تیتر امروز

سی‌ان‌ان: پایگاه اصفهان آسیب ندید/ نظر یک مقام مطلع درباره سامانه‌های پدافندی ایران
تنش میان ایران و اسرائیل پس از حمله تروریستی دمشق (بروزرسانی می‌شود)

سی‌ان‌ان: پایگاه اصفهان آسیب ندید/ نظر یک مقام مطلع درباره سامانه‌های پدافندی ایران

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!
افاضات اضافه

به ما رعایا ربطی ندارد، شما بکنید!

در هفته‌ای که گذشت، عوام‌الملک به مسایل مهم و حساسی چون موی نسوان پرداخته و درباره حوادث اخیر در کشور گفته ما عوام، رعیتی بیش نیستیم و نباید این را فراموش کنیم.
بخش سوم «پرونده ویژه» "اربعین سرباز وطن"/ گفتگو با سفیر اسبق ایران در عراق؛ قسمت اول

حسن کاظمی قمی: آمریکا به دنبال شکل‎دهی یک نظام جدید در خاورمیانه است/ سلیمانی نابغه نظامی بود

News Image Lead

برای بررسی دوران پسا سردار سلیمانی در منطقه و جهان و اینکه ترور وی چه تبعاتی در بر خواهد داشت به دفتر حسن کاظمی‌قمی سفیر پیشین جمهوری‎اسلامی در عراق رفتیم و در مورد تحولات منطقه و جهان؛ بعد از شهادت سردار سلیمانی به گفتگو پرداختیم. وی در بخشی از سخنان خود گفت: «آنچه که در منطقه تا به امروز اتفاق افتاده شبیه معجزه است و به نفع ملت جمهوری اسلامی و کشور‌های منطقه بوده است. البته تمام نشده تا امروز این اتفاق افتاده است. آمریکا گفته که ۷ تریلون دلار هزینه کرده و کشته‌های بسیاری داده است. امروز ابهت آمریکا از بین رفت و در بین ملت‌ها منفور شد و در بین رجال سیاسی و دولتمردان اعتمادی به آمریکا باقی نمانده است.» در ادامه می‌توانید بخش نخست گفتگوی دیدارنیوز با حسن کاظمی قمی را بخوانید.

کد خبر: ۵۱۷۹۶
۱۰:۴۲ - ۲۳ بهمن ۱۳۹۸

دیدارنیوز ـ پرستو بهرامی‌راد: چهل روز پیش یعنی در ۱۳ دی ۱۳۹۸ سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران به دست آمریکایی‌ها در بغداد ترور شد. این اقدام ناجوانمردانه که از آن می توان به عنوان یکی از بزرگترین رخدادهای دو دهه اخیر نام برد قطعا تبعات فراوانی برای منطقه در پی خواهد داشت.

 

برای بررسی دوران پسا سردار سلیمانی در منطقه و جهان و اینکه ترور وی چه تبعاتی در بر خواهد داشت به دفتر حسن کاظمی‌قمی سفیر پیشین جمهوری‎اسلامی در عراق رفتیم و در مورد تحولات منطقه و جهان؛ بعد از شهادت سردار سلیمانی به گفتگو پرداختیم.

 

در ادامه می توانید بخش نخست گفت‌وگوی دیدارنیوز با حسن کاظمی‌قمی را بخوانید.

 

دیدارنیوز: سؤال اولی که از شما دارم این است که چرا ایران و مخصوصاً سردار سلیمانی در چند دهه اخیر در منطقه حضور داشتند؟ همچنین در جنگ عراق و سوریه این حضور به چه علت بود؟

حسن کاظمی‌قمی: در ابتدای سخن جا دارد که از شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی فرمانده بزرگ یادی کنیم. این شهید عزیز ما حقیقتاً مصداق کلام نورانی قرآن است که می‌فرماید: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا». در طول حیاتش در تمامی جبهه‌هایی که حضور پیدا کرد چه در دوران دفاع مقدس و چه در مناطق بحرانی اطراف کشور مثل سوریه و عراق در قالب مدافعین حرم، مصداق، جلوه و آیینه خدایی بود. روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. چیزی که ما در این چهل روز از شهادت ایشان مشاهده کردیم نه فقط در جامعه ایران و منطقه بلکه در سرتاسر این جهان و کشورهای فرا منطقه‌ای، انسان‌های آزادی‌خواه همه از مقام بلند این شهید بزرگ تجلیل کردند؛ چرا که ایشان نه فقط به ملت ایران خدمت کرد بلکه خدمات این مرد بزرگ و الهی به جهان بشریت بود.

در موضوع چرایی ورود جمهوری اسلامی ایران در مسائل منطقه‌ای اگر بخواهیم یک بررسی واقعی و یک تحلیل جامعی داشته باشیم باید در تاریخ حداقل دو دهه‌ای که در منطقه ما تحولات بسیاری رقم خورد، تورقی کنیم. شاید بتوان گفت یکی از نقطه‌های عطف تحولات منطقه ما به حضور اشغال‌گرایانه نظامی آمریکا در منطقه باز می‌گردد که از افغانستان شروع شد و بعد از آن حادثه ۱۱ سپتامبر دستاویزی برای آمریکایی‌ها شد که به بهانه این که می‌خواهند با تروریسم بجنگند، حضور نامشروع و اشغال‌گری منطقه ما توسط نظامیان آمریکا را توجیه کنند. البته حادثه ۱۱ سپتامبر هم در نوع خودش هنوز مشکوک است. با اشغال‌گری آمریکا در افغانستان و سقوط نظام طالبان ما دیدیم که آمریکایی‌ها اگر چه به بهانه مبارزه با تروریسم آمدند، اما آن‌ها به دنبال اهداف دیگری بودند که یک نظام آمریکایی، اما با پوشش دموکراسی ایجاد و حضور نظامیشان را دائم کنند. بر خلاف آن چه گفته می‌شود افغانستان یک کشور ضعیف و یا فقیر است -که این طور نیست- اما ژئوپولتیک افغانستان کانون سه حوزه تمدنی است؛ حوزه تمدنی ارتودوکس روسیه، کنفوسیوس چینی و اسلامی که امروز در ایران است. این سه حوزه، حوزه‌هایی هستند که آمریکایی‌ها روی آن‌ها نظر دارند؛ یعنی آمریکایی‌ها در تخاصم و یا رقابت با این سه حوزه هستند. به بهانه تروریسم به افغانستان آمدند، اما دنبال این بودند که با این اشغال‌گری بتوانند با این سه کانون و قدرت تخاصم، رقابت کنند.
 
بعد از افغانستان آمریکایی‌ها به بهانه اینکه امروز خطر تروریسم و سلاح‌های کشتار جمعی در عراق وجود دارد و دیگر نمی‌شود به صدام دیکتاتور اعتماد کرد، حمله نظامی به عراق آغاز کردند و این کشور را اشغال کردند. رفتار آمریکا در اشغال عراق تردیدی باقی نگذاشت که اشغال عراق، گام اول شکل‎دهی یک نظام جدید در خاورمیانه توسط آمریکایی‌ها است. آمریکایی‎ها مترصد این بودند که در عراق مستقر شوند، حضور نظامیشان را دائمی کنند، یک نظام سیاسی آمریکایی ایجاد کنند و ارتش و پلیس را کاملاً آمریکایی کنند و روابط خارجی این کشور را مدیریت کنند. اگر آمریکایی‌ها در این مسئله موفق می‌شدند، گام‌های بعدی را برمی‌داشتند. با همین شیوه اشغال‌گری و نظامی‌گری بدون این که مجوزی بگیرند، چه این مجوز از شورای امینت سازمان ملل باشد و یا بر چهارچوب خواسته‌های این ملت‎ها باشد. در عراق در یک فاصله خیلی کوتاه، نزدیک به بیست روز رژیم صدام سقوط کرد و آمریکایی‌ها هم سرمست پیروزی زود هنگام شده بودند. شما اگر به فضای آن روز‌ها نگاه کنید تقریباً هیچ کشوری جرأت نمی‌کرد که در برابر اقدام آمریکایی‌ها بخواهد سخنی بگوید یا موضعی اتخاذ کند یا بخواهد مقابله کند. آمریکایی‌ها بهانه خوبی را مطرح می‌کردند که امروز خطر تروریسم، امنیت جهانی و صلح جهانی را تهدید می‌کند و ما رهبری مبارزه با تروریسم را در دست گرفته‌ایم و اجازه نمی‌دادند که دیگران ورود کنند. در مسئله عراق هم آمریکایی‌ها تعمد داشتند که برای مجوز این حمله نظامی به شورای امنیت سازمان ملل رجوع نکنند، برای این که بگویند رویه بین المللی هم تغییر کرده است و این آمریکا هست که دارد فرمان می‌دهد. شما از همان اوایل سقوط رژیم صدام و اشغال‎گری عراق به دست آمریکا که حدود ۱۶۰ هزار نیروی نظامی با متحدین خودشان آمده بودند، رجز خوانی‌هایشان را علیه جمهوری اسلامی شروع کردند. گزینه «حمله نظامی روی میز است» از آنجا شروع شد. موضوع هسته‌ای ایران هم باز آن زمان برجسته شد. یکی از شیطنت‎های آمریکایی‌ها این بود که جامعه جهانی را نسبت به خطر امنیت تروریسم نگران کنند. موضوع هسته ای ایران را هم در کنار تروریسم گذاشتند. یعنی به دنیا تفهیم کردند که ایران به دنبال سلاح اتمی است و امنیت و صلح جهانی را به خطر می‎اندازد. به همین خاطر باید با ایران هم مقابله کرد. پس عراق به عنوان گام اول شکل‌دهی خاورمیانه جدید آمریکا بود.
 
طبیعی است که این طرح برای امنیت منطقه، برای دولت‌های منطقه و برای جمهوری اسلامی و برای حرکت‌های مردمی و جریانات مقاومت مثل حزب الله که از نگاه آمریکایی‌ها متهم به تروریسم بودند، یک خطر جدی بود. این اشغال‎گری موجب پایدار کردن امنیت اسرائیل می‌شد؛ اسرائیلی که از نگاه آمریکا و استکبار باید هیمنه سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی خودش را بر کل منطقه بیاندازد. طبیعتاً این اشغالگری باعث تسلط آمریکا بر نفت می‌شد و با توجه به این که نفت در اختیار آمریکا قرار می‌گرفت، تعیین سیاست‎های جهانی در دست آمریکا بود. این مجموعه تهدیداتی بود که متوجه منطقه، جمهوری اسلامی و ملت‌های آزادی‎خواه بود. پس اشغال‌گری آمریکا در عراق یک تهدید واقعی به حساب می‌آمد. ضمن این که اگر این اقدام آمریکایی‌ها موفق می‌شد به یک رویه تبدیل می‎شد. رویه‌ای که قانون جنگل را بر کل نظام بین‌الملل حاکم می‌کند؛ یعنی یک قدرتی اراده می‌کند که با هر کشوری که بخواهد برخورد کند. مثل همین حرکت خبیثانه‌ای که آل‌سعود علیه ملت مظلوم یمن راه انداخت و چهار سال است این ملت را به خاک و خون کشیده است. حالا فرض کنید که اگر این رویه موفق شود، هیچ تضمینی وجود ندارد که این تجاوز علیه کشور‌های دیگر و جمهوری اسلامی نشود. جمهوری اسلامی خطر را به مفهوم واقعی؛ هم برای کشورمان و هم برای امنیت منطقه و هم برای صلح و امنیت جهانی درک کرد. طبیعی بود که شناخت این تهدید، دفع این تهدید را به دنبال دارد. جمهوری اسلامی نمی‌توانست به عنوان یک ناظر، نظاره‌گر این حرکت‌های تهدیدآمیز آمریکا در منطقه، آن هم در کشوری مثل عراق باشد. در حقیقت وجود آمریکا یک تهدید واقعی است. رفتار آمریکا در طول این چهل سال علیه ملت ایران در همه ابعاد نمایان است. از جمله تحریم‌های اقتصادی، کودتا و حمایتش از صدام و جنگ هشت ساله در همه ابعاد علیه ملت ایران و علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی حرکت کرده است. جمهوری اسلامی با درک این تهدید‌ها و نگرانی که جامعه عراق از این اشغال‌گری داشت، وارد میدان شد. درست است که مردم عراق از رژیم دیکتاتوری صدام نجات پیدا کردند و خشنود بودند، اما از اشغال‌گری آمریکا به شدت نگران و ناراحت بودند. قاطبه مردم عراق هیچگاه از حضور نامیمون آمریکایی‌ها استقبال نکردند. به همین خاطر با این که عراق در اشغال ۱۶۰ هزار نیروی نظامی آمریکایی‌ها بود و آن‌ها یک سلطه سیاسی، نظامی و امنیتی را حاکم کرده بودند، اما پارلمان عراق، قانون ترک آمریکایی‌ها از خاک عراق را وضع کرد و حاضر نشدند آن توافقنامه امنیتی را که حاکمیت ملی عراق را نقض می‌کرد امضاء کنند. آمریکایی که مغرورانه این کشور را اشغال کرده بودند، مجبور شدند که شبانه نیرو‌های نظامی خود را خارج کنند و فرار کنند.
 
امروز آمریکایی‌ها مجدداً به دنبال این هستند که به بهانه وجود داعش، حضور نظامی را در عراق ایجاد کنند که پارلمان مخالفت کرد. جمهوری اسلامی ایران حضور آمریکا و متحدین آمریکا را یک تهدید دانست. این طبیعی است که در چهار چوب مسائل و منافع ملی کشور و در جهت حمایت از خواسته‌های مردم عراق، مصالح امنیت و ثبات در منطقه، جمهوری اسلامی نباید اجازه می‌داد که طرح شوم آمریکایی‌ها موفق باشد. بر این اساس این یک سیاست شد و خواسته مردم عراق نیز بود و جمهوری اسلامی در همه صحنه‌ها در کنار ملت عراق و هم دوش با مرجعیت دینی و در کمک به رهبران سیاسی عراق و دولت مردان عراق ایستاد. به ایجاد یک نظام سیاسی جدید در عراق کمک کرد و در همه شرایط کمک یار مردم عراق و ملت‌های منطقه بود.

 

حسن کاظمی قمی: آمریکا به دنبال شکل‎دهی یک نظام جدید در خاورمیانه است/ سلیمانی نابغه نظامی بود

 

هدف آمریکایی‌ها حمله به ایران بود

 

حسن کاظمی‌قمی: جمهوری اسلامی به مسائل منطقه وارد شد، چون طرح آمریکا در منطقه، طرح خطرناکی بود و اگر آمریکایی‌ها در عراق موفق می‌شدند تردیدی وجود نداشت که همین رویه در همه کشور‌ها از جمله ایران اجرا می‌شد. یعنی هدفی که آمریکایی‌ها در دستور کار داشتند حمله به ایران بود. آن اوایل، آمریکایی‌ها در عراق فکر می‌کردند که شرایط به نفعشان تمام می‎شود و در اظهارات صریح رئیس جمهوری آمریکا این هست که نوبت ایران فرا رسیده و گزینه نظامی روی میز است. پس جمهوری اسلامی در کمک به مردم عراق برای ساخت یک عراق جدید ورود پیدا کرد تا عراقی که ثبات و امنیت داشته باشد و به سمت شکوفایی رود، به دور از اشغالی‌گری و با حاکمیت ملی و نظام مردم سالار شکل بگیرد؛ این سیاست ایران بود. همین هم باعث شد که آمریکایی‌ها به دلیل رفتار بد و بی‌توجهی به هنجار‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه عراق منفور شوند. آمریکایی‌ها باز با کمک رژیم اشغال‌گر قدس حمله به لبنان را شروع کردند و بعد حمله به غزه را شروع کردند.

با شروع بیداری اسلامی، آمریکا و صهیونیسم به شدت نگران ارتجاع منطقه شدند و انحرافی را در بیداری اسلامی شروع کردند. به بهانه این که این بیداری اسلامی یک موجی شده است و مردم قیام کرده‌اند، علیه نظام حاکم بر سوریه ایستادند. این در حالی است که شاهد اتفاقاتی که از سال ۲۰۱۱ تا به امروز در سوریه افتاد بودیم. نزدیک به هزار گروه‌های مسلح از جمله داعش و جبهه‌النصره شکل گرفت که طراحی آمریکا و اسرائیل بود و با حمایت‌های ملی آل سعود، آن‌ها علیه یک نظام سیاسی مردم سالار و برخاسته از رأی مردم ایستادند. بعد از این که در عراق و در لبنان علیه مقاومت حزب‌الله و در غزه موفق نشدند، این بار سوریه را انتخاب کردند. همه آن‌ها محور‌های جبهه مقاومت هستند. آمریکا با اشغال‌گری در عراق می‌خواست منویات نامشروع خود را به ظهور برساند. بعد جنگ نیابتی را شروع کردند. خلق داعش محصول کاری است که آمریکایی‌ها و متحدین آمریکا انجام دادند که یک پدیده شومی علیه بشریت بود. داعش و جریانات تروریستی توسط آمریکایی‌ها ایجاد شد و در این هم هیچ تردیدی وجود ندارد. رئیس جمهوری آمریکا اعتراف کرد که هیئت حاکمه قبلی آمریکا داعش را ایجاد کرد. داعش جایگزین اشغال‌گری نظامی آمریکا بود و در چهارچوب همان اهدافی که آمریکایی‌ها داشتند. ایران باز در این صحنه باید وارد می‌شد. مسئله داعش محدود به یک منطقه و محدود به یک جغرافیا نیست. اینکه ما در سوریه قربانی دادیم و حاج قاسم در آنجا تحت عنوان مدافعین حرم با مزدوران آمریکا و صهیونیسم می‌جنگید، از یک منظر در چهارچوب امنیت داخلی و ملی کشور حرکت کردیم و از یک نگاه مقابله با داعش، خدمت بزرگ به جامعه بشریت بود. داعش به تمدن، فرهنگ و جان انسان‌ها و نوامیس رحم نکرد و این خواسته صهیونیسم و آمریکایی‌ها بود تا یک چهره زشت و مخوفی از اسلام را به نمایش بگذارند. امروز یک واقعیتی در دنیا به ویژه در غرب دارد اتفاق می‌افتد، آن نگاه انسان‌های غربی به معنویت است. بزرگ‌ترین عنصری که می‌تواند خلاء معنویت را پر کند اسلام است. چون مکتبی نیست که بتواند عطش و نیاز انسان را پر کند. خواسته صهیونیسم و آمریکایی‌ها این بود که چهره وحشیانه‌ای از اسلام را نشان دهند. داعش وقتی که به عراق حمله کرد، کشتار‌های وسیعی انجام داد و زن‌ها را به بردگی و اسارت گرفت و نماد‌های فرهنگی و تمدنی را منفجر کرد و گفته می‌شد آن‌ها مجاهدین اسلام هستند و همین امر چهره خبیث و جهالی را از اسلام به جهان نشان می‌داد. داعش در یک دانشگاه یکباره ۱۲۰۰ دانشجو را قتل عام کرد و در این فضا جالب است آمریکا و جامعه جهانی در برابر این جنایت سکوت مطلق دارند. بلندگو‌های تبلیغاتی دست خود آن‌ها است و در حقیقت تعمد داشتند به این که داعش این حرکت‌ها را نشان دهد. اولاً باعث ایجاد یک رعب و وحشتی شود که هیچ کسی در برابر آن‌ها نماند و به راحتی بتوانند با هر نظامی برخورد کنند و جوامع اشغال کنند و تا مرز بغداد هم آمدند. اگر موفق می‌شدند این نظام دموکراسی و مردم سالار را از بین ببرند، طبیعتاً به سمت ایران هم می‌آمدند.

کینه‌ای که امروز آمریکایی‌ها از ملت ایران دارند، طبیعی است و هزار برابر بدتر از آن جنایاتی که در لبنان، سوریه و عراق اتفاق افتاد، علیه ملت ما انجام می‌دادند. چون آمریکایی‌ها از ملت ایران زخم خورده هستند. علت هم این است که ملت ایران منافع نامشروع آمریکا را از بین برده است و آمریکایی‌ها به دنبال بازگشت هستند. از منظر منافع و امنیت ملی، مصالح اسلامی و ثبات و امنیت، رشد و شکوفایی منطقه‌ای و خدمت به بشریت، جمهوری اسلامی باید در برابر این نوع تهدیدات وارد شود. آمریکایی‌ها تهدید را از طریق مستقیم و جنگ نیابتی تروریستی و افراطی شروع کردند. این امروز خیلی روشن است و امروز هم ادامه دارد. خطر تجاوزگری متحدین آمریکا مثل آل سعود علیه ملت‌های مظلوم منطقه یمن همچنان ادامه دارد. اگر این رویه موفق می‌شد دیگر هیچ جامعه‌ای از این تهدیدات مصون نمی ماند. چون در جامعه جهانی، مرکزی برای برخورد با متجاوز وجود ندارد. سازمان ملل و شورای امنیتی که ما می بینیم در برابر این جنایات، کاری نمی‌کند؛ دبیر کل سازمان ملل در برابر جنایت، از آل‎سعود مبلغی می‌گیرد، سکوت می‌کند، ما باید خودمان تلاش کنیم. مقام معظم رهبری تأکید مؤکد می‌کنند که ما باید قدرتمند باشیم. نه اینکه جوامع و ملت‌هایی که ضعیف باشند له می‌شوند، بلکه چون نمی‌توانند از حقوقشان دفاع کند له‎شان می‌کند. چرایی حضور برای دفع تهدید را مختصری اشاره کردم.

 

سلیمانی سرباز کوچک ولایت بود

 

دیدارنیوز: رهبری چرا سردار سلیمانی را به عنوان کسی که وارد این جنگ شود، انتخاب کردند؟

کاظمی‌قمی: کارنامه عملکرد حاج قاسم درخشان، شکوهمند و پردستاورد است. شما در هیچ صحنه و جبهه‌ای نمی‌بینید که حاجی ورود کرده باشد و  پیروز بیرون نیامده باشد. مثلاً در دوره دفاع مقدس، لشکر خط‌شکن که در همه عملیات‌ها موفق بود فرمانده‌اش  حاج قاسم بوده است. در سخت‌ترین عملیات‌ها و محور‌های عملیاتی و در امنیت داخلی کشور موفق بوده است. حوادثی که ما در شرق کشور در استان سیستان و بلوچستان در یک مقطعی توسط اشرار داشتیم، مثلاً جاده‌ها را می‌بستند و گروگان‌گیری می کردند، با توجه به این که سیستان و بلوچستان منطقه محرومی بود و مسائل قاچاق و شرارت داشت و یکی از نقاط آسیب‌پذیر هست و با افغانستان و پاکستان مرزهای طولانی دارد، کنترل آن منطقه بسیار مشکل است، در یک مقطعی در سیستان و بلوچستان دچار یک بحران امنیتی شدیم، فرماندهی مقابله با این پدیده با حاجی بود و در یک مقطع کوتاه، امنیت را برقرار کرد. از یک نگاه، نابغه نظامی بود. مقام معظم رهبری می‌فرمایند ایشان قوی‌ترین فرمانده منطقه درمقابله با تروریسم بود. در عین حال ایشان یک انسان سیاسی، جامعه‌شناس و مردمی بود. هم زمان که با اشرار می‌جنگید، به دنبال این بود که  آنها را به انسانهای مفید تبدیل کند. در عین اینکه منطقه را از اشغال آنها خارج می‌کند آنها را با پدیده کشاورزی مشغول می کند و برایشان زمین می گیرد تا کشاورزی کنند. چون‌ یکی از دلایلی که به سمت قاچاق روی می‌آورند مسئله فقر اقتصادی است. پس اگر اقتصاد آنها را حل کند، دلیلی ندارد که آنها به سمت قاچاق روند. کسانی که در خط شرارت بودند، بعد از دستگیری و این نوع حرکات‌هایی که حاجی انجام داد آنها به جامعه بازگشتند و امروز خدمت می‌کنند. نبوغ سلیمانی فقط در مسائل نظامی و فهم سیاسی نیست. سخنرانی‌هایی که بعد از شهادتش منتشر می‌شود نگاه او را به جامعه نشان می‌دهد. در حوزه فرهنگی یک انسان فرهنگی به تمام معنا و مردمی است و همچنین سیاست را خوب می‎فهمد. آدمی است که نسبت به سیاست افراط‌‎گر نیست و موازینش را با حکمت رهبری هماهنگ می‌کند. در سخنرانی‌هایی هم که ایشان دارد تأکید می‌کند که یکی از ارزش‌ها مسئله ولایت است که در قانون اساسی هم وجود دارد و ما باید به ولایت، التزام عملی داشته باشیم و شعار ندهیم. حاجی در حیاتش که در صحنه‌های متفاوتی بود، این را واقعی نشان داد. حاج قاسم به مفهوم واقعی یک کارشناس منطقه‌ای بود. سیاست آمریکا و صهیونیست و مقاومت و درد مردم را می‌فهمید. می‌دانست که امروز باید در عراق و سوریه، در یمن و لبنان و افغانستان چه کرد. وقتی شما کارشناس می‌شوید صاحب نظر هستید. آن جایی که باید دفاع کند دفاع می‌کند و آن جایی که تصمیم نظام و رهبری می‌شود که باید عمل شود تمام وجودش بر این است که عمل شود. یعنی ایمان دارد که این درست است و باید بشود. این را ما در صحنه‌های متفاوت دیدیم. پس کسی انتخاب شد که بتواند چنین مأموریت بزرگی را در منطقه انجام دهد. مسئله منطقه یک موضوع داخلی نیست. آن هم منطقه‌ای مثل غرب آسیا و خاورمیانه که در حقیقت می‌توان گفت که نقطه تقابل دو جبهه است؛ یک جبهه استکباری، صهیونیستی با محوریت آمریکا و طرف مقابل جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران است. اداره چنین جبهه‌ای کار ساده‌ای نیست. بازیگرهای منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای و قدرت های منطقه با یکدیگر در نبرد هستند. شما باید بتوانید این را مدیریت کنید. شکل‌گیری این جبهه مقاومت یک مرد بزرگ می‌خواهد که بتواند محیط، ژئوپلیتیک و سیاست را بشناسد و مسائل بین‌المللی را درک کند. منافع، مسائل، تهدیدها و فرصت ها را ببیند، در چنین میدانی به سمت مقاومت می‌رود. آنچه که در منطقه تا به امروز اتفاق افتاده شبیه معجزه است و به نفع ملت جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه بوده است. البته تمام نشده تا امروز این اتفاق افتاده است.

آمریکا گفته که ۷ تریلون دلار هزینه کرده و کشته‌های بسیاری داده است. امروز ابهت آمریکا از بین رفت و در بین ملت‌ها منفور شد و در بین رجال سیاسی و دولتمردان اعتمادی به آمریکا باقی نمانده است. اول اینکه این بی اعتمادی به این دلیل است که همه دیدند آنچه آمریکا می‌گفت، نیست. دوم اینکه آمریکایی‌ها واقعاً منافق و غیر قابل اتکا و غیر قابل اعتماد هستند. همه در منطقه دیدند و من خودم در عراق بار‌ها این را دیده‌ام. چون آمریکایی‌ها بنا بر مصالح خود عمل می‌کنند و نگاه رهبران و فراکسیون‌های آن‌ها در چهارچوب عقلانیت ابزاری است و دیگران برای آن‌ها اهمیتی ندارد. آن‌ها دیدند که آمریکا فقط به منافع خود می‌اندیشد. ضمن این که دیدند آمریکا آن چیزی که ادعا می‌کرد، نیست. جمهوری اسلامی واقعاً ایستاد و مقاومت کرد و با وجود مردان بزرگی مثل حاج قاسم و شهدایی که در کنار حاج قاسم بودند، ایثارگری کرد. گروه مقاومت فقط ایرانی‌ها نبودند، بلکه عراقی‌ها، یمنی‌ها، لبنانی‌ها و سوری‌ها بودند. شما می‌بینید که یمنی‌ها امروز تمام قد جبهه استکبار را به زانو درآوردند. امروز جنگ اقتصادی که علیه یمنی‌ها شکل گرفته روزی ۲۰۰ میلیون دلار برای عربستانی‌ها هزینه دارد. سعودی‌ها می‌گفتند ما طی دو هفته یمن را اشغال می‌کنیم، اما الان چهار سال گذشته است. امروز بزرگترین موضوع آل‌سعود نگرانی‌های داخلی است و این یک واقعیت است. شخصیت‌هایی مانند حاج قاسم سلیمانی بینش عمیقی داشتند و پرورش یافته مکتب امام رحمه الله بودند و آن‌ها بودند که می‌توانستند در جبهه مقاومت و صحنه عملیات تحت حمایت مقام معظم رهبری فرماندهی کنند. آنچه که حاج قاسم و شهدایی مانند مهندس ابومهدی و شهدای عظیم مدافع حرم انجام دادند، در صحنه خوب عمل کردند و همه تحت فرماندهی و هدایت مقام معظم رهبری عمل می‌کردند. افتخار امثال حاجی این بود که سرباز کوچک ولایت بود. ایشان به مفهوم واقعی افتخار می‌کردند. پس برای چنین صحنه بزرگی باید این چنین انسان بزرگی انتخاب می‌شد.

 

ادامه دارد...

 

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی