
افزایش مهاجران افغانستانی در ماههای اخیر حاشیه ساز شد و حساسیتهای زیادی را در ایران به وجود آورد. برای بررسی این موضوع با محمدجواد هاشمی کارشناس مسائل افغانستان گفتوگو کردیم.
دیدارنیوز ـ اسفندیار عبداللهی: محمدجواد هاشمی در مورد ماجرای مهاجران افغانستانی و دلایل حساسیت مردم ایران در این برهه از تاریخ ایران به دیدانیوز گفت: «تبلیغات گسترده رسانههای جهانی و داخلی علیه طالبان قبل از تصرف حکومت، چهرهای خشن و متحجر و انتحاری در دنیا از آنان ساخته بود. سقوط حکومت جمهوری این وحشت را هم به مردم افعانستان و هم به دیگر کشورها از جمله همسایه چسبیده به آن یعنی ایران منتقل کرد. افغانها، چون خاطره حکومت اول طالبان را در خاطر داشتند وحشت زده راه فرار در پیش گرفتند و دولت ایران، چون منافع خود را در خروج آمریکا میدید ممانعتی از موج مهاجران نکرد و طبق اعلام رسمی وزارت کشور تا۵ میلیون در ایران هستند، اما تفاوت آن است که موج اول و دوم مهاجران خود را تا حدودی با فرهنگ ایران مرکزی تطبیق داده اند، اما موج اخیر نا آشنا با این فرهنگ هستند و بیشتر از مناطق پشتون نشین با لباس و ظاهر محلی هستند که بیشتر تصویر طالبان را به ذهن متبادر میکند. خود ظاهر این افراد و این تصویر، مردم ایران را نگران کرد و موج فضای مجازی نیز به این نگرانیها دامن زد و آمار سازی تا ۱۱ میلیون و ۲۰ میلیون مردم را وحشت زده کرد و دولت نیز به دلیل عامل مهمتر یعنی خروج آمریکا و سرخوش از آن هیچ تلاشی برای مدیریت اخبار نادرست نکرد و این به وضعیت مقابله با افغانها دامن زده است. بدیهی است این شیوه خبر رسانی که اغلب جعلی است برای مردم هر دو کشور نگران کننده شده است.
وی در پاسخ به این پرسش که تا چه میزان طالبان پشت اعزام طرفداران و پیروان خود به ایران است و آیا این عناوین و مباحث جدی است، اظهار کرد: «با توجه به آزادی حدود ده هزار نفر از افراد خطرناک طالبان که در دوره جمهوری در زندان بودند این نگرانی وجود دارد که بخشی از افراد خطرناک اعم از طالبان و القاعده و داعش با خیل عظیم فراریان وارد کشور شده باشند و با توجه به وضعیت شکننده حکومت طالبان، آنان ممکن است برای رسمیت یافتن و در فشار قراردادن همسایگان از هر ابزاری استفاده کنند و استفاده از نیروهای انتحاری خودشان و ناراضیان داخلی میتواند یکی از گزینههای نگران کننده باشد. به همین دلیل سئوال کارشناسان و مردم این است که با وجود نیروهای فراوان نظامی و انتظامی چرا دولت اقدام به مقابله با ورود بی رویه نکرد. دولت در آغاز و حتی از دوران دکتر ظریف رابطه خوبی با طالبان داشت و میدانست که حضور طالبان تهدیدی حداقل برای پشتونها یی که جزئ مردم عادی هستند نبوده است. بیشتر کسانی که در این موج وارد ایران شدند از پشتونهایی هستند که هم از نظر قومی و هم مذهبی و هم نژادی با طالبان یکسانند. اما مردم عادی افغانستان از وحشت طالبان وارد ایران شدند و ایران میدانست که طالبان به آنان کاری ندارد، اما دولت باید توضیح دهد که به چه دلیلی اجازه ورود آنان را داده است.
این کارشناس مسائل منطقه در پاسخ به این پرسش که رفتار مهاجران افغانستانی تا چه میزان بر افزایش حساسیت مردم ایران اثر گذاشته است؟ بیان کرد: «موج جدید افغانستانیهایی که وارد ایران شدهاند اغلب با فرهنگ مردم مرکزی ایران هماهنگی ندارند و تطبیق پذیری نیز امری است که نیاز به زمان دارد. این موج با ظاهر و لباس محلی تردد میکنند و اغلب روستایی هستند و آشنایی با فرهنگ شهر نشینی ندارد. ایران مرکزی و پایتخت نیز عادت به دیدن لباس محلی ندارد یعنی اگر مردم سیستان و بلوچستان یا خراسان یا کرمان یا... با لباس محلی در دستههای زیاد در تهران رفت و آمد کنند نیز برای مردم حساسیتزا است. حال آنکه افغانها با تصویری خارجی مسئله را پیچیدهتر میکند. اعمال مجرمانه افغانستانیها نیز نسبت به قبل افزایش یافته و بازتاب آن در رسانهها هم بسیار زیاد است؛ بنابراین رفتار آنان در مترو و اماکن عمومی برای مردم غیر قابل هضم شده است.
هاشمی در بیان راه حل عادلانه برای مهاجران و مردم ایران در این اوضاع اقتصادی ایران عنوان کرد: «مهمترین راهکار به برنامههای دولت بازمی گردد. این واقعیت که طالبان مانع تحصیل زنان و دختران و شغل آنان است و حتی اگر از نظر دولت و حکومت ایران رفتار طالبان منطبق با منافع ایران باشد و دولت بخواهد این رابطه کج دار و مریز را به دلیل منافع اقتصادی در دوره تحریم ادامه دهد، به دلیل این رفتار طالبان، مردم افغانستان در صدد ترک آن کشور خواهند بود و تنها امنیت نمیتواند رضایت آنان را جلب کند. اگر طالبان نتواند دولت فراگیر حداقلی ایجاد کند و مدارس و دانشگاهها را برای زنان افغانستان بازگشایی کند، موج مهاجرت ادامه خواهد داشت؛ بنابراین دولت ایران باید هر اقدامی که به نفع منافع ملی است، پیش از درگیریهای جدید در افغانستان انجام دهد، یا بر طالبان اعمال نفوذ کند، یا مرزها را کامل ببندد و مهاجران داخل را هم ساماندهی کند. اما در هر حال باید کرامت مهاجر چه قانونی چه غیر قانونی چه ماندگار و چه اخراجی به عنوان انسان حفظ شود. دولت با کمک نهادهای بینالمللی میتواند تکلیف مهاجران را مشخص کند. برخی از آگاهان معتقدند دولت از این عدم ساماندهی مهاجران منافع زیادی به دست میآورد، در غیر اینصورت دولت و حکومت توان حل این معضل را در کوتاهترین زمان دارد.
وی خاطرنشان کرد: «جمهوری اسلامی و مردم باید بعد از ۴۵ سال برای مهاجران قانونی حقوقی قائل شوند و امکان جذب در جامعه و ارتقای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به آنان داده شود. بسیاری از مهاجران نسل دوم و سوم و موج اول به دلیل ناامیدی از استفاده از توانمندیهای خود در ایران رهسپار دیگر کشورها شده اند. آنان وقتی میبینند یک مهاجر از مشهد به استرالیا میرود و بعد از ده سال میتواند به مقام وزارت برسد هیچ آیندهای برای خود در ایران نمیبیند؛ بنابراین این روند ادامه خواهد داشت مهاجران تحصیلکرده کم کم کشور را ترک خواهند کرد و افراد روستایی به ایران وارد خواهند شد و این چالشها ادامه خواهد یافت. دولت باید خود به یک انضباط قانونی درباره مهاجران برسد و هم مسئولیت پذیر باشد.
هاشمی ادامه داد: «همانطور که مردم ایران هنوز کینه سقوط دولت مصدق را از آمریکا به دل دارند بخشی از افغانها هم از رفتار دولت در قبال طالبان و حمایت از آنان در برابر دولت قانونی کرزی و غنی مکدر هستند. در دوره جمهوری در افغانستان کم کم نهادها شکل میگرفتند و مردم احساس میکردند یک کشور نسبتا مدرن در حال ظهور است. با وجود تمام اشکالات، در دوره جمهوری مطبوعات آزاد، چندین شبکه تلویزیونی، دانشگاههای متعدد داخلی و خارجی و نهادهای مدنی وجود داشتند. اینها از ثمرات جمهوری در افغانستان بودند، لذا مردم افغانستان انتظار داشتند آن جمهوریت از طرف همسایگان بخصوص ایران تقویت میشد. اما ایران منافع خود را در سقوط آنان دید و در نتیجه مشکلات مهاجران دامنگیر کشور شد.»