«کابین» مستندی به کارگردانی یاسر خیر که در سینما حقیقت امسال جایزه بهترین فیلم بینالملل از نگاه منتقدان را از آن خود کرد. از این رو سمیرا نیک نوروزی، نویسنده و مترجم یادداشتی را برای دیدارنیوز ارسال کرده است که می خوانید.
دیدارنیوزـ سمیرا نیک نوروزی: «کابین» مستندی به کارگردانی یاسر خیر که در سینما حقیقت امسال جایزه بهترین فیلم بینالملل از نگاه منتقدان را از آن خود کرد. این فیلم در بخش ملی نیز کاندیدای چهار بخش بهترین کارگردانی، بهترین تصویربرداری، بهترین تدوین و بهترین صدابرداری بود. از ویژگیهای این فیلم نزدیک شدن به جهان واقعی دو جوان و کم کردن فاصلهی بین دوربین و شخصیتهای اصلی است، این فیلم از نظر داستان و فرم به سینمای داستانی نزدیک شده و
حتی آنقدر خوب با تماشاگر ارتباط برقرار میکند که میتواند همانند یک فیلم بلند داستانی تماشاگران را به سینما بکشاند.
کابین دربارهی زندگی مانلی و آریا است که هر دو فرزند طلاق هستند. در نگاه نخست، زندگی تقریبا یکنواخت و عمری که در سیگار و گل کشیدن همراه دوستان به بطالت میرود. کابین اتاقکی است در باغ خانوادگی آریا که خود برای جدا شدن از خانوادهاش ساخته و کنج خلوت امن او محسوب میشود.
آریا و مانلی با چند سال فاصلهی سنی هر دو از نسل جوان و یا به اصطلاح از نسل Z هستند. بیانگیزه و بیهدف مثل دو عاطل و باطل در زندگی، روز را به شب میرسانند. بطالت سابقهی بسیار کهنی در اساطیر دارد. در آفریقا خدای عاطل، خدایی است که صبح تا شب دراز کشیده و تنها از این سوی به آن سوی میشود و هیچ وظیفهی دیگری ندارد.
در اساطیر ایرانی نیز زروان پس از آفرینش جهان، اهیرمن و اورمزد دیگر وظیفهای یا فایدهای ندارد و برخی از اساتید از زروان به مانند خدای عاطل یا بیخویشکار یاد میکنند. گرچه هدف این نیست که «کابین» را از دیدگاه اسطورهشناسی بررسی کنیم، تنها اشارهای بود به بطالت و ارتباط آنها با اساطیر و خدایان. در ادامه به تحلیل دو شخصیت قهرمان فیلم مانلی و آریا میپردازیم.
این دو قهرمان فیلم مستند کابین درس نمیخوانند و یا ادامه تحصیل ندادهاند، ورزش نمیکنند، فعالیت هنری یا شغل و درآمد نیز ندارند؛ و هر آنچه که برای نسلهای پیشین آنها ارزش بهحساب میآید برای این دو خالی از مفهوم یا بیاهمیت است. اما این دو فرزند طلاق یک وظیفهی تمام وقت دارند؛ «تربیت والدین خود» مانلی یکبار مادر خود و بار دیگر پدرش را در برابر دوربین مجبور میکند از او عذرخواهی کنند. روایتی را برای مادرش تعریف میکند و در حالیکه مادر سکوت کرده، مانلی به او میگوید که نگاهش آزاردهنده است و باید از او عذرخواهی کند. پدرش را نیز پشت تلفن وادار به عذرخواهی میکند و تا تن به عذرخواهی ندهد، با او همکلام نمیشود. آریا نیز والدینش را مواخذه میکند و با مادرش بر سر دلیل به دنیا آوردن خود جدل دارد. او به دنیا آمدنش را نتیجهی خودخواهی خانواده و بهخصوص مادرش میداند.
پدر مانلی، در ده سالگیِ او خانواده را رها کرده و تمامی سرمایهی اندک زندگی مشترک را با خود برده است و مادرش حالا مجبور است بیش از پیش کار کند. بدین سبب مانلی در ده سالگی مسئولیت خواهر کوچکترش را در نبود مادر عهدهدار میشود. چنین تجربهای و چنین مسئولیتی بیشک برای کودک ده ساله سخت و جانفرسا است. با دانستن چنین پیشینهای او را درک میکنیم که حالا نخواهد مسئولیتی بپذیرد و چند سالی را بیدغدغه به بطالت یا استراحت و بازیابی روح و روانش بگذراند.
با گذشت بحران و گذر زمان دیگر او کودکی ده ساله نیست و حالا جوانی حدود هجده یا نوزده ساله است، اما روان او هنوز رفتنِ یکبارهی پدر را هضم نکرده. او داستان زندگی خود را بارها و بارها تعریف میکند، برای ما، برای آریا، آریا برای مادرش و این چرخهی تعریف و اشاره به گذشته اش؛ پدری که همسر و دو فرزندش را یکشبه رها کرد و رفت، بارها تکرار میشود.
مانلی در جستجوی پدر به آریا پناه برده است که از قضا شباهت ظاهری بسیاری به پدر او دارد. مانلی در جایی از فیلم میگوید: آریا برخلاف پدرم مرا ترک نمیکند. اما آریا نیز همانند پدر اهل خیانت است و در نهایت او را رها میکند. مانلی، اما همچنان جذب مردانی میشود که در ظاهر شبیه پدرش باشند.
میشود برای «کابین» هویت مستقلی در نظر گرفت، در قیاس کوچکتر مرکز جهان مانلی و آریا و دوستان آنهاست. کابین، افراد را به خود مبتلا میکند. مانلی یکبار میگوید که میخواهد از کابین بیرون بیاید، اما احساس میکند که نمیتواند. آریا هر قدر کابین را تمیز میکند، مکان امن آنها آراسته و تمیز نمیشود و او به این نکته در فیلم اشاره میکند. مرکز جهان آنها شلوغ، بههم ریخته، پر از دود و توهمزا است. مکانی که خود آنها خلقش کرده، اما نمیتوانند رهایش کنند یا از آن خارج شوند. گویی که بهکل از جهان بیرون جداست.
این فیلم مستند در طی سه سال فیلمبرداری لحظاتی از عاشقی، عادت، سفر، تکرار ملالآور، بلوغ و جدایی این دو را نشان میدهد. روایتی از زندگی بسیاری از جوانان نسل امروز، از همخانه شدنها و ازدواج سفیدی که خانوادهها در جریان آن هستند، شیوهای از زندگی که شاید آمار جدایی را پایین بیاورد، کما اینکه آمار ازدواج رسمی را نیز. کابین شکستن مرزهایی است که سالهاست نسل جدید از آن گذر کرده و چه خوب که سینمای مستند و داستانی به آن توجه کند و پژوهشگران به تحلیل روانشناختی و جامعهشناختی سبک زندگی نسل جدید بپردازند.
* نویسنده و مترجم