
آنچه در این مطلب می خوانید روایتی از واکنش های حسین شریعتمداری، مدیر مسوول روزنامه کیهان به موضوعات سیاسی و اجتماعی است.
دیدارنیوز_ گروه اجتماعی: وقتی تاریخ ایران در همین سه سال پیش را ورق بزنید و آن را در ذهن مرور کنید، گویا فیلمی از فیلمهای اصغر فرهادی را میبینید که پایان باز دارد و در نهایت شما میمانید و تجربهای که پشت سر گذاشتید؛ آنچه عیان است اینکه آن روزها و شبها گذشته با همه تلخ و خوبیهایش، شاید گرد زمان روی آن خاطرات بنشیند و کمک کند به اینکه آدمها بتوانند زندگی کنند، اما فراموشی آنها هرگز رقم نخواهد خورد به خصوص وقتی کسی مانند حسین شریعتمداری در روزنامه خود در متنی که همین روز گذشته ۲۵ خرداد منتشر کرده نوشته که دلیل مرگ مهسا امینی دارویی بوده که پسرخاله اش که یک کوموله است به او داده و ماجرا ربطی به گشت ارشاد ندارد!.
این تنها اظهارنظر شریعتمداری درباره ماجرای مهسا امینی نبود او ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ از قوه قضاییه خواسته بود، خاتمی، جهانگیری و عبدالله نوری را در رابطه با پرونده مهسا احضار کند و هیچ وقت هم کسی نفهمید که دلیل این اظهار نظر چه بود.
البته این تنها اظهار نظر و واکنش مدیرمسوول کیهان به اتفاقهای سالهای اخیر نیست، هر جا که به دلیل اتفاقها و ماجراهای مختلف پای تندروها وسط باشد این حسین شریعتمداری است که با یک جمله معروف وارد میدان میشود و با جمله معروف واکنش حسین شریعتمداری به ... به جنگ کسانی میرود که از نظر او دشمن هستند نه چیز دیگری.
امثال حسین شریعتمداری همواره خود را در مقابل مردمی قرار میدهند که هموطن آنها هستند و در همه بحرانها این مردم بودند که آنها را از لبه پرتگاه نجات دادند و فضا را در اختیار آنها گذاشتند تا بتوانند دوباره عزم خود را جزم کنند و به هر کسی سر راهشان قرار میگیرد یا انگ بزنند یا تهمت.
اگر حامیان و متفکرانی مانند حسین شریعتمداری این روزها که به لطف مردم سایه آرامش پس از جنگ را تجربه میکنند کلاه خود را قاضی کنند میبینند دشمن واقعی آن سوی مرزهای این کشور نشسته و برای ضربه زدن به ایران نقشه میکشد، گویا این رویارویی با مردم برای جماعت تندروها شده عادت. انگار یک قرارداد نانوشتهای دارند که هر روز وقتی از خواب بیدار میشوند نگاهی کوتاه به خبرها بیندازند و بگویند خوب حالا به سراغ چه کسی برویم، مسعود پزشکیان، عباس عراقچی، علی لاریجانی و..
ماجرا وقتی جذابتر میشود که اگر همین تندرویهایی که از سوی حسین شریعتمداری، حمید رسایی، امیرحسین ثباتی، مهدی کوچک زاده و ... انجام میشود از سوی یک استاد دانشگاه، حقوقدان، پژوهشگر، فعال سیاسی و ... مطرح شود صدای وااسفای آنها چنان بلند میشود که گویا جای زمین و آسمان عوض شده و کاری هم از دست کسی بر نمیآید! از طرفی هم اگر این نقدهای تند از سوی رسانههایی مانند همین میهن و شرق و اعتماد منتشر شود در کوتاهترین زمان ممکن پروندهای عریض و طویل در چندین دادگاه و دادسرا تشکیل و بعد هم این خبرنگار و سردبیر و مدیرمسوول هستند که راهی نهادها امنیتی و راهروهای شلوغ دادگاهها میشوند که پاسخ بدهند که چرا چنین گفتید و چنان. بعد هم بلافاصله خبرهای متعددی از متهم شناخته شدن مسوولان روزنامهها منتشر میشود، اما دریغ از یک خبر کوتاه با این مضمون "روزنامه کیهان مجرم شناخته شد".
اگر حسین شریعتمداری همین طور که به دنبال پیدا کردن دلیل مرگ مهسا امینی و نقد کردن عباس عراقچی برای مذاکره با گروسی و حتی واکنش نشان دادن به سفرهای علی لاریجانی بود نگاهی به تحرکات منطقه و نتانیاهو داشت بی شک پیش از حمله متجاوزانه اسراییل و کشته شدن سرداران این کشور از خوابی که دشمن برایمان دیده بود آگاه میشد، اما نه تنها این اتفاق نیافتاد بلکه بعد از جنگ ۱۲ روزه متخصصان و صاحب نظران حوزه بین الملل متفق القول گفتند که بسیاری از کشورها ۲۴ ساعت پیش از حمله اسراییل به ایران از موضوع خبر داشتند غیر از ایران!.
پس از اعلام آتش بس دولت تصمیم گرفت دست به عصا حرکت کند و فضا را بیشتر از این برای مردم و کشور ملتهب نکند، از این رو مسعود پزشکیان در یک تصمیم عاقلانه با رسانه NBC گفتوگو کرد تا شاید ذیل این گفتوگو آبی بر آتشی که دشمن در حال تدارک آن بود بریزد که موفق هم شد، اما حسین شریعتمداری فردای مصاحبه نوشت که موضوعاتی که رئیس جمهور در این مصاحبه اعلام کرده در تضاد کامل با منافع کشور است.
تنها برداشتی که میشود از اظهارات مدیر مسوول کیهان کرد این است که مسعود پزشکیان، رئیس جمهور ایران هیچ آگاهی نسبت به منافع کشور ندارد، اما تنها کسی که به فکر مردم و منابف کشور است، حسین شریعتمداری است.
در نهایت اینکه ممکن است اگر این مطلب به دست حسین شریعتمداری برسد برعلیه نگارنده و رسانهای که آن را منتشر کرده اعلام جرم کند، اما آنچه در این روزها برای ما مهم است ایران است و ایران و ایران.
فاضل نظری میگوید من و جام و میمعشوق الباقی اضافات است، اگر هستی که بسم الله ...