حسن بهشتیپور، تحلیلگر روابط بینالملل درباره احتمالات پس از حمله ایران به اسراییل میگوید: ایران بر اساس حق دفاع مشروع، حمله به مراکز امنیتی و نظامی اسراییل را در دستور کار قرار داد. ضمن اینکه تماسهای فوری هم با کشورهای حامی اسراییل برقرار کرد و برای آنها تبیین کرد چرا مجبور به انجام این حملات است.
دیدارنیوز: پس از واکنش ایران به حمله اسراییل، فضای منطقه به کدامین سمت و سو میل میکند؟ آیا نتانیاهو که هم در عرصه افکار عمومی داخلی و هم در عرصه بینالمللی قافیه را باخته برای تداوم دولتش دست به اقدامات انتحاری و غیرقابل بازگشت میزند؟ مرحله پس از حمله به اسراییل برای ایران چه معنا و مفهومی دارد؟ چه زمانی میتوان از ظرفیتهای دیپلماتیک برای پایان دادن به بحران اخیر منطقه و آتشبس میان اسراییل و حماس استفاده کرد؟ این پرسشها و سایر پرسشهایی از این دست این روزها در محافل مختلف عمومی و تخصصی جریان دارد.
برخی تحلیلگران معتقدند نتانیاهو به دلیل مشکلات عدیده داخلی تلاش زایدالوصفی را برنامهریزی کرده بود تا پای ایران را به منازعه منطقهای اخیر بکشاند. این دسته از تحلیلگران معتقدند در شرایطی که این فضا برای اسراییل فراهم شد، بعید است اسراییل از آن استفاده نکند. در واکنش به این دست تحلیلها، الجزیره دیروز خبر داد ایران پیام شدیداللحنی را از طریق مصر خطاب به اسراییل ارسال کرده است. الجزیره خبر داد ایران پیامهای جدیدی به امریکا و رژیم صهیونیستی از طریق ترکیه و مصر ارسال کرده است.
منابع دیپلماتیک ایرانی روز دوشنبه خبر دادهاند تهران بعد از پاسخ نظامی به رژیم صهیونیستی، از طریق ترکیه پیام جدیدی به واشنگتن ارسال کرده است. شبکه الجزیره به نقل از این منابع گزارش داد: تهران از طریق قاهره نیز پیام هشدار مهم و بیسابقهای به اسراییل ارسال کرد. منابع دیپلماتیک ایرانی خاطرنشان کردند که مضمون پیام ایران پاسخ به هرگونه ماجراجویی جدید رژیم صهیونیستی است.
مطلب مرتبط:
مفهوم جدید صبر استراتژیک ایران
در این میان، استادان روابط بینالملل معتقدند، با عبور از این مرحله باید زمینه استفاده از گفتگو و مذاکره فراهم شود تا کشور از این طریق بتواند منافع ملی خود را تامین کند.
حسن بهشتیپور تحلیلگر روابط بینالملل در گفتگو با اعتماد، ابعاد مختلف شرایط اخیر پس از واکنش ایران به اسراییل را تحلیل کرد.
تحلیلگران معتقدند، نتانیاهو برای بقای خود و دولتش تلاش میکند پای ایران را به عرصه نبرد منطقهای باز کند. این فرصت امروز در اختیار دولت نتانیاهو قرار دارد. به نظر شما پِلن بعدی تصمیمات نتانیاهو چه خواهد بود؟
این حرف درست است که نتانیاهو به دنبال تداوم بحران است و ادامه بحران را ادامه بقای دولتش میداند، در واقع نتانیاهو به خوبی میداند بلافاصله پس از اعمال آتشبس، سرنوشت اولمرت پس از جنگ ۳۳ روزه برای او تکرار میشود و رقبای نتانیاهو به دلیل اشتباهات مکرر اجازه نمیدهند دولت نتانیاهو تداوم یابد. اما واقعیتها به این معنا نیست که اگر ایران در برابر تجاوزگریهای اسراییل از خود دفاع مشروع کند، کمک کرده به بقای نتانیاهو! اگر ایران اقدامی نمیکرد، هیچ تضمینی وجود نداشت که اسراییل دوباره دست به حملات تازه علیه ایران نزند. در واقع اسراییل ایران را مجبور کرد که مطابق بند ۵۱ منشور سازمان ملل از خود دفاع کند. بلافاصله هم اعلام شد که عملیات وعده صادق از نظر ایران پایان یافته است. از سوی دیگر دستگاه دیپلماسی ایران از فرصت ۱ آوریل (حمله اسراییل به کنسولگری) تا ۱۴ آوریل موعد واکنش ایران استفاده کرد و بدون اینکه اقدام عجولانه و فوری انجام دهد، تلاش کرد ابتدا زمین بازی ویژهای را برای خود تعریف کرده و بعد دست به اقدام بزند. ایران بر اساس حق دفاع مشروع، حمله به مراکز امنیتی و نظامی اسراییل را در دستور کار قرار داد. ضمن اینکه تماسهای فوری هم با کشورهای حامی اسراییل برقرار کرد و برای آنها تبیین کرد چرا مجبور به انجام این حملات است.
پس از حمله ایران هم حمایتهای مستقیمی توسط امریکا، انگلیس و فرانسه و حتی اردن متوجه اسراییل شد. این حمایتها را چطور میتوان تفسیر کرد؟
اینکه اسراییلیها میگویند موشکها و پهپادهای ایرانی را رهگیری کردهاند، اذعان به این واقعیت است که اگر حمایتهای انگلیس، امریکا، فرانسه و اردن نبود، حتی قادر نبودند بخشی از موشکهای ایران را هم کنترل کنند. روشن است اسراییل بدون حمایتهای غرب قدرت هیچ عرض اندامی در منطقه را نداشت. اسراییل هرچند خواستار حمایت امریکا و اروپا از خود است، اما ماجراجوییهایش را بدون هماهنگی با امریکا انجام میدهد. بنابراین این ایده که هر نوع جنگ باعث تحکیم موقعیت نتانیاهو میشود، کاملا درست است. اما موضوع این نیست که ایران نباید از خود دفاع مشروع انجام دهد.
در این میان بایدن از اسراییل خواسته، ایده تلافی را رها کرده و حاشیه تازهای ایجاد نکند. با این توصیههای اکید بایدن، آیا نتانیاهو این فرصت را از دست میدهد؟
اگر نتانیاهو به پیشنهاد بایدن گوش کند و دست از ماجراجوییهای تازه بردارد، ایران هم اقدام تازهای انجام نمیدهد. اما مطمئنم اگر اسراییلیها اقدامات جدیدی علیه ایران انجام دهند، ایران مجبور است با همه امکاناتش از خود دفاع کند. اینجا بحث انتخاب نیست، بحث اجبار است. از منظر ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک، ایران نمیتواند نسبت به حمله مستقیم به خاک خود، بیتفاوت باشد. البته منظورم از حمله مستقیم، حمله به کنسولگری نیست، چون کنسولگری خاک محسوب نمیشود. اما اگر تهدید اسراییل در خصوص حمله مستقیم به ایران عملی شود، ایران چارهای جز پاسخ مستقیم و موثر ندارد. در این دفاع تردید ندارد، ولو اینکه پاسخ ایران به قیمت تثبیت نتانیاهو در اسراییل تمام شود. نباید اینگونه تصور شود که ایران، چون نمیخواهد کمکی به تثبیت دولت نتانیاهو کند، پس نباید هیچ اقدامی در برابر تجاوزات اسراییل صورت دهد. اگر اقدام تجاوزکارانهای علیه ایران صورت گیرد، ایران مجبور است برای تامین امنیت و دفاع از سرزمین خود، حمله متقابل انجام دهد.
یکی دیگر از ابهاماتی که این روزها درباره آن صحبت میشود، چگونگی استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک برای ایجاد بازدارندگی است. در ادامه ایران چگونه باید از این ظرفیتهای ارتباطی استفاده کند؟
ایران خوشبختانه از ۱۳ روز قبل از حمله به اسراییل اقدامات دیپلماتیک لازم را آغاز کرده بود. کانالهای ارتباطی باز شد، تماسها برقرار شد و سفرهایی در دستور کار قرار گرفت. امیرعبداللهیان تلاش کرد مواضع ایران را تشریح کرده و بگوید چرا ناچار به دفاع هستیم. چرا این اقدام را دفاع مشروع میداند و چراهای دیگر که به آنها پاسخ داده شده است؟ این مهم است که ایران به جای اتخاذ اقدامات فوری و فوتی و نسنجیده در میدانی که اسراییل طراحی کرده، میدان مورد نظر خود را تعریف و اقدام کند. این روند از این پس هم باید دنبال شود. دستگاه دیپلماسی کشور، باید مذاکرات فوری را با طرفهای اروپایی و امریکایی شروع کند، توضیح دهد و تبیین کند.
در داخل کشور، اما برخی افراد و جریانات رادیکال وجود دارند که هر نوع گفتگو و مذاکرهای را به معنای ضعف تلقی میکنند و خواستار اقدامات میدانی و نظامی هستند.
اینجا دیگر مذاکره به معنای ضعف نیست. برخی افراد و گروهها هر نوع مذاکرهای را التماس میدانند. اسمش را هم دیپلماسی التماسی گذاشتهاند. در حالی که وقتی از موضع قدرت عملیاتی انجام گرفته برای تثبیت موقعیت باید سراغ مذاکره و گفتگو در عالیترین سطح رفت. باید طرف مقابل را متقاعد کرد که این طرف اسراییلی است که سیاست تنشزایی را دنبال میکند نه ایران. این اسراییل است که بقای خود را در تداوم بحران میبیند. ایران، اما مایل به گسترش صلح و ثبات در منطقه است، این خواسته را باید در عمل هم نشان دهد. یکی از مهمترین راههای این روند هم ادامه مذاکره با طرفهای اروپایی و امریکایی است که حامیان جدی اسراییل هستند.
یکی از متغیرهای مهم در این میان، انتخابات امریکا و احتمال حضور ترامپ در دولت بعدی امریکاست. تا چه اندازه ممکن است نتیجه انتخابات امریکا در تصمیمات آتی اسراییل اثرگذار باشد. آیا دمیدن در آتش جنگ توسط نتانیاهو میتواند دموکراتها را تضعیف کند؟
انتخابات امریکا مهم است، انتخابات مجلس نمایندگان امریکا هر ۲ سال و مجلس سنا هر ۶ سال یکبار است. هر ۴ سال یکبار هم این ۲ انتخابات با انتخابات ریاستجمهوری همزمان میشود. این همزمانی قرار است در آبان ماه ۱۴۰۳ تکرار شود. کل دستگاه ایالات متحده درگیر انتخابات فرمانداران، مجلس نمایندگان، مجلس سنا و انتخابات ریاست جموری است. ضمن اینکه انتخابات درونحزبی هم میان جمهوریخواهان و دموکراتها صورت میگیرد. مشخص شد که رقابت در این انتخابات میان بایدن و ترامپ خواهد بود. مگر اینکه دادگاه نیویورک حکم بیسابقه و جدیدی علیه ترامپ صادر کند. در یک چنین فضایی این تصور که نتانیاهو بحران منطقهای را طولانی میکند تا بتواند در معادلات داخلی انتخابات امریکا اثرگذار باشد بعید است. اسراییل یک لابی قوی و اثرگذار در امریکا دارد که همواره اثرگذار بودهاند. این لابی پول هنگفتی را به نمایندگان و احزاب تزریق میکند.
شمایل اسراییل در افکار عمومی جهانی، مدتهاست که خدشهدار شده است. ممکن است این تصویر خدشهدار شده پس از حمله ایران به اسراییل ترمیم شود؟
اسراییل یک روسیاهی جاودانه با کشتن ۳۳ هزار نفر به وجود آورد، بخش قابل توجهی از این کشتهشدگان کودک بودند. دادگاه لاهه، اسراییل را به عنوان جنایتکار جنگی معرفی کرد و دیگر نمیتواند مانند گذشته مظلومنمایی کند. به همین دلیل اسراییل تلاش میکند خود را قربانی معرفی کند. اگر ایران فضای ارتباطی و رسانهای و حوزههای دیپلماتیک را به درستی مدیریت کند، اسراییل در عرصه افکار عمومی جهانی، قافیه را میبازد. شواهد و قرائن نشان میدهد، اسراییل نمیتواند از شرایط فعلی برای گسترش جنگ علیه ایران استفاده کند. هرچند امریکا ناچار است از اسراییل حمایت کند، اما نه به قیمت درگیر شدن امریکا با یک جنگ جدید در منطقه با ایران.
اگر فرض بگیریم که ترامپ رییسجمهور شود، آیا تغییری در این راهبرد امریکا ایجاد میشود؟
ترامپ یک فرد نامتعادل است. پیشبینی افراد نامتعادل هم دشوار است. ترجیح میدهم در این زمینه اظهارنظر نکرده و صبر کنم پس از حضور احتمالی ترامپ، تحلیل کنم. تحلیل فردی که حاضر نیست بر اساس نظام بینالملل کار کند، ساختارهایی که خود امریکا ایجاد کرده (ناتو و...) را زیر سوال برده و رفتارهای نامعقول و غیر متعارف دارد سخت است. البته دستگاه دیپلماسی و سیاستگذاران ایرانی باید هر احتمالی را در عرصه بینالملل تحلیل کنند و برای وقوع آن آماده باشند.