گفتگوی "دیدارنیوز" با استاد جامعه شناسی و برنامه ریزی توسعه آموزش عالی/ بخش پایانی
دیدارنیوز ـ
مرضیه حسینی: در بخش دوم گفتوگوی
دیدارنیوز با
مقصود فراستخواه وضعیت خلقیات منفی ایرانیان و دلایل تاریخی شکل گیری جامعه بیاخلاق در ایران، از زوایای مختلف مورد بررسی قرار می گیرد و در این رابطه به دلایلی چون فقر اقتصادی، تخریب نهاد انتخابات، سیطره حاکمیت کنترلگر بر ارکان زندگی مردم و پایین آمدن ضریب هوشی ایرانیان اشاره می شود. البته فراستخوه در ادامه به ارائه راه حلهای خود برای نجات جامعه از خلقیات منفی در نسلهای آینده می پردازد.
در ادامه می توانید بخش دوم و پایانی این گفتگو را بخوانید.
از جامعه یارانه بگیر نمیتوان انتظار فرهنگی توسعه یافته و پویا داشت
مقصود فراستخواه در بیان تاثیر خانواده در تربیت افراد و جامعهای اخلاقی گفت: وجود فقر و نابرابری در ایران کارکرد خانواده در تربیت فرزندانی اخلاق مدار را با مشکل مواجه کرده است. وقتی که والدین تمام وقت خود را صرف تامین هزینههای زندگی میکنند و به دلیل فقر، یافتن مدرسه خوب برای فرزندان در اولویتشان نیست، تربیت شایسته افراد با مشکل مواجه میشود، مخصوصا که ایران دارای نرخ بالای نابرابری است. نرخ نابرابری آموزشی در ایران ۳۷ درصد و در استانهایی مانند سیستان و بلوچستان ۵۵ درصد است، این نرخ برای دیگر کشورهای در حال توسعه مانند ما ۱۶ درصد و در کشورهای توسعه یافته ۷ درصد است.
وی افزود: طبق آمار اعلام شده، در ایران ۶۰ میلیون نفر یارانه میگیرند یعنی این جمعیت اولویت اول زندگیشان نان بخور و نمیر و نه تربیت و آموزش فرزندانشان است. این مساله یارانه از زاویه دیگری نیز قابل تامل است؛ به این معنی که از اقتصادی که یارانه بگیران آن ۶۰ میلیون نفر است، نمیتوان انتظار فرهنگی توسعه یافته و پویا داشت. به گفته اینگل هارت یکی از معیارهای توسعه یافتگی فرهنگی در یک جامعه این است که چه تعداد از مردم درگیر ارزشهای بقا هستند یعنی فقط میخواهند زنده بمانند و چه تعداد ارزشهای شکوفایی دارند یعنی به اخلاقیات، خلاقیتها و آموزش میاندیشند؛ خوب در ایرانی که بیش از ۶۰ میلیون نفر، درگیر غم نان و معیشت هستند نمیتوان انتظار توجه به منافع عمومی، مهربانی، غمخواری و همدلی با دیگران و پیشرفت در هنر و علم داشت.
فراستخواه ادامه داد: تحقیقات در پاسخ به این پرسش که مردم ایران ۲۴ ساعت شبانه روز خود را چگونه میگذرانند نشان میدهد که مردم به جز خواب، ۱۳ ساعت و نیم را صرف نگهداری شخصی، ۲ ساعت و ۱۰ دقیقه صرف رسانه، و ۳ دقیقه هم کار داوطلبانه انجام میدهند؛ در حالی که در کشورهای دیگر مقدار زمانی که مردم صرف فعالیتهای داوطلبانه میکنند بسیار فراتر است.
«نخبگان معمولی» و امید به اصلاح خلقیات ایرانی
مقصود فراستخواه در توضیح راهکار شکل گیری جامعه اخلاقی گفت: با توجه به تلنبار عادت وارهها و خلقیات منفی در جامعه، نیازمند اصلاح نهادها و ساختارها هستیم، اما سوال اینجاست که چه کسانی قرار است که این پالایش را انجام دهند؟ مردمی که خود درگیر فقر هستند و ۶۰ میلیونشان یارانه میگیرند؟ یا نظام سیاسی کنترل گر؟ واقعیت این است که ما در این سیکل معیوب مردم ناتوان و حاکمیت کنترل گر، گیر افتاده و دچار وضعیت اندوه باری شدهایم.
وی افزود: راه حل از نظر من امید بستن به اصلاح ساختارها توسط «نخبگان معمولی» و نه روشنفکران آکادمیک و نخبگان سیاسی است. ما اگر منتظر ساختارهای آماده اصلاح باشیم بعید است محقق شود، بنابراین جنبشهای اجتماعی ـ اصلاحی خرد و در سطح رسانهها، دانشجویان، معلمان و NGOها میتوانند راهگشا باشند. به عنوان مثال رسانهها در تربیت و آگاهی بخشی افراد بکوشند و معلمها و اساتید تلاش کنند دانش آموزان و دانشجویان با اخلاق تربیت کنند.
فراستخواه ادامه داد: در ایران، نخبگان و روشنفکران به وسیله سرکوب از اثربخشی بازماندهاند؛ دولتمردان و افراد درگیر در سطوح حکومتی نیز به دلیل حفظ منافع خود، علاقهای به اصلاحات ندارند، در نتیجه نخبگان معمولی یعنی معلمان، دانشجویان، صاحبان حرف، روزنامه نگاران، کارآفرینان اجتماعی، NGOها و نهادهای مدنی میتوانند با ساختن موقعیتهای جدید، راههایی برای زیستن ایرانی و تمرین اخلاقیات مثبت اجتماعی پیدا کنند؛ زیرا تنها در حیطه فعالیت در نهادهای مدنی و مردمی و انجمنها و فضاهای عمومی و آزاد است که افراد میتوانند کار جمعی و همکاری، توجه به غیر، گفتوگو، انتقادپذیری و تحمل و دوست داشتن یکدیگر را صرف نظر از تفاوتهای فکری تمرین کنند.
نهاد انتخابات تخریب شده است
مقصود فراستخواه در توضیح تاثیر انفعال مردم و عدم مشارکت آنها در انتخابات بر وضعیت زیست و خلقیات جامعه گفت: در طول سالیان گذشته نهاد انتخابات با داشتن قدمتی به طول انقلاب مشروطه، مانند نهادهای مدنی تخریب شده است و مردم حس میکنند نمیتوانند نمایندههای واقعی خود را داشته باشند. مردمی که از قومیتها و فرهنگهای متنوع هستند خود را ایرانی میدانند و خواستار مشارکت اجتماعی و سیاسی در مقدرات کشور هستند، انتخابات در ایران اما قواعد خود را از دست داده، در نتیجه این کار، فضا برای قدرت و اثرگذاری یک گروه خاص فراهم شده و مردم شدیدا دلسرد شدهاند. حاکمیت نیز با عملکرد یک سویه در یک جامعه چندقطبی، بر این دلسردی دامن زده، زیرا با حمایت از یک گروه و یک تفکر و سبک زندگی خاص که خود نیز طرفدار آن است، سایر گروهها و افرادی را که به گونهای دیگر میاندیشند و ارتباط بیشتری با دنیای مدرن امروزی و مفاهیمی چون تحول خواهی، حقوق بشر، ارزشهای عرفی و ارزشهای مدنی دارند را نادیده میگیرد. حاکمیت، گویی خود را تنها نماینده اسلام گرایان، مذهبیها و سنت گرایان میداند؛ در حالی که تعداد گروهها و افراد مدرن گرا و غیرمذهبی هم کم نیست.
وی افزود: عملکرد یک سویه و غلط حاکمیت، تعامل و گفتوگو بین این چند قطب را ناممکن کرده و حس نفرت و دشمنی را بین مردمی که متفاوت میاندیشند، ایجاد کرده است؛ به ویژه اینکه در شرایط فعلی و با حمایت حاکمیت، تنها اصول گرایان و مذهبیون هستند که میتوانند نماینده، آزادی بیان، مطبوعات آزاد و امکان مشارکت اجتماعی ـ سیاسی داشته باشند؛ حکومت به این گروه امتیاز میدهد و در مواقعی که به بسیج اجتماعی آنها نیاز دارد به صورت ابزاری و مناسکی از آنها استفاده میکند؛ درحالی که وظیفه حاکمیت حفظ مرزها، فراهم کردن امکان اداره کشور به صورت مدنی، تامین فضایی برای معیشت آسان و مشارکت آزاد برای همه مردم است.
عملکرد حاکمیت در فقه نیز پذیرفتنی نیست!
فراستخواه در انتقاد از تک صدایی شدن جامعه که محصول عملکرد جانب گرایانه حاکمیت از یک طیف خاص است گفت: این عملکرد حاکمیت در نهایت نه تنها به مردم بلکه به خود حاکمیت نیز ضرر میرساند، حتی در فقه نیز پذیرفتنی نیست، در فقه سنتی مفهومی به نام ضمان وجود دارد. یعنی اگر من سبب شوم که شما چیز مسموم یا آلودهای را بخورید و از این آلودگی بیمار شوید، میگویند ضمان آن بر عهده من است و من سبب شدم که این ضرر به شما وارد شود و باید جوابگو باشم؛ حال اگر رویه حاکمیت تنها به نفع گروهی خاص و به ضرر سایر مردم باشد و سبب شود که دلبستگی نسبت به حکومت و کشور کم شود، مشارکت سیاسی پایین بیاید و شکافهای دولت ـ ملت و ملت ـ ملت، افزایش پیدا کند، بر اساس قاعده ضمان، حاکمیت تقصیرکار و مسئول است. وضعیت موجود یعنی تلاش برای بقا به هر قیمتی و سقوط ارزشهای اخلاقی در جامعه و رواج خودمداری و فردگرایی لجام گسیخته در بین ایرانیان، حاصل همین عملکرد حاکمیت و ناامیدشدن مردم نسبت به زندگی و آینده است.
ما کجا و ژاپن و ترکیه کجا؟
فراستخواه در ادامه به ناکامی تاریخی اصلاحات در ایران اشاره کرد و گفت: دوران آغاز اصلاحات در دوره قاجار با عصر میجی در ژاپن و عصر تنظیمات دوره عثمانی و ترکیه یکسان بود، اما الان ترکیه و ژاپن کجا هستند و ما کجا هستیم؟ حالا ژاپن هیچ، ما حتی دیگر با عربستان هم قابل مقایسه نیستیم که الان یکی از با ثباتترین کشورها است. عربستان نفت دارد ما هم داریم، ولی ما ۹ میلیون بی سواد هم داریم در حالی که ۱۴ میلیون فارغ التحصیل در مقطع عالی داریم؛ یعنی شما جامعهای دارید که ۱۴ میلیون دانشگاهی در حال زندگی کردن با ۹ میلیون بی سواد هستند که از این تعداد ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر کودکان بازمانده از تحصیل هستند؛ نه پیرزن و پیرمردهای قدیمی. نرخ ترک تحصیل در آموزش و پرورش ما افزایش یافته، از دبستان که شروع میکنند، هنگامی که به متوسطه اول و دوم میرسند، از ۱۲ الی ۱۳ میلیون نفر، ۲ الی ۳ میلیون نفر ترک تحصیل میکنند و به طور قطعی ۱ و میلیون ۸۰۰ هزار نفر ترک تحصیل میکنند و تبدیل به کودکان کار، کودکان خیابانی و کولبرها میشوند. این بی سوادی همچنین در آینده به منشأ عقب ماندگی و از دست دادن سرمایه انسانی تبدیل میشود.
ضریب هوشی ایرانیان پایین آمده است
مقصود فراستخواه در توضیح مشکل دیگری که کشور در آینده با آن دست به گریبان خواهد بود گفت: طی چند سال گذشته، ذخیره ژنتیکی ما کاهش یافته و متوسط ضریب هوشی ایرانیان پایین آمده، زیرا ذخیره ژنتیکی ما از طریق مهاجرتها کاهش مییابد. وقتی شخصی از ایران میرود، هر آنچه دارد اعم از سبک زندگی، فرزندان، کار، تخصص و ظرفیتهای IQ و سایر ظرفیتهای هوشی چندگانه را با خود میبرد و در نتیجه ذخیره متوسط ضریب هوشی ایران کم میشود؛ این هوش نقش تعیین کنندهای در صفات و خلقیات دارد. فردی که از هوش ۹ گانه خوبی برخوردار است، کسی که هوش عاطفی بالایی دارد مهربان هم هست، نیکوکار هم میشود، دیگران را نیز درک میکند. هوش ریاضی، خلاقیت فنی را در فرد ایجاد میکند، هوش اجتماعی سبب میشود فرد مهارت اجتماعی، کار کردن و گفتوگو با دیگران و پرهیز از خشونت را داشته باشد.
وی افزود: ما ایرانیان درویشان نشسته بر گنجایم. ما وارث فرهنگ اهورایی هستیم که در آن دروغ بهشدت مذموم است، در فرهنگ دیرین ما ارزشهایی مانند جوانمردی، عیاری، توجه به همسایه وجود داشته، اما الان اثری از این ارزشها در جامعه نیست.
فراستخواه در پایان به یکی دیگر از پژوهشهای موسسه گلوب اشاره کرد و گفت: در میان ۹ شاخص موسسه گلوب، شاخص Feature oreantation یا «نگاه به آینده» و تلاش برای نتیجه گرفتن در آینده، در مورد ایران جالب است. گلوب شالوده جالبی برای این شاخص دارد و بررسی میکند که ملتها برای چه مفاهیمی ارزش قائل هستند و به چه چیزهایی عمل میکنند. در خصوص ایرانیان تفاوت فاحش بین آنچه برایشان ارزش دارد و آنچه در عمل انجام میدهند وجود دارد. به عنوان مثال ارزشی که ایرانیان به شاخص «تلاش برای آینده» دادهاند بر اساس پیمایش، عدد ۶ از ۷ است؛ در حالی که زندگی عملیشان یعنی در خیابان، زندگی شغلی و زندگی روزمره عدد ۳ از ۷ را نشان میدهد. این تفاوت بین ارزش و عمل، ضمن نشان دادن چهره دوگانه جامعه ایران، حکایت از هزینه بالای خوب بودن در ایران دارد؛ به این معنی که وقتی فردی خوبی میکند و مدام بد میبیند، وقتی صداقت دارد و ریا نمیکند، اما مدام بی صداقتی میبیند و متضرر میشود و ... یک دومینوی منفی در جامعه راه میافتد. اصلاح محیط نهادی، اصلاح قوانین، حرکت به سمت توسعه اقتصادی و سیاسی، محوری شدن عقلانیت در حاکمیت، میتواند در طول چند نسل خلقیات ایرانیان را اصلاح کند.