واکنشها به موضوع جسارت به مزار غلامحسین ساعدی همچنان در رسانههای اجتماعی و برخی رسانههای رسمی ادامه دارد. امید جهانشاهی در یادداشت خود که برای دیدارنیوز ارسال کرده نگاهی به دو طرف منازعه داشته است.
دیدارنیوزـ امیدجهانشاهی: مسئله هتک حرمت قبر غلامحسین ساعدی نویسنده ارزشمند ایرانی همچنان داغ است. مخالفان و هتاکان او را یکی از همفکران و حامیان گروههای تروریستی مارکسیستی و انقلابی میدانند و سند میآورند که خود ساعدی در خاطراتش در مصاحبه با ضیاء صدقی و نیز حبیب لاجوردی تصریح کرده است که با رهبران اولیه چریکهای فداییان خلق، مجاهدین خلق و بیژن جزنی ارتباط داشته است و خاطراتی از دوستی با آنها تعریف کرده است. از آنها کاملاً دفاع کرده و گفته برای آنها اسلحه هم خریده است.
گفتمان غالب آن دوران، گفتمان چپ بود که متاثر از بقایای حزب توده، آثار شریعتی و ... آمیزهای از اسلام انقلابی و تفکرات مارکسیستی بود که البته نه اسلام بود و نه مارکسیسم، اما جوانان را مسخ و مدهوش ادبیات شترگاو پلنگ پرشوری میکرد از ملغمه مضحک محمد و مارکس، علی سوسیالیست و ابوذر ... ادبیاتی که نه اسلام بود و نه مارکسیسم و تنها جوانان معترض مسلمان را پسند میافتاد و در آنها شوری برمی انگیخت.
بسیاری از آنها برای آزادی میجنگیدند، اما با تفکری که هیچ سنخیتی با آزادی نداشت و با روشی که هیچ راهی به آزادی نمیبرد. پایهای که پشتوانه آزادی میتواند باشد، ارزشهای لیبرال است مثل حرمت مالکیت و آزادیهای فردی و بیان و حقوق اساسی انسان و ... بدون ارزشهای لیبرال مبارزه برای آزادی معنا ندارد و ممکن نیست.
مخالفان و هتاکان ساعدی میگویند او همفکر و حامی تروریستهایی بود که جز تخریب نمیدانستند، خون میریختند و ایرانی کمونیستی و مارکسیستی میخواستند و ترور فاتح یزدی را مثال میآورند. فاتح مردی بود در کارآفرینی و توسعه برندهای صنعتی و آبادی جهانشهر کرج شناخته شده، اما ساعدی تروریستی که او را به جرم «سرمایهدار» و «بورژوای کمپرادور» بودن ترور کرده بود، «آدم حسابی» توصیف کرد. هتاکان و مخالفان ساعدی میگویند او همفکر و حامی تفکری بود که سمبل ضدیت با سرمایهداران توسعهگرای صنعت کشور بود و ستیز با آنها و مصادره کارخانهها و فراری دادنشان را بخشی ناگزیر از مبارزهای مقدس میدانست. به این دلایل او را از جمله سمبلهای ذهنیتی میدانند که نتیجه اش جز انزوا و فقر نمیتوانست که باشد.
اما این مخالفان و هتاکان، عملکرد شاه را در شکلگیری این ذهنیت ندیده میگیرند و تاریخ معاصر را منصفانه قضاوت نمیکنند. شاه به تعبیر محمد قائد بعد از ۲۸ مرداد به «دیوبچهای خودکامه» تبدیل شده بود و استبداد سیاسی او عامل اصلی انسداد سیاسی بود. رشد تفکر انقلابی و گروههای مسلح انقلابی در اعتراض به تبعیض شدید و حس تحقیری داشت که بویژه بر حاشیه نشینان تحمیل میشد. فقط مرور خاطرات شخصیتهای دوران شاه در پروژه تاریخ شفاهی هاروارد مثل علی امینی و علینقی عالیخانی به روشنی نشان میدهد شاه تا چه پایه مستبد، فاسد و بیتدبیر بود و به قول دکتر حسین موسویان اولین به اصطلاح پنجاه و هفتی شخص او بود.
خوشبختانه امروز بواسطه دردسترس بودن و چرخش گسترده اطلاعات در رسانههای اجتماعی و نرم افزارهای موبایلی، آموختن از تجربههای دهههای اخیر، و بویژه توسعه رسانهها و تلاش فعالان مدنی و ...، جامعه امروز به روشنی دریافته است که آرمانگراییهای مارکسیستی و ادعاهای کذایی از نوع سوسیالیستهای خلقی مثل مجاهدین خلق تا چه پایه دروغین و شیطانی است. در کنار این آگاهی، باید با درکی واقعبینانه تاثیر استبداد زمان شاه را هم در شکل گیری تحولات لحاظ کرد و درس گرفت. درسهای این آگاهی و عبرت آموزی لازمه ساختن آینده است.
روزنامه نگار