ایران هنوز تو را نمى شناسد، آخر تو اجازه ندادى شناخته شوى. کتابها مى شود از بزرگیت و سجایاى اخلاقیت، وطن دوستیت، مردانگیت، گذشتت، صبرت، فداکاریت و شجاعتت نوشت، اما تو در زندگى با فرد دیگرى بازى را بسته بودی، ملاکت بدست آوردن رضاى خالق از طریق خدمت به مخلوق بود. تو به انسانیت عشق میورزیدی، براى همین سلطان قلبها شدى، تو خود یک مکتب هستی که باید تدریس شوی. خوشا به سعادتت یل ایل سلیمانى که عاقبت بخیر شدى و الگوى ایرانى و جهانى گردیدى.
علی شکوهی فعال سیاسی و پیشکسوت رسانه درباره شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی نوشت: این روزها خیلی گریه کردم. گریه برای خلوص و سادگی و ایمان حاجقاسم که حسرتبرانگیز است و امثال ما غبطه میخوریم که چرا از این همه خوبیها فاصله داریم. دلیل دیگر گریههایم، همراهی با خیل عزادارانی بود که بدون هیچ تلاش حکومتی به صحنه آمدند. آنان از درون سوختند و از دست دادن یک قهرمان را با تمام وجود خودشان حس کردند. تلخی این واقعه در کام مردم واقعی است و تسلیم شدن به بزرگی مردی است که با خضوع نزد مردم بزرگ شده است. یک دلیل دیگر گریهام، خندههای شهید حاجقاسم است. او نیست، اما خندههایش هست و این خیلی تلخ است و حزنآور؛ تجربهای که در شهادت احمد کاظمی هم داشتم و بیاختیار میگریستم.
ترور سردار قاسم سلیمانی با هدف حذف مهمترین شخصیت محور مقاومت و اثر گذارترین فرد در شکست طرحهای امریکا در منطقه صورت گرفته است. افکار عمومی در جوامع اسلامی خصوصا محور مقاومت و به ویژه مردم ایران مطالبه انتقام و قصاص قاتلان این جنایت را دارند، اما پاسخ انتقامی به امریکا آیا خارج از ظرفیتهایی است که با تلاش ۲۲ ساله شهید قاسم سلیمانی در منطقه شکل گرفته است؟ با توجه به طرحها و برنامههایی که شهید سلیمانی برای عمق بخشی به محور مقاومت و تقویت آن و نیز رویکردها و راهبردهای آن آماده کرده است مانند تغییر راهبرد از پدافند به افند در همه حلقههای محور مقاومت، باید گفت قاسم سلیمانی خود قاتلان خویش را قصاص خواهد کرد. زمانی که دور نیست. اعلام آمادگی همه حلقههای محور مقاومت برای قصاص خون سردار رشید اسلام و فرمانده محور مقاومت و مشارکت در انتقام ترور قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، شاخص مهمی در این ارتباط به شمار میآید.
بزرگترین تشییع پس از تشییع حضرت امام خمینی(ره) و عظیم ترین تشییع برای یک فرمانده نظامی در جهان. ایران به احترام فرمانده اش ایستاد، جهان نیز به احترام او بایستد.
بی مجامله سردار شهید قاسم سلیمانی الگوی فرهنگ و ادب مقاومت، نماد شایستهی یک فرمانده بلند بالا، یک شخصیت ملی و بین المللی و افتخار ایران و ایرانیان و چهرهای ماندگار در تاریخ ایران و مقاومت اسلامی خواهد بود. او خدمتگزار واقعی و بی ادعای ایران و اسلام بود که بیش از هر چیز به عزت اسلام و ایران میاندیشید. جان عزیزی از میان ما پرکشید که سالیان سال برای جایگزینی او کم خواهد بود. او عزیز بود و بی تردید هر جریان و گروه سیاسی در این فقدان بزرگ، تلخ کام و اندوهگین و عزادار است و این اقدام بسیار جنایتکارانه و تروریستی آمریکا و ترامپ را قویا محکوم خواهد کرد.
واقعیت این است که سنسورهای مدیران جامعه دچار مشکل شده و کار نمیکنند. جامعهای که این همه تحولات را در حوزه رسانه (متنوع شدن آنها و شکستن انحصار صدا و سیما) اقتصاد (تحریمهای شدید و قطع درآمدهای نفتی و تورم و بیکاری بالا)، سیاسی (افزایش بیاعتمادی و کاهش امید) و امنیتی (اعتراضات و درگیریها) را ببیند و هیچ تغییر و تحولی در رفتار خود ندهد، به طور قطع نخواهد توانست بر مشکلات فایق آید. این رفتار مثل آن است که انسان در ظهر تابستان اهواز همان لباسی را بپوشد که شبانگاه در دیماه و در قله سبلان بپوشد! نتیجه از پیش مشخص است.
سخنی با دست اندرکاران انتخابات؛
در حوادث فراوان از جمله در حوادث آبان ماه اخیر، عارضهی غفلت از حقوق طیفهای وسیعی از مردم و نادیده گرفتن کرامت ایشان و نامتوازن شدن جامعه را شاهد بودیم. بسیاری از شکافها و کاستیها و عقب ماندگیها و ناکارآمدیها دلیلی جز موازنههای جعلی ندارد. اگر مردم حق انتخاب داشتند، در نتیجهی یک رقابت همه جانبه کسانی برگزیده میشدند که چارهای جز پاسخگویی به مردم نداشتند و میدانستند اگر درست عمل نکنند در نخستین انتخابات بعدی مردم حسابشان را از آنها جدا خواهند کرد و به شیوهی خود ترمیمی، به تدریج جامعه و حکومت را متوازن میساختند. شورای نگهبان باید بداند مسئولیت بسیاری از کاستیها و عدم توازنها بر عهدهی کسانی است که حق انتخاب واقعی مردم را محدود و محصور نموده و با حمایت سیستماتیک از یک جریان خاص و تحمیل به مردم، مردم را مجبور به انتخاب کسانی ساخته اند که بسیاری از آنها به جای پاسخگویی به مردم در صدد جلب رضایت اصحاب قدرتند و یا به دنبال منافع حزبی و شخصی اند.
سفر باید به عنوان یک ضرورت و نیاز غیر قابل اغماض و انکار در جامعه ترویج شود. سفر نه یک تفنن و تفریح بلکه یک فرصت تمدد اعصاب و روان، اعتلای روحی، ارتقای سلامت جسم؛ افزایش سواد فرهنگی و اجتماعی است به گونهای که انسان مسافر قبل و بعد از سفر متفاوت میشود و رشد مییابد. از این رو سعدی بزرگ میگوید: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. حال سوال اینجاست که نظام آموزشی و رسانهای و ارتباطات کشور چقدر به این آموزه باور دارد و برای ترویج آن تلاش میکند؟
جامعهای که در آن آزادی به نحوی محدود شود که هزینه اعتراض به بیعدالتی (پرداخت نشدن حقوق کارگران، ظلم در حق زندانیان، برخورد خشن با شهروندان) و عواقب فعالیت اعتراضی به ناکارآمدی و عواقبش (تورم، بیکاری، فقر فزاینده، نابرابری، تخریب محیطزیست و ...) آنقدر بالا باشد که اکثریت مردم و نخبگان امنیت و نفع شخصی خود را به مشارکت در زندگی سیاسی برای احقاق حقوق دیگران ترجیح بدهند، و احساس کنند دیگران مظلوم واقع میشوند بیآنکه بتوانند یا جرأت کنند خود را به خطر بیندازند و کاری کنند، «احساس بیشرفی» یقه آدم را میگیرد.
در مراسم تشییع پیکر فرهاد در مریوان، نان به جای مردم سخن گفت. تکههای نان در دستان خسته مردم، از ظهور روزگاری تازه در ایران خبر داد. کسی نیست زبان نان را فهم کند. اصولگرا طناب بر گردن دولت انداخته، دولت در حال فرار از معرکه است و آنکه در خیال براندازی است، از بی کفایتی نظام داد سخن داده است. اصلاح طلبان هم لکنت زبان گرفتهاند. آنها سه دهه است همینطور با هم درگیرند. اما امروز همه گویی از معرکه پرتاند، نان از روزگاری تازه خبر آورده است. نان سیاسی شده است.