
در شرایطی که اتحادیه اروپا با تعیین ضربالاجلهای تحریکآمیز و شروطی غیرمنطقی و یکجانبه، عمداً فضای مذاکره با ایران را مخدوش و محدود ساخته، باوری راسخ دارم که عرصهٔ دیپلماسی، سرشار از ظرفیتهای ناشناخته، راههای بکر و تاکتیکهای ابتکاریِ نرفتهای است که میتواند کلید گشایش بنبستهای کنونی باشد. نباید اجازه داد که این بنبستهای ظاهری و بازیهای روانی، ابتکار عمل، قدرت خلاقه و اعتماد به نفس را از دیپلماتها و سیاستگذاران ایرانی بگیرد.
دیدارنیوز-حسن بهشتیپور* : دور تازهای از مذاکرات هستهای میان ایران و سه کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس) از روز سهشنبه در شهر ژنو برگزار شد. دستور کار اصلی این گفتوگوها بررسی مسائل هستهای، اجرای تعهدات دو جانبه و موضوع رفع تحریمها عنوان شده است. هیئت ایرانی به ریاست مجید تختروانچی در این مذاکرات حضور دارد و از سوی سه کشور اروپایی نیز معاونان وزرای خارجه شرکت خواهند کرد. این نشست در حالی برگزار میشود که گفتوگوهای اخیر تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز ادامه دارد.
در شرایطی که اتحادیه اروپا با تعیین ضربالاجلهای تحریکآمیز و شروطی غیرمنطقی و یکجانبه، عمداً فضای مذاکره با ایران را مخدوش و محدود ساخته، باوری راسخ دارم که عرصهٔ دیپلماسی، سرشار از ظرفیتهای ناشناخته، راههای بکر و تاکتیکهای ابتکاریِ نرفتهای است که میتواند کلید گشایش بنبستهای کنونی باشد. نباید اجازه داد که این بنبستهای ظاهری و بازیهای روانی، ابتکار عمل، قدرت خلاقه و اعتماد به نفس را از دیپلماتها و سیاستگذاران ایرانی بگیرد. خلق طرحهای نو، اتکا به افکار تازه و بهکارگیری راهبردهای بدیع و فعال—و نه منفعل—در برابر فشارها، نه تنها میتواند بر مشکلات فائق آید، بلکه میتواند نقشه راهی جدید ترسیم کرده و از تداوم و تکرار وضعیت فرساینده و بلاتکلیف کنونی که به ضرر منافع ملی است، جلوگیری کند.
مکانیسم ماشه؛ ابزاری برای تهدید، فرصتی برای مقاومت
اروپاییها رسماً و با لحنی حاوی اولتیماتوم اعلام کردهاند که تا نهم شهریور ماه به ایران فرصت میدهند تا شروط از پیش تعیینشدهٔ آنان را بپذیرد و در غیر این صورت، مکانیسم ماشه را فعال خواهند کرد. محتوای این شروط— اعم از تعلیق کامل غنیسازی برای شش ماه و تمدید خودکار مکانیسم ماشه— نه تنها هیچگونه منفعتی برای ایران به همراه ندارد، بلکه به معنای پذیرش ضمنی و حقوقیِ حقِّ طرفهای اروپایی برای اعمال فشارهای بیشتر و یکجانبهگرایی در آینده و نادیده گرفتن کامل دستاوردهای علمی کشور است. افزون بر این، درخواست برای بازدید از مراکزی که خود قربانی تجاوز نظامی غیرقانونی ایالات متحده—در نقض صریح قواعد بینالمللی—قرار گرفتهاند، نشان از بیتوجهی عمیق بروکسل به اصول اولیهٔ حقوق بینالملل، حیثیت سازمانهای بینالمللی و به ویژه، حاکمیت ملی ایران دارد.
تفسیرهای قدرتمحور در مقابل متن قانونی برجام
اروپاییها، در حالی که خود به تعهدات برجامی خویش—به ویژه در زمینهٔ تضمین روابط اقتصادی و مالی ایران—به طور سیستماتیک و عامدانه عمل نکردهاند، ایران را به نقض این توافق متهم میکنند. این در حالی است که متن ماده ۳۶ برجام بههیچوجه چنین حقی را برای کشورهایی که خود نخستین ناقضان اساسی توافق بودهاند، قائل نشده است تا بتوانند علیه طرف وفادار به تعهداتش، اقدام تنبیهی انجام دهند. از منظر حقوقی، استدلال ایران قوی و انکارناپذیر است: طرفهای اروپایی به دلیل عدم اجرای تعهداتشان، صلاحیت قانونی و اخلاقی برای فعالسازی مکانیسم ماشه را ندارند. با این وجود، در عرصهٔ عمل و فضای سیاسی بینالمللی، متأسفانه این تفسیرهای یکجانبه، قدرتمحور و فراقانونی است که غالباً راهبردی میشود و این خود نشاندهندهٔ شکاف عمیق بین حقوق و سیاست در نهادهای بینالمللی است.
ادامه تعامل با اروپا؛ ضرورتی راهبردی برای مدیریت بحران
با وجود احتمال بالای فعالسازی مکانیسم ماشه توسط اروپا تحت فشار واشنگتن، به نظر نمیرسد که این اتحادیه بتواند یا بخواهد به کلی از روند پروندهٔ هستهای ایران کنار گذاشته شود، چرا که این امر به حذف نقش آنان به عنوان یک بازیگر مستقل بینالمللی میانجامد. بنابراین، تعامل هوشمندانه، حسابشده و فعال با اروپا—با علم به نقاط ضعف و قوت آن—باید تداوم یابد. اروپا در این میانه میتواند نقشی دوگانه و پارادوکسیکال ایفا کند؛ هم میتواند به تشدید بحران و تخریب بیشتر فضای اعتماد دامن بزند و هم میتواند—در صورت وجود ارادهٔ مستقل—به عنوان یک کانال ارتباطی و تسهیلگر در حلوفصل مشکلات عمل کند. اما واقعیت انکارناپذیر و کلیدی این است که طرف اصلی، تصمیمساز و به وجود آورندهٔ موضوع تحریمهای فلجکننده، ایالات متحده آمریکا است. بدون اعمال فشار جدی، هماهنگ و مستمر از سوی بازیگران مؤثر بینالمللی مانند چین، روسیه و حتی خود اتحادیه اروپا، آمریکا—به ویژه تحت مسئولیت ترامپ که تا سه سال آینده تداوم خواهد یافت—تمایلی برای رسیدن به یک توافق متعادل، عادلانه و پایدار نخواهد داشت.
خروج از NPT؛ سناریویی پرهزینه با پیامدهای غیرقابل پیشبینی
اگرچه خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) به عنوان یک واکنش احتمالی و تاکتیکی ایران در برابر فشارهای فزاینده مطرح شده است، اما تردیدی نیست که این اقدام، عواقبی پرهزینه و غیرقابل پیشبینی برای تمامی طرفهای درگیر درپی خواهد داشت. از یک سو، ایران ممکن است خود را در معرض فشارهای بینالمللی بیسابقهای حتی از سوی شرکای مهمی مانند چین و روسیه—که خود از حامیان نظام NPT هستند—ببیند که میتواند ابعاد اقتصادی و امنیتی آن را پیچیدهتر کند. از سوی دیگر، برای اروپا و غرب، رویارویی با ایرانِ خارجشده از NPT و قطعهمکاریکننده با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به مراتب چالشبرانگیزتر، غیرقابل کنترلتر و پرهزینهتر از مدیریت وضعیت کنونی خواهد بود، چرا که در آن سناریو، ایران هیچ چارچوب تعهدآور بینالمللی را به رسمیت نخواهد شناخت و این، یک کابوس امنیتی واقعی برای منطقه و متحدان غرب ایجاد خواهد کرد. بنابراین، راهکار نهایی و پایدار نمیتواند از مسیر چنین اقدامات تقابلی و پرریسک حاصل شود، بلکه باید از مجرای مذاکرهای جدی، عاقلانه و مبتنی بر احترام متقابل به دست آید، نه از طریق جنگ رسانهای، ارسال پیامهای نمادین یا تقابلجویی.
نقش نهایی اروپا؛ بازیگری فرعی در نمایشی به کارگردانی واشنگتن
اتحادیه اروپا در نهایت، نقش تعیینکنندهای در روند پروندهسازی هستهای علیه ایران ندارد. تصمیمگیرندهٔ نهایی در این پرونده، واشنگتن است. نقش اروپا را میتوان در بهترین حالت، «تسهیلگر» و در بدترین حالت، «مانع» و «عامل اتلاف وقت» دانست. اگر اروپا ارادهای مستقل پیدا کند و همراهی نماید، میتواند به حل بحران کمک نماید، اما اگر به کارشکنی و دنبالهروی محض از واشنگتن ادامه دهد، تنها بر دشواریهای مسیر خواهد افزود. بنابراین، دیپلماسی ایران باید هوشمندانه و واقعبینانه این نقش دوگانه را مدیریت کرده و از اروپا به عنوان یک اهرم ممکن—و نه تصمیم گیر—در جهت پیشبرد منافع ملی بهرهبرداری کند، بدون آنکه سرنوشت مذاکرات و آیندهٔ کشور را منحصراً در گرو مواضع متغیر، دوپهلو و اغلب دنبالهروی بروکسل ببیند. تمرکز اصلی باید بر روی تقابل و تعامل با بازیگر اصلی ماجرا، یعنی ایالات متحده، معطوف باشد.
*تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل