توافق ۲۵ ساله ایران و چین و ابعاد استراتژیک اقتصادی و سیاسی و نظامی آن موضوع مقالهای است از آنتونی کوردسمن که تاثیرات این توافق را بسیار گسترده ارزیابی میکند.
دیدارنیوز: دکتر آنتونی کوردسمن در مقالهای به ابعاد استراتژیک توافق ایران و چین پرداخته است. توافقی که نویسنده اثرات آن بر آینده منطقه و حتی معادلات جهانی را بسیار گسترده ارزیابی میکند.
مهمترین خبر روزهای اخیر شاید هیچ ارتباطی با کووید-۱۹ یا اکثر سرخطهای خبری نداشته باشد. چین احتمالا دستاورد استراتژیک جدیدی در خلیج فارس به دست آورده است که به آن نفوذ زیادی در خاورمیانه و شمال آفریقا میهد، و در همین حال اهرم نفوذی عمده در رقابت با آمریکا کسب کرده است. روزنامه نیویورک تایمز ۲۷ مارچ گذشته نوشت "وانگ یی" وزیر امور خارجه چین و همتایش "محمد جواد ظریف" توافق سرمایه گذاری با ایران امضا کردند.
جزییات این توافق نامه علنی نشده است، اما به نظر میرسد عمدتا ماهیت اقتصادی دارد. ظاهرا در این توافق سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران در مدت ۲۵ سال و در عوض صادرات نفت ارزان از ایران پیش بینی شده است. به نوشته نیویورک تایمز، در پیش نویس توافق نامه که چندی پیش این روزنامه به آن دسترسی داشت، مساله سرمایه گذاری چین در حدود ۱۰۰ پروژه قید شده است که شامل برنامههای مهم زیرساختی نظیر فرودگاه، مترو و خطوط راه آهن تندرو، مناطق آزاد تجاری در ماکو در شمال غربی ایران، پروژههایی در آبادان - محل روانه شدن شط العرب به خلیج فارس - و همچنین یک طرح در جزیره قشم در خلیج فارس میشود. این توافقنامه احتمالا شامل سرمایه گذاری عمده چینیها در بخش نفت ایران میشود تا علاوه بر به روز شدن تجهیزات کنونی ایران، تولیدات نفت و گاز این کشور افزایش یابد.
گرچه این توافقنامه هیچ گونه دستاورد سریع نظامی ندارد، اما بیانگر تغییری چشمگیر در رویکردهای استراتژیک بوده و زمینههای لازم را برای چنین تعاملی در آینده فراهم میکند. وانگ وزیر خارجه خارجه چین در دیدار با حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران گفت "چین از تلاشهای ایران در حفاظت از تمامیت ارضی و شان ملیِ خود قویا حمایت میکند. " وی همچنین از آمریکا خواست تمام تحریم هایش را علیه ایران لغو کند و "بازوی فراقضایی خود را علیه چین و دیگران کنار بگذارد. " ظریف هم در پاسخ از چین به عنوان "دوست دوران سخت" یاد کرد.
برخی گزارشات نیز نشان میدهد در مذاکرات مربوطه، دست کم درباره ضرورت اشکال جدید همکاریهای نظامی، در زمینههایی از جمله حمایتها و آموزش نظامی و همچنین مبادلات اطلاعاتی تاکید شده است. این در حالی است که قطعنامه سازمان ملل در خصوص ممنوعیت صادرات تسلیحات به ایران نیز به پایان رسیده است. این مساله زمینه بالقوه را برای مانورهای مشترک نظامی و همچنین صادرات گسترده تسلیحاتی در آینده فراهم میکند، به ویژه در شرایطی که سلاحها، موشکها و هواپیماهای جدید چینی، صادرات تسلیحاتی آن را نسبت به گذشته بسیار جذابتر کرده است.
اما حتی اگر این توافقنامه مبنای نقش جدید نظامی چین در آینده نباشد، چنین دستاورد اقتصادی، گامی مهم و جدید در عرصهای است که میتوان آن را "جنگ افروزی سفید چین (بدون خون ریزی) نامید. مانند بسیاری از اقدامات اقتصادی پیش بینی شده در طرح "کمربند و جاده"، این توافقنامه مزایای استراتژیک فراوانی به چین میدهد از جمله فعالیتهای آشکار نظامی، احداث پایگاههای جدید و یا فروش تسلیحات جدید.
حتی یک توافق صرفا اقتصادی، به چین نقش عمده جدیدی در سراسر خلیج فارس اعطا میکند. این توافقنامه تلاشهای آمریکا را برای به کارگیری جنگ اقتصادی به منظور اِعمال "فشار حداکثری" علیه ایران به شدت تضعیف میکند؛ و در عوض، راهکاریهایی جانشین این تلاشهای آمریکا خواهد شد که زمینه را برای حضور گستردهتر و استراتژیکتر اقتصادی چین در ایران فراهم خواهد کرد.
کمترین دستاورد آن، نفوذ جدید استراتژیک چین در خلیج فارس و منطقهای است که کنترل ۲۰ درصد صادرات نفتی جهان را در اختیار دارد، که برای واردات نفتی آسیا نیز بسیار حیاتی است. هیچ کشور عربی در خلیج فارس نمیتواند این حقیقت را نادیده بگیرد که این توافقنامه، نفوذ چین را به گونهای گسترش میدهد که اهرمهای بالقوه نظامی آن در خلیج فارس افزایش یافته و میتواند منافع خود را با حضور گستردهتر در عراق و همچنین ارتباطات جدیدتر با روسیه و سوریه، گره بزند.
هیچ کشوری در خلیج فارس و یا خارج از آن نمیتواند نقش رو به رشد چین را در خلیج فارس نادیده بگیرد؛ هیچ کشور عربی نمیتواند بدون درنظر گرفتن مخاطرات ناشی از گسترش روابط نظامی پکن-تهران، با چین معامله کند. هیچ کشور عربی خلیج فارس نمیتواند این مساله را نادیده بگیرد که توافقنامه مذکور پس از دیدار وانگ از ترکیه و عربستان سعودی و پیش از سفر او به بحرین، امارات عربی متحده و عمان امضا شد؛ و یا این که این توافق از نقش جدید چین در شکل دهی دوباره به برجام صحبت میکند، و به پکن در مذاکرات اسرائیل و فلسطینیها نقشی برجستهتر اعطا میکند.
هیچ کشوری در منطقه نمیتواند این حقیقت را نادیده بگیرد که چین زمانی اقدام کرده است که آمریکا در حال کاهش حضور نظامی خود در خلیج فارس است، و این که چنین کاهشی سوالاتی جدی درباره روابط آتی نظامی آمریکا و شرکای استراتژیک عرب آن برمی انگیزد.
این توافقنامه به چین امکان دسترسی به بندر جدید و پایگاه دریایی در جاسک میدهد، که خارج از خلیج فارس و در سواحل ایران در اقیانوس هند قرار دارد؛ و مقابل تلاشهای هند برای توسعه بندر چابهار و همچنین راه اندازی خطوط انتقال نفت قرار خواهد گرفت؛ و همچنین نقش هند را در کمک به ایران برای ایجاد مسیری بهتر و دسترسی به راه آهن آسیای مرکزی، تضعیف خواهد کرد.
نقش بیشتر چین در ایران، به پکن این امکان را میدهد تا با استفاده از روابطش با پاکستان، در بنادر و خطوط حمل و نقل این کشور به آسیای مرکزی و چین سرمایه گذاری کند؛ و مقابل مذاکرات امنیتی موسوم به Quad (میان آمریکا، ژاپن، استرالیا و هند) بایستد. به چین توان بیشتری میدهد تا از پایگاه جدید دریایی و امکانات بندری که در جیبوتی و در سواحل جنوبی دریای سرخ احداث کرده است، بهره برداری کند و نقش خود را در نیروی مقابله با دزدی دریایی در خارج از سومالی گسترش دهد.
علاوه بر آن، برخلاف قدرت فزونیهای آمریکا و روسیه در منطقه، این شکل از "جنگ سفید" به چین اجازه میدهد نفوذ خود را با عواید مالی بیشتر افزایش دهد. چین دست کم به همان اندازه که در ایران سرمایه گذاری میکند، عوایدی خواهد داشت؛ از جمله نفت ارزان و همچنین مشوقهای کشورهای عربی خلیج فارس به پکن تا روابط نظامی خود را با ایران محدود کند.
مهمترین نکته این که چین صفحه شطرنج استراتژیک خود را در سطح جهانی و منطقهای تغییر داده است. آمریکا اکنون بر مقابله مستقیم نظامی با چین در اقیانوس آرام متمرکز شده است. چین در حال بازی در سطح منطقهای است و ثابت کرده است که میتواند از امکانات محدودی در این خصوص بهره برداری کند که برخی در آمریکا آن را محل جنگ واقعی در یک منطقه از دنیا تلقی میکنند. البته مسیر مشخصی نیست که نشان دهد این اقدام ویژه تا چه حد بر بازیِ آینده تاثیرگذار خواهد بود. شاید عمدتا ماهیت اقتصادی داشته باشد، اما راهگشای بسیاری از اقدامات نظامی جدید در آینده خواهد بود. به بیان ساده میتوان گفت، این هشداری جدی است که چین در حال بازی شطرنج سه بعدی است و آمریکا تلاش میکند برنده شطرنج معمولی باشد.