم شناخت واقعیت و تفسیر نادرست از پیشبینی غلط شکل گرفته بود نتیجه آن مواجهه با حمله غافلگیرانهای بود که گرچه خسارات غیرقابل وصفی به دشمن وارد ساخت، اما جمهوری اسلامی نیز از خسارات مالی و جانی جبران ناپذیر آن در شرایط کنونی بینصیب نماند؛ لذا به اعتقاد من اتخاذ هرگونه تصمیمی در شرایط کنونی باید دور از توهمات و با ابتناء بر تفاسیر خردورزانه و عقلگرایانه از درک واقعیات استوار باشد. متأسفانه گاهی آنقدر در توهمات غرق هستیم که از هر واقعیتی وسیلهای برای شکل دادن به توهم میسازیم و از حقیقت دور میشویم.
* بسیاری از کسبوکارهای کوچک در ۱۲ روز جنگ تعطیل موقت شدند و آسیبهای جدی دیدند. چگونه از تبدیل شوک جنگ به بیکاری ساختاری جلوگیری میشود؟
- بیکاری ساختاری ربطی به جنگ ندارد. بیکاری ساختاری به نوعی از بیکاری گفته میشود که به دلیل عدم تطابق بین مهارتهای نیروی کار و نیازهای بازار کار به وجود میآید. یکی از مصادیق بیکاری ساختاری، رشد بی وقفه تکنولوژی است که باعث حذف برخی از مشاغل و یا کاهش تعداد افراد شاغل میشود. وقوع جنگ، بیشتر بیکاری انبوه و یا دورهای را که در اثر رکود اقتصادی و کاهش تولید ایجاد میشوند، تحت تاثیر قرار میدهد. عوامل متعددی در بروز رکود و تورم دخیل هستند از جمله جنگ که هم موجد و هم تشدید کننده آنها است. تشدید رکود و تورم، سبب کند شدن سرعت فعالیتهای اقتصادی و کاهش ظرفیتهای تولیدی و خدماتی شده که به توقف برخی از صنایع و کسب و کارها و تعدیل نیروی کار آنها منجر میشود.
* گزارشها از ناکارآمدی توزیع و گرانی کالاهای اساسی در بحبوحه جنگ حکایت دارد. آیا این نشاندهنده شکاف بین برنامهریزی دولتی و واقعیتهای میدانی نیست؟
- اقتصاد قبل از جنگ هم با بحرانهای چندوجهی در همه بخشهای اقتصادی، اجتماعی و ... مواجه بوده و طبیعی است که در بحبوحه جنگ بحرانها برهم افزوده شده و شرایط اقتصادی وخیمتر شود، زیرا طی سالها واقعیات ملموس جامعه در برنامهریزیهای اقتصادی لحاظ نشده، توهم جایگزین واقعیت شده و برنامهریزیها در برابر واقعیات میدانى کارآمد نبوده و محکوم به شکست بودهاند؛ لذا شکاف بین برنامههای دولتی با واقعیات اقتصادی پدیده جدیدی نیست، اما ماهیت ویرانگر جنگ صرف نظر از قوت و ضعف اقتصادها برهم زننده ثبات و تعادل اقتصادی است و نخستین تارگت پیکانهای جنگ، اختلال در زنجیره تولید، توزیع، مصرف است که کمبود و گرانی کالاهای اساسی پیامد آن است.
* با وجود سیاستهای حاکم بر ایران، چه تفاوتهایی هست بین اقتصاد پس از جنگ در ایران و سایر جهان؟
- مهمترین اقدام دولتها پس از جنگ، بازسازی زیرساختها و نهادهای آسیب دیده و جبران خسارتهای مردم و ایجاد آرامش و امنیت خاطر شهروندان است. بدیهی است عواملی نظیر ساختار حکومت و اقتصاد، حاکمیت قانون، درجه اعتماد ملت - دولت، ساختار مالی، سرمایههای اجتماعی، سیاستهای اقتصادی مبتنی بر الزامات علم اقتصاد، سیاست خارجی، قدرت جذب سرمایه مستقیم خارجی، قوه قضاییه مستقل و کنترل فساد استقلال بانک مرکزی عواملی هستند که شرایط اقتصاد پس از جنگ را در کشورها از یکدیگر متمایز میسازند.
متاسفانه اقتصاد ما قبل از جنگ هم به دلیل حاکمیت ساختار اقتصاد سیاسی رانتی با چالشها و معضلات بنیادین روبه رو بود. از جمله تورم، فقر، فساد روشمند، مهاجرت نخبگان، از دست رفتن سرمایههای اجتماعی و اعتماد عمومی، تحریمها، انزوای اقتصادی و وجود ناترازیها در ابعاد گسترده، کوچک شدن و ناتوانی بخش خصوصی که مجموعا وخامت اوضاع اقتصاد کشور را رقم زدهاند. متاسفانه خسارات وارده بر اقتصاد کشور ناشی از جنگ ۱۲ روزه نیز مزید بر علت شده و تابآوری اقتصاد را در رویارویی با چالشهای دوران ناپایدار پس از جنگ به شدت کاهش داده است.