تیتر امروز

اکبر حسنی: بانک‌ها برای تسهیلات تولید هزار بهانه می‌تراشند/ می‌توانستم با پولم دلار بخرم
بررسی موانع تولید در گفت‌وگو با مدیر عامل آریا چوب نفیس آفرینش+ویدیو

اکبر حسنی: بانک‌ها برای تسهیلات تولید هزار بهانه می‌تراشند/ می‌توانستم با پولم دلار بخرم

موانع، مشکلات و کارشکنی‌های مسیر تولید از ثبت درخواست و اخذ پروانه تا وارد کردن سخت افزار و موضوع ترخیص آن در گمرکات ایران در گفت‌وگوی دیدار با یک کارآفرین.
گزینه‌های اصولگرا‌های تندرو برای حذف قالیباف
چه کسی رئیس مجلس دوازدهم خواهد شد؟ دیدار گزارش می‌دهد:

گزینه‌های اصولگرا‌های تندرو برای حذف قالیباف

محمدباقر قالیباف گرچه نفر اول انتخابات مجلس دوازدهم از تهران نشد، اما همچنان انتظار دارد که در مقام شیخ مکلای جریان اصولگرا، در جایگاه خود ابقا شود، گزینه‌های دیگری نیز برای ریاست بر مجلس مطرح...
آینده معماری؛ از دانشگاه تا کف بازار کار
دیدار نخستین برنامه از "پریسکوپ" را منتشر می‌کند

آینده معماری؛ از دانشگاه تا کف بازار کار

با توجه به طیف گسترده علاقه مندی‌ها در دهه‌های اخیر در زمینه‌های شغلی و به طبع سردرگمی و عدم آگاهی نسل نوجوان و جوان (نسل Z) نسبت به آینده، بازار کار، میزان درآمد، جایگاه شغلی و اجتماعی هر حرفه...

درآمدی بر انتشار پیش شماره سیمرغ باریخ (۰)

اندیشکده سیمرغ باریخ با مدیریت دکتر مهدی مطهرنیا و همکاری موسسه رسانه‌ای دیدارنیوز، با رویکرد آینده پژوهی (باریخ شناسی) پرونده‌ای ویژه گشوده که در قسمت‌ها مجزا تحت شماره بندی مرتب در سرویس پرونده ویژه دیدار، برای سهولت دسترسی دانشجویان و پژوهشگران، قرار می‌گیرد.

کد خبر: ۱۳۲۱۰۸
۲۰:۲۳ - ۳۱ خرداد ۱۴۰۱

درآمدی بر انتشار پیش شماره سیمرغ باریخ (۰)

 

دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: دکتر مهدی مطهرنیا موسس "اندیشکده سیمرغ باریخ": انتشار نخستین پیش شماره مجله الکترونیکی «سیمرغ باریخ»، آن هم با جهت گیری آینده اندیشانه در پرتو برندی به همین نام بنا به درخواست دوستان عزیز، در ملاقات‌های حضوری، برخورد‌های فردی و در شبکه‌های اجتماعی برای راه اندازی آن صورت پذیرفت.

تمامی مقالات و نوشته‌ها در نهایت شخصی است. شاید این مهم‌ترین نقد بر این مجله تلقی شود. اما، بر آن است که مجموعه‌ای منسجم از این معانی در پیش شماره‌ها وجود داشته باشد. دوستان علاقمند با آن نگاه آینده اندیشانه حتما از بین خود شما عزیزان به ما خواهند پیوست. احتمالاً این معنا گسترش بخشیده خواهد شد.

سیمرغ باریخ را به عنوان یک نشریه آینده اندیشانه و کاربردی‌تر از اکنون در آینده و در صورت حمایت‌های شما منتشر خواهیم کرد. این مجله تنها در پی کمک به جامعه مخاطب برای آشنایی با باریخ شناسی کاربردی خواهد بود و در هر شماره با ویژگی‌های متکی بر این اندیشه‌ی آینده اندیشانه موضوعات مورد علاقه را مورد پروا قرار خواهد داد.

خالصانه و با نهایت تهیدستی همراهی شما و حمایت هایتان را که مهم‌ترین سرمایه‌ی حرکت سیمرغ باریخ خواهد بود، تمنا می‌کنم اجازه دهید کمتر در اینجا سخن بگویم در متن‌ها به اندازه کافی با شما سخن دارم. نقد‌ها و انتقادات سازنده‌ی شما بهترین هدیه شما به شخص من خواهد بود.

دکتر مطهرنیا در معرفی این پرونده یک پیام کوتاه ویدئویی در استودیو دیدار ضبط کرده است.

این ویدیو را اینجا مشاهده کنید

 

عقاب آمریکایی و خرس روسی: دعوا بر سر اروپا دختر اگنور

پیش پُرسه

در داستان‌های اساطیری آمده است: «روزی زئوس برای بازدید سرزمین هایش سوار بر ارابه‌ی خود به فینیقیه که رسید دخترکی زیبا، چشمان او را گرفت. آن دختر اروپا " ائوریه" دختر اگنور بود که دل زئوس را ربوده بود. زئوس می‌خواست به هر روشی شده اروپا را به دست بیاورد، اما از هرا می‌ترسید. می‌ترسید هرا حسادت کند و مانع این کار پلید زئوس شود. چاره‌ای اندیشید، ورزای سفید (ثور یا همان گاو نر جوان) را مامور کرد تا اروپا را برای او بیاورد. ثور از میان آسمان به راه افتاد. از دایره البروج گذشت و به سرزمین فینیقیه رسید. پس از مدتی گشتن در این سرزمین، اروپا را در حال پیدا کرد که میان دوستانش در حال چیدن گل، در کنار ساحل بودند. ثور زیبا به آرامی بر روی ساحل راه رفت و خود را به اروپا رساند. دوستان اروپا از دیدن او خوشحال شدند و او را نوازش کردند. اروپا بر پشت ثور سوار شد، اما همان زمان ثور به پرواز در آمد و از سمت دریا به سوی سرزمین کرت و زئوس به راه افتاد. اروپا ترسیده بود و فکر می‌کرد ممکن است او را به دریا بیاندازد. شروع کرد به التماس از ثور که او را میان دریا رها نکند. ثور به او فهماند که قرار بر چیز دیگری است و او عروس خدای خدایان خواهد شد. وقتی به گورتیا در کرت رسیدند زئوس اروپا را به همسری گرفت».

این داستان اروپا دختر اگنور و تلفاسا است. اما اکنون در دهه‌ی سوم از آغاز هزاره‌ی سوم و قرن بیست و یکم میلادی جان تازه‌ای به خود گرفته است. اوکراین اکنون همچون ائوریه در میانه‌ی دلدادگی قدرت‌های بزرگ به عروس زیباروی قدرت در نظام بین الملل در نقش بند دلدلدگی قدرت زئوس به اروپا در پی آن برآمده است که از فرصتی بهره برد که ثور فراهم می‌سازد.

پرسه گشایی نخست:"ریشه‌های بحران در کجا است؟ "

روابط روسیه و آمریکا در سال‏های اخیر با فراز و فرود بسیار همراه بوده و مسائلی مانند حفظ و گسترش نفوذ در مناطق پیرامونی روسیه، ژئوپلیتیک خطوط انتقال انرژی، استقرار سامانه دفاع موشکی امریکا و ناتو در شرق اروپا، مسئله هسته‏ای ایران و کره شمالی تأثیر فراوانی بر این روابط داشته ‏است.

در این میان بحران اوکراین به مثابه نقطه عطفی در تحول روابط روسیه و امریکا جلوه می‌کند. این بحران بیانگر اوج اختلافات و رقابت‏های ژئوپلیتیک دو طرف است. با پروای آن که ماهیت بین‏المللی بحران اوکراین پیامد‌های عمیقی بر روابط بین‏الملل خواهد داشت، جهان بر این بحران پروای ویژه روا داشته است. در عصر جهانی شدن، اوضاع منطقه‌ای و جهانی در هم تنیده شده است؛ مرز‌ها کم رنگ شده است و تلازم‌ها و تزاحم‌های زیادتری خود را به واقع امر تحمیل می‌کند. از همین رو، بحران در یک منطقه، منافع بازیگران در مناطق دیگر را تحت ﺗﺄثیر قرار می‌دهد.

اوکراین از زمان استقلال با بحران‌های متعددی مواجه بوده است که نقطه اوج آن در سال ۲۰۱۴ و تقابل آمریکا و روسیه در مورد آن بوده است. بر این اساس باید دید که ریشه­های بحران ۲۰۱۴ اوکراین چیست؟ و تقابل روسیه و آمریکا در بحران اوکراین چه ﺗﺄثیری بر منافع ملی مردمان ایران می‌تواند به همراه داشته باشد؟ فرضیه بدین ترتیب قابل طرح است که بحران اوکراین، ریشه در رقابت روسیه و آمریکا در این کشور داشته که در  انقلاب‌های نارنجی، آبی و بحران ۲۰۱۴ به منصه ظهور رسید به طوری که وقوع بحران مذکور باعث تقویت روابط مسکو- تهران در راستای تحقق منافع ملی حمهوری اسلامی ایران شد. اما، آیا این منافع متمایل به استفاده از ایران برای فشار آوردن بر آمریکا است؟ یا استفاده از برگ روسیه برای کاهش فشار‌های آمریکا بر ایران به حساب می‌آید؟

پیش پُرسه:ترسیم نقشه‌ی جهان در ده ۲۰۲۰

پرسش بافتی در وضعیت حاضر این است که بر اساس پیشرانه‌های موجود در نیرو‌های پیشران موثر بر وضعیت تعریف شده‌ی کنونی چه عناصری چیره هستند؟

 

۱- در حال حاضر جهان در تنگنای گذار از سه دهه «دوران گذار» روبرو است. از ۱۹۹۰ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تاکنون جهان وارد دورانی "بحران زا و بحران زی" شده است. در آستانه دهه‌ی چهارم این گذار دیگر صبر ناشی از عبور از بحران‌های تودرتو در حال کاهش است. این دیالکتیک "چالش و زایش همتایان "  بین قدرت‌های بزرگ است که می‌تواند زایشگر «نظم نوین جهانی» در پرتو یک «جهش دیالکتیکی» به این تعبیر باشد.

۲- در این بافت متن ریختار  موجود متوجه رقابت بین قدرت‌های بزرگ جهانی برای شکل دادن به هندسه جهانی آینده قدرت است. «تزاحم‌ها و تلازم‌ها و تقابل‌ها و تعارض ها»، همگی به ایستگاه پایانی این دعوی کننده‌ی گزیر ناپذیر ارجاع می‌دهند. همه‌ی کنشگران، کنش ورزان، و کنش وران در این وادی گرفتار می‌آیند. بازی پیچیده می‌شود. ساختار بازی متأثر از این ریختار و اثر پذیر از آن بافتار معنایی در بخش نخست حاصل می‌شود.

۳- در لایه‌ی زیرین این تلاطم هندسه قدرت خطر بس عظیم تری برای اربابان حلقه ها، در حال شکل گیری است. در لایه‌ی لیتانی – زبرین و بالاترین لایه‌ی قابل مشاهده – ما نبرد بر سر آینده‌ی نظم نوین جهانی را ملاحظه می‌کنیم. نبرد زیرین و ژرف به زودی میان «اربابان حلقه ها، با اربابان لحظه ها»، روی خواهد داد. این نبرد در نهایت اربابان حلقه‌ها را برای شکل دهی به این نظم و آماده شدن برای «چالش بزرگ پیشاروی» به هم نزدیک و در شکل دهی به هندسه‌ی آینده قدرت در سطح لیتانی در دهه حاضر بعد از عبور از یک گذرگاه پرحادثه به ایجاد یک نظم مشخص ترغیب خواهد کرد.

۴- بحران اوکراین گذرگاه اصلی نیست. اما گلوگاه پرمعنایی برای ورود به گذرگاه اصلی است. دعوا بر سر اروپا این دختر زیباروی و مورد پسند زئوس است. روسیه نباید به اروپا نزدیک شود. دختر چشم تنگ مشرق زمین نیز باید از او دور و با خرس روسی که می‌خواهد گریبان اروپا را بگیرد دور شود. ازد‌های مشرق زمین اگر با خرس روسی نزدیک شود می‌تواند خطرناک باشد. این اوکراین است که به سان “ورزای سپید” می‌تواند اروپا را در دامن زئوس قرار دهد.

۵- خرس روسی اگر اروپا را به غار خود ببرد، حاصل وصلت آن‌ها با هم می‌تواند عقاب امریکایی را زمین گیر کند. عقاب سیاه آلمان‌ها سال‌ها است می‌خواهد با این خرس تماس داشته باشد. خروس فرانسه نیز بر آن است که خود را از امواج سهمگین سایه‌ی بال‌های این عقاب دور نماید. مسأله این است که ورزای سپید تا چه اندازه با عقاب سرسپید آمریکا همراه خواهد بود و این عقاب تا جه اندازه خواهد توانست با شکارچی پیر خود در کاخ سپید راه درست را به پرواز آید.

۶- بار‌ها نوشته و گفته ام که عمق ماجرا در جای دیگر است. در باب آن در شماره بعدی سیمرغ باریخ خواهم نوشت. اکنون پروژه Nord Stream  برای عقاب سیاه آلمان در برابر عقاب سرسپید آمریکا اهیت دارد. صاحبان خانه‌ها و کار کسب‌های آلمانی منبع قابل اعتماد انرژی پاک و ارزان را در اختیار دارند، و روسیه افزایش قابل توجهی از درآمد گاز خواهد داشت. این یک وضعیت برد برد برای هر دو طرف است.

این درحالی است که ایالات متحده  نمی‌خواهند آلمان به گاز روسیه وابسته‌تر شوند، زیرا این وابستگی منجر به  توسعه  تجارت و ارتقاء اعتماد بین طرفین می‌شود و در ادامه همانطور که مناسبات گرم‌تر می‌شود، موانع تجاری بیشتری بین طرفین حذف می‌شود، مقررات کاهش می‌یابد، درامد‌های سفر و گردشگری افزایش می‌یابد و در نهایت معماری امنیتی جدید در دنیایی که آلمان و روسیه دوست هستند و شرکای تجاری هستند، شکل می‌گیرد این را بار‌ها گفته ام امریکا از به هم چسبندگی اروپا و روسیه جلوگیری می‌کند [۱]در چنین  وضعیتی، نیازی به پایگاه‌های نظامی ایالات متحده و سلاح‌های دفاعی گران قیمت و سیستم‌های موشکی ایالات متحده نیست و نهایتا نیازی به "ناتو" هم نیازی نیست. همچنین معاملات انرژی دنیا دیگر به  دلار آمریکا و ذخیره خزانه‌های ایالات متحده گره نمی‌خورد. شرکای تجاری جدید معاملات را با ارز‌های خود انجام می‌دهند که منجر به کاهش شدید ارزش دلار و تغییر چشمگیر سیطره و  قدرت اقتصادی امریکا می‌شود.

به همین دلیل است که دولت بایدن مخالف جریان Nord stream است. این فقط یک خط لوله نیست، این یک پنجره به آینده است؛ آینده‌ای که در آن اروپا و آسیا به یک منطقه تجاری آزاد تبدیل شده اند که قدرت و رفاه دوجانبه خود را افزایش می‌دهد در حالی که ایالات متحده را در خارج از آن قرار دارد.

روابط گرم‌تر بین آلمان و روسیه به  "Unipolar" و نظم جهانی که ایالات متحده برای ۷۵ سال گذشته بر آن تسلط دارد را تهدید می‌کند و این یعنی کاهش نفوذ ابرقدرت. به همین دلیل است که واشنگتن مصمم است به هر نحوی Nord Stream را متوقف کند. این جا است که کارت اوکراین به روی میز می‌آید. اوکراین "سلاح انتخابی" واشنگتن برای جریان نورد استریم است، این استراتژی از یکی از کتابچه راهنمای سیاست خارجی ایالات متحده است. واشنگتن باید درک کند که روسیه یک تهدید امنیتی برای اروپا هدف است.

۷- گفته بودم: «نمایش قدرت پوتین، بال‌های عقاب آمریکایی را باز می‌کند» [۲]برخلاف بسیاری از تحلیلگران که معتقدند حمله به اوکراین به نفع روسیه است، این حمله را به نفع ایالات متحده می‌دانم.

چرا که با حمله روس‌ها به اوکراین و فتح این کشور اصطکاک میان روسیه و اروپا و جهان آزاد بیشتر خواهد شد و به طور طبیعی زمینه‌های محدودسازی روس‌ها به بهانه انتقام و برخورد با آنها، امکان گسترش نفوذ آمریکا در اروپا را پایدار می‌سازد.

در ارزیابی مناقشه اوکراین چند مؤلفه را باید مدنظر قرار دهیم. قدرت‌های بزرگ جهانی در وضعیتی قرار دارند که تجربه سال‌ها برخورد نظامی در کارنامه آنان دارای منافع معنادار و تعریف شده‌ای برای آینده نبوده است. همگی با هم هزینه پرداخت کردند و هزینه‌های بیشتر در این مسیر در نهایت بازی قدرت را در میان آن‌ها در قرن گذشته چندان تغییر نداده است. جنگ جهانی اول و دوم و همچنین جنگ جهانی سوم در قرن بیستم در نهایت هزینه‌های گزافی را بر گردن قدرت‌های بزرگ گذاشته و آن طرفی که توانسته استفاده ببرد قدرتی بوده که جنگ‌ها را به عنوان کاتالیزور و شدت بخش گسترش جریان قدرت خود مورد بهره برداری قرار داده است که کشوری جز ایالات متحده آمریکا نیست؛ لذا اگر روسیه از درایت تجربی برخوردار باشد احتمال جنگ کاهش خواهد یافت. اما احتمال جنگ نیز وجود دارد، چون که روس‌ها به مرز‌های رودرویی نظامی وارد شده اند. استراتژیست‌ها می‌گویند زمانی که یک جنگ آغاز می‌شود و از نظر استراتژیک کشور‌ها وارد مرحله نظامی می‌شوند دو گام را بر می‌دارند: اول تهدید به کاربرد نیروی نظامی و دوم کاربرد نیروی نظامی. در این راستا می‌توان گام میانی را نیز در این دو مورد در نظر داشت و سه گام را تعریف کرد: تهدید به استفاده از قدرت نظامی، نمایش استفاده از قدرت نظامی و سپس استفاده از قدرت نظامی. نمونه آن را می‌توان در اقدام اوباما در سوریه دید؛ یعنی ابتدا تهدید به حمله موشکی، و سپس وارد کردن نمایش آن به اریکه و در نهایت توقف حمله نظامی با رسیدن به خواسته ها. در ماجرای سرنگونی پهپاد گلوبال هاوک آمریکا توسط ایران، ترامپ نیز تا مرحله نمایش استفاده از قدرت نظامی پیش رفت. مسئولان ارشد کاخ سفید و حتی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در کاخ سفید حاضر شدند و در ده دقیقه پایانی دستور حمله متوقف شد. این یک نمایش است؛ اوکراین نیز هم اکنون از تهدید به حمله نظامی، وارد نمایش حمله نظامی شده است.

تکرار می‌کنم، برخلاف بسیاری از تحلیلگران که معتقدند حمله به اوکراین به نفع روسیه است، این حمله را به نفع ایالات متحده می‌دانم. چرا که با حمله روس‌ها به اوکراین و فتح این کشور اصطکاک میان روسیه و اروپا و جهان آزاد بیشتر خواهد شد و به طور طبیعی زمینه‌های محدودسازی روس‌ها به بهانه انتقام و برخورد با آنها، امکان گسترش نفوذ آمریکا در اروپا را پایدار خواهد کرد.

شاید حتی از دید استراتژیست‌های آمریکایی تشکیل اوکراین شمالی و جنوبی بد نباشد؛ چیزی شبیه به کره شمالی و کره جنوبی. تا در این حالت زائده و حفره‌ای استراتژیک در منطقه برای دخالت همیشگی غرب و بهانه حضور در منطقه فراهم آید. این معنا چنین احتمالاتی را افزایش می‌دهد و امروز شاهد آن هستیم که حتی دولت جو بایدن، دولتی که در دهه‌های اخیر دولت قدرتمندی در تاریخ آمریکا به شمار نمی‌رود، در گزاره‌های خود تحریک کرملین را در دستور کار قرار می‌دهد. امروز پوتین نمایش قدرت می‌دهد؛ اما این نمایش قدرت می‌تواند بال‌های عقاب آمریکایی را برای پرواز در این منطقه باز کند.

 

صد کتاب برتر در نگاه سیمرغ باریخ (۱)

"طبیعیات هراکلیتوس بزرگ"

«دانایی، نه گوش دادن به من، بلکه به لوگوس است و هم‌سخن شدن با اوست که همه چیز یکی است»

(هراکلیتوس به روایت دکتر ریخته گران).

 

*در باب هراکلیتوس بزرگ «فیلسوف سلطنت گریز و آدمی انزواطلب»

هراکلیتوس، هراکلیت یا هرقلیطوس (به یونانی: Ἡράκλειτος ὁ Ἐφέσιος ,Hērákleitos ho Ephésios) ‏ (۴۷۵–۵۳۵ ق. م) از فیلسوفان ایونیایی دوره‌ی پیشا سقراطی است، که بنا بر گفته‌ی کاترین آزبورن نویسنده و فیلسوف انگلیسی می‌توان او را تأثیرگذارترین فیلسوفِ این دوره نامید. آن چه آزبورن در این زمینه گفته است صحیح است. وی شاهزاده‌ی اِفِسوس بود و می‌بایست فرمان‌روای اِفِسوس می‌شد، اما از این سِمَت به نفعِ برادرش کناره گرفت. او از مردمان نیز دوری و انزوا پیشه می‌کرد. گیاه خواری می‌نمود. از گیاهانِ کوهی تغذیه می‌کرد، و به همین دلیل، باعثِ ابتلایش به بیماری استسقا شد و از همان بیماری نیز درگذشت. ضد هومر و فیثاغورث بود. در برابر نظریه ثبات پارمیندس الئایی در مکتب الئائیون، «نظریه حرکت دائمی» را مطرح ساخت. او مهم‌ترین پرچمدار "فلسفه حرکت" است هراکلیتوس در یونانِ باستان، لقبِ فیلسوفِ تاریک داده‌بودند. دلیلِ دادنِ این لقب به هراکلیتوس، بیانِ ناروشن، و ابهام‌آمیزِ وی بود. چنانچه حتی سقراط و ارسطو نیز به ابهامِ گفتارِ وی اشاره کرده‌اند. هراکلیتوس بر فیلسوفانِ پس از خود تأثیراتِ بسیاری گذاشت. افلاطون در دورانِ جوانی، در مکتبِ کراتولوس که از جانشینانِ هراکلیتوس بود، آموزش دیده‌بود، و به همین دلیل می‌توان او را شاگردِ غیر مستقیمِ هراکلیتوس دانست. ارسطو معتقد است تأثیری که افلاطون از فلسفه‌ی هراکلیتوس گرفت، موجبِ شکل‌گیریِ نظریهٔ مثل گردید. هگل نیز معتقد است که در کتابِ منطق‌اش، از تمامیِ گزاره‌های هراکلیتوس تأثیر گرفته‌است.

 

*درباره طبیعت از هراکلیت یا منسوب به او

طبیعت یا طبیعیات عنوانی است که به بسیاری از کتاب‌های این دوران از شکل گیری اندیشه‌ بشری در یونان باستان داده شده است. این عنوان به نوشته‌ای از هراکلیت هم داده شده است که گروهی از نویسندگان به آن تردید روا و گروهی به انتساب بخش‌هایی از آن به وی تردید روا داشته اند. اما در مجموع این نوشته از آن وی دانسته می‌شود.

گفته می‌شود که اوی‌ریپیدس از کتابِ هراکلیتوس، نسخه‌ای را در اختیار سقراط قرار داد، و از وی خواست تا نظرش را در مورد کتاب بازگو کند. سقراط کبیر در پاسخ چنین گفت:

«آنچه می‌فهمم عالی است؛ به جرأت می‌گویم آنچه هم نمی‌فهمم عالی است؛ ولی تنها یک غواصِ دلوسی -غواصان بی باک اعماق دریا‌ها می‌تواند ژرفایِ آن را دریابد».

دیوگنس لائرتیوس، اما می‌گوید که دیودوتوس نامِ کتاب را چنین گزارش کرده‌است: سکانی بی‌نقص برای هدایت زندگی، و تأکید کرده‌است که کتابِ هراکلیتوس درباره‌ی طبیعت نبوده‌است، بلکه درباره‌ی حکومت بوده، و قسمت‌هایی از آن که به طبیعت اشاره دارد، تماماً از روی تمثیل است.

در صحت این مدعا که هراکلیتوس چنین کتابی نوشته باشد، اختلاف نظر وجود دارد. در واقع از ارسطو به بعد همواره به این کتاب اشاره شده‌است؛ اما عده‌ای با توجه به شکلِ پاره‌هایی که از هراکلیتوس بر جای مانده، مدعی هستند این کتاب نوشتهٔ هراکلیتوس نیست. چراکه این پاره‌ها به هیچ‌وجه همانند یک متنِ تنظیم‌شده نیستند و بیشتر شبیه به گفته‌هایی از هراکلیتوس هستند که وی در زمان‌ها و مکان‌های مختلفی به زبان آورده‌است، و بوسیلهٔ شاگردانش در زمانِ حیات یا اندکی پس از مرگش جمع‌آوری شده‌اند.

البته برخی با اشاره به نخستین پاره‌ای که از هراکلیتوس باقی مانده‌است -آن چه وی به زیبایی در باب لوگوس نگاشته و به تحریر منطقی آورده است - استدلال می‌کنند که با توجه به دقتی که در تنظیمِ این پاره وجود دارد، می‌توان نتیجه گرفت که این پاره بخشی از یک کتاب بوده‌است. برخی دیگر نیز برای اثباتِ اینکه هراکلیتوس خود، این کتاب را نوشته، به متنِ برجای مانده از ارسطو - در باب سختی واژگان و نوشته‌های هراکلیت از زبان ارسطو - اشاره می‌کنند، که ارسطو در آن به نوشتهٔ هراکلیتوس اشاره می‌کند.

کتابِ درباره‌ طبیعت بر اساس گفته‌های پیشینیان، از سه بخش تشکیل شده‌است: «طبیعیات»، «اخلاق» و «سیاست». هرچند به نظر می‌رسد که این تقسیم‌بندی، تقسیم‌بندیِ رواقیان باشد، نه تقسیم‌بندی‌ای که خودِ هراکلیتوس کرده باشد. [۵۲]گفته می‌شود که هراکلیتوس کتابِ خود را به معبد بزرگ آرتمیس در افه‌سوس سپرده‌است. این گفته به نظر قابل قبول می‌آید، چراکه یکی از خدماتی که معابد در زمانِ باستان انجام می‌دادند، به‌امانت‌گرفتنِ پول و اشیای گران‌بهای مردم بوده‌است. به‌علاوه هیچ کتاب‌خانه‌ای نیز در زمانِ هراکلیتوس وجود نداشته‌است.

از کتابی که هراکلیتوس نوشته‌بود، حدود ۱۳۰ پاره باقی مانده‌است. در مورد نسبت‌دادنِ برخی از پاره‌های برجای مانده، به خودِ هراکلیتوس و اصالتِ آن‌ها تردید وجود دارد. برخی از محققین نیز تعدادی از پاره‌ها را به دو پاره تقسیم کرده‌اند؛ به همین دلیل تعدادِ پاره‌ها را برخی از محققین بیش از ۱۳۰ و برخی کم‌تر از این تعداد ذکر کرده‌اند، بنابراین در مورد تعداد پاره‌هایی برجای مانده از هراکلیتوس نمی‌توان با قطعیت صحبت کرد. همچنین ترتیب و شماره‌گذاریِ پاره‌ها را نیز محققانِ مختلفی مانند دیلس یا بایواتر به شکل‌هایِ گوناگونی انجام داده‌اند.

 

*چشم سیمرغ

هراکلیتوس بزرگ‌ترین فیلسوف و اندیشمند دوران پیشا سقراطی است. چهان تا اکنون نیز در سپهر اندیشه بشری از او اثر پذیرفته است و نظریه حرکت دائمی یا همیشگی او از مهم‌ترین وجوه اندیشه‌ی وی است که به همراه تلاش او برای یافتن آرخه یا علت العلل حیات و ارجاع آن به آتش و تبدلات ناشی از تغییر دائمی آن را باید در کنار آن در نظر آورد. دیالکتیک ناشی از همین معنا و تأکید وی بر «ستیزش و وحدت اضداد» در کل نظام اندیشگی بشر همچنان استقرار دارد.

در دریچه‌ی نگرش هراکلیتوس تمامیِ چیز‌ها از اضداد تشکیل شده‌اند، و بنابراین دارای تنشی درونی هستند. این کشاکشِ جاویدان میان اضداد، هسته‌ی دوم اندیشه‌ی هراکلیتوس را تشکیل می‌دهد. اضدادِ در حال ستیز به اتفاق، حرکت و تحولی پدید می‌آورند که خود گونه‌ای از هماهنگی است.

برای نمونه می‌توان به کمانِ بِزه‌ای اشاره کرد که بر روی زمین افتاده‌است. این کمان دائماً از دو سمت نیرویی بر زه وارد می‌کند، و آن را می‌کشد. اما در نهایت این کمان در حالتی پایدار و هماهنگ دیده می‌شود.

در جهان وحدت، وجود دارد، اما این وحدت، از کثرت حاصل شده‌است؛ و البته گاه به نظر می‌رسد که هراکلیتوس وحدت را از کثرت اساسی‌تر می‌داند.

هراکلیتوس اضداد را یکسان می‌دانست، بدین معنی که بعضی از اضداد در یک امتداد هستند و در پیِ یکدیگر می‌آیند؛ همچون شب و روز، و تابستان و زمستان. گروهی از اضداد نیز فقط در نظر مردم ارزش‌های متفاوتی دارند؛ چنان‌که در نظر هراکلیتوس نیک و بد، مرگ و زندگی، و هستی و نیستی در واقع یکی هستند و خواص و اختلافِ آن‌ها اعتباری است. همچنین برخی از موضوعاتِ موردِ تجربه نیز نسبی هستند؛ همچون آبِ دریا که هم‌زمان پاک‌ترین و ناپاک‌ترینِ آب‌ها ست؛ این آب را ماهیان می‌نوشند و برایشان گواراست، اما همان آب برای انسان‌ها خطرناک و غیرِ آشامیدنی است. بعضی از اضداد نیز در واقع فقط جنبه‌های مختلف از چیزی یکسان هستند؛ همچون بالا و پایین در مسیرِ یک جاده هراکلیتوس در پاره‌ای گفته‌است: «در نظر خدا، همه‌چیز عادلانه و خوب و درست است؛ ولی انسان برخی چیز‌ها را درست و برخی را نادرست می‌داند».

جنگ و ستیز در نظر هراکلیتوس نیرویی هدایت‌گر و آفریننده است؛ تا آنجا که وی از جنگ به‌عنوان «پدر و پادشاهِ همه‌چیز» نام می‌برد و آن را در جایِ زیوس می‌نشاند. به‌علاوه هراکلیتوس به شدت از هومر انتقاد می‌کرد که چرا در یکی از اشعارش آرزو کرده که «عاقبت روزی ستیزه بین انسان‌ها و خدایان به پایان رسد». هراکلیتوس می‌گوید: «وی ندانسته برای نابودی جهان دعا می‌کرد؛ زیرا اگر دعای او مستجاب می‌شود، همه‌چیز از میان می‌رفت.» چراکه به تصریح هراکلیتوس: «جنگ امری عمومی است و ستیزه عدالت است».

کاپلستون معتقد است که می‌توان گفت واقعیت در نگاهِ هراکلیتوس یکی است، و البته هم‌زمان بی‌شمار است. به عبارتی وحدت (این‌همانی) در کثرت (این‌نه‌آنی) یگانه واقعیتِ هستی می‌باشد. هراکلیتوس را می‌توان پایه‌گذار دیالکتیک دانست. این مفهوم در سده‌ی نوزدهم در فلسفهٔ هگل و سپس به صورت کامل‌تری در فلسفهٔ مارکس خود را نشان می‌دهد.

 

گذرگاه یا «معبر»

پیش پرسه (پیش‌گفتار )

مروز در گفت‌وگویی کوتاه اما درآدینه‌ای پرنشاط، فضایی بس دوستانه، و در طبیعتی زیبا، در کنار میدان اسب سواری و مباحث مربوط به نگاشته اخیر من تحت عنوان «پنداشته بافتاربندی و مکعب‌های فروریزش و فروپاشی رژیم ها»، دوست عزیزم داریوش رحمانی به من گفت: استاد آن چه در باب بیماری بافتاری ما یعنی گرایش دوانگارانه ستیزش‌گر، تک‌گفتارانه، خود خداپندارانه می‌گویید و مراتب بعدی مترتب بر آن کاملا درست است. چندی پیش من از مسعود کیمیایی هم تحلیلی در بابِ چرایی وضع موجود را با دیدگاه‌های وی، از او شنیدم. اما، آن چه بیش از این‌ها اهمیت دارد آن است که: «راه کار عبور از این وضعیت چیست؟».

سخن او بس درست بود. زمان آن رسیده است که به راه کار‌ها بیاندیشیم. درنگ من و وعده‌ای برای شناسایی معبر یا معبر‌های عبور از این وضعیت در ذهنم نشست. وعده کردم از همین امروز هفت آبان ماه یکهزار و چهارصد به این موضوع بیاندیشم و «گذرگاه» را بیابم. این نوشته با این هدف به ملتم تقدیم می‌شود. به ملت کوروش بزرگ که امید دارم خود را بازیابد. به درمان آسیب‌های تجربه شده‌ی درونی و درد‌های تزریق شده برونی نایل آید. این معنا نیازمند تخریب شناسی ایران امروز، در سایه‌ی پژوهشی نظام‌مند با الگوی مشخصی برای «تخریب شناسی» در دو بعد درونی و برونی با کلیدواژه‌های «آسیب‌های درونی» و «تهدید‌های برونی» است.

این نوشته می‌تواند به عنوان مکملی بر نگارش کتاب «پنداشته بافتاربندی و مکعب‌های فروریزش و فروپاشی رژیم ها» قلمداد شود.

 

پُرسه‌گشایی (مقدمه)

پیش و بیش از هرچیز به این کوژیتو یا صغری – کبری پروا روا می‌دارم که: «من پرسش می‌کنم، پس من هستم». این معنا را در آغازین سال دهه ۱۳۸۰ ه. ش بیان کردم و در این دو دهه بر آن پای فشاردم. پرسمان یا آنچه Qua/e/sit um می‌خوانم بر این جمله استقرار می‌یابد: «I inquire, therefore I am». همه از عبور سخن می‌گوئیم. همه خواهان گذر هستیم. همه تلاش داریم تا در مسیر ارائه طریق قرار گیریم. همه از ما می‌پرسند راهکار شما چیست؟ چه طرح و برنامه‌ای دارید؟ چگونه می‌خواهید از وضع موجود عبور کنید؟ چه آینده‌ای را ترسیم می‌کنید؟ نظام جایگزین شما برای حرکت به سوی جلو چیست؟ چه فرد یا افرادی را می‌خواهید به جامعه معرفی کنید؟ چگونه می‌خواهید حرکت رو به جلو را ترسیم کنید؟ چه چشم اندازی پیش روی ما ترسیم می‌کنید؟ این‌ها همگی بر یک معنا استوار هستند. بر "معبر"، بر این که "گذرگاه" عبور از این وضع به وضعیت دیگر چگونه ترسیم و آشکار می‌شود؟.

محاط بودن بر محیط وضع موجود و پرواداری آن چه در روبروی ما هویدا شده است، یک مسأله است و مسأله مهم‌تر از آن دستیابی به راه کار‌های عبور از وضوع موجود در سایه ترسیم وضوع بایسته است. از این رو در سطح تحلیل کلان دو موضوع روبروی ما است:

۱- شناخت موضع موجود بر اساس تکیه بر نظام جامع شناخت – دیده بانی محیط – و بازگشودن هفت عینک رادار آینده برای مدیریت آینده‌ی وضع موجود در راستای ترسیم وضوع شایسته و بایسته ناشی از آن.

۲- ترسیم وضع مطلوب و مرجح یا همان آینده‌های شایسته و انتخاب بایسته‌ترین آینده پیشاروی بر اساس روش‌های مطلوب آینده اندیشانه یا باریخ شناسانه

در سایه چنین نگرشی در گام انضمامی به موضوع باید مسیر حرکت را به امتداد طراحی نقشه راه، استراتژی، تاکتیک‌ها و تکنیک‌های لازم برای حصول به گذرگاه عبور از وضوع موجود به وضعیت بایسته ترسیمی موعود کشاند تا این پرسش ساده را بتوان جواب داد که چه باید کرد؟

لازمه‌ نخستین این معنا متوجه فعال کردن الماس درخشنده برای رفتن به آینده در مسیر دستیابی به دو هدف کلان منظور در سطور بالا است. هدف مشخص است. عبور از وضع موجود به وضع بایسته هدف حرکت دائمی بشر در صراط مستقیم حیات پرتکاپو ومعنادار آدمی است. این هدف غیرقابل تردید و بدیهی است. هیچ سامانه و سازمانی از اندیشه با هر رویکرد باورمحورانه‌ای بر آن خط بطلان نمی‌کشد و یارای مقاومت و ضدیت با آن را ندارد. همه‌ی جناح‌های اندیشه ورزی و اقدام در محیط‌های گوناگون عینی و عملی بر آن اذعان دارند و مدعی برخورداری از آن هستند.

برای رفتن به آینده‌ها باید از راز آینده رمز گشایی کرد. کار آسان نیست. به پیروی از فراپیچیده بودن مسأله آینده و آینده‌ها، باید مجهزتر و سامانه و سازمانی قوی‌تر را برساخت. گام نخست بهره برداری از این معنا را می‌توان در فعال کردن الماس درخشنده برای رفتن به آینده‌ها بازیافت. منشوری از به هم چسبندگی سه تفکر: "سیستمی"، "نقادانه" و "استراتژیک" در پیوندی معنادار و تعریف شده که در آن آدمی بتواند از طریق دستیابی به مسیری قابل اطمینان بر ابعاد گوناگون وضع موجود چیره و بر محیط هدف خویش تا سرحد امکان محاط شود. استعاره عقاب و نوع نگرش به آن در باب الماس درخشنده آینده را در کتابی به همین نام در دست چاپ به بیان آورده است. در آینده اندیشی باید مانند عقاب بود؛ بال گشود و به بالاترین نقطه ممکن پرواز کرد – تفکر سیستمی – با چشمان تیزبین عقاب باید از آن بالای بلند بالای آسمان به زمین نگریست و همه‌ی زوایا و شکنه‌ها را به طور کامل نگریست تا بهترین شکار را برگزید. – تفکر انتقادی – و با پنجه‌های قدرتمند بهترین شکار را در بهترین زمان، صید کرد – تفکر استراتژیک – این الماس درخشنده برای رفتن به آینده است. منشوری است در حرکت دوار که هر لحظه به رنگی در آید و هر نور از انوار رنگ به رنگش هزاران پیچ و تاب دارد.

 

از دیدگاه نگرش به آینده‌ها، پنج شیوه برای رویارویی با آینده شناسایی می‌شود که عبارتند از:

1-  واکنش زده: منتظر اتفاقات مانده و هیچ واکنشی از خود نشان نمی‌دهیم و سعی می‌کنیم آن‌ها را فراموش کنیم.

۲. واکنش گرا: منتظر اتفاقات مانده و سپس به حل مشکلات فکر می‌کنیم، و همواره در حال حل مشکلات گذشته هستیم.

۳. پیشنگرانه: پیشبینی رخداد‌های آینده انجام می‌شود و برای آن‌ها تمهیداتی پیشبینی می‌شود مانند بیمه آتش سوزی

۴. فعال: در این مورد تمام متغیر‌ها در اختیار ماست و برای رویارویی با آینده یک رفتار فعالانه انجام می‌دهیم.

۵. فرافعال: در این مورد آینده را ترسیم می‌کنیم و برای رسیدن به آینده‌ی بایسته طراحی شده گذرگاه‌های عبور تدوین می‌نمائیم.

در مجموعه یاداشت‌های گذرگاه به پاسخ به پرسش چه باید کرد بر مینای نگرش‌های موجود در باریخ شناسی خواهیم پرداخت و در هر شماره در این باب با شما سخن خواهم گفت. خوشحال خواهم شد نظرات خود را به آدرس اینستاگرام ما در سیمرغ باریخ و بخش "ارتباط با ما" دیدارنیوز ارسال نمایید.

آینده پژوهی دینی: رابطه میان دین، علم و آینده

چکیده

در این مقاله سعی شده با بررسی متون مختلف علمی رابطه میان دین و علم را از منظر آینده پژوهی مورد نقد و قرار دهیم در همین راستا سوالاتی را مطرح نمودیم که با پاسخ به آن‌ها توانستیم به این نتیجه برسیم که دین برای باورداران به آیین الهی سنت‌هایی دارد که می‌تواند برای فهم آینده تأثیر به سزایی بگذارد. قانون خداوندی پروای آن دارد که بتواند آدمی را در گذار از مسیر حیات دنیوی و دسترسی به سعادت اخروی یاری رساند؛ به گونه‌ای که بتواند در تدبیر زندگی پرتوان، پایا، و پویا باقی بماند.

از آموزه‌های قرآنی برمی آید که قوانین وسنت‌های الهی حاکم بر کیهان هستی بر آنند که دگرش‌ها و دگرگونی‌های گیتیِ وجود را بر اساس قانون علیّت و اسباب و مسببّات برآمده از آن استوارسازند. شناخت سنت‌های الهی وفهم دقیق و پرژرفای آن می‌تواند سبب ساز و زمینه پرور ادراک روبه جلو آینده بر اساس سنت‌های الهی باشد.

مقدمه

امروزه از یک سو شاهد میل قوی و مهار ناشدنی‌ای به سوی آفرینش‌های فلسفی وعلمی در جامعه ایرانی می‌باشیم؛ واز سوی دیگر رویکرد‌های دین گرایانه‌ی محصول انقلاب اسلامی در ایران امروز با حمایت‌های ناشی از استقرار یک نظام سیاسی دین محورانه نیز بر آن است که به باز آفرینی نقش دین در معرفت آفرینی جامعه بشری وساحت‌های گوناگون آن همّت نهد. تلاقی این دو تلاش در مرکز ثقل نگاه دین به علوم مختلف و توجه به مفهومی به نام علم دینی پژواک پیدا می‌کند.

در این میان ترکیب گونه‌های مختلف علوم با پسوند "اسلام" پرسش برانگیز شده است. با وجود نظریات متعدّد موجود میان ارباب دین - در ارتباط با مسائل مورد علاقه‌ی موجود در حوزه‌های مـختـلف مـعرفت دیـنـی - افزون شدن این رسـالـت که دیـن باید در همه‌ی حوزه‌های معرفتی اعم از الهیات، فلسفه، وحتی علم تجربی اعلام حضور کند. رویکرد دین به حوزه‌های گوناگون تلاش فکری و علمی را با چالش‌های جدّی روبرو ساخته است. روانشناسی دینی، جامعه شناسی دینی، حقوق بین الملل دینی"اسلامی"، وحتی سیاست دینی، در پرده‌ای از ابهام وایهام قرار دارد.

امروز این تلاش به عرصه‌ مباحثات وحتی می‌توان گفت مجادلاتی رسیده است که در دو سوی قبول وردّ مفهومی با عنوان "علم دینی"، در برابر هم صف آرایی کرده اند، وبرآنند که سطح بسیاری از مباحث حل نشده در این مورد را در لایه‌های فوق به عمق این بحث هدایت کنند، وحتی در باب علمی، چون فیزیک وارتباط آن با دین نیز به مباحثه بپردازند.

با عنابت به این مهّم است که در خواهیم یافت با ورود آینده پژوهی حداقل در مقام یک رشته یا discipline”" که مجموعه‌ای از آگاهی‌های منظم را در ارتباط با فهم آینده‌ی زمان وبه تبع آن مدیریت آن به انسان عرضه می‌دارد، در جامعه‌ی ایران امروز یکی از مهم‌ترین پرسش‌های موجود آن خواهد بود که آیا دین بر آینده پژوهی مهر تأیید می‌گذارد؟ ودر ادامه این مطرح خواهد شد که: چه نسبتی میان دین وآینده پژوهی وجود دارد؟ آیا ما دارای آینده پژوهی دینی هستیم؟ موضع دین در ارتباط با زمان وآینده‌ی زمان چیست؟ آیا آینده پژوهی دین علمی است؟ آیا جوامع دینی از این شاخه‌ی علم روبر می‌تابند یا به عکس دین از این رویکرد عالمانه در ساحت دین حمایت می‌کند؟ و...

 

پیشینه پژوهش

در مورد آینده پژوهی دینی تا کنون متاسفانه در داخل کشور عزیزمان کار چندانی صورت نگرفته است، ولی در بعد جهانی مقالات متعددی وجود دارد که در نگارش این مقاله از نتایج تعدادی از آن‌ها استفاده شده است که به تعدادی از این مقالات اشاره می‌گردد:

*تاد جانسون و دیوید برت در مقاله‌ای با عنوان" کمی نمودن آینده‌های مختلف دینی و ادیان" در سال ۲۰۰۴ با استفاده از شاخص‌هایی نظیر تاریخ تولد، زمان مرگ، مهاجرت و. میزان تغییرات جمعیت ادیانی نظیر اسلام، مسیحیت و یهود را در بازه ۲۲۰۰ با استفاه از روش تحلیل روند مورد بررسی و تحلیل قرار داده و بر اساس همین روش سناریو‌های مختلف را در بازه ۲۲۰۰ مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرارداده اند (جانسون، برت، ۲۰۰۴: ۹۶۱).

*منصور موعدل در مقاله‌ای با عنوان "آینده اسلام بعد از ۱۱ سپتامبر" به بررسی آینده‌های ممکن اسلام در کشور‌های ایران، مصر و اردن با استفاه از پیشینه تاریخی و جمع آوری و بررسی میدانی اطلاعات قبل و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر پرداخته است. نتایج حاصل از این مقاله حاکی از آن است که ایران به سمت تجدید ساختار در واپس زدن سیاست مبتنی بر دین حرکت خواهد نمود و کشوری مثل اردن به همان روند سنتی خود ادامه خواهد داد و تغییر چندانی را در ساختار سیاسی خود نخواهد دید همچنین کشور مصر نیز دارای آینده روشنی از منظر دینی خواهد داشت (منصور موعدل، ۲۰۰۴: ۹۶۱).

*لارنس یانانکون، به بررسی آینده دین در کشور امریکا پرداخته که به مقایسه مزیت‌های دینی بودن اجتماع با سکولار بودن آن پرداخته است، همچنین ابعاد مختلف تاثیر دین در آینده کشور امریکا در حوزه‌های علمی، فرهنگی و حتی آموزشی را نیز مورد تحلیل و بررسی قرار داده است (یانانکون، لارنس، ۲۰۰۴: ۱۰۲۵).

ویلیام سیمز بین بریج، در سال ۲۰۰۴ به رابطه میان علم و دین پرداخته و فرضیاتی نظیر دین بدون علم و یا علم بدون دین را  در سال ۲۱۰۰ بیان نموده است. همچنین سناریو‌های نشات گرفته از فرضیات فوق را نیز مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داده است (ویلیام سیمز بین بریج، ۲۰۰۴: ۱۰۰۹).

بروس تان نیز رابطه میان آینده، دین و آینده گرایی را مورد توجه قرار داده است و در انتها به این نتیجه رسیده ایت که دین تنها راه برای سعادت بشر و تنها روشی است مه بسر می‌تواند از طریق آن آینده خود را مورد توجه و بررسی قرار دهد همچنین در این مقاله به نقش کامل و متلق خداوند تبارک و تعالی در پدید آوردن جهان هستی و هدفمند بودن این خلقت اشاره نمده است.

 

اهداف پژوهش و بیان مسئله

با گسترش روزافزون آینده پژوهی در سطوح گوناگون واهمیت روزافزون آن در حوزه‌های گوناگون کاربردی انجام پژوهش‌هایی در راستای پاسخگویی به این نیاز آن هم در گستره وعمق نگرش‌های دینی ازاهمیت بسیاری برخوردار می‌باشد. این دسته از تلاش‌ها در سطح تحلیل کلان می‌تواند از بروز مقاومت‌های ناشی از تعصبات دینی در جوامع دینی نسبت به رشد وتوسعه آینده پژوهی بکاهد، و دین را در بهره برداری از مواهب ناشی از این دیسیپلین یاری رساند، ودر سوی دیگر با ارائه‌ی آموزه‌های دینی در این حوزه نوپا در جامعه ای، چون ایران اسلامی زمینه پرور شکل دهی ومحتوا بخشی به آینده پژوهی دینی به عنوان یک نیاز ملّی و فرا ملّی شود.

 همچنین در این پژوهش به دنبال دستیابی به اهداف ذیل می‌باشیم:

*آشنایی بیشتر با آینده پژوهی وارتباط آن با دین به ویژه در معنای اصیل آن یعنی اسلام.

*بررسی ارتباط دین با آینده اندیشی و چیستی و کیستی آینده پژوهی دینی.

*بررسی و استنتاج مبانی حاکم بر آینده پژوهی دینی با عنوان بنیاد‌های حاکم بر آینده پژوهی دینی.

*بررسی و استنتاج اصول حاکم بر آینده پژوهی دینی با عنوان بنیان‌های حاکم بر اندیشه‌ی دینی.

*نسبت میان دین و آینده

 

آنچه که اکنون در نظر می‌آید این پرسش است که چه نسبتی میان دین وآینده اندیشی وجود دارد؟ برای  پاسخ به این پرسش می‌توان در دو وجه نگریست. وجه نخست:آن است که از زاویه دین به "آینده" بنگریم وبه این پرسش پاسخ بگوییم که دین چه نگاهی به آینده دارد؟ در این نگرش علم درجه اوّل مد نظر است به عبارتی دیگر در نسبت دین به آینده به عنوان یک ساحت معرفت شناسانه نگریسته می‌شود. در وجه دوّم:به نگرش دینی و قضاوت دین در باب آینده اندیشی توجّه می‌شود. در اینجا علم درجه دوّم مطرح می‌شود.

شرایع در مقام حلقه‌های متشکله‌ی دین مکمّل یکدیگرند. مسیحیّت به عنوان یکی از حلقه‌های مهّم این کمال آفرینی الهی سه نظرگاه در باره آینده را طرح می‌کند. "به گفته هاروی کاکس  – دانشمند الهیات – هرسه آن‌ها هنوز پیروان بسیاری دارند:

۱- دیدگاه مکاشفه‌ای

۲- دیدگاه فرجام گرایانه

۳- دیدگاه پیامبر گونه

ادبیات مکاشفه ای: این ادبیات سرشار از نماد گرایی زنده است که عمدتاً متأثر از نفوذ مذهبی ایرانیان بوده و آکنده از مباحث پیچیده‌ی فرشته شناسی، بحث‌های غریب شیطان شناسی و دو گانه گرایی مطلق (ثنویت). بین این جهان و آن جهان آخرت است. درون مایه‌های ادبیات مکاشفه‌ای آمیزه‌ای از رهبانیت، جبر گرایی، انفعال، وترک وظایفی است که به دنیای مادّی مربوط می‌شوند چیزی مانند صوفی گرایی در سنت اسلامی.

نظرگاه فرجام گرا: ادبیات فرجام گرا آینده را هم، چون پرده برداری از فرجام نهفته در دات کیهان یا مادّه اولیه‌ی آن می‌بیند که به سوی یک پایان قطعی به پیش می‌رود. فرجام گرایی سکولارِ امروزی گاه مبتنی بر زیست شناسی است وبه یک هوش عظیم اشاره می‌کند که در هر لحظه جلوه‌های غیر قابل تصوری از حیات را آشکار می‌کند.

نظرگاه پیامبرگونه: در این ساحت نگرش مشخصه‌های عمومی ادیان الهی، وهم، چون صحنه‌ی وسیع ومیدان باز آمال وآرزو‌های انسان‌ها ومسئولیت‌های آن‌ها در قبال خدا، خویشتن و جامعه است. به گفته کاکس پیش گویی پیامبرانه اغلب به اشتباه با فال بینی و غیب گویی یکسان شمرده شده است، امّا این حقیقت ندارد. پیامبران الهی همگی با کلام پیش گویانه وپیامبرانه ار آینده سخن می‌گفتند، امّا فقط برای آن که مردم را وادار کنند تا رفتار امروز خود را تغییر دهند. آن‌ها به این دلیل چنین می‌کردند که معتقد بودند آینده محتوم ومقدّر نیست، بلکه این انسان‌ها هستند که آینده را شکل می‌بخشند. (ملکی فر و دیگران:۲۰، ۱۳۸۵).

به گفته‌ کاکس یک پیش گو در سنّت بت پرستی، تنها به این دلیل می‌تواند آینده را پیش گویی کند که خدایان قبلاً سرنوست تک تک افراد را مقدّر نموده اند. این پیش گو برای ایچاد تحوّل و حس توبه و بازگشت به سوی خدا ونشان دادن راهی نو به افراد سخن نمی‌گوید – کاری که پیامبران می‌کنند – بلکه صرفاً هشدار می‌دهد که تلاش فرد برای فرار از سرنوشت محتوم خویش بیهوده است. در مقابل، پیامبران الهی از آینده‌ای سخن می‌گویند که الله جل جلاله – در صورتی که تغییر روش ندهند – برای آنان رقم خواهد زد الله آزاد است که تغییر عقیده دهد وهمه‌ی جوانب آینده هم لزوماً از پیش مقدّر نشده است. کاکس می‌گوید:

"پیش گویی پیامبرانه بر این حقیقت تاکید دارد که آینده را نیرو‌های نامریی خبیث یا روند‌های ذاتی شکست ناپذیر رقم نمی‌زنند؛ این انسان‌ها هستند که خود آن را می‌سازند. این اختیارگرایی بی قید وشرط در برابر آینده، در عین حال سبب می‌شود تا پیشگویی پیامبرانه از قید و بند تصمیم‌ها سیاست‌های گذشته بگریزد. فراخوان پیامبرانه همواره مستلزم توبه است؛ یعنی اذعان صریح فرد به اشتباه خود و این که اکنون باید متفاوت با گذشته عمل کند ونیازی به تکرار مداوم این نکته نیست سیاست‌ها صرفاً ادامه‌ی تصمیمات اتخاذ شده در گذشته هستند. چشم انداز پیامبرانه مستلزم نوآوری دایمی و بازنگری بی وقفه در سیاست‌های گذشته است، زیرا فردا صرفاً ادامه‌ی روند‌های دیروز نخواهد بود و جوانب جدید وبدیع دیگری را نیز شامل خواهد شد. " (ملکی فرد و دیگران:۲۱، ۱۳۸۵).

در نگاه کلان محقق علوم تجربی پس از برخی از مشاهدات با ابزار فرضیه رابطه‌ای فرضی بین پدیده‌های مشاهده شده برقرار ساخته، آنگاه به جمع آوری اطلاعات و موارد به طور گسترده تری می‌پردازد. با آزمایشات متعددّ فرضیه خود را بررسی نموده و پس از تطابق موارد با تئوری به تفسیر این روابط و یافتن علل پدیده‌ها پرداخته، بالاخره پس از تجرید و تعمیم نظر علمی خود را بیان می‌دارد که به عنوان قانون و کشف علمی تلقی می‌گردد. امّا در آینده پژوهی از روش‌هایی استفاده می‌شود که برخی از آن‌ها از این معنا تبعیّت نمی‌کنند. این روش‌ها را باید مورد بررسی قرار دهیم:

مشاهده مستقیم: در این روش، محقّق پدیده‌ها - تحلیل روند‌ها -، و رخداد‌ها - تحلیل رویداد‌ها -‌ی موجود در زمان را از نزدیک مورد مشاهده قرار می‌دهد و یا اسناد و مدارک را ملاحظه می‌نماید (گذشته نگری). می‌دانیم که رسیدن به واقعیت از این طریق خصوصاٌ در مورد امور انسانی و اجتماعی تا چه اندازه ضعیف و دشوارمی باشد. به گونه‌ای که امکان دارد شکل مشابهی از انجام سنن جمعی در اقوام وجوامع مختلف گویای واقعیت‌های اجتماعی متفاوت و احیاناٌ متضاد باشد.

به عنوان مثال: پایکوپی در جوام مختلف نشانگان متفاوتی را بروز می‌دهد. در جامعه‌ای نشانه سرور و شادی و در جمع دیگری علامت سوگواری وجایی دیگر حاکی از عبادت ومناسک جمعی بوده ومحقّق بیگانه نمی‌تواند این‌ها را از یکدیگر باز شناخته و آینده‌ی زمان را با عنایت به آن‌ها تحلیل نماید.

مشاهده مشارکتی: در این روش محققّ مدتی بین مردم یک جامعه زندگی می‌کند و خرده فرهنگ‌های آن جامعه را مشاهده می‌نماید و با گذشت زمان با آن‌ها آشنا شده سپس به تفسیر و تبیین آن پدیده‌های اجتماعی، پدیده شناسی و مردم نگاری -، آینده‌ی آن جامعه و حیات اجتماعی انسان‌های مقیم در آن جامعه همّت می‌نماید. امّا محقق در این روش هم؛ نمی‌تواند در مدّت به نسبت کوتاهی را که در میان مردم جامعه زیست کرده است را مبنای مستحکمی برای مطالعه آینده‌ی انسان وزندگی آن‌ها در آن جامعه قراردهد. زیرا هرچقدر هم که شخص هوشمند باشد نمی‌تواند در مدّت نسبتاٌ کوتاهی افراد جامعه، پدیده‌ها و پدیدار‌های موجود را مورد مطالعه قرار دهد. این معنا زمانی که پژوهشگر در جامعه‌ی دیگری رشد و نمو کرده باشد، از برجستگی بیشتری برخوردار و تبیین و آینده پژوهی در آن جامعه را سخت‌تر می‌کند.

بر همین اساس شوتس در قسم بندی قلمرو‌های جهان اجتماعی چهار قلمرو را از یکدیگر مجزا می‌کند:

الف) umwelt، یعنی قلمرو واقعیت اجتماعی که تجربه مستقیمی از آن داریم.

ب) mitwelt، یعنی قلمرو واقعیت اجتماعی که بدون تجربه مستقیم. با آن روبرو می‌شویم.

پ) folgewelt، یعنی قلمرو اخلاف و آیندگان که در دسترس نیست.

ت) vorwelt، یعنی قلمرو اسلاف و مطالعه‌ی آن که از طریق پس نگری صورت می‌پذیرد. (ریتزر. جورج:۳۳۳، ۱۳۸۹)

هر یک از این قلمروها، از جهان اجتماعی انتزاع شده وبا درجه‌ی نزدیکی (درجه‌ی در دسترس بودن موقعیت‌ها برای کنش گر) و تعین پذیری (درجه‌ای که کنش گر می‌تواند آن‌ها را تحت نظارت خود داشته باشد) آن مشخص می‌شود.

قلمرو‌های واقعیت اجتماعی مبتنی بر تجربه مستقبم (Umwelt) و واقعیت اجتماعی مبتنی بر تجربه‌ی غیر مستقیم (Mewled)، در کار شوتس از قلمرو‌های دیگر مهم ترند. در چهارچوب قلمرو تجربه میانجی، ساخت اجتماعی واقعیت رخ می‌دهد و یک دانشمند فرصت خوبی برای درک آن دارد. تحلیل تجربه‌ی کنشگر در قلمرو تجربه‌ی بی میانجی واقعیت اجتماعی، لزوماٌ بررسی آگاهی کنشگر و نیز کتش متقابل رودر روی او را ایجاب می‌کند. به نظر شوتس، کنشگر در این قلمرو، به میزان قابل توجهی از آزادی وخلاقیّت برخوردار است. امّا او در ضمن یاد اور می‌شود که کنشگر آزاد واز همین روی پیش بینی ناپذیر، در بیرون قلمرو چامعه شناسی علمی جای می‌گیرد. هر چند که شوتس امکان خلاقانه‌ی علمی فراگرد‌های ذهنی را تشخیص می‌دهد و بینش‌های فلسفی فراواوانی درباره عملکرد این فراگرد‌ها ارائه می‌کند، امّا آن‌ها را خارج از حوزه‌ی بررسی علمی جا می‌دهد. او تا آنجا پیش می‌رود که بگوید، می‌توان "ریشه‌های غایی کنش در آگاهی شخص "را نادیده گرفت (شوتس:۱۹، ۱۹۶۷).

آینده - Folgewelt - در کار شوتس، یک مقوله‌ی صرفاً فرعی به شمار می‌آید. (بر خلاف کار مارکس که این مقوله در دیالکتیک او نقشی تعیین کننده دارد). قلمرو اخلاف، جهانی یکسره آزاد وکاملاً نامتعین است – روش فرپنداری یا سناریو نویسی -، که قوانین علمی بر آن هیچ گونه تسلطی ندارند. یک دانشمند اجتماعی تنها می‌تواند به گونه‌ای بسیار کلّی در مورد این جهان پیش بینی کند و توصیف دقیق آن برایش امکان ناپذیر است. این مقوله به خاطر کیفیت غیر متعین آن، بیرون از محدوده‌ی کار علمی شوتس جای می‌گیرد.

امّا گذشته – vorwelt - بر خلاف آینده ِی تا اندازه‌ای به تحلیل علمی تن در می‌دهد. - روش پس نگری - کنش کسانی که در گذشته زندگی می‌کردند، کاملاً تعیّن پذیرفته است؛ در این قلمرو هیچ عنصری از آزادی وجود ندارد، زیرا علّت‌های کنش‌های گذشتگان وخود این کنش‌ها و پیامد هایشان، عملاً اتفاق افتاده اند. تفسیر کنش‌های مردمی که در زمانی دورتر از ما زندگی می‌کردند دشوار است. زیرا در این مورد ناچاریم مقولات فکری امروزی را با نگاهی به گذشته تاریخی به کار بندیم و معمولاٌ از مقولات رایج در زمانه‌ی آنان استفاده نمی‌کنیم (ریتزر جورج:۳۳۶، ۱۳۸۹).

شوتس اعتقاد دارد که فهم تفسیر‌های گذشتگان دشوار است و درک تفسیر‌های آیندگان امکان ناپذیر است، امّا فهم معاصران و از آن بیشتر، درک تفسیر‌های کسانی که با آن‌ها تماس رودرو و بی میانجی داریم، امکان پذیر است. در چنین نگرشی می‌توان اذعان داشت که مشاهده مشارکتی تلاشی است برای ایجاد فضای مناسب برای فهم تفسیر‌های کسانی که محقّق می‌تواند با آن‌ها رودرو و بی میانجی ارتباط برقرار کند و در قالب دریافت‌های حاصل از آن مجاهدت‌های حضوری به معرفت حصولی ار آنچه ممکن است در آینده رخ دهد.

تحقیق کامل در هر علمی در گرو این است که آن علم با روش خاص خود مطالعه و تحقیق شده و از سخنان و داده‌های دینی و مبتنی بر وحی نیز غفلت نورزد و اگر در روزگاری اربابان برخی از ادیان به جهت جهالت و یا انحصارطلبی دین را تحریف کرده و مشتبهات وخواسته‌های خود را در قالب دین به خورد مردم داده اند، هر جا سخن از مذهب و وحی ورسول و اولیاء خدا و علمای دینی می‌آید نباید تنها اعمال ورفتار آنان مدّ نظر باشد، چرا که در تاریخ اسلام حمایت بی دریغ از علم کاملاً مشهود بوده، به طوری که تمامی و یا بسیاری از علوم اصل یا گسترش خود را – در جهان اسلام مدیون اوست (نجفی علمی:۱۵، ۱۳۷۱).

در چنین منظری وبا عنایت به این معانی می‌توان دین را در قالب علمی آن مورد ملاحظه قرار داد. اگر منبع اصلی عرضه گزاره‌های دینی را "وحی" بدانیم و پشتوانه‌ی وحی را "عقل کل"، خداوند منّان بدانیم، می‌توانیم در یابیم که نگاه دین به آینده و نگاه دین به آینده پژوهی می‌تواند امکان بروز و ظهور مبانی قابل اتّکایی را برای این دیسیپلین به گونه‌ای فراهم آورد که آینده پژوهان دارای پشتوانه‌های معرفت دینی، با اتکاء به نفس و اطمینان خاطر بیشتری با تکیه بر داده‌های روشمند و هدفمند آینده پژوهی در بستر گزاره‌های دینی عمل کنند.

بی تردید در رویکرد‌های گوناگون آینده پژوهی کاربرد روش‌های علمی معنادار وتعریف شده‌ای وجود دارد که نمی‌توان این راه‌ها را از روش‌های دیگر علوم پذیرفته شده، چون علوم اجتماعی، علوم سیاسی، و... با عنوان روش‌های علمی یاد می‌شود.

"تصّور کنید در جایگاه مسئول ناوبری یک کشتی قرار دارید، هنگامی که مشغول دیده بانی افق رودرو هستید (پایش محیط)، دو چیز نظر شما را به خود جلب می‌کند. "یک کوه یخ "، و" یک کشتی تدارکاتی"، که باید به آن بپیوندید. شما سرعت‌ها و جهت‌های محتمل کوه یخ ونیز کشتی تدارکاتی را بررسی می‌کنید (تحلیل روند‌ها)، و اطلاعات حاصله را وارد کامپیوتر کشتی می‌کنید. (مدل سازی)، سپس مسیر حرکت را چنان ترسیم می‌کنید که به جای برخورد با کوه یخ، به کشتی تدارکاتی بپیوندید. (نقشه راه)، در هنگام انجام تمام این فعالیت‌ها رویای خوردن غذای مطبوع و دیدار با یاران قدیمی پس از پیوستن به کشتی تدارکاتی را در سر می‌پرورانید (چشم انداز سازی)، متوجّه می‌شوید که سرعت‌ها و جهت گیری‌های کوه یخ و کشتی تدارکاتی ممکن است تغییر کند بنابر این به بررسی گزینه‌های ممکن در باره این تغییرات می‌پردازید تا این اطمینان حاصل شود که بیشترین بخت برای پیوستن به کشتی تدارکاتی وجود داشته باشد (سناریو پردازی) با وجود تمامی این برنامه ریزی ها، شما می‌دانید که احتمال وقوع حادثه‌ای غیر منتظره و برخورد با کوه یخ هم چنان وجود دارد. بنابر این از خدمه کشتی می‌خواهید که به تمرین تخلیه‌ی اضطراری کشتی بپردازند. (شبیه سازی)، هنگامی که آنان مشغول تمرین هستند، شما خود را در موقعیت محتمل‌ترین وضعیت کشتی تدارکاتی فرض کرده ومراحل رسیدن به این وضعیت تنهایی را ترسیم می‌کنید (پس نگری) [۳]همه این روش‌ها در برگیرنده‌ی رویکرد‌هایی عالمانه‌ای هستند که در درون خود از دیسیپلین خاصی برخوردارند و داده‌های آینده پژوهی را از اوهام وخرافات جدا ساخته است. دین با تأکید تام و تمام بر جایگاه تعقل ورزی و رویکرد‌های پیامبر گونه در مدیریت زمان به آینده پژوهی به عنوان یک مجاهدت عالمانه نگاه می‌کند.

در باب ضرورت تفکر آینده نگرانه و پیامد اندیشی؛ قرآن اشارات محکمی دارد:‌ای اهل ایمان! خدا ترس شوید و هر کس بنگرد تا برای فردایش چه پیش فرستاده است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه می‌کنید داناست. (حشر ۱۸)؛ و کسی از مردم مصر که یوسف را خرید، به همسرش گفت:مقام اورا گرامی دار (او را به دیده برده، نگاه مکن) امید است که در آینده ما را سود برساند یا او را به فرزندی بگیریم (یوسف ۲۱).

جمله‌: عَسی اَن یَنفَعَنا أَو تَتخِذَهُ وَلَداٌ، در دو مورد در قرآن به کار رفته است:

الف) در مورد حضرت موسی وقتی که صندوق او را از آب گرفتند، همسر فرعون به او گفت: این نوزاد را نکشید، شاید در آینده به ما سودی رساند.

ب) در مورد عزیز مصر که به همسرش می‌گوید: احترام این برده را بگیر شاید در آینده به درد ما بخورد.

نکته کاربردی در این مانی آن است که در تصمیم گیری، تصمیم‌های مهم را پس از ارزیابی وآزمایش مرحله‌ای اتخاذ کنید (اوّل یوسف را به نوان کمک کار در خانه"عسی أَن ینفعنا" کم کم به عنوان فرزند انتخاب نمودند "أَو تتخذه ولدا"

یا در سوره‌ی اعراف می‌خوانیم: "سپس موسی را پس از پیامبران پیشین، همراه با آیات ومعجزات خود به سوی فرعون و سران (قوم)، او مبعوث کردیم، امّا آنان به آیات ما ستم کردند (و کفر ورزیدند)، پس بنگر که پایان کار مفسدان چگونه است؟ (اعراف ۱۰۳).

تأکید بر "فانظر" نشان از ضرورت تحلیل تاریخ برای ساخت وپرداخت آینده دارد؛ و آن جا که به "عاقبةٌ المفسدین" اشاره می‌کند بر این نکته پای می‌فشارد که فرچام و عاقبت کار مهّم است نه جلوه‌های زود گذر آنی.

امیر مؤمنان علی "ع" می‌فرمایند: "و أذکر فی الیوم غداً؛ "از امروز به فکر فردا باش" (نهج البلاغه نامه ۲۱/۱).

و یا در الحیاة می‌خوانیم: المومنون هم الذین رفو ما امامهم؛ "مؤمنان کسانی اند که آینده هاشان را می‌شناسند" (الحیاة ج ۱ ص ۱۸۰).

از این منظر درمی یابیم که نگاه دین به آینده و به تبع آن نگاه دین به آینده پژوهی نگاهی مثبت است. در سوره یس می‌خوانیم: و، چون مردم را گویند از گذشته و آینده‌ی خویش بترسید شاید مورد رحمت خدا قرار گیرید از آن طفره می‌روند. (یس، ۴۵)؛ به مآل اندیشی و دورنگری اشاره دارد. آیات و روایات موجود در ادبیات دینی مملو از تأکید به آینده وآینده اندیشی است. (مسلمی زاده. طاهره:۱۳۸۴).

دینی بودن آینده پژوهی

در این مجال این پرسش مطرح می‌شود که: معیار دینی بودن آینده پژوهی چیست؟ قبل از پرداختن به این پرسش به" میزان بودن زمان "، از منظر عقلانی در ساحت اندیشه دینی اشاره می‌کنم. دین نگاهی زمینه پرورانه به دنیا برای ورود به سرای آخرت دارد و برزخ را حدّ فاصل دنیا و آخرت می‌داند. این نمایانگر پیوند زمان، و ازلی - ایدی بودن آن به گونه‌ای است که زمان به صورت یک واقعیت مطلق نمود پیدا می‌کند. واقعیتی مطلق که از منشأ حقیقت مطلق الهی سرچشمه می‌گیرد.

در مجال حاضر "نگاه دین به آینده "، مطرح نیست؛ بلکه" نگاه دین به آینده پژوهی "، به عنوان یک دیسیپلین علمی مطرح است. در پاسخ به این پرسش باید به دو گزاره‌ی اصلی مورد توجّه خطوط فوق عنایت داشته باشیم.

 آینده پژوهی در نگاه محققانه، حداقل یک دیسیپلین علمی است. نگاه دین به آینده و آینده اندیشی مثبت و بسیار توصیه آمیز و اندرز دهنده است.

حال در پرتو این گزاره‌های جدّی این پرسش مطرح است که معیار دینی بودن آینده پژوهی چیست؟ پاسخ به این پرسش با توجّه به دو گزاره فوق تا حدودی سهل می‌نماید. آینده پژوهی حداقل یک دیسیپلین علمی است. این در حالی است که دین – در اینجا منظور اسلام به معنای عاّم آن است – نه تنها به آینده بلکه عنایت جدّی به آینده اندیشی توصیه ابرام انگیزی دارد. با توجّه به این موضوع می‌توان به معیار‌های ذیل در مقام معیار‌های دینی بودن آینده پژوهی بذل عنایت کردند.

 

 اهمیت زمان

در گستره‌ی ادبیات دینی "زمان"، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. همانطور که خداوند در قرآن می‌فرماید: قسم به عصر که انسان در خسران ابدی است. به جز آنانی که ایمان آوردند، حق گفتند، و صبر کردند (والعصر:۱-۳).‌ای اهل ایمان! خدا ترس شوید و هر کس بنگرد تا برای فردایش چه پیش فرستاده است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه می‌کنید داناست (حشر:۱۸).

*از امروز به فکر فردا باش (نهج البلاغه:۲۱/۱).

*مؤمنان آن کسانند که آینده هاشان را می‌شناسند! (الحیاة، ج ۱:ص ۱۸۰).

*اگر امری هست که نمی‌دانی چه وقت فرا خواهد رسید باید پیشاپیش برای رویارویی با آن آماده شوی (الحیاة، ج ۱:ص ۳۹۳).

*مرد دیندار می‌اندیشد، پس به آرامش دست می‌یابد ... پایان کار را می‌نگرد و از پشیمانی در امان می‌ماند (الحیاة، ج ۱: ص ۱۸۱).

 

 اهمیت شناخت آینده

انسان به واسطه‌ی دارا بودن عقل در مقام پیامبر درونی واولی بر آن دارا بودن روح الهی از جایگاهی ویژه در نظام خلقت برخوردار است آدمی "خلیفة الله "، است. این خلیفه بودن در معنای جانشین الهی رسالتی عظیم را متوجّه آدمی می‌کند. رسالت باروری دنیا در جایگاه مزرعه آخرت متوجه آدمی به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین است. از این رو هم ساخت و پرداخت آینده در امور دنیوی را در دستور کار دارد؛ و هم فراهم ساختن آینده‌ی حیات را در گذار از دهلیز‌های هزار توی زندگی دنیوی باید در دستور کار قرار دهد. با این معنا آینده اندیشی نه تنها یک ضرورت که یک عبادت است.

آگاه باشید که به راستی فرمان کوچ کردن شما صادر شده، وبه زاد و توشه راهنمایی شده اید، این دنیا توشه‌ای برگیرید که فردای قیامت خود را بدان حفظ کنید (غررمحلاتی:ج ۱، ص ۴۹).

 

آماده سازی برای آینده

دین در تمامی وجه کارکردی خویش در پی ارائه راه وروش حیات الهی- انسانی، پاک و همراه با سعادت دنیوی و اخروی برای بشر است. آمادگی دنیوی حتا در وجه دفاعی در پهنای حیات دینی مورد غفلت واقع نشده است. مسلمانان باید آمادگی رزمی کامل، از نظر تجهیزات، نفرات، و... داشته باشند و از پیش آماده مقابله با خیانت و حمله‌ی دشمن باشند. "واعدوا لهم ما استطعتم ".

در هر زمان، پیشرفته‌ترین امکانات رزمی را برای دفاع آماده کنید واز هیچ چیز فروگذار نکنید چه قدرت سیاسی و نظامی، چه امکاات تبلیغاتی وتدارکاتی"من قوه". و...

در غرر محلاتی می‌خوانیم:"کمال دوراندیشی آماده شدن برای جابجایی، ومهیّا شدن برای کوچ کردن - به جهان آینده – است" (غرر محلاتی:ج، ۱، ص ۲۴۶).

امام اوّل سیعیان در نهج البلاغه می‌فرماید: "بدان! آن کس که مر کبش شب وروز آماده است همواره در حرکت خواهد بود، هر چند خود را ساکن پندارد، وهمواره راه می‌پیماید هر چند در جای خود ایستاده وداحت باشید. (نهج اللاغه:نامه ۳۲/۸۴

 

شناخت آینده و امید به آن زمینه پرورآزادی و عدالت

شاید هیچ فردی پیدا نشود که مفاهیم آزادی، و عدالت، را مهم‌ترین ومقدس‌ترین واژگان حیات معنوی آدمی قلمداد نکند. بسیاری از نگرانی ها، به خاطر بی خبری آز آینده است. "ضاق بهم ذرعاً و قالوا لا تخف و لا تحزن ". (عنکبوت /۲۳).

مردم را به آینده و وعده‌های حق از دلهره و اضطراب نجات دهیم "لا تخف و لا تحزن انا منَجُّوک ". (تفسیر نور، ج.۹، ص ۱۴۰).

خداوند از همان آغاز تربیت یوسف، دور نمای آینده‌ی در خشان و ولایت الهی او را به وی نشان می‌دهد تا برای او بشارتی باشد که همواره در طول زندگی و شدائدی که با آن‌ها رو به رو می‌شود با یاد آوری آن دورنما خود را در بحران‌ها حفظ نماید (ترکمه‌ی تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۱۰۵).

امام علی "ع"می فرمایند:" بدانید که در فردا – حوادثی پدید می‌آید – و در آینده مسائلی رخ خواهد داد که برای شما نا آشنا و ناشناخته است". (نهج البلاغه فیض الاسلام، ص ۴۲۵).

بی تردید امید به آینده که در ادبیات سیاسی از آن به عنوان "امیدواری به موفقیت "نیز یاد آمده است و گوتشالت آر آن در مقام یکی از عولمل اصلی پیروزی انقلاب‌ها یاد کرده است از مهّم‌ترین عوامل زمینه پرور حرکت‌های آزادی طلبانه و عدالت خواهانه است. در عین حال هین آینده اندیشی، حزم ودوراندیشی زمینه ساز دست یابی به برنامه ریزی دقیق و کم هزینه‌تر برای دستیابی به رفاه و آسایش بیشتر می‌باشد.

یوسف در جواب گفت:هفت سال پی در پی کشت کنید وآنچه را درو کردید، جز اندکی را که می‌خورید در خوشه اش کنار بگذارید. (یوسف / ۴۷)

 

برنامه ریزی برای آینده و عدم منافات آن با توکل الهی

از دریچه‌ی نظر و زاویه‌ی دید دینی؛ برنامه ریزی و تدبیر برای آینده، منافاتی با توکل به حضرت حق دارا نیست. اگر در پی آن هستیم که طرح‌ها قابلیت عملیاتی داشته باشند "فذروهُ فی سُنبُلِه" لاجرم باید دوراندیش باشد. امروز برای آینده‌ای بهتر کوشش کرد " تَرزَعُون ... ثم یأتی من بعد ذلِکَ ". زمان عنصر بسیار مهمی در برنلمه ریزی است. "سبع سِنِین" (تفسیر نور، ج ۶، ص ۹).

 

حالِ گسترده‌ زمان

آینده در پرتو اقدامات حال رقم می‌خورد. "أِن الانسان لیس الا ما سعی"، "البته برای انسان بهره‌ای جز کوشش او نیست". (نجم / ۳۹). در انگاره‌های دینی آینده هر کس و هر جامعه‌ای در گرو عملکرد آن‌ها است. "ولا تسئلون عَمّا کانوا یَعمَلون" (نمل /۹۰). در این گستره معنایی نتایج آینده متأثر از اقدامات فعلی است (تفسیر نور، ج ۸، ص ۴۶۷). الدنیا مزرعة الآخره " دنیا کشتزار آخرت است" (منتخب میزان الحکمة، ج ۱، ص ۳۶۴). " اَعمال العباد فی عاجلهم نُصبُ أُعیُنِهِم فی آجالِهِم". فردا، اعمالی که انسان‌ها در این دنیا انجام داده اند، پیش روی آنان جلوه گر است. (نهج البلاغه، حکمت ۷). مولا امیر المؤمنان خطلب به کارگزاران می‌فرمایند:"در حکومت مدارا کن تا آینده‌ی خوبی داشته باشی" (نهج البلاغه، نامه ۶/۶۹).

اهیت زمان حال در متون دینی ما کم نیست. در غررالحکم انصاری می‌خوانیم:"به راستی عم توزمانی است که در آنی. - گذشته رفته است وآینده هم هنوز نیامده است – (غررالحکم انصاری:ج ۱ ص ۲۱۹). به واقع در این نگرش، تآکید بر بهره مندی از حال را برای ساختِ آینده مورد توجه قرار می‌دهد؛ و بیان می‌دارد که:"بهترین عمل تو آن است که وضع امروزت را اصلاح کنی". (غررالحکم محلاتی:ج ۲ ص ۲۰۰). دیروز تو از دست رفته، آینده‌ی آن نیز متهم است (که بیاید یا نه)، ووقت تو نیز مغتنم است در این میان مبادرت کن به فرصت توانایی و امکان موجود، وبپرهیز از این که به زمانه اعتماد کنی (پیشین:ص ۲۱۲).

 

ضرورت آکاهی از زمان وشناخت آینده

آدمی در بخشی از حیات خود لاجرم در کاخ زمان زمینی و در جغرافیای خاکی زیست می‌کند. از این رو شناخت ابعاد هستومندی معنادار این قسمت از حیاتش ضروری است. به تبع این ضرورت است که آگاهی از زمان و مدیریت زمان زمینی برای رسیدن به سعادت پر معنای حیات خاکی از اهمیت جدّی برخوردار می‌شود.

امام صادق می‌فرمایند:"ع"، "کسی که زمان خود را بشناسد، آماج اشتباهات قرار نگیرد". (تحف العقول، ص ۳۵۶). یا از زبان معصوم "ع" می‌خوانیم:برای آگاهی انسان، همین بس که زمان خود را بشناسد. (منتخب میزان الحکمة، ج ۱ ص ۴۴۸). در دستور‌های حکیمانه‌ی خاندان داود پیامبر"ع"چنین آمده است: وظیفه‌ی انسان خردمند است که زمانه‌ی خود را بشناسد، و به حال خود – و اصلاح آن – اهتمام ورزد. (اصول کافی: ج ۲، ص ۴۴۸).

 

*مردم فرزند زمان خود هستند. (غررالحکم انصاری: ج ۱ ص ۱۹)

*خردمند باید در کار خود بیاندیشد، ... و مردم روزگار خویش را بشناسد.۰ (میزان الحکمة: ج ۸ ص ۳۹۰۰).

*آگاه‌ترین مردمان به روزگار، کسی است که از حوادث آن تعجب نکند. (منتخب میزان الحکمة، ج ۱، ص ۴۴۸).

 

بیداری وهوشیاری در برابر زمان

مدیریت زمان برای دستیابی به اهداف تعریف شده فردی، گروهی، وملّی وظیفه‌ای است که نمی‌توان از زاویه دین نادیده گرفت. مدیریت آینده بخش مهمی از این تلاش است که در پرتو روش‌های متنوع و متکثر آینده پژوهی به دنبال فضاسازی مناسب برای ایجاد ارتباط کاربردی میان مدیریت راهبردی با آینده پژوهی است. پرو میچیچ می‌نویسد: " مدیریت آینده، پلی است که میان آینده پژوهی از یک سو و مریریت راهبردی، از سوی دیگر پیوند برقرار می‌سازد. این طرح تمامی سامانه ها، فرآیند‌ها و روش‌ها برای شناخت زود هنگام تغییر و تحولات وارتباط آن با راهبرد را نشان می‌دهد" (میچیچ. پرو:۱۳۸۷ ص ۱۲).

در متون دینی می‌خوانیم:" هر کس به زمانه اعتماد کند، زمین خورد". (عیون اخبارالرضا:ج ۲ ص ۵۴)؛ و هر که از حوادث زمان ایمن شود زمانه با وی خیانت کند (غررالحکم خوانساری:ج ۷ ص ۱۴۷). هیچ تضمینی به زمان نیست (غررالحکم انصاری:ج ۲ ص ۸۳۸). هر که پند‌های زمانه را بفهمد، به خوش گمانی، به روزگار دل نسپارد. چرا که آن کس که به خوش گمانی، دل به روزگار سپارد، از اندرز‌های زمانه پند نیاموخته است. (الحیاة:ج ۱ ص ۲۶۳). در گردش‌های روزگار پند گرفتن‌هایی است (غررالجکم انصاری:ج ۲ ص ۵۱۱).

دین با نگاه ماندگار به زمان می‌نگرد و انسان را در "زمان "، پایدار وماندگار می‌خواند. تأکید دین بر آخرت و زمینه پروری دنیا برای سعادت آخرت؛ نمایانگر نگاهی هم پیوندگرایانه، به زمان است از همین رو است که در گستره‌ی نگاه دینی "آینده اندیشی"، را حافظ حقوق نسل آینده در تصمیم گیری و برنامه ریزی می‌داند: (یوسف) گفت: (خداوند) مرا بر خزانه‌های این سرزمین (مصر) بگمار، زیرا که من نگهبانی دانا هستم.

در این پهنای معنایی است که ضرورت توجّه به نسل‌های آینده به عنوان یک ضرورت؛ آینده اندیشی را در برابر انسان و در قالب‌های فردی، گروهی وملّی قرار می‌دهد. پایلارد بر این اعتقاد است که آینده پژوهی سه هدف عمده ذیل را برای سیاست گذاری دنبال می‌کند: باعث آشنا ساختن جامعه با چالش‌های آتی گشته؛ و پرسش‌های تازه‌ای را در برابر دیدگان سیاست مداران و تصمیم گیرندگان مطرح می‌سازد.

 آینده پژوهی ابزار مناسبی را برای هم اندیشی ورایزنی میان گروه‌های منتفع از آن در جامعه به منظور تحقّق اصلاحات اجتماعی در اختیار می‌گذارد. آینده پژوهی خصوصاً در زمینه علم و فناوری موجب تعیین اولویت‌های راهبردی در کشور می‌گردد. (paillard,۲۰۰۶:۷۰).

ادوارد کورنیش  از شخصیت‌های به نام و برجسته آینده پژوهی محسوب می‌شود او معتقد است: آینده پژوهان، آینده‌های ممکن، محتمل و مطلوب را پیش بینی می‌کنند تا آمادگی افراد برای آن بیشتر شده و از این طریق آینده بهتری تحقّق یابد. از این رو هدف آینده پژوهی بهبود بخشیدن به آینده است (Cornish,۲۰۰۴:۱-۸).

بل* اعتقاد دارد که لاسول (۱۹۰۲- ۱۹۷۸)، نخستین اندیشمند علوم اجتماعی است که در دهه‌ی ۱۹۵۰، علاوه بر ابداع "علوم خط مشی "**میان این علوم و "مطالعات آینده "، به صورت رسمی وآکادمیک، پیوندی عمیق ومنحصر به فرد بوجود آورد. (Bell,۱۹۹۳:۸۰۶-۸۱۳).

جیمز اوگلیوی نیز بر این باور است که کار اصلی آینده پژوهان تدوین و ارائه سناریو‌های محتمل و تعیین مهم‌ترین عدم اطمینان‌های مؤثر بر نتایج و پیامد‌های تصمیمات امروز ما بر آینده است که این، خود کمک بزرگی برای سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان می‌باشد (اسلاتر و همکاران:۵۷:۱۳۸۴).

 

جمع بندی و نتیجه گیری

اگر به نکات مندرج در سطور فوق به نیکی توجّه کنیم اذعان خواهیم داشت که آینده اندیشی ما را در مسیر حرکت در صراط دین یاری می‌رساند و توصیه أکید دین بر آن است که انسان مؤمن آینده را در بستر اهمیت دادن به "عنصر بنیادین زمان "، مورد عنایت جدّی وهمیشگی قرار دهد. بنابر این معیار دینی بودن آینده پژوهی - به مانند دیگر علوم - آن نیست که از جغرافیای اسلامی برخاسته باشد؛ یا اندیشمندی مسلمان در آفرینش آن نقشی اساسی داشته باشد. از سوی دیگر نمی‌توان به واسطه‌ی آن که آینده پژوهی انسان را در مقام عنصر اساسی تغییر آفرینی معرّفی می‌کند؛ این دیدگاه را از منظر دینی، در تعارض با سنّت الهی قلمداد کرد. دین در معنای اصیل آن "انسان" را در "زمین"، "حاکم" بر سرنوشت خود دانسته است. اگرچه "حاکمیت" در تمامی اجزاءِ هستی از آن خداست؛ امّا این آدمی است که تنها مخلوقِ "حکومت گر" در گستره‌ی پرپهنا و پرعمق ژرفای هستی است.

این امری مسلم است که امروزه شناخت صحیح آینده و تدوین سیاست‌ها و برنامه‌ها بر اساس آن، از مهم‌ترین نیاز‌های جوامع است. این بسیار دور از نگاه علمی و انصاف عملی است که به واسطه‌ی وجود شمار قابل توجّهی از مراکز "آینده پژوهی"، و کانون‌های تفکّر در غرب و ساحت تفکّرات سکولاریستی ولائیک آینده پژوهی را امری سکولار یا لائیک بخوانیم. دلایل عامّی بر ضرورت آینده پژوهی از منظر عقلایی. وجود دارد که به بعضی از آن‌ها اشاره رفت این دلایل حاکی از ضرورت پرداختن به آینده در هر نوع نظام ارزشی، و فارغ از هرگونه جهت گیری خاص آن نظام می‌باشد. امّا برای آینده پژوهی می‌توان دلایل خاصّی نیز در نظر گرفت؛ که با توجّه به نظام ارزشی حاکم و یا جهت گیری‌های خاص آینده پژوه تنظیم گردد. این معنا معیاری عام بر پذیرش آینده پژوهی دینی است. اثرگذاری نگاه ارزش محورانه و هنجاری در آینده پژوهی به اندازه‌ی بسیار زیادی مورد ملاحظه قرار می‌گیرد. در این دریچه‌ی نظر، آینده پژوهی دارای مبانی فلسفی و از زاویه‌ی دید ارزشی محقق نسبت به جهان هستی، انسان و جامعه؛ از هنجارپذیری بسیار بالایی برخوردار بوده است (Bellona and Nigro,۱۹۸۰:۵۳-۵۴, Massine, ۲۰۰۶:۱۱۵۹-۱۱۶۳).

این در حالی است که در کنار این معنا، معیار اصلی دینی بودن آینده پژوهی آن است که: آینده پژوهی انسان را به اصالت خود در دریچه‌ی نظر دینی و الهی ارجاع می‌دهد و رسالت عالمانه‌ی وی را برای ساخت مزرعه‌ی دنیا برای بهره برداری دنیوی و پردازش گری اخروی به یاد آورده؛ وروش‌های عالمانه وبه دور از انحرافات و خرافات در تعیین سرنوشت آدمی را به دست داده است. از همین رو آینده پژوهی دینی نه تنها یک واقعیت است؛ بلکه یک حقیقت و ضرورت مؤکد است. چرا که آینده پژوهی دینی بر آن است که انسان را از " زمین " بر کند و بر " زمان " حاکم سازد.

منابع

-       Todd M. Johnson, David. Barrett, Quantifying alternate futures of religion and religions, Published by Elsevier Ltd, Futures ۳۶ (۲۰۰۴) ۹۴۷–۹۶۰

              doi: ۱۰.۱۰۱۶/j.futures.۲۰۰۴.۰۲.۰۰۹



-       Mansoor Moaddel, The future of Islam after ۹/۱۱, ۲۰۰۴ Elsevier Ltd. All rights reserved, Futures ۳۶ (۲۰۰۴) ۹۶۱–۹۷۷

 doi: ۱۰.۱۰۱۶/j.futures.۲۰۰۴.۰۲.۰۱۲



-       Laurence R. Iannaccone, Faith beyond time: the future of religion in America, ۲۰۰۴ Elsevier Ltd, Futures ۳۶ (۲۰۰۴) ۱۰۲۵–۱۰۴۸

doi: ۱۰.۱۰۱۶/j.futures.۲۰۰۴.۰۲.۰۰۵



-       William Sims Bainbridge, Religion and science, Published by Elsevier, Futures ۳۶ (۲۰۰۴) ۱۰۰۹–۱۰۲۳

dui: ۱۰.۱۰۱۶/j.futures.۲۰۰۴.۰۲.۰۰۳



-       Bruce Tonn, Religion, futures, and futurism, ۲۰۰۴ Elsevier Ltd, Symposium / Futures ۳۶ (۲۰۰۴) ۱۰۲۵–۱۰۴۸

dui: ۱۰.۱۰۱۶/j.futures.۲۰۰۴.۰۲.۰۱۰

بقیه منابع دردفتر نشریه موجود و در متن اشاره شده است





[۱](https://www.mardomsalari.ir/interview/۱۳۶۳۴۰/).

[۲](https://www.khabaronline.ir/news/۱۶۰۰۸۱۶).

[۳]. www.futuresdiscovery.com ۲۰۱۰ 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی