تیتر امروز

گزینه‌های اصولگرا‌های تندرو برای حذف قالیباف
چه کسی رئیس مجلس دوازدهم خواهد شد؟ دیدار گزارش می‌دهد:

گزینه‌های اصولگرا‌های تندرو برای حذف قالیباف

محمدباقر قالیباف گرچه نفر اول انتخابات مجلس دوازدهم از تهران نشد، اما همچنان انتظار دارد که در مقام شیخ مکلای جریان اصولگرا، در جایگاه خود ابقا شود، گزینه‌های دیگری نیز برای ریاست بر مجلس مطرح...
آینده معماری؛ از دانشگاه تا کف بازار کار
دیدار نخستین برنامه از "پریسکوپ" را منتشر می‌کند

آینده معماری؛ از دانشگاه تا کف بازار کار

با توجه به طیف گسترده علاقه مندی‌ها در دهه‌های اخیر در زمینه‌های شغلی و به طبع سردرگمی و عدم آگاهی نسل نوجوان و جوان (نسل Z) نسبت به آینده، بازار کار، میزان درآمد، جایگاه شغلی و اجتماعی هر حرفه...
حمله اسرائیل به ایران: محدود، اما حاوی پیام مهم
از چشم جهان (۱۴۶)

حمله اسرائیل به ایران: محدود، اما حاوی پیام مهم

پس از تنش‌های شدید اخیر میان تهران و تل‌آویو که با حمله مستقیم ایران و پاسخ محدود اسرائیل در اصفهان همراه بود، نویسندگان نشریه نیویورک تایمز آمریکا در گزارشی به این موضوع حساس در خاورمیانه پرداختند...
"دیدارنیوز" به بهانه جدایی برانکو، به دستاورد‌های پروفسور برای پرسپولیس و فوتبال ایران اشاره می‌کند؛

درس‌هایی که برانکو ایوانکوویچ به ما یاد داد

News Image Lead

درست است که شاید افرادی همچون برانکو، ولاسکو و کیروش از بسیاری از ایرانی‌ها ایرانی‌تر بودند و خدماتشان از هموطنان صاحب قدرت و ثروت بیشتر بوده، اما در نهایت باید پذیرفت که یک روز می‌روند. ما نمی‌توانیم تا انتها سرنوشتمان را با این‌ها گره بزنیم. اما می‌توانیم از تجربیاتی که بدست آورده‌ایم درس بگیریم. می‌توانیم چیز‌هایی که به ما یاد داده‌اند را سرلوحه کار‌ها قرار دهیم. امثال برانکو در این سرزمین زیاد می‌آیند و می‌روند. اما چیزی که می‌ماند ما هستیم و خانه‌مان. باید خودمان و خانه‌مان را مهم بدانیم نه آدم‌ها را.

کد خبر: ۲۷۹۶۵
۱۴:۱۶ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۸
دیدارنیوز ـ رسول شکوهی:
 
یک.
 
آن زمان که «مورگان شوستر» پا به ایران گذاشت تا به عنوان مستشار آمریکایی، کلیه مسائل مالی ایران را برعهده گیرد، کشور در شرایط پیچیده‌ای به سر می‌برد. روس و انگلیس شمال و جنوب ایران را بین خود تقسیم کرده بودند و اعتراضات مردم و صاحب منصبان، هیچ تاثیری نداشت. استبداد صغیر با حمایت روسیه در کشور حاکم بود و رؤیای مشروطه داشت به محاق می‌رفت. محمدعلی شاه، اما نتوانست در مقابل مشروطه خواهان دوام بیاورد و کودک ۱۲ ساله‌اش یعنی احمدشاه به تخت سلطنت رسید. قاعدتا کودکان مناسب جایگاه شاهی نیستند و قدرت در اختیار افراد دیگری قرار گرفت و شاه، جلوه نمادین داشت. آمریکا قدرت نو ظهور آن دوران بود و بسیاری از افراد و گروه‌ها که از روس و انگلیس نا امید بودند به دنبال قدرت سومی می‌گشتند تا بتوانند از قدرت خرس و روباه بکاهند تا شاید اوضاع بهتر شود. با همین استدلال، اعزام هیئتی مستشاری از آمریکا برای سر و سامان دادن به بحران‌های اقتصادی حاکم بر کشور تصمیمی بود که در آن دوران گرفته شد و مورگان شوستر و تیمش به ایران آمدند. هر چند که باز هم با دخالت روسیه، نتیجه کار ختم به خیر نشد، اما در همان مدت زمان کوتاه، اتفاقات مثبتی توسط مورگان شوستر صورت گرفت. بعد‌ها این روند اعزام مستشاران ادامه پیدا کرد. شاید نام «آرتور میلسپو» را شنیده باشید که در اواخر دوران قاجار و ابتدای دوران پهلوی دست به اقدامات گوناگونی زد. کشور‌های دیگری نیز در کنار آمریکا در دوران پهلوی وارد کشور شدند و در صنایع مختلف کار‌هایی را ساماندهی کردند. رفته رفته تعداد این مستشاران آنقدر زیاد شد که خودشان از قدرت زیادی برخوردار شدند و بسیاری از شئون کشور را آن‌ها تعیین می‌کردند. حتی اعتراضاتی نیز علیه این گروه در کشور شکل گرفت و بسیاری از نیرو‌های مردمی، استقلال کشور را در خطر می‌دیدند. کاپیتولاسیون و ماجرا‌های آن، یکی از مسائلی بود که در مواجهه با این مستشاران باید به آن اشاره کرد که بخشی از تحولات سیاست داخلی و خارجی ما را در آن دوران از دل این ماجرا به وجود آورده است. با پیروزی انقلاب اسلامی، بساط مستشاران جمع شد، ولی رفته رفته نیرو‌های مختلف خارجی در چارچوب همکاری یا انجام پروژه‌های مختلف وارد کشور شدند. این مسیر تا به امروز نیز ادامه داشته است و اگر به دوران قبل از ترامپ و دوران اوج برجام نگاه کنیم هر روز خبر عقد قرارداد با یک شرکت یا کشور خارجی و اعزام نیرو و سرمایه به ایران را می‌شنیدیم.

دو.
 
پرسشی در تاریخ ما همواره طرح شده و یکی از ساده‌ترین پرسش‌ها به حساب می‌آید. پرسش این است: علل عقب‌ماندگی ما چیست؟ در طول تاریخ و از منظر صاحب‌نظران مختلف، همواره تلاش شده است که این پرسش را طرح کرده و به دنبال پاسخ آن باشند و پاسخ‌هایی نیز ارائه شده است. از زمان جنگ ایران و روس که عباس میرزا در مواجهه با توپ و تفنگ‌های آن‌ها به این نتیجه رسید که ما ابزار کافی برای مقابله نداریم تا به امروز همواره این پرسش مطرح بوده که کشوری با این حجم از قدرت، چرا در وضعیتی این چنینی قرار دارد. برخی به سراغ زیرساخت‌های اقتصادی کشور رفته‌اند. برخی عنصر آموزش را مهم می‌دانند و می‌گویند که تا زمانی که آموزش جدی گرفته نشود این مسیر اصلاح نمی‌شود. برخی نداشتن الگوی بومی برای حرکت رو به جلو را موثر می‌دانند و عده‌ای ایراد را در صاحبان قدرت و مدیران و مسئولین کشور می‌دانند. روزی نیست که در اخبار و از زبان تحلیلگران و در دانشگاه، صحبت از سوء مدیریت نباشد و همه مسائل بر گردن سوء مدیریت نیافتد. حال اینکه منظور از سوء مدیریت چیست هنوز مشخص نیست. یک مفهوم انتزاعی وجود دارد تحت این عنوان که همه چیز را به آن ارجاع می‌دهند. نمی‌توان توان و مهارت نیروی انسانی شاغل در کشور را منکر شد و نمی‌توان منابع غنی موجود در کشور را نادیده گرفت و همچنین نمی‌توان از ظرفیت‌های عظیمی که داریم غافل شد، پس تنها راه برای توجیه وضعیت امروز، سوء مدیریت است. نمی‌توان عدم توانایی مدیران را انکار کرد و قطعا در این بخش با مشکلاتی روبرو هستیم، ولی اینکه همه چیز را به گردن سوء مدیریت بیاندازیم و مدیران را به سمت کار کارشناسی دعوت کنیم بیشتر به ساده‌سازی شباهت دارد و باید ریشه‌ای‌تر به مسائل آن نگاه کرد. به طنز و شوخی می‌شنویم که مگر ما برای انجام برخی پروژه‌ها در تلاش برای جذب نیرو و سرمایه خارجی نیستیم؟ یا در شکلی ساده‌تر مگر برای حل مشکل تیم‌های ورزشی خود به سراغ ولاسکو و کیروش و برانکو و ویلموتس نمی‌رویم؟ یا از آن مهم‌تر، مگر ما بسیاری از مواد و محصولات ضروری و غیرضروری کشور را وارد نمی‌کنیم؟ شاید لازم است که برای حل مشکل مدیریت در کشور نیز به سراغ مدیران برجسته جهانی برویم و آن‌ها را برای حل مسائل کشور به ایران بیاوریم. شاید مشکلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کشور با وارد کردن مدیران خارجی حل شود.

سه.
 
همه چیزشان به همه چیزشان می‌آمد. از مدیرعاملی که یک روز هم پایش را در زمین ورزش نگذاشته بود تا مربیانی که می‌آمدند و می‌رفتند. نه با بردن، هواداران را خوشحال می‌کردند نه با بازی زیبا. شاید در این بین اتفاقات خوبی هم رخ می‌داد، اما در مجموع حال هیچ کس خوب نبود. از نیمکت یک صدا شنیده می‌شد و از سکو‌ها صدایی دیگر. از هیات مدیره یک صدا شنیده می‌شد و در زمین صدایی دیگر. صدای واحدی وجود نداشت. گویا این وحدت فراموش شده بود و هر کس در جزیره خود به دنبال منافع خود می‌گشت و دیگر یک کل واحد مدنظر کسی نبود. اما ورق برگشت. پروفسور آمد و همه این دوران به پایان رسید. موفقیت پشت موفقیت. قهرمانی پشت قهرمانی. در داخل و خارج همه از نام پرسپولیس وحشت داشتند. چندین قهرمانی و افتخار برای تیمی که تا قبل از برانکو تقریبا هیچ حال خوشی نداشت. برانکو تجربه‌ای که در گذشته با هزینه زیادی در ایران بدست آورده بود را در کنار دانش و مهارت بالای خود و گروه همراه توانمندش بکار گرفت و شد آنچه شد. در این بین از آسمان و زمین می‌بارید، ولی پروفسور به مسیر خود ادامه می‌داد. گروهی با توهم توطئه به دنبال ساخت دوگانه‌های بیماری بودند که هر بار آن صدای واحد بود که پیروز می‌شد. برانکو ایوانکوویچ به مثابه یک مستشار خارجی وارد ایران شد و با تمام محدودیت‌هایی که ساختار‌های موجود داشت کار را به جایی کشاند که حتی وقتی دست و پایش هم بسته بود باز به مسیر خود ادامه داد و موفقیت را حاصل کرد. روال مدیران ورزشی همانی بود که در دوره گذشته وجود داشت. اما این بار فرقی که وجود داشت برانکو بود. او فارغ از تمام محدودیت‌هایی که برایش وجود داشت مسیر خود را طی می‌کرد حتی اگر از دل مجموعه خودش برایش مشکل ایجاد می‌کردند. او با جدیت تمام به دنبال همان صدای واحد بود. هر کسی هم که در طول این مسیر با او همراه بود نفع برد و هر کس صدایی غیر از صدای واحد را مطرح می‌کرد حذف می‌شد. با هیچ کس شوخی نداشت و هیچ چیز جز آن صدای واحد برایش مهم نبود. به جنجال‌های اطرافش توجه نمی‌کرد و جنجال ساز‌ها را کنار می‌زد. دست بر نقاط اصلی می‌گذاشت و همه را با خود همراه می‌کرد. مرگ برادر بزرگتر تیم –هادی نوروزی - باعث رنج و ناراحتی همه شد، اما برانکو این رنج را عاملی برای حرکت کرد. او نشان داد که حتی در شرایط تحریم نیز می‌توان به فینال آسیا رسید. او نشان داد که از تجربه و جوانی باید با هم استفاده کرد و اگر همه برای آن صدای واحد تلاش کنند حتی در شرایط تحریم هم می‌توان رو به جلو حرکت کرد. او حتی به رقبایش هم درس داد. او یاد داد که به جای غر زدن و ساختن انواع و اقسام توهم توطئه باید کار کرد. برانکو به ما یاد داد که ظرفیت‌هایی داریم که باید از آن‌ها در جای درستش استفاده کنیم. کریم باقری اسطوره‌ای است که قرمز و آبی آن را دوست دارند، اما برانکو در وضعیت جدید نیز از او به خوبی استفاده کرد. برانکو بیش از آنکه برای پرسپولیس قهرمانی بیاورد برای ما درس‌های زیادی داشت. درس‌هایی که اگر به درستی به آن‌ها توجه کنیم ارزشش بیشتر از تمام این جام‌ها است.

چهار.
 
همانطور که هیچ کدام از مستشاران خارجی در طول تاریخ در ایران نماندند و همانطور که همه آن‌ها تاثیرات صرفا مثبتی نداشتند، آدم‌هایی مثل برانکو و کیروش و ولاسکو نیز که خاطرات خوش زیادی برای ما ساخته‌اند نیز یک روزی ایران را ترک کردند. درست است که شاید آن‌ها از بسیاری از ایرانی‌ها ایرانی‌تر بودند و خدماتشان از هموطنان صاحب قدرت و ثروت مان بیشتر بوده، اما در نهایت باید پذیرفت که یک روز می‌روند. ما نمی‌توانیم تا انتها سرنوشتمان را با این‌ها گره بزنیم، اما می‌توانیم از تجربیاتی که بدست آورده‌ایم درس بگیریم. می‌توانیم چیز‌هایی که به ما یاد داده‌اند را سرلوحه کار‌ها قرار دهیم. امثال برانکو در این سرزمین زیاد می‌آیند و می‌روند. اما چیزی که می‌ماند ما هستیم و خانه‌مان. باید خودمان و خانه‌مان را مهم بدانیم نه آدم‌ها را. از برانکو برای درس‌هایی که به ما یاد داد تشکر می‌کنیم و امیدواریم صاحبان قدرت نیز از این معلم خوب و باقی معلم‌هایی که در طول تاریخ چیز‌های زیادی به ما آموخته‌اند یاد بگیرند تا در نهایت نتیجه‌اش برای همه خوب باشد.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی