آیین رونمایی کتاب «روایتی صدساله از زندگی و زمانهی بانو عظمی عدل» از انتشارات شیرازه در محل مجموعه فرهنگانه برگزار شد.
دیدارنیوزـ مسعود پیوسته: آیین رونمایی کتاب «روایتی صدساله از زندگی و زمانهی بانو عظمی عدل» از انتشارات شیرازه در محل مجموعه فرهنگانه با حضور الهام ملک زاده، پدیدآورندهی این کتاب؛ و سخنرانی دو نفر از پژوهشگران تاریخ، صفورا برومند و زهرا حاتمی و در جمع اهالی و علاقمندان حوزه زنان برگزار شد.
محقق و پدیدآورندهی این کتاب، ملک زاده، در پشت جلد کتابش، به اختصار به چیستی ماجرای این کتاب میپردازد که خواننده با آمادگی وارد دنیای مطالعه این کتاب شود. وی مینویسد: «بانو عظمی عدل، در زمره زنان پیشگام و برجسته دوران معاصر است که با نوشتن زندگینامه و خاطرات خود، نشان داد چگونه با تلاشهای پیوسته برای بیرون آمدن از خانه و تکاپو در گستره فعالیتهای فرهنگی و آموزشی درخشید. وی خاطرات خود را نخست با عنوان «مرا بشناسید» به رشته تحریر درآورد و چند کپی از آن را به بستگان خود هدیه کرد. این اثر در فضای مجازی منتشر شد، در حالیکه بانوعظمی به صرافت افتاد در واپسین سالهای زندگی خود در محتوای آن تجدید نظر کند. نتیجه این تصمیم، گفتوگو و قرارهای منظم هفتگی نگارنده با ایشان بود که بازخوانی سطر به سطر «مرا بشناسید» و جرح و تعدیل خاطرات بانو عظمی را رقم زد. مواردی که بر اثر کهولت و فراموشی طبیعی دچار خلط و اشتباه شدهبود، تصحیح و اصلاح شدند و صورت درست آیات و ابیاتی که در متن از روی سهو و نسیان تغییر کرده بودند، نوشته شد. مطالبی نیز در توضیح پارهای از اشارهها، در متن افزوده و در پانوشت صفحهها آمد. هرچند که فراهم آمدن شرایط انتشار، پس از درگذشت بانوعظمی میسر شد و با همة شور و اشتیاقی که برای انتشار خاطراتش داشت، چاپ آن را ندید.
کتاب حاضر، نه تنها خاطرات فردی محسوب میشود، بلکه بهعنوان اثری ارزشمند برای درک بهتر زندگی اجتماعی صدسال گذشته از دریچه نگاه یک بانوی تحصیلکرده و فعال اجتماعی که در سطوح مختلف شغلی، خانوادگی، اداری، آموزشی و... نقشآفرین بود، قابل مطالعه و تأمل است. از این رو، طی جلسات متمادی با بانوعظمی، انتخاب نام جدید کتاب، که حکایت روزهای رفته و اتفاقات وقوع یافته را در بر داشتهباشد، موضوع اصلی صحبتهای فیمابین بود. نتیجه آنکه «مرا بشناسید» به «روایتی صد ساله، زندگی و زمانه بانو عظمی عدل» تغییر نام یافت.
امید است، همگان تا آنجا که امکان دارد با توجه به مؤلفههایی که در عنوان جدید لحاظ شده، برای شناخت بانو عدل و دیگر بانوانی که در سده اخیر بهمنظور دستیابی به آزادی و اعتلای فرهنگ عمومی تلاش کردهاند، قدم به راه گذارند و مانع فراموش شدن نام و یاد آنان گردند و با خواندن خاطرات این بانوی ارجمند، با گوشههایی از وقایع صد سال اخیر ایران آشنا شوند. روانش شاد و یادش گرامی.»
زنده یاد بانو عظمی عدل، متولد ۱۲۹۸ خورشیدی، از خانوادهای مشهور در آذربایجان بود که از کودکی به تهران آمد. وی از پیشگامان ترجمه در ایران شناخته میشود. درضمن، عظمی عدل، نخستین زن مدیرکل امور اداری در ایران است.
وی همسر حبیب نفیسی، بنیانگذار دانشگاههای خواجه نصیر و امیرکبیر است و خواهر یحیی عدل، پدر جراحی نوین و علم بیهوشی ایران.
عظمی عدل در رشته ادبیات فرانسه تحصیل کرد و به عنوان مترجم در ایران فعالیت داشت.از جمله آثار ترجمهای وی، «جامهی پشمین»، اثر هانری بردو است. همین طور، رمانهایی از پروست، دوده و استاندال را نیز ترجمه کرده است.
در این آیین رونمایی، خانم طهرانی، از علاقمندان نگاه و دنیای زنده یاد عظمی عدل، برای آشنایی حضار با نوع زیست فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این بانوی یکصد و چهارساله که در اسفند ماه سال گذشته، این جهان را وداع گفت، فصل بیستمِ کتاب، با عنوان «من و عالم سیاست» را قرائت کرد که شرحش در پی میآید: «من از سنین جوانی به امور خیریه و اجتماعی بسیار علاقمند بودم. هرگز تمایلی به دخالت در امور سیاسی نداشتم. کار ترجمه و تدریس، معاشرت با بستگان و دوستان و شرکت در محافل رسمی که به خاطر مقام شوهرم میبایست در آنان شرکت جویم، من را کاملا ارضاء میکرد؛ و برای پرکردن اوقاتم احتیاج به فعالیت دیگری نداشتم. در مدتی که برادرم پروفسور عدل، مدیرعامل حزب مردم بود، هرگز از طرف او به من پیشنهاد نشد که به عضویت آن حزب درآیم و با او همکاری کنم، اما در زمانی که آقای عامری که هیچ گونه آشنایی قبلی با او نداشتم، مدیرعامل حزب شد یک روز از جانب ایشان به من تلفن شد و شخصی که پشت خط بود گفت که در فلان روز و فلان ساعت، آقای عامری از شما خواهش دارند برای ملاقات با ایشان به دفترشان مراجعه کنید. این گفت و گوی تلفنی مرا در بهت و حیرت فرو برد. زیرا نه مدیرعامل محترم حزب را میشناختم و نه سابقهی سیاسی داشتم.
مع ذالک، هم از پی کنجکاوی و هم به علت لحن بسیار مؤدبانهی شخص تلفن کننده، در روز و ساعت موعود به دفتر آقای عامری رفتم. ایشان مردی بسیار مؤدب، بانزاکت و آداب دان بودند. با کمال احترام، پذیرای من شدند و سپس اظهار داشتند قصد من، سر و صورت دادن به این حزب و بالا بردن شأن و مقام آن است. به این جهت میل دارم معاونان را از بین افراد خوشنام و شایسته انتخاب کنم. میل دارم بخش امور زنان در این حزب، نه به صورت بخشی فرعی و درجه دوم، بلکه همسان و هم پایه با سایر بخشها به حساب آید. از شما تمنا دارم ریاست این بخش را بپذیرید و بدانید که در مقام معاونت من، از اختیارات کامل برخوردار خواهید بود.»