
گزارش اختصاصی دیدارنیوز به مناسبت آیین پاسداشت فرهنگی روز ملی سینما، از نشست تخصصی آسیب شناسی سینمای ایران، که با حضور چهار چهرهی فرهنگی و سینمایی در محل ساختمان خبرآنلاین برگزار شد.
دیدارنیوزـ مسعود پیوسته، خبرنگار دیدارنیوز: قرار بود رأس ساعت ۱۴، نشست شروع شود، اما تقریبا طبق روالِ مألوفِ جامعه ایرانی، به هرحال با بیست دقیقه تأخیر شروع شد.
محمود کلاری، مدیر باتجربه و پرسابقهی فیلمبرداری، محمد بهشتی و محمد مهدی عسگرپور، از مدیران فرهنگی و سینمایی کشور و شادمهر راستین، فیلمنامه نویس و منتقد سینمای ایران، هر کدام با نگاهی نوستالژیک به کم و کیفِ رو به رشد سینمای ایران در دهههای شصت و هفتاد پرداختند و سپس در نگاه به سینمای این سالها و این روزهای ایران، به جمع بندی افول و ابتذال رسیدند که شرح نکتههای شان در پی میآید.
در آغاز مراسم و رونمایی از کتاب «داریوش خنجی»، اثر جیمز مینزر و ترجمهی حسین م. روزانه، که نشر روزنه انتشار داده است، محمود کلاری از ویژگیها و توانمندیهای دوستِ همکارش گفت: «خنجی فقط دوران کودکی اش را در ایران گذرانده، بقیه سالهای عمرش را بیرون بوده و در زمینهی فیلمبرداری، جایگاه ویژهای در جهان دارد.
او جایگاه معتبری در جهان پیداکرد، بخاطر آن نگاه و درک و زیبایی شناسی یی که داشت و توانست با خود به سینما بیاورد. برای من کاربردی بود. خنجی در کارهای تبلیغاتی اش هم موفق بود و میتوانست در ذهن مخاطب، ماندگار بماند.
خالصترین نوع پرداخت ساختاری در عرصهی فیلمبرداری. از مسیری وارد شد که خالص سینما بود.» کلاری بلافاصله وارد بحث آسیبهای سینمای ایران در صنعت سینما شد و گفت: «شخصا معتقدم جنبههای صنعتی کار برای سینما را نمیتوانیم عامل ارتقاء نوعی از سینما ارزیابی کنیم. میخواهم بگویم این گرامر ساختار فیلم ماست، مثل بقیه موارد کاری در کشورمان که به تعبیری «من درآوردی» است. توسط خود ما درست شده. هیچ کدام از این شکلهایی که تولید میشود، با تولیدات جهان همخوانی ندارد.
آن بازهی زمانی که خارجیها برای تولید فیلمهای شان دارند، با ما فرق میکند. یک مثال بزنم. در ایتالیا بودیم و قراربود آقای کیارستمی، بخشی از کار را کارگردانی کند، آخرین پلان را قرار بود بگیریم. ناگهان دیدیم عوامل، همه کار را رها کرده اند! چرا؟ چه شد؟ قطار آمده بود و باید در هرشرایط، کار تعطیل شود و عوامل بروند!
آنها پنج روزِ کاری دارند طی یک هفته. درحالی که مال ما و بازهی زمانی ما فرق میکند و واقعا نمیدانیم کی تمام میشود!
اصغر فرهادی این نظم کاری شان برایش جالب و جذاب درآمد و گفت چه خوب! پس میتوانیم آن روزهایی که کار تعطیل است بروم ببینم تدوین گر چکار دارد میکند. آنچه را که ضبط کرده ام را ببینم، اشکالاتش را دربیاورم تا روزی که برای ضبط آماده میشویم، بهتر کار کنیم.»
عسگرپور، لحظهای که وارد شد، بیشتر به یک دیپلمات فرهنگی و سینمایی میمانست که وقتی دید آن سه میهمان دیگر، هنوز نیامده اند، برگشت تا همراه آنان دوباره وارد سالن شود.
این مدیرسابق خانه سینما، پس از استقرار در نشست، با اشاره به بحث محمود کلاری گفت: «دربارهی این بحث زیرساختها که باید در اتحادیههای سینمایی طرح شود، درواقع در هر حوزهای داستان هم این است. درصنعت، بیشتر خودش را نشان میدهد. در رفتار اجتماعی، در فرهنگ ترافیک، در استفاده از فضاهای زیست محیطی و ...، چون زمینه اش در ایران نیست.
در جوامع درحال توسعه، حاکمیت که همواره در فکر رسیدن به توسعه یافتگی است، باید به این بخشها هم توجه کند. مثل توجه به احزاب. هروقت امکان گفتگو فراهم شود، تازه رسیده به مقدمات توسعه متوازن در آن جامعه. علت قوام نیافتگی ما در این زمینه هم به دولتها و حاکمیت برمی گردد. این نداشتن زمینهی توسعه یافتگی است که در ذهن مان رخ میدهد.
مورد دیگر، فرهنگ کار است. پیش میآید اینجا کاری را شش صبح شروع میکنی و فردا شش صبح تمام میکنی.
الان با وضعیت خطرناکی مواجهیم. بیرون که میروم، فاصلهی زیاد ما را با آنان حس میکنم. فاصله دارد زیاد میشود. وحشتناک است.در برنامه هفتم توسعه، ساختار و تفکر فرسودهی سینما را با محتوای پوسیده، ریختید توی هم.حالا در این شرایط عدم توازن، باز سینما خوب جلو آمده.»
نوبت سخن به محمد بهشتی رسید. همو که سکاندار بنیاد سینمایی فارابی در سالهای بین ۶۲ تا ۷۳ بود. نویسندهی کتاب توسعه در تاریکی، با تبریک روز ملی سینما، در آغاز سخن، اشاره به سند چشم انداز ۱۴۰۴ میکند: «سندی هست که هروقت، کار بیخ پیدامی کند، به آن ارجاع داده میشود. سند چشم انداز ۱۴۰۴ سندی است که قرار بوده در تولید علم و چه و چه، برترین باشیم در منطقه تا سال ۱۴۰۴.
در حالی که در عرصهی سینما قبل از تدوین این سند، همهی اهداف این سند در حوزه سینما را فتح کردیم. در موضوعات دیگر هم میشود فتح کرد. تازه، سینما از پیچیدهترین شان بود. صنایع به پیچیدگی سینما نیست.در سینما هفتاد تخصص هست. اگر سینما میتواند این قله را فتح کند که میتواند، پس بقیهی بخشها هم میتوانستند.»
بهشتی در قسمتی دیگر از حرف هایش بالحنی مزاح آلود خطاب به متولیان برگزاری این مراسم پاسداشت، به فاصله اش از سینما گفت. از فاصلهی خودخواسته اش: «از سینما مدتی است دارم فرار میکنم، ولی مرا کشاندید اینجا.»این مدیر فرهنگی جمهوری اسلامی، در باب ابتذال فرهنگی، نقل قولی از منوچهر محمدی (تهیه کننده سینما) میآورد که هفتهی پیش در گفتگو با رسانهها گفته بود مسئولان سینمایی به ما گفتند ما ابتذال را بر اندیشه ترجیح میدهیم!
بهشتی گفت: «بله فیلمسازی که کار مبتذل کند، کارش راحتتر است.» وی در مقام مقایسهی این سالهای سینمای ایران با سینمای دهههای شصت و هفتاد که خود از مدیران آن سالهای سینما بود، ادامه داد: «در شرایط بمباران، سینمای ایران داشته تولید میشده است. مردم در شرایط جنگ، در صف جشنواره، جدول به دست، ایستاده بودند. پس میشود.خلاصه اینکه، تلاش کردند اندیشه از سینما برود. متن برود حاشیه و حاشیه را آوردند به متن. این صنعت و اقتصاد سینما متلاشی است. صنعت و اقتصاد سینما هر دو در وضعیت بحرانی قراردارند. حالا اینجا خانه سینما، خاطره اصناف سینمایی را حفظ میکند.»
این مدیر این سالها منتقد فرهنگی، سپس خاطرهای از رونق و نفوذ سینمای ایران در داخل و خارج در دهه هفتاد نقل میکند و میگوید: «در سال ۷۸ سفری به عربستان رفتم و با وزیر خارجهی وقت، سعودالفیصل ملاقاتی داشتم. وی در جلسه، وقتی همه را معرفی کردند، خطاب به من گفت یک کارگردانی دارید، فیلم درخت آلبالو یا گیلاس، چی هست، آن را ساخته، (منظورش طعم گیلاس کیارستمی بود) بعد ادامه داد شما با این علمایی که دارید، چطور توانستید این فیلم را به کن ببرید و جایزه بگیرید؟!
من هم بالبخند گفتم از خودشان بپرسید! سپس وزیرخارجه گفت، چند تا فیلم تان را به ما بدهید؛ و مکرر تا خارج شویم از وزارت خارجه و برسیم به هتل، تماس میگرفتند که فیلمها یادمان نرود. به تهران که رسیدیم، یک روز دیدم خرازی وزیرخارجه تماس گرفت که سفیر عربستان اینجا نشسته. جریان فیلمها چیست که وی اینجا منتظر است فیلمهای تان به دستش برسد! ما هم چند تا فیلم بردیم و به سفیر دادیم.
کوتاه کنم سخن را. پراید ساختن ما جای تعجب دارد، نه موشک ساختن مان. چون باید پراید را مثل موشک کنیم!»
کلام پایانی این نشست آسیب شناسی سینمای ایران، با شادمهر راستین، فیلمنامه نویس و منتقد سینمایی بود که او هم خاطره خوشش را از باغ فردوس گفت. اما قبلش به دو فیلم جادههای سرد مسعود جعفری جوزانی اشاره کرد و مدیر فیلمبرداری اش که با محمود کلاری بود و شبه کژدم کیانوش عیاری که هر دو در نیمههای دهه شصت ساخته شد و تأکید راستین بر انرژیهایی بود که در جریان ساخت این دو فیلم حاصل آمد که کلاری بیاید ایران و در ایران، به غایت خود برسد. اول، رشد در آنالوگ، تکنیک آنالوگ، بعدش در ادامه با آمدن دیجیتال، تفکر دیجیتالی اش رشد میکند.
از سال ۱۹۸۴ دنیا دارد عوض میشود. فیلمهای ما هم با آزمون و خطا بروز جلو میرود. قرار بود خانه سینما، صنعت سینما، انرژی را ادامه بدهد. کسی بدش نمیآید پنج روز در هفته کار کند. آن موقع که در باغ فردوس کار میکردیم، توی کوچه که اهالی ما را میدیدند، استقبال میکردند و میگفتند ناهار بیایید پیش ما، ولی حالا اگر اهالی کوچه ببیند داریم فیلم میسازیم، مانعش میشوند یا میگویند، پول ما چه شد! در سال۷۲ یک فیلم در آمد، از سپاه بود. سیصد میلیون تومن. مثلا به اسم سینمای دفاع مقدس. لطمهای که دوستان به این نوع سینما زدند، هیچکس نزد. حتی اسرائیل.
از دوره شمقدری بود که این پول دادنها شروع میشود. پول داده میشود که به نتیجهی پرفروش برسد! این گونه یعنی میشود ابتذال. یا فرح بخش میگوید هرچه در جمهوری اسلامی ساخته شود، اسلامی است!
اسماعیلی وزیر ارشاد از ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ پشتش ایستاده و افتخار میکنه که موقع رفتن توانستم بیشترین فروش را در سینما در بیاورم. در حالی که میدانیم نازلترین فیلم هندی اگر اینجا اکران شود، پرفروشتر از فیلمِ اینها خواهد بود.»
وقتی سخن از ابتذال سینمای ایران شد، بهشتی وارد حرف شادمهر راستین میشود و در تأیید نکتههای راستین، میگوید: «چندی پیش یکی به ما مراجعه کرد که آقا چهارتا فیلمنامه دارم، کسی به آن توجه نمیکند. میگویند پُر است. به او گفتم اگر فیلم، اندیشهای باشد میدان ندارد، ولی او گفت نه آقا، فیلمهای من زرد است، اینها میگویند فضا پر است!
اما پایان بخشِ جملهی مأیوسانهی شادمهر راستین در نگاه به شرایط امروز سینمای ایران: «در روز ملی سینما، امیدوارم خانه سینما به موزه سینما تبدیل نشود!»