
ملاقات غافلگیرکننده با ولادیمیر پوتین، نشان میدهد که علی لاریجانی هنوز زنده و تاثیرگذار است و راه بازگشتش به دالانهای قدرت، صرفا به تصمیمات و بازیهای داخلی محدود نمیشود؛ بلکه تحت تأثیر موازنههای بزرگ منطقهای و بینالمللی نیز است.
دیدارنیوز: در سیاست ایران، گاه سکوت از فریاد بلندتر است. علی لاریجانی، سیاستمداری که روزی از قلب سپاه پاسداران به راس مجلس شورای اسلامی رسید، سالهاست با زبانی دوپهلو و حضوری سایهوار، به دنبال فرصتی برای بازتعریف خویش در ساختار قدرت است.
او نه آنقدر انقلابی است که اصولگرایان رادیکال و یا سنتی بخواهندش، و نه آنقدر تحولخواه که اصلاحطلبان را امیدوار کند. همین ایستادن بر لبه تیغ، موقعیت او را همواره پرتناقض کرده است؛ اما پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در تابستان ۱۴۰۴، لاریجانی ظاهرا تلاش تازهای را برای بازگشت آغاز کرده؛ تلاشی که بیشتر به ریبرندینگ ناگزیر میمانَد تا بازسازی اصالت.
جنگی که معادلات را تغییر داد
در ۱۲ روزی که ایران و اسرائیل مستقیما وارد درگیری شدند، اضطراب و تهدید در سراسر منطقه موج زد. ساختار تصمیمسازی کشور به شکلی بیسابقه در حالت فوقالعاده قرار گرفت. در این فضا، سیاستمدارانی که خود را «مرد لحظههای بحران» میدانستند، پا به میدان گذاشتند. علی لاریجانی یکی از آنان بود.
لاریجانی، بر خلاف چهرههای معمول صداوسیما که در آن ۱۲ روز با مواضعی سختگیرانه و با تحلیلهایی احساسی و به دور از منطق نبرد تحمیلی را کندوکاو میکردند، ترجیح داد در جایگاه تحلیلگر امنیتی ظاهر شود؛ با لحنی تاملبرانگیز، بدون هیجان و با تاکید بر ضرورت «عقلانیت بازدارنده». در اظهار نظرهایی که داشت و در رسانههای داخلی بازتاب گسترده یافت، تلویحا از عملکرد نظامی ایران دفاع کرد، اما همزمان تاکید داشت که کشور باید برای ورود به فاز جدیدی از دیپلماسی منطقهای و جهانی آماده شود. این دوگانگی، بیشباهت به همان نقشی نبود که او در سالهای پس از استعفایش از شورای عالی امنیت ملی بازی کرد؛ چهرهای میانهرو که هم کدهای قدرت را میشناسد، هم زبان گفتوگو را.
حضور هوشمندانه علی لاریجانی در جنگ ۱۲ روزه
لاریجانی نه در انتخابات ۱۴۰۰ و نه در انتخابات ۱۴۰۳ موفق به عبور از فیلتر شورای نگهبان نشد. در هر دو مورد، با زبانی کنایهآمیز نسبت به عملکرد نهادهای نظارتی واکنش نشان داد، بیآنکه مستقیما وارد چالش شود. این استراتژیِ «اعتراض در لفافه» اگرچه او را از سیاهچاله حذف مطلق نجات داده، اما در عین حال هیچگاه راهی به عرصه اجرا برایش نگشوده است.
اما او در روزهای پس از جنگ ۱۲ روزه، بسیار فعال هوشمندانه فعال شده و تلاشی آهسته و هدفمند را برای بازتعریف خود نزد بدنه سنتی اصولگرایان آغاز کرده است. او حالا بیشتر در محافل مذهبی حضور مییابد، به زبان فقهی سخن میگوید و حتی در برخی مواضع، نشانههایی از بازگشت به «اصول انقلاب» را پررنگ میکند.، اما این تغییر لحن، چقدر اصیل است؟ و چقدر کارکرد انتخاباتی دارد؟ آن هم در ساختاری که شورای نگهبان، مرجع تصمیمگیر نهایی است؟
ترس از «مدیریت عاقلِ مستقل»
آنچه لاریجانی را برای بخشهایی از اصولگرایان دارای قدرت و تصمیمساز غیرقابل اعتماد کرده، نه مشی اصلاحطلبی او و نه گذشتهاش در سپاه یا صداوسیماست؛ بلکه استقلال فکری و مدیریتی اوست. لاریجانی از معدود مدیرانی است که نشان داده در بحران، تصمیمی متفاوت از رفتارهای معمول دیگر مسولان میتواند بگیرد؛ بیآنکه الزاما مرزهای ساختار را بشکند. در سالهای انتخابات ریاست جمهوری برای نهادهای سنتی اصولگرایان، چنین فردی همانقدر نگران کننده بوده که چهرهای با گرایش آشکار به غرب؛ چون نه وابسته است، نه مطیع. از همینرو، پروژه بازتعریف نقش علی لاریجانی، اگرچه در سطحی از جامعه و رسانهها با استقبال روبهرو شده، اما ممکن است در سطوح بالای تصمیمسازان اصولگرا، با بیاعتمادی و احتیاط نگریسته شود.
دیدار غافلگیرکننده لاریجانی با پوتین؛ بازتابی از حیات سیاسی
اما نکته تازه و بسیار مهم، خبر دیدار علی لاریجانی با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، است؛ دیداری که دیروز به صورت غافلگیرکننده و خارج از روالهای معمول دیپلماتیک رسانهای شد. این دیدار نه یک دیدار عادی، بلکه احتمالا حامل پیامی یا ماموریتی مهم است.
پوتین، چهرهای که در بحرانهای ژئوپلیتیکی منطقهای و جهانی نقش کلیدی بازی میکند، میزبان لاریجانی بود؛ نشانهای روشن که بازیگرانی، چون لاریجانی همچنان در نقشههای سیاسی کشور جایگاهی دارند.
این ملاقات میتواند چند معنا داشته باشد:
اول، بهعنوان فرستادهای ویژه از سوی رهبر انقلاب برای تبادل پیامهای سیاسی و امنیتی در بحبوحه تنشها با غرب و جنگ نیابتی در منطقه.
دوم، نشانهای از تلاش تهران برای بازگشایی یا تقویت کانالهای دیپلماتیک غیررسمی با مسکو؛ کانالهایی که در سایه تحریمها و فشارهای جهانی اهمیت استراتژیک یافتهاند.
سوم، بهمثابه پشتیبانی ضمنی از لاریجانی و تقویت موقعیت او در عرصه سیاست داخلی؛ بهویژه در آستانه سالهای حساس آینده که شاید نقش او فراتر از گذشته شود.
در مجموع، این حرکت نشان میدهد که علی لاریجانی هنوز زنده و تاثیرگذار است و راه بازگشتش به دالانهای قدرت، صرفا به تصمیمات و بازیهای داخلی محدود نمیشود؛ بلکه تحت تأثیر موازنههای بزرگ منطقهای و بینالمللی نیز است.
آیندهای مبهم، اما تمامنشده
آیا لاریجانی بار دیگر شانس بازگشت به قدرت رسمی را دارد؟ پاسخ صادقانه این است: ناممکن نیست؛ در این بین نباید فراموش کرد که ساختار کنونی، بیش از هر چیز به انسجام همپیمانان نیاز دارد تا به اندیشمندانی که فقط خوب سخن میگویند.
به هرحال سیاست در ایران همانند یک بازی شطرنج در طوفان است. صفحهاش بر زمین است، اما مهرهها میان طوفانها جابهجا میشوند. در چنین میدانی، بعید نیست که لاریجانی در یک بزنگاه بحرانی دیگر دوباره برگردد. نه لزوما بهعنوان رئیسجمهور، بلکه شاید در قامتِ واسطهای میان منطق قدرت و عقلانیت.