دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: ساعت از ۷ غروب گذشته، اما علی به خانه برنگشته بود. خانواده او نگران و دلواپس برای پیدا کردنش به پلیس اطلاع دادند، نورآبادممسنی شهر کوچکی است، پیدا کردن پسر بچهای که در راه مدرسه گم شده چندان دشوار نیست، ساعت ۸ شب بود که پلیس بدن غرق به خون علی را در خانهای نیمه ساز در نزدیکی مدرسه پیدا کرد. علی خوشبختانه زنده ماند و در تعریف ماجرا گفت در مدرسه با دوتا از هم کلاسیهایش دعوا میکند، بعد از مدرسه دوستانش او را به ساختمان نیمه ساختهای برده و با شیشه شکسته به قصد کشت به او حمله و زخمیاش میکنند. در وقوع این اتفاقات تلخ فقط میتوان سوگواری کرد و گفت قاتل شدن بچه دوم دبستان، آخرالزمان است.
سید جواد میری، جامعهشناس در گفتوگو با
دیدار، ابعاد مختلف بزه کاری نوجوانان را مورد بررسی قرار میدهد.
چاقوکشان کوچک
گزارشهایی که از شهرها و شهرستانهای کوچک میرسد، حکایت از وضعیت تکان دهنده بزه و جنایت در میان نوجوانان و حتی کودکان دارد. «صادق ت» نوجوان کارگری که در نورآبادممسنی زندگی میکند میگوید: «ماهی نیست که حداقل یک چاقوکشی منجر به قتل و یا ضرب و جرح در این شهر رخ ندهد. در جیب بسیاری از بچهها چاقو است و هیچ کس هم به آنها کاری ندارد، مشروب هم که مثل آب خوردن میخورند، گل و مواد دیگر هم که میکشند، همین یک هفته پیش بود که توی روز روشن سر ایستگاه تاکسی پسری دوست دخترش را چاقو زد، اما نه او و نه چاقوکشهای دیگر مجازاتی نمیشوند، چون اینجا فامیل بازی و طایفه بازی است، مثلا رئیس کلانتری یا فلان مقام، هم طایفهای و فامیل ضارب است، با پارتی بازی چاقو کش را آزاد میکند. در مورد تولید، توزیع و مصرف مشروب هم که اصلا هیچ اقدام پیشگیرانهای انجام نمیگیرد.»
«ظریفه م» زن خانه داری که دو پسر نوجوان دارد میگوید: «جوانها ول شدهاند، پسرهای خود من هم جز همانها هستند، کاری جز علافی و موتور سواری و دختر بازی ندارند، میدانم همین روزهاست که آبرویمان برود. من که از پسشان برنمیآیم، شوهرم هم که نیست، در کنگان کارگری میکند.»
هنجارهای اجتماعی و ظرف وجودی انسان
سیدجواد میری جامعه شناس در توضیح اینکه در چه فضای اجتماعی بچه ۸ ساله اقدام به قتل میکند، نخست به مسئله تربیت وجودی انسان اشاره کرد و گفت: «انسان، وجودی است که دارای ظرف است. ظرف وجودی هر انسان باید پر شود از مفاهیمی مانند معنویت، فرهنگ، دین، آداب و رسوم، عادات و آیین و ... این مفاهیم هر کدام به شکل بازدارندههای درونی در وجود انسان عمل میکنند. مثلا وجدان یکی از بازدارندههاست، بارها شنیدهایم که خطاب به فردی میگویند فرض که خدایی هم نباشد، وجدان که داری! اهمیت وجدان بعدها مفهوم وجدان جمعی را به وجود آورد. هر انسانی برای مدیریت خود به وجود بازدارندهها و همچنین هنجارها و ارزشها در ظرف وجودی خودش نیازمند است. اگر این وجود با ارزشهای انسانی و اجتماعی پر نشود، انواع ضد ارزشها، هنجارشکنیها و انحرافات، ظرف وجودی انسان را پر میکنند.»
خانواده کارکرد تربیتیاش را از دست داده
میری در ادامه گفت: «مجهز شدن افراد به هنجارها و ارزشهای انسانی و اجتماعی در جریان جامعه پذیری و توسط نهادهای اجتماعی از جمله خانواده، مدرسه، نهادیهای دینی و دولت به عنوان بالاترین نهاد انجام میشود. در مقاطعی از حیات اجتماعی، جامعه در شرایطی قرار میگیرد که نهادهای اجتماعی یا کارکردشان را از دست میدهند یا کژ کارکرد میشوند. فقر، بیکاری، عدم توزیع عادلانه ثروت و آموزش، از جمله ویژگیهای چنین جامعهای است. به عنوان مثال کار عاملی است که میتواند در تعالی شخصیت و پر کردن ظرف وجودی انسان از هنجارها و ارزشها، نقش ایفا کند. زیرا انسان وقتی کار میکند فقط محصول تولید نمیکند، بلکه در فرایند ساخت محصول خودش را از طریق بروز خلاقیت، تجربه، دانش و توانش بازآفرینی هم میکند.
در جامعهای که کار نیست، جوانان و فارغ التحصیلان مقاطع مختلف امکانی برای استفاده از اجتهاد و علم خود نمییابند و فقر، حاشیه نشینی، عدم دسترسی به آموزش و بهداشت مناسب، عارض میشود. در چنین بستری، فرهیختگی شکل نمیگیرد و روند تربیت و آموزش متاثر از این عامل دچار اشکال میشود. الان با شرایطی مواجه هستیم که نه تنها کمتر کسی کتاب میخرد و میخواند بلکه اقدام به این کار حتی به نوعی بلاهت و حماقت تعبیر میشود. در جامعهای که فقر توزیع شده باشد، خانواده به عنوان اولین نهادی که جریان جامعه پذیری را برعهده دارد، دچار کج کارکردی میشود. یعنی پدر و مادری که تمام دغدغهشان گذراندن زندگی و معیشت است، دیگر زمانی برای تربیت فرزند خود و مجهز کردن او به ارزشهای انسانی و اجتماعی ندارند. در کنار مسئله معیشت، خانواده ایرانی به آسیبهای دیگری نیز دچار شده، به عنوان مثال خانوادهای که درگیر تنش است، از هم پاشیده و زوجین درگیر اختلافات خود هستند، زمانی برای جامعه پذیر کردن فرزند خود ندارند.»
خصوصی بازی و ناکارآمدی نظام آموزشی
سیدجواد میری در ادامه به فشل شدن نهاد مدرسه و آموزش و پرورش و ناتوانی این نهاد در جامعه پذیرکردن کودکان و نوجوانان اشاره کرد و گفت: «آموزش و پرورش برای همه مانند حفاظت از مرزها وظیفه ذاتی حاکمیت است که میبایست به بهترین شکل انجام شود. اما وقتی حاکمیت این امر ملی را برون سپاری میکند و به بخش خصوصی میسپارد که حتی خصوصی سازی هم نیست بلکه خصوصی بازی است، یعنی آموزش با کیفیت را به کالای گران قیمتی تبدیل کرده که در دسترس بیش از ۷۰ درصد از مردم نیست.»
وی افزود: «آموزش به یک بیزینس پر سود تبدیل شده که گردانندگانش دغدغه منافع ملی ندارند. مسئله دیگر این است که محتوای آموزشی و آموزههایی که به کودکان و نوجوانان تعلیم داده میشود، ربط و پیوندی با واقعیت جامعه ندارد. زندگی فردی و اجتماعی نوجوان یک چیز است و آنچه در مدرسه به او میآموزند یک چیز دیگر.»
میری در خصوص عدم شکل گیری فرهیختگی در نظام آموزشی موجود نیز گفت: «در گذشته در هر محله چند کتابخانه عمومی بود که بچهها عضو میشدند و داشتن کارت عضویت کتابخانه برای هر کودک و نوجوانی افتخار بود، این کتابخانهها الان کجا هستند؟ فرهیختگی چطور باید شکل بگیرد؟ با داشتن این نظام آموزشی ناکارآمد و فشل، کودک و نوجوان چطور باید بیاموزد آزار دیگران و چاقوکشی کاری ضد اجتماعی است.»
نهاد روحانیت هم مسئول است
سیدجواد میری در ادامه به رسالت نهاد دین در جامعه پذیری افراد اشاره کرد و گفت: «در کشور ما ضربالمثلی است که گفته میگوید: «الناس علی دین ملوکهم» یک ضربالمثل قرن ۱۸ روسی هم هست که میگوید مردم شبیه روحانیانشان رفتار میکنند. در ایران از آنجایی که روحانیت وارد حاکمیت شده، در خصوص مسائل جامعه مسئول است.
بخش اعظم اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد به این بر میگردد که روحانیت چگونه جامعه را مدیریت میکند. مدیریت روحانیت، خواه ناخواه مورد قضاوت تاریخ قرار خواهد گرفت. روحانیت باید از خود بپرسد که چرا محتوای کتب درسی بچهها، محتوای رسانههای دولتی، موضوعات و محتوای برنامههای تلویزیون همه و همه از دین و ایمان و ارزشهای دینی صحبت میکنند، اما در سطوح واقعی و در میان مردم اثری از این آموزهها نمیبینیم.»
رسانه ملی ناتوان از تربیت
سیدجواد میری در ادامه به نقش رسانهها در جامعه پذیر کردن کودکان اشاره کرد و گفت: «در کنار ناکارآمد شدن نهاد خانواده، آموزش و پرورش و نهاد دین، به رسانه ملی نیز نمیتوان در فرایند جامعه پذیر کردن افراد امیدوار بود، زیرا رسانههای ملی صرفا به ابزاری برای تبلیغات ارزشهای بیربط با واقعیات جامعه تبدیل شدهاند. محتوایی که رسانه ملی تولید میکند و مسائلی که در خصوص آن صحبت میشود، سنخیتی با مسائل اجتماعی ندارد. رسانهای در امر آموزش و پرورش موفق است که برای مسائلی، چون علوم تربیتی، روانشناسی ذهن، روانشناسی کودک و نوجوان، جامعه شناسی معرفت، روانشناسی اجتماعی، برنامه داشته باشد.»
غفلت از بدن بستری برای بزه
این جامعه شناس در ادامه به بحث نقش ورزش و سامان بدن کودکان و نوجوانان اشاره کرد و گفت: «نکته دیگری که مخصوصا در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی بسیار از آن غفلت شده مسئله بدن است. بدن انسان در سن نوجوانی و جوانی نیاز به جنب و جوش و نمایش خود دارد، وقتی این نمایش از طریق ورزش صورت نگیرد، به اشکال دیگری مانند پرخاشگری، خشونت خیابانی و چاقوکشی نمایان میشود. یکی از راههای هدایت انرژی و هیجان نوجوانی و ارضای مناسب میل به نمایش تن، همگانی کردن ورزش و در دسترس بودن آن برای همه است. دولت میبایست شهرداریها را موظف کند در هر محله یک زمین ورزش و بازی دایر کند، اگر امکان ورزش کردن و تفریح در کنار کار و آموزش صحیح وجود داشته باشد، چرا جوان و نوجوان در پارکها یا به دنبال مواد باشند و چرت بزنند یا درگیر نزاع و چاقوکشی شوند.
حال باید پرسید چرا در سراسر ایران پیدا کردن مواد مخدر از هر نوعی در کمتر از نیم ساعت ممکن است، اما یافتن مکانی برای تفریح و بازی نه، بی تردید اداره این سازوکار تولید و توزیع مواد به صورت شبکهای انجام میشود. سوال اینجاست که چرا عدهای تصمیم گرفتهاند مواد به این راحتی در دسترس جوان باشد، اما امکان ورزش نه!»
منافع ملی حلقه گم شده
به صورت کلی تمام جوامعی که دچار تغییر و تحولات اساسی میشوند، دورههایی از بحران و بروز آسیبهای اجتماعی را تجربه میکنند، اما مساله اینجاست که بسیاری از کشورها با سیاست گذاری مناسب و کارشناسانه از حجم آسیبها کاستهاند؛ اما وقتی سازماندهی و مدیریت جامعه در دست کسانی است که بهره هوشی پایینی دارند و فهم دقیقی از مسائل جامعه نیز ندارند، انواع آسیبها گریبان ما را میگیرد. آنچه حلقه مفقوده است منافع ملی، وجدان جمعی، مسئولیت پذیری و اخلاق است. زندگی فردی و اجتماعی ما این روزها مبتنی بر ضربالمثل گلیم خودت را از آب بکش یا کلاه خودت را بچسپ میگذرد کسی به منفعت جمعی اهمیتی نمیدهد.