برخی مشاوران رئیسی ادامه حضورش در قوه قضائیه و اصلاحات قضایی را به او توصیه می کنند ولی گروهی دیگر نیز مصرانه تأکید می کنند در وضعیت کنونی که سرمایه اجتماعی نظام نیاز به بازسازی دارد، حضور او در قامت ریاست جمهوری می تواند به این ترمیم کمک کند. ضمن آن که در دوره ریاست جمهوری رئیسی می توان شاهد همگرایی بیشتر بین دو قوه مجریه و قضاییه هم بود.
دیدارنیوز - بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۰، انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار میشود. اما چه کسی برنده این انتخابات خواهد شد؟ کسی نمیداند، اما اگر بخواهیم تحلیلی از آرایش قوا داشته باشیم، میتوانیم به نامی آشنا برسیم: "سید ابراهیم رئیسی"؛ کاندیدایی که شکست اش در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، به نفع او تمام شد!
رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، حدود ۱۶ میلیون رأی آورد و از کف رأی خود مطمئن شد. سپس به ریاست قوه قضائیه منصوب شد. او در طول این مدت تمام تجربیات دههها حضور در قوه قضائیه را به کار گرفت و توانست اصلاحات در دستگاه قضایی را آغاز کند و بی وقفه پیش ببرد؛ اصلاحاتی که با توجه به کارهای بر زمین مانده، هنوز در ابتدای راه است، ولی منصفانه باید گفت که در مسیر درستی پیش میرود.
اقدامات سید ابراهیم رئیسی، از چشم مردم دور نماند، به گونهای که برخی نظرسنجیهای معتبر، میزان رضایت مردم از عملکرد رئیسی (و نه قوه قضائیه) را بالای ۵۰ درصد نشان میدهند که به نظر میرسد بالاترین میزان رضایتمندی از عملکرد یک رئیس قوه قضائیه در ۴۰ سال گذشته باشد.
عملکرد رئیسی، نه تنها برای خود او اعتبار زا شده، بلکه برای جریان اصولگرا نیز تولید سرمایه اجتماعی کرده است.
از سوی دیگر، کارنامه دولت دوم روحانی پیش روی مردم است که بر خلاف دولت اول وی، به هیج روی قابل قبول نیست. هر چند که اینجا نیز باید انصاف به خرج داد و از نقش تحریمهای واقعاً بی سابقه علیه ایران در این ناکامی غافل نشد، ولی علاوه بر آن، سوء مدیریتهای حاکم بر دولت و برخی فسادهای اسفناک را نیز نباید از نظر دور داشت.
به هر حال، فارغ از علت ها، دولت دوم روحانی، دولت موفقی نبوده و آثار این ناکامی را در معیشت مردم و ناامیدی فزاینده جامعه میتوان دید.
مخلص کلام آن که عملکرد موفق رئیسی و عملکرد ناموفق روحانی در دو قوه قضاییه و مجریه، جاذبه و دافعهای معنی دار به وجود آورده که برنده این وضعیت، میتواند شخص رئیسی و به تبع او، اصولگرایان باشند.
اگر رئیسی کاندیدا شود، دیگر چهرههای اصولگرا که سودای ریاست جمهوری دارند، هرگز به میدان رقابت نخواهند آمد و بدین ترتیب یک اجماع جدی و فراگیر در میان اصولگرایان ایجاد خواهد شد.
از طرف دیگر، اصلاح طلبان، چهرهای مقبول که بتواند کاندیدای نهایی شود ندارند و افرادی مانند محمدرضا عارف - که گفته میشود قصد کاندیداتوری دارد - نه خود رأی قابل توجهی دارند و نه قدرت بسیج اجتماعی و جریان سازی منتج به رأی و پیروزی؛ به ویژه آن که بدنه اجتماعی اصلاح طلبان، سرخورده شده و آمدن شان پای صندوقهای رأی، محل تأمل است.
با این وجود، برخی مشاوران رئیسی ادامه حضورش در قوه قضائیه و اصلاحات قضایی را به او توصیه میکنند، ولی گروهی دیگر نیز مصرانه تأکید میکنند در وضعیت کنونی که سرمایه اجتماعی نظام نیاز به بازسازی دارد، حضور او در قامت ریاست جمهوری میتواند به این ترمیم کمک کند. ضمن آن که در دوره ریاست جمهوری رئیسی میتوان شاهد همگرایی بیشتر بین دو قوه مجریه و قضاییه هم بود.
البته رئیسی قبل از آمدن احتمالی به عرصه ریاست جمهوری باید درباره یک نکته نیز نیک بیندیشد: او در قوه قضائیه موفق بود، چون تمام عمر کاری خود را در این قوه گذرانده و بر پیچ و خم کار آشناست. هم از این روست که موفق بوده و اعتبار عمومی کسب کرده است. حال آن که قوه مجریه، آوردگاهی متفاوت است و ممکن است اعتباری که در مسند ریاست قوه قضائیه کسب کرده، در قامت ریاست جمهوری از بین برود.
در مجموع آنچه میتوان به عنوان نتیجه نهایی عنوان کرد این است: سید ابراهیم رئیسی تنها کسی است که اگر کاندیدای ریاست جمهوری شود، هم تایید صلاحیت میشود و هم رأی میآورد