دیدارنیوز ـ نسرین نیکنام: انتقال آب از خلیج فارس به فلات مرکزی با تمام مخالفتها به دستور حسن روحانی رئیس جمهور کلید خورد و اجرایی شد از اینرو بر آن شدیم تا با دکتر ناصر کرمی فعال محیط زیست و اقلیم شناس، بحث انتقال آب از خلیج فارس به فلات مرکزی، راهکارهای اجرایی و آسیبهای احتمالی محیط زیست را در میان گذاشته و طرح انتقال آب از خلیج فارس را یک مروری داشته باشیم.
او معنقد است: طرح انتقال آب از خلیج فارس دو اشتباه دارد. یک اشتباه پیرامون تصمیم گیریها و برنامه ریزیها در ۳۰ سال پیش و در دوره دولت سازندگی بود. در آن دولت یک علاقه خاصی به استان کرمان وجود داشت. بعد هم یک دورهای بود که هنوز عواقب این خشکسالی بلند مدت و تغییر اقلیم بر کسی اثبات نشده بود و دولت پول زیادی داشت.
فیلم این گفتگو را این جا ببینید:
این گفتوگو را بخوانید:
وزیر صنعت به عنوان مجری طرح معتقد است که اجرای این کار باعث میشود یک یادگاری خیلی خوبی برای نسل آینده بر جای بگذارند. اما از آن طرف کسانی که با این طرح مخالف هستند و بیشتر فعالین محیط زیست هستند معتقدند این کار غیر از تخریبهای محیط زیستی تأثیر دیگری ندارد. نظر شما چیست؟
ما انتقال آب را به عنوان یک دشنام در محیط زیست به کار میبریم. یعنی آب یک حوزهای را به حوزه دیگری ببرید. تصور ما این است که چشم انداز هر حوزهای با آن میزان آبی که در اختیارش است، شکل گرفته است. وقتی یک مقدار آب را از آن حوزه میگیرید در واقع دارید به آن حوزه یک زخمی وارد میکنید که به حوزه دیگر کمک کنید. ما میگوییم هر حوزهای باید مسئله آبش را درون خودش حل کند. یعنی ببیند چقدر آب دارد. بر اساس آن آب تنسیق نظم فضایی اعم از کشاورزی، دامداری یا سکونت داشته باشد. به همین خاطر انتقال آب چیز بدی است. این چیزی که موضوع صحبت شما است شیرین سازی آب دریا است. درست است که در نهایت آب شیرین شده هم باید منتقل شود، اما ما آن را شیرین سازی مینامیم.
هر چند شیرین سازی آب مشکلات محیط زیستی خودش را دارد، اما بسیار موضوع قابل مداراتری است. یعنی عواقب زیست محیطی آب دریا خیلی قابل کنترلتر از انتقال آب است. دو تا نکته وجود دارد. یک زمان بحث تکنیکی است. یعنی از نظر تکنیکی آیا به صرفه است؟ آیا این شدنی است؟ آیا عواقب محیط زیستی آن قابل کنترل است؟ یک بحثهای دیگری وجود دارد که تالی شیرین سازی آب دریا چه میشود؟ مثلاً یک جایی مثل کرمان با ۵۰۰ کیلومتر فاصله بر روی محیط یک بارگذاری کرده اند. یعنی شهرها را توسعه داده اند و صنایعی به آنجا برده اند که خیلی آب بر است. دو اشتباه هم کرده اند. یک اشتباه این تصمیم گیریها و برنامه ریزیها در ۳۰ سال پیش انجام شده است که دوره دولت سازندگی بود و در آن دولت یک علاقه خاصی به استان کرمان وجود داشت. بعد هم یک دورهای بود که هنوز عواقب این خشکسالی بلند مدت و تغییر اقلیم بر کسی اثبات نشده بود. نکته بعد این بود که دولت پول زیادی داشت. یعنی چند میلیون بشکه در روز نفت را با بالاترین قیمت میفروخت و درآمد زیادی هم وجود داشت. اینها میگفتند ما میتوانیم از زاگرس آب به کرمان ببریم. الان ما متوجه شده ایم این بارگذاریها اشتباه بوده است. چون نه آن تنعم بارش دهه شصت و هفتاد وجود دارد و نه آن تنعم مالی وجود دارد. حتی اگر تحریمها هم برداشته شود بعید است ایران بتواند آن درآمد سابق را به دست بیاورد. چون الان دنیا دارد به سمت فرار از سوختهای فسیلی میرود. بعد هم اگر آن درآمد سابق هم به دست بیاید این جمعیت، آن جمعیت سابق نیست. الگوی مصرف این جمعیت متفاوت است. حال بحث این است آن بارگذاری را که کار غلطی بوده چه کنیم؟ آیا باید آن را بپذیریم و برویم از یک جای دیگری آب گرانی را به آنجا ببریم. یا اینکه آن را محدود کنیم. یعنی اگر استان کرمان ظرفیت این همه جمعیت و این صنایع آب بر را ندارد در این رابطه مسئله را کنترل کنیم؛ و این رویه را از اینجا به بعد اصلاح کنیم. اشکالی که ما به شیرین سازی آب دریا از خلیج فارس میگیریم این است که میتواند باعث ادامه روند غلط بارگذاری بر منابع اکوسیستم شود. چون دوباره یک مسکنی به شما میدهد و شما فراموش میکنید که درد اصلی چیست. این یک مسئله است.
بحث دوم این است که این پول از کجا میآید؟ یعنی شما دارید با یک هزینه زیادی آب را شیرین سازی میکنید. آبی که شیرین سازی میشود به مراتب قیمتش از آب شربی که الان در اختیار مردم است خیلی گرانتر میشود. یا آب کشاورزی شاید پنجاه برابر گرانتر شود. یعنی در آنجا کشاورز کرمانی متر و مکعبی صد تومان آب را از دولت میخرد. حال این آب خیلی گرانتر است. باید ببینیم این مابه التفاوت را چه کسی میپردازد. یعنی اگر این آب برای آب شرب میآید که قابل بحث است که شهروندان هستند اگر برای کشاورزی میآید آیا کشاورزی که آب متر مکعبی صد تومان دارد ورشکسته میشود با آب متر مکعبی ده هزار تومان چه میخواهد بکند؟ چگونه میخواهد یک محصولی بدهد که برایش به صرفه باشد. پول نفت که یک پول عمومی است و همه در آن سهیم هستند. یعنی از یک ریال پول نفت هم یک ایلامی و هم یک سیستانی سهیم است. چرا باید پول قابل توجهی از بودجه عمومی برای شیرین سازی آب دریا هزینه شود که صرف یک صنعتی شود که منافع محدودی برای افراد محدودی داشته باشد؟ اگر آن صنعت میتواند خودش این پول شیرین سازی آب را تقبل کند، به نظرم باید به آن صنعت اجازه داد. اما تصور من این است که هیچ کدام از صنایعی که آنجا هستند چنین توانی را ندارند. به همین خاطر من معقدم که شیرین سازی آب دریا کار درستی است به شرط اینکه با آب شیرین شده آبهای زیرزمین را خالی نکنیم . اما اگر بر اساس آن فرمولی است که ما یک بارگذاری غلطی را با این مسئله ترمیم میکنیم و اجازه تصحیح آن کار غلط را نمیدهیم در آن صورت میتوان گفت کار اشتباهی است.
بیشتر بحثی که الان در مورد این ماجرا وجود دارد این است که قرار است این کار را به معادن گل گهر و سرچشمه و ... برسانند و بیشتر قرار است کار صنعتی انجام شود. آیا به نظر شما این کار برای پروژههای از این دست کار عاقلانهای است؟ جدای از بحث شیرین سازی، انتقال آب برای مصارف صنعتی آن هم به این روش کار درستی است؟
بله، به هر حال صنایع آب مصرف میکنند و انسان هم به صنایع نیاز دارد. بهترین کار این بود که این صنایع کنار دریا مستقر شوند. مثلاً بر اساس آنچه من شنیده ام کل مجموعه فولاد مبارکه اصفهان جایابی اولیهاش چابهار و اطراف آن بوده است و قرار بوده آنجا مستقر شود. به هر حال یک لابیهایی در سیاست وجود داشته که این را از آنجا به یک جای کم آب منتقل میکنند. اگر اشتباه نکنم مصرف آب فولاد مبارکه دویست میلیون متر مکعب است که رقم خیلی زیادی است ـ اعداد و ارقام ذهنی است ـ به هر حال معادن آنجا هستند و همه کشورها هم خواستار تمرکززدایی هستند. یعنی اینگونه نباشد که یک خط خاصی محل استقرار جمعیت باشد. این ایده که صنایع در کنار معادن است اشتباه نیست. باید برای آن آب تامین شود. یعنی محیط آنجا آب ندارد انتقال آب کار بدی است بعد هم اگر ممکن باشد استان کرمان جایی نیست که به راحتی آب از جایی به آنجا برد. مثلا میتوان به راحتی از لرستان آب را به قم انتقال داد. از استان مرکزی میتوان به راحتی آب را به اصفهان انتقال داد.
شیرین سازی آب دریا عواقب محیط زیستی دارد. اساسا بهتر است انسان کاری که عواقب محیط زیستی دارد انجام ندهد. ولی عواقب محیط زیستی شیرین سازی آب دریا از اغلب پروژههای دیگر آبی ـ هیدرولیک قابل کنترلتر است. علاوه بر این بزرگترین آب شیرین کنهای دنیا در خلیج فارس هستند. یعنی دبی، دوحه و عربستان دارند از آن استفاده میکنند و ما خیلی کمتر از آنها آب شیرین کن نصب کردهایم. به هر حال از این جهت یک استرس خیلی بالایی دارد به خلیج فارس تحمیل میشود ما نمیتوانیم آن بچه مثبتی باشیم که هیچ استفادهای نمیکند و فقط به آنها یک هشداری میدهد. نمیتوان این توقع را داشت. به نظر من شرط این است که این صنایع باید ثابت کنند که همه هزینه این انتقال آب را پرداخت میکنند.
اگر فرض کنیم من دارم نیمه پر لیوان را میبینم. میگویم با این اعداد و ارقام ما این توانایی را داریم که هزینه شیرین سازی را تقبل کنیم. بعد بحث کنترل پیامدهای زیست محیطی است، چون آن هم هزینهای دارد. سه واحد آب که از دریا میگیرید ۱ واحد شیرین میشود و ۲ واحد آبی است که با نمک بیشتر و املاح بیشتر باید برگردد. اینکه چگونه برگردانده شود این هم یک هزینهای دارد. اگر یک صنعت ثابت کند میتواند این هزینهها را بدهد به اعتقاد من باید به آن حق داد و اجازه داد استفاده کنند. اما نکته دیگر آلودگی اطلاعات در این باره است. یعنی ما مطمئن نیستیم که همه این آب دارد برای این صنایع مصرف میشود. یعنی یک پروژه بزرگ آبی دارند که میخواهند با آن کشاروزی بکنند و مناطق مسکونی هم توسعه دهند. اما چون میدانند اگر اسمی از اینها ببرند صدای همه بلند میشود، فقط اسم صنایع را میبرند. به همین خاطر برای آدمهایی در موقعیت من در این باره صحبت کردن سخت است، چون به اندازه کافی داده و اطلاعات در اختیارمان نیست که واقعیت پروژه، هزینه واقعی پروژه، کارفرمای واقعی پروژه و مصرف واقعی پروژه به چه صورت است.
در خصوص آسیبهای محیط زیستی من در اخبار جستجو کردم دیدم که صحبت بر سر آبهای زیرزمینی است. یعنی منابع آبی زیر زمینی هستند. گفته میشد این انتقال آب جذب شوری این منابع زیر زمینی میشود و آنها را با خطر مواجه میکند؟
نه، برعکس است. اگر شیرین سازی آب دریا مد نظر است اتفاقا این کار میتواند باعث تغذیه آبهای زیر زمینی میشود. چون به هر حال شما آب را از دریا میآورید. سیصد تا پانصد کیلومتر بالاتر استفاده میکنید؛ و بالاخره پساب این به آبهای زیر زمینی بر میگردد. شاید منظور بیرون کشیدن آبهای زیر زمین و انتقال آن به جای دیگر بوده که این کار درستی نیست.
دولتیها و وزیر اعتقادشان این بود که اجرای این کار میتواند برای یک سری از استانها فرصت باشد. موجب اشتغال زایی میشود. میتواند رونق اقتصادی در استان شان ایجاد کند. به نظر شما اگر از این منظر بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم میتوانیم این آیتمها را به عنوان یک سری از نکات برجسته این طرح انتقال قرار دهیم؟
توسعه اشتغال، توسعه منطقهای و توسعه عمومی عدد و رقم مشخصی دارد. مثلاً میگوییم هر فرصت شغلی در حوزه صنعت یک ارزش مشخص دارد. آخرین عددی که من دارم قیمت واقعی دویست میلیون تومان است. یعنی اگر شما میخواهید یک کارگاهی تأسیس کنید که از مدیرعامل تا آبدارچی در کل ده نفر در آن کار کنند تا جایی که من میدانم حداقل دو میلیارد تومان سرمایه نیاز دارید. حالا شما میخواهید بگویید ما میخواهیم یک صنایعی ایجاد کنیم که اشتغال ایجاد کند و باعث توسعه منطقه شود. این یک عدد و رقم دارد. میگوییم که ارزش این صنایع چقدر است. بعد هزینههای آن را محاسبه میکنیم. یکی از هزینهها آب است. اگر واقعاً راه اندازی آن صنعت توجیه مناسب اقتصادی دارد. بازاریابی و فروش محصولش تضمین شده است. جدول محاسبه هزینهها میتواند هم هزینه شیرین سازی و انتقال آب از خلیج فارس را بدهد. اما وضعیت موجود این را نشان نمیدهد. یعنی کشاورزی با آب مصرفی، امتیاز مجانی و خیلی یارانهها و سوبسیدها حتی هزینههای جاری خودشان را نمیتوانند تامین کنند. اینکه چگونه میتوانند هزینه یک آب گران قیمتی را که پانصد کیلومتر منتقل شده شیرین سازی شده و انرژی زیادی صرف آن شده، اثبات پرداخت این هزینه قدری برای ما که از بیرون به این قضیه نگاه میکنیم سخت است.
اگر بخواهیم خوشبینانه به این کار نگاه کنیم و بگوییم این کار پرمنفعت است و منفعت محیط زیستی و اقتصادی دارد و حتی برای آدمها منفعت دارد به نظر شما این منفعت به آن شهر یا استان مبدا که آب دارد از آن منتقل میشود میرسد یا به آن استان مقصد؟
بستگی دارد که ما آب را از کجا به کجا منتقل میکنیم. قطعاً انتقال آب خلیج فارس به استان کرمان، برای استان کرمان مفید است. چون در آنجا اشتغال ایجاد میکند، صنایع آنجا را فعال نگه میدارد. فرض کنید اگر آب در استان هرمزگان شیرین میشود از آنجا منتقل میشود میتواند یک کارخانه راه بیفتد. باز آنجا هم شغل ایجاد میکند. البته با این فرض که پروژه درست و پایدار ایجاد شود. در اینحا میتواند به نفع استان کرمان باشد و با نفع خیلی کمتر و یا عدم ضرر برای استان کرمان باشد. ما یک پروژههای دیگری مثل انتقال آب از دریای خزر به استان سمنان داریم. در اینجا پرمسئلهتر و درگیرانهتر است. چون دریای خزر محیط پرتنشی است. تنشهای محیط زیستی خلیج فارس خیلی کمتر از دریای خزر است. خلیج فارس به آبهای آزاد ارتباط دارد. خلیج فارس امکان خودپالایی دارد. یعنی در یک مدت بعد آلودگی را به آبهای آزاد پس میدهد و دوباره آب را میگیرد.
این توان را دریای خزر ندارد. به همین خاطر میتوان اینگونه فرض کرد که شما دارید از دریای خرز آب به سمنان منتقل میکنید عوارض برگشت ناپذیر غیرقابل جبران و خطرناک و زیان برای مازندارن و گیلان و گلستان باقی میماند و سود آن برای استان سمنان است. کسی که در تهران برنامه ریزی میکند توقع میرود که همان قدر که سمنان را بخشی از ایران و بایسته توسعه میداند مازندران و گیلان را هم بخشی از ایران بداند.
فلات مرکزی سالهاست که با مشکل کم آبی روبهرو است. آیا راه حل دیگری برای رفع مشکل این منطقه وجود ندارد؟ فقط بحث انتقال آب است؟
فلات مرکزی باید سرنوشت خودش را بپذیرد. یعنی قرار نیست یزد و کرمان و اصفهان جاهای صنعتی و شلوغ و پرازدحامی باشد. آنجا کم آب است از نظر اکولوژیکی محدودیتهای خیلی زیادی دارد و باید خودش را با این وضعیت وفق دهد. مثلاً اصفهان یک شهر تاریخی زیبایی است که در دنیا شهرت جهانی دارد. اصفهان میتواند یکی از آیتمهای توریست در دنیا باشد. اصفهان احتیاج به این صنایع آب بر ندارد. در اصفهان برای ایجاد شغل نیاز به کاشت برنج وسط بیابان نیست. کاری که الان دارد صورت میگیرد و مزیت نسبی اصفهان توریسم است. شما که از کشاورزی و صنعت برای شغل به توریست شیفت میکنید تقریبا مصرف آب به یک دهم کاهش پیدا میکند. یعنی یک توریست در طول روز به طور متوسط سیصد لیتر آب مصرف میکند. همه اینها در دنیا اندازه دارد. با وجود اینکه ما یک کشور کم آبی هستیم شهروند ایرانی به طور متوسط دو برابر دنیا آب مصرف میکند.
اگر هر توریست به طور متوسط هزار دلار درآمد ایجاد کند شما حساب میکنید که اگر هر توریست به اصفهان بیاید چه مقدار آب مصرف میشود و چه مقدار درآمد و شغل ایجاد میشود. حال این مقدار شغل و این درآمد را با کشاورزی و صنعت مقایسه کنیم. میبینیم که خیلی به صرفهتر است و از همه مهمتر با واقعیت اکولوژیک و اقلیمی اصفهان منطبق است. کرمان و یزد هم همین طور است. در طالع استانهای کرمان و اصفهان و یزد نوشته نشده است که استانهای کشاورزی و صادرکننده محصولات غذایی و شلوغ باشند و نوشته شده که اینها باید هویت تاریخی و زیستی خود را بپذیرند و با آن هویت خودشان را وفق دهند.
آن طرح اولیه بحث انتقال آب وقتی مطرح شد صحبت بر سر این بود که کشورهای عمده حاشیه خلیج فارس و بیشتر از همه دبی دارد یک استفاده بی رویه از خلیج فارس میکند و داخل خلیج فارس جزایر مختلف ساخته میشود و در کنارش به وسیله دستگاههای آب شیرین کن، آب مصرفیشان را تامین میکنند. نگاه مسئولان ایرانی این بود، چون آنها دارند از این امتیاز بهره برداری خودشان را میکنند، چرا ما این بهره برداری نکنیم در نهایت به بحث انتقال آب منجر شد. به نظر شما از این منظر کار درستی بود؟
به هر حال نگاه اجتناب ناپذیری است. زمانی که در آن طرف اینقدر دارد استفاده میشود ما نمیتوانیم یک بچه مثبتی باشیم که چیزی نمیگوید. این یک بخش ماجرا است. بخش دیگر ماجرا این است مخصوصا در مورد دریای خزر که دریای خزر ۵ هزار کیلوتر ساحل دارد و آن ۶۰۰ کیلومتر متعلق به ما زیباترین و بهترین جای ساحل خزر است. ساحل ایران جای گرمتر و عمیقتر دریای خزر است و یک طبیعت زیباست و یک شانس فوق العاده است که جنگل و کوه و دریا در یک جا به هم برسند. تقریباً در عمده ساحل ایران این نکته را مشاهده میکنید. حال از آن طرف آنها نگاهشان به دریای خزر یک فرصت اقتصادی است. میخواهند از آن نفت استخراج کنند. نیروگاه اتمی بزنند. روسیه از آن به عنوان یک فرصت خالی کردن فاضلات استفاده میکند. ۸۰ درصد فاضلاب صنایع روسیه به دریای خزر میریزد. ما نمیتوانیم بگوییم، چون آنها این کار را میکنند ما هم این کار را بکنیم.
دریای خزر برای ما دریای زندگی است. دریایی است که میلیونها نفر از هموطنان ما در آنجا زندگی میکنند و کوچکترین آلودگی آن دریا به صورت مستقیم میلیونها نفر از هم میهنان ما را تحت تأثیر قرار میدهد. ما در آنجا باید دعوای محیط زیست بکنیم. باید بازی را از میدان اقتصاد به میدان محیط زیست بکشانیم. ما نباید با آنها رقابت اقتصادی داشته باشیم. باید رقابت و دعوای محیط زیستی داشته باشم. در خلیج فارس البته سطح دعوا کمی نرمتر است. چون ما هم در آنجا داریم کار اقتصادی شدید میکنیم. ما تاسیسات نفتی خارک را داریم که یک تاسیسات خیلی پوسیده و فرسوده و قدیمی است و مرتب از آن لکههای نفتی بیرون میزند و دارد خلیج فارس را آلوده میکند. ما هم داریم این کارها را میکنیم و نمیتوانیم طرف مقابل را سرزنش کنیم. از آن طرف هم آنها دارند جزایر مصنوعی میسازند و آب دریا را شیرین سازی میکنند.
ما در عین حال که این رقابت اقتصادی را از دست نمیدهیم باید حواسمان باشد که بخشی از این دعوا و رقابت را با کشورهای عربی در عرصه محیط زیست نگه داریم. چون آنها به اندازه کافی منابع اکولوژیک و بخصوص آب ندارند و مجبور هستند به خلیج فارس فشار بیاورند. ما به اندازه آنها مجبور نیستیم به خلیج فارس فشار بیاوریم. مضاف بر اینکه واقعیت این است که ما ملت دریانوردی نیستیم. ما ملت خشکی بودیم خیلی فرهنگ دریا و کشتیرانیهای عجیب و غریب و ... نداریم. اصلاً ما خیلی فرهنگ دریایی گستردهای نداریم. ما کمی جلوتر از ساحل ماهی میگرفتیم و برمیگشتیم. به همین خاطر شما خیلی در آن دو هزار کیلومتر ساحل خلیج فارس شهرهای متعدد نمیبینید. شهرهای خیلی کمی میبیند که جمعیتشان تا ۵۰ سال پیش خیلی کم بود. الان هم باید بدانیم که ما منابع سرزمینی کافی داریم و لازم نیست که اجازه دهیم به خلیج فارس خیلی فشار وارد شود.