تیتر امروز

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند
گزارش اختصاصی دیدارنیوز از مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند

سردار حسین علایی در مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم ضمن بیان روایت خود از عملیات آمریکایی طبس و نحوه به شهادت رسیدن منتظرالقائم، در دفاع از عملیات ایران علیه اسرائیل گفت: اسرائیل...
در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی
عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در تنگنای بیست و نهم

در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی

در بیست و نهمین برنامه از تنگنا و فصل سوم آن، حامد شجاعی میزبان عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران است و درباره تحولات درونی این تشکل و برخی مسائل مهم فضای سیاسی گفت‌وگو کرده است.

کتاب «مادام دوژاپل» منتشر شد

کتاب «مادام دوژاپل (وافلِ بلژیکی دوست داشت)» نوشته شیما سورن به همت انتشارات آفتابکاران با قیمت ۸۰ هزار تومان منتشر و روانه بازار شد.

کد خبر: ۱۴۶۰۴۲
۰۹:۲۶ - ۱۲ اسفند ۱۴۰۱

کتاب «مادام دوژاپل» منتشر شد

دیدارنیوز: کتاب «مادام دوژاپل (وافلِ بلژیکی دوست داشت)» یک رمان ایرانی است که به همت انتشارات آفتابکاران منتشر شده است.

این کتاب اینگونه آغاز می‌شود:

مرگ دسته جمعی عروسی است.

ما، اما تکه تکه مردیم.

دایی پرویز روی طناب دار.

آفتاب زیر دیفن باخیای خانه‌مان.

مامان کنار باق چای، درست وقتی به ماهی‌ها از نبودن من گله می‌کرد. آن قدر به چشمانش خیره شد و گریه کرد تا جانش با آخرین قطره اشک‌هایش روی چادرش ریخت و تمام شد!

بابا، اما در باکو مرد! کسی به من دلیل مرگش را نگفت! شاید باز با ماشین لکنته‌اش به باکو رفته بود تا نوارکاست‌های عتیقه سارا قدیموا را بخرد!

من هم این جا مردم! درست رو به پنجره‌ای که هر روز مریم گرد دراز پارمیجیانینو با شکم محدبش ظاهر می‌شود و لباس‌های رنگارنگ کودکانش را به طناب می‌آویزد و دوباره پشت پرده گلدار خانه‌اش گم می‌شود.

در بخشی از متن کتاب آمده است:

آخر چه داشت مامان بجز یک خانه دراز بدقواره که ناودانش مدام چکه می‌کرد و شب‌ها از صدایش خواب‌مان نمی‌برد. خانه نبود تابوت درازی بود که زنده زنده در آن می‌خوابیدیم. با یک حیاط که دورتادورش را نعنا و فلفل کاشته بود. هر روز چهار گوشه حیاط زار می‌زد و نعنا پاک می‌کرد. زار می‌زد و مو‌های آلما را می‌بافت؛ و با کهنه‌های مرطوب بدن فلج آفتاب را پاک می‌کرد. زار می‌زد و نان‌ها را در چلواری سفید می‌پیچید و در جانانی می‌گذاشت. زار می‌زد و بابا را نفرین می‌کرد. زار می‌زد و قمرخانم زن دایی خدابیامرد را که شبیه فرح دیبا بود و هر ماه صیغه یک مرد می‌شد، فحش می‌داد.

منبع: ایلنا
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی