
داغ دخترانمان تازه است؛ از لحظه رفتنشان بیش از ۶۰ ساعت گذشته و ناباورانه در سوگ سومین روز نبودنشان نشستهایم. به غم و اندوه مبتلاییم؛ غمی که با هیچ جملهای بیان نمیشود. لبخند همکار جوانمان در تصاویر مختلفی که این روزها دست به دست میچرخد و روی بنر تسلیت ابتدای در ورودی ساختمان اداره ایسنا هم جاخوش کرده، چنگ به دلمان میاندازد.
دیدارنیوز ـ این برای نخستین بار نیست که خبرنگاران رسانههای مختلف برای پوشش رویدادهای ملی و تهیه گزارش از پروژههای در حال ساخت، وضعیت محرومان کشور و ... به همراه سازمانها و ارگانها به ماموریت میروند؛ از دور افتادهترین نقاط مرزی و پالایشگاههای نفتی گرفته تا شهرهای سیل و زلزله زده و ... از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق.
آنها مسئولانه میروند تا قلمشان و لنز دوربینشان وقایعی را به تصویر بکشد که شاید کمتر دیده شده باشند که شاید صدای هموطن محرومی از این طریق شنیده و تلنگری باشد تا گوشهای از مشکلاتش حل شود یا پروژهای که سالها روی زمین مانده به سرانجام برسد؛ همه تلاشها برای کمک به هموطنان و ساختن ایرانی آباد است.
اعزام خبرنگاران محیط زیست از سوی بیش از ۲۰ رسانه کشور برای بازدید از دریاچه ارومیه و اطلاع رسانی پیرامون اقدامات انجام شده و کاستیهای موجود نیز در همین راستا صورت گرفته بود. این سفر کاری قرار بود به گفته خبرنگار ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان با حضور رییس سازمان محیط زیست و رییس سازمان برنامه و بودجه برگزار شود که شاید اگر حضور مییافتند، مسئولان استانی خود را موظف به تامین امکاناتی در شأن مسئولان کشوری میدانستند تا اینگونه شاید جان خبرنگاران نیز در امان میماند که این خود دردی مضاعف است.
خبرنگاران زبان مشکلات دیگران هستند، اما نجابتشان مانع از پیگیری کمترین حد از مطالبات خودشان میشود که اگر غیر از این بود در برابر رفتار مسئولان استانی و اتوبوسی که ارابه مرگ آنها شد، نجیبانه سوار نمیشدند.
حادثه رخ داده سوالات، گلایهها و اتهاماتی بر بانیان این سفر که خبرنگاران عزیزمان را به امانت برده بودند، وارد میکند که هنوز پاسخی درخور آن دریافت نشده است.
هرچند یکسری مسایل روشن است؛ از بینظمیها، بیاحتیاطیها و خطاهای حتمی که منجر به واژگون شدن اتوبوسی ناایمن شده، به ستوه آمده ایم و بغض راه گلویمان را بسته که مگر میشود این گونه، جمعی را همراه کرد و برای بازدید به پروژههای مختلف برد و این گونه از آنها میزبانی کرد؟ دریغ و افسوس که ارج بر میهمانان خود نگذاشتید و راه و رسم میزبانی به جای نیاوردید و نه تنها جامعه رسانهای کشور و خانواده این عزیزان که همه مردم ایران را داغدار و اندوهگین بی مبالاتی خود ساختید.
گلایه به کجا باید برد از سازمانی که مسئولانش با تبختر بر صندلی ریاستشان تکیه زدهاند و مسئولیت فاجعه رخ داده را نمیپذیرند. پاسخگو نیستند، ادبیات عذرخواهی نمیدانند و حتی تسلی دادن و مرهم شدن بر داغ دل تک تک همکاران ما در ایسنا و ایرنا را بر خود فرض نمیدانند. این روزها تلفنهای ایسنا آرام و قرار ندارد برای بیان همدردی و تسلیت، اما دریغ از حتی یک تماس تلفنی از رییس و معاونان محیط زیست برای عرض تسلیت. ساعت هاست که این شعر سهراب سپهری «جای مردان سیاست بنشانید درخت، تا هوا تازه شود» در سرم چرخ میخورد.
روزها از پی هم میگذرند؛ داغ پر کشیدن مهشاد عزیزمان که ردای مرگ به تنش برازنده نبود و باید زنده میماند تا روزها و لحظههای شادی اش را در بیست و چندسالگی و در آستانه ازدواجش با ما قسمت کند، همیشه برایمان تازه میماند و جای خالی او هیچ گاه پر نمیشود. سر تسلیم بر مشیت و حکمت خداوند فرود آورده ایم؛ اما پاسخگویی، بررسی همه ابعاد ماجرا، رسیدگی به پرونده تک تک خاطیان و مقصران را خواهان و بر آن مصر هستیم.