نیروی انتظامی نیز در فضایی که هر روز اخباری در خصوص اختلاسهای هزار و چند هزار میلیاردی و دلاری منتشر میشد و میرفت که فضای روانی جامعه متشنج شود، با ابتکاری پیش دستانه و پیشگامانه اقدام به تاسیس «پلیس امنیت اقتصادی» نمود تا با نگاهی هم افزا، رضایت بخش و حرکت جهادی در مسیر رونق تولید و تامین امنیت فضای کسب و کار، قرار بگیرد. راه اندازی «پلیس امنیت اقتصادی» که با هوشمندی فرمانده محترم ناجا و در راستای منویات مقام معظم رهبری ایجاد شد، برخورد با باندهای سازمان یافته را اولویت مقابله با فساد اقتصادی میداند.
این نمونهای از جهلی است که روز به روز در جامعه ما گویی مقدستر میشود. جهل مقدسی که در سایهی دور شدن از معیارهای اخلاقی و علمی در حال رونق و اگر بتواند در جستجوی مسلط شدن بر نظام هنجاری ماست به ویژه آن که متاسفانه برخی محافل و رسانههای شناخته شده نیز به این جهل دامن میزنند.
برای نامزدی مجلس شورا قطعاً اصولگرا و اصلاحطلب بودن ملاک نیست و برای مجریان و ناظران محترم شورای نگهبان هم نبوده، که اگر بود، دور قبل لیست سی نفره اصلاحطلبان تهران و خیلی از مراکز استانها عیناً تأیید نمیشد و رأی نمیآورد جوری که در نمایندگان فعلی پایتخت حتی یک اصولگرا هم دیده نمیشود.
جامعه ایران به شدت زخمی است و در این بین صدایی شنیده میشود که بیشتر حکم نمک بر زخم را دارد. یک مجری تلویزیون در شبکه افق در اظهار نظری عجیب، نمک بر زخم بسیاری از افراد جامعه میپاشد.اولین باری که صحبتهای زینب ابوطالبی را شنیدم به یاد صحبتهای محمدرضا پهلوی افتادم. برایم تعجب برانگیز بود که چیزی شبیه به صحبتهای پهلوی دوم از رسانه ملی بیرون آمده است. خانم ابوطالبی میگوید که نباید در دوربین این حرف را بزند، ولی اگر کسی نمیخواهد از ایران برود به جایی که رفاه وجود دارد. برخی میگویند که خانم ابوطالبی ۵ فرزند دارند. آیا خانم ابوطالبی میپذیرند که اگر اختلاف نظری بین خودش با فرزندانش یا بین فرزندانش رخ بدهد یک نفر را از خانه خارج کند؟! یا تلاش میکند که شرایطی را ایجاد کند که خانه برای همه محلی امن و امید بخش باشد؟ همه ما عضوی از این خانواده هستیم. چرا با اظهار نظرات نسنجیده فضا را رادیکالتر کنیم و تنفر و ناامیدی را بیشتر کنیم؟
لازم است تمامی طرفها، یک آتشبس موقت بدهند تا تشییع باشکوهی توسط مردم عزادار و صرفا برای همدردی آنها (بدون شعارهایی خارج از اصل موضوع) انجام شود. این حرکت اجتماعی، غیر از احترام به جانباختگان و خانوادههایشان، آلام عمومی را التیام میبخشد. چهرهی ایران را در افکار عمومی دنیا نیز ترمیم خواهد کرد تا بدانند این ملت، هر عزیز از دسترفتهای را با احترام بدرقه میکند.ممکن است برخی بخواهند رنجهای بحق یا ناحق خود از حاکمان را با این رنج اخیر یکجا فاکتور کنند؛ لااقل تلاش کنیم تا مراسم رسمی و اسمی آنها را آغشته نکنیم و اعتراضات را در جای خودش بروز دهیم. اینجوری ممکن است که حتی برگزاری مراسم برای اینها دریغ شود.
واقعیت این است که شهادت سردار سلیمانی، خندقی که حوادث آبان بین مردم و دولت ایجاد کرده بود را تا حد زیادی پر کرد و همچنین به منتقدین و کسانی که تصور میکردند جنبشهای اجتماعی اخیر نشان از تزلزل در ارکان حاکمیت و مشروعیت مردمی نظام دارد نشان داد که اتفاقا پایگاه اجتماعی حاکمیت بسیار قوی است، اما این یکپارچگی در اندک زمانی و به واسطه عملکرد مسئولین و اطلاع رسانی نامناسب در خصوص حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی بر باد رفت. پنهان کردن حقیقت و خلاف گویی به مردم ایران و جهان به مدت ۳ روز، نهایت بی تدبیری بود، واکنشی که سرمایه اجتماعی حاصل از شهادت سردار سلیمانی را به محاق برد. پیامدهای این ضربه مهلک بر اعتماد ملی و تاثیرات روانی این بی صداقتی بر جامعه به این آسانیها قابل جبران نیست، مردمی که در مراسم سردار سلیمانی متحد کنار هم ایستاده بودند، بازهم دوپاره و چند پاره شده و در فضاهای مجازی و حقیقی به جان هم افتاده اند و انگیزه و امید خود را از دست داده اند.
عدم توازن در توسعه، یکی از مهمترین عوامل ایجاد شکاف و گسترش فقر در مناطق مختلف ایران است و از مقصران اصلی آن میتواند مجلس باشد. این یک شعار آرمانگرایانه نیست، این ضرورت آنی و غیرقابل انکار در مجلس و دولت آینده خواهد بود؛ و باید تمام تلاش نظام در دوره آینده به اشتغال، اقتصاد، عدالت، ایجاد آرامش روانی، بازگرداندن اعتماد، محرومیتزدایی از مناطق محروم کشور، کمک به معیشت و رفاه خانوادههای ایرانی، و توسعه متوازن معطوف شود. حداقل برای چند دوره سهم استانهای متمول کشور در اعتبارات و منابع و طرحها باید در بین استانهای محروم سرشکن شود و در این راه این نمایندگان استانهای توسعهیافته هستند که باید جلودار چنین رویکردی در مجلس و دولت آینده باشند.
اول اینکه جنگ بد است و هرگز نباید از جنگ و خشونت و نظامیگری استقبال کنیم. واقعا جای تعجب دارد که چگونه کسانی این واقعیت تلخ را بسان بقیه پدیدههای اجتماعی میبینند و زشتی آن را به اندازهای که هست، درک نمیکنند و دایما از نابودی دشمن از طریق نظامی سخن میگویند و مدعی پیروزی قطعی در جنگ و رویارویی نظامی میشوند؟ ما هم به دفاع اعتقاد داریم و اگر لازم باشد سالها از سرزمین و اعتقادات و منافع خود دفاع خواهیم کرد، اما هرگز به استقبال جنگ نمیرویم و معتقدیم همه تدابیر را باید به کار بست تا جنگی رخ ندهد. حاشیههای ناخواسته حالت جنگی که چنین باشد باید حدس بزنیم که در یک جنگ تمامعیار آن هم با چندین کشور به صورت همزمان، چه فجایعی میتواند رخ بدهد.
اینکه واقعا انتقام با این سیل جمعیت حمایتی به چه صورت قابل تحقق است نیاز به دقت و تامل دارد و برای آن باید فکر اساسی و همه جانبه کرد. این اقدام آمریکاییها به هرحال نباید بی جواب بماند، اما هر اقدامی نمیتواند درست تلقی شود. اینکه در انتقام یا حتی تقابل با آمریکایی که مدتها است علیه ایران دارند اقدام میکنند تردیدی نیست، اما باید دید چه اقدامی از یک طرف جوابگوی خون سردار سلیمانی را میدهد و از طرف دیگر اهداف جامعه ایرانی را تحقق میبخشد و از حمایت مردم هم برخوردار خواهد بود. همراه کردن کشورهای منطقه خصوصا عراق و سوریه و مخالفان حضور آمریکا در منطقه چون روسیه میتواند برای پیشبرد هدف جامعه ایرانی در راستای انتقام یا تقابل مفید باشد. بحث در این زمینه زیاد است و لازم است همه اندیشه ورزان و صاحبان تجربه نظرات خود را بدهند.
در حالی که آمریکا با آن که با ایران در حال جنگ نبود، همچون گروههای مافیایی اقدام به ترور ناجوانمردانه یک فرمانده آن هم خارج از میدان رزم کرد یعنی همان کاری که گروهک منافقین با شهید صیاد شیرازی کردند که هیچ ارزش نظامی ندارد، ایران شیوهی ترور بی واسطه یا با واسطه را انتخاب نکرد و نشان داد هدفش ترور و یا خونریزی نیست بلکه تادیب و بازدارندگی است.