ویدئو/ مقصود فراستخواه: تخصص زدایی از آموزش و پرورش موجب کاهش اثرگذاری مثبت معلم و مدرسه شده است
وقتی که از نهادها تخصص زدایی شده و همه چیز در تسخیر سیاست قرار میگیرد، معلم و مدرسه نیز عرصهای برای اثر گذاری مثبت ندارند. بچههای ما خودخواهاند، چون در شیوههای تدریس، نمره تنها به فعالیت فردی و حفظیات بچهها تعلق میگیرد بنابراین از آنجا که افراد در سن رشد و در طی آموزش، اجتماعی میشوند، مناسک گرا شدن آموزش و پرورش و برگزاری مسابقات و مناسک مختلف نمره محور، شیوههای تدریس و نمره دادن ـ اینکه حفظ کن، نمره بگیر ـ افرادی تحویل جامعه میدهد که تنها به فکر کشیدن گلیم خود از آب هستند.
دیدارنیوز ـ مقصود فراستخواه جامعه شناس و استاد دانشگاه در گفتگوی تفصیلی با
دیدارنیوز به معضلات ناشی از تخصص زدایی از آموزش و پرورش در کشور اشاره کرد و گفت: وقتی که از نهادها تخصص زدایی شده و همه چیز در تسخیر سیاست قرار میگیرد، معلم و مدرسه نیز عرصهای برای اثر گذاری مثبت ندارند. بچههای ما خودخواهاند، چون در شیوههای تدریس، نمره تنها به فعالیت فردی و حفظیات بچهها تعلق میگیرد بنابراین از آنجا که افراد در سن رشد و در طی آموزش، اجتماعی میشوند، مناسک گرا شدن آموزش و پرورش و برگزاری مسابقات و مناسک مختلف نمره محور، شیوههای تدریس و نمره دادن ـ اینکه حفظ کن، نمره بگیر ـ افرادی تحویل جامعه میدهد که تنها به فکر کشیدن گلیم خود از آب هستند. وقتی بچههای ما تنها رقابت فردی انجام میدهند و هرکس تلاش میکند که خودش نمره عالی بگیرد و عکسش به عنوان رتبه برتر مسابقه یا کنکور و المپیاد آویزان شود، مشخص است که نوعی حافظه محوری با گرایش خود مداری و فردگرایی افراطی که افراد تنها به فکر منافع خود هستند به وجود میآید. اگر اسلوب آموزش ما به گونه دیگری بود، افراد بهتری تحویل جامعه میدادیم. ما در ایران دهه ۴۰ و ۵۰ مدرسهای به نام فرهاد با مدیریت خانم توران میرهادی داشتیم. در این مدرسه رسماً اعلام شده بود رقابت وجود ندارد و آنچه مهم است و بچهها آن را تمرین میکنند همکاری و ارزشمندی کمک به دیگران، گفتوگو با دیگران و فعالیت جمعی است. در حال حاضر ما سبکهای آموزشی در اسکاندیناوی، فنلاند، دانمارک، نروژ و سوئد داریم که گفته میشود «تربیت کودکی با صد زبان» یعنی شیوه آموزشیشان به گونه ای است که فردی با صد زبان تربیت میکنند ـ زبان هنر، علم، عشق، موسیقی، اسطوره و مهارتهای اجتماعی ـ کودکانی که در سن رشد چنین آموزشهایی دریافت میکنند، کثرت گرا میشوند و میآموزند با هر کس به چه زبانی سخن بگویند، یاد میگیرند با قصاب و آهنگر و مادرشان به سه زبان مختلف صحبت کنند. این نوع آموزش به معنی وجود دموکراسی، توان گفتوگویی، توجه به خیرعمومی و پرهیز از منفعت طلبی، اعتماد و وجود سرمایه اجتماعی در جامعه است. به عنوان مثال فرد میداند که منافع فردی او در گرو نفع رساندن به دیگران است. یک معلم میداند اگر دانش آموزان خلاق، متفکر و مکتشف تربیت کند در واقع هم شأن و منزلت حرفه خودش را ارتقا داده و هم با تربیت دانش آموزانی که در آینده به جامعه خدمت میکنند، خود نیز منتفع میشود.