
صنایع دستی و هنرهای سنتی، ریشههای عمیق در باورهای مردم سرزمین مان دارد آنچه امروز با سر انگشتان هنرمند ایرانی خلق میشود حقیقت یک زندگی است حقیقتی که امروز با طبیعت پیرامون خود، رابطهای سالم، منطقی و انسانی دارد.
دیدارنیوز ـ *امید مستوفی راد : صنایع دستی و هنرهای سنتی، ریشههای عمیق در باورهای مردم سرزمین مان دارد آنچه امروز با سر انگشتان هنرمند ایرانی خلق میشود حقیقت یک زندگی است حقیقتی که امروز با طبیعت پیرامون خود، رابطهای سالم، منطقی و انسانی دارد.
در هیاهوی نظام ماشینی سرمایه داری در جهان و رقابت بر سر ارائه انواع مدلهای زیستی و جذابیتهای پوچ بصری، که زندگی اکثر مردم را دستخوش تغییرات قرار داده است، صنایع دستی و هنرهای سنتی همچنان بخش زیادی از آرامش و آسایش را درگوشهای از خلوت خانه هایمان به یادگار دارد؛ و به راستی ما با این سرمایه ارزشمند که بالغ بر ۲۹۹ رشته مصوب صنایع دستی است چه میکنیم؟
صنایع دستی و هنرهای سنتی بعنوان بخشی از مسئولیت دولت در وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اگرچه ازتمام توان و ظرفیتش برای بهبود وضعیت کیفی و کمی آن در زمینه تولید، فروش و آموزش استفاده میکند، اما به نظر میرسد بی انگیزگی و رخوت در پیکره کم جان آن، توان حرکت را از این قطار سرگردان گرفته است. به همین دلیل مدیرانی که سکان این حوزه را به دست میگیرند نیز پس از مدتی دچار بی انگیزگی شده و رویاهایشان را در تار و پود یک مسئولیت جدید جستجو میکنند.
متاسفانه ساختار اداری و برنامه ریزی صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور دچار فرسودگی تدریجی است و نیاز به باز مهندسی و تعریف جدید از بافتهها و داشتههای خود دارد. صنایع دستی و هنرهای سنتی نیاز به خانه تکانی اساسی و فکرها و ایدههای نو دارد. اینکه منتظر بمانیم دستی از غیب بیاید و راه را نشان بدهد گزینه باطلی است این کار نیاز به اندکی انگیزه وجسارت در حوزه سیاست گذاری وزارتخانه مذکور دارد و البته چه انگیزهای بالاتر از اینکه بخواهیم به بیش از یک میلیون هنرمند صنایع دستی که کسب و کارشان بازیابی هویت ایرانی است خدمت کنیم.
به ذکر مواردی در این خصوص بسنده می کنم:
۱-در آستانه پنجاه و نهمین سالروز تاسیس شورای جهانی صنایع دستی و نامگذاری این روز تحت عنوان روز جهانی صنایع دستی هستیم (۲۰ خرداد). تکریم و پاسداشت ارزشهای این هنر-صنعت و هنرمندانش با برگزاری چند برنامه و میزگرد و بازدید راه به جایی نمیبرد به فکر تغییر در زیر ساختهای اساسی و تحولی آن باشیم.
۲-لازمه هرگونه تحول برای رسیدن به پایداری اقتصادی در صنایع دستی، تغییر در ساختار و بدنه کارشناسی است در غیر اینصورت در ورطه تکرار و پسرفت خواهد افتاد (لازمه تحول، تغییر است).
۳-صنایع دستی و هنرهای سنتی نیازمند تعاریف جدید در راستای تعامل با صنایع خلاق و ماشینی است شاید نیاز باشد ورود تکنولوژی و فناوریهای جدید را در جهان سرمایه داری در این حوزه تا حدودی بپذیریم.
۴-در کشورهایی که صنایع دستی آنها پر فروش و از گردش مالی بالایی برخوردار است (هند- چین- پاکستان و...) تصدی این حوزه معمولا خارج از اختیار دولتهاست و زیر نظر بخش خصوصی اداره میشود این موضوع میتواند برای سیاستگذاران صنایع دستی در کشورمان قابل توجه و قابل تامل باشد.
*دکترای جغرافیای سیاسی- پژوهشگر صنایع دستی