روابط ایران و آمریکا در سال ۱۴۰۰ چگونه خواهد بود؟ هومان مجد معتقد است که قفل احیای برجام سرانجام خواهد شکست، اما در دوران بایدن تغییر بزرگی در روابط ایران و آمریکا حاصل نخواهد شد.
دیدارنیوز : آغاز سال ۱۴۰۰ اهمیتی نمادین برای ایران و ایرانیان دارد که این روزها با انبوهی از بحرانها دست و پنجه نرم میکنند. گفتگوها نوروزی دیدار کوششی است برای کاوش در حال و نگاهی به آینده ایران در ابتدای این سال.
پرستو بهرامیراد: سال ۱۴۰۰ سال انتخابات ریاست جمهوری در ایران است. از سوی دیگر روند احیای برجام و بازگشت واشنگتن به این قرارداد شرایط نامعلومی را طی میکند. بر همین اساس سال ۱۴۰۰ احتمالاً برای سیاست خارجی ایران شرایط خاص و مهمی خواهد داشت. برای بررسی چالشها و شرایط سیاست خارجی ایران در سال پیشرو دیدار با هومان مجد، روزنامه نگار ایرانی ـ آمریکایی و از افرادی که در جریان مذاکرات ۵+۱ حضور داشته، گفتگو کرده است.
در ادامه این گفتگو را بخوانید و همچنین متن انگلیسی این گفتگو را در اینجا مشاهده کنید.
مهمترین چالشهای سیاست خارجی ایران در خاورمیانه و سایر مناطق جهان چیست؟
به نظرم مهمترین چالش، حل مسأله هستهای است تا ایران از اکثر تحریمها رها و بتواند باز هم وارد چرخه اقتصاد جهانی شود. دوم، روابط با کشورهای عربی خلیج فارس نیز باید در اولویت قرار گیرد، به خصوص این کشورها عمدتاً ضد ایران هستند، و از آن میترسند، و تصور میکنند در معرض خطر هژمونی ایران قرار دارند.
باید درنظر داشت که احیاء توافق هستهای ایران ـ برجام ـ به نوعی در دولت جدید آمریکا میسر خواهد بود و دوستی با کشورهای عربی مستلزم مدیریت ظریف مسأله است، به خصوص با توجه به پیمانهای آبراهام و عادی شدن روابط کشورهای عربی با اسرائیل. به نظر من که دورادور نظاره گر تحولات هستم، سیاست خارجی ایران چالشهایی پیشرو دارد، هم در ماههای باقی مانده از ریاست جمهوری آقای روحانی و هم در دولت آینده.
در حالی که سایر کشورهای قدرتمند منطقه سیاستهای یکسانی دارند، چرا فقط سیاستهای منطقهای و دفاعی ایران است که دائماً هدف چنین مسایل مشکل آفرینی میشود؟
سوال خوبی است. از نظر آمریکا و اکثر کشورهای اروپای غربی، به اصطلاح "رفتار" ایران مشکل آفرین است. این مسأله که ایران از طریق جنبشهای نیابتی، "هلال شیعی" در منطقه ایجاد کرده و عملاً پایتختهای کشورهای خارجی را کنترل میکند، برای کشورهای سنی، هشدارآمیز است، به ویژه برای آن کشورهایی که دارای اقلیت شیعه هستند. آن کشورها از متحدان نزدیک آمریکا، اروپا و اکنون اسرائیل هستند. تهدیدات ایران علیه اسرائیل و قطعاً آن گونه که در غرب توصیف و یا شکل دهی شده، این احساس را ایجاد کرده است که ایران قصد دارد با شیوههای نظامی، اسرائیل را نابود کند؛ گرچه بسیاری از رهبران ایران این حس را بی پایه خواندهاند.
مسأله دیگری که خشم آمریکا و برخی کشورهای اروپایی را برانگیخته، موضوع حقوق بشر در ایران و به ویژه زندانی شدن شهروندان دوتابعیتی آن کشورها (در ایران) است. در اینجا این تلقی وجود دارد که آن شهروندان بی گناه هستند و گرفتار جنگی نرم شدهاند، آنها معتقدند این افراد به گروگان گرفته شدهاند و ایران میداند که بیگناهند. این مسأله را نیز باید یادآوری کنم که جمعیتی کثیر از ایرانیهای مهاجر در غرب حضور دارند؛ چه در آمریکا یا اروپا و همچنین افرادی هستند که یا مستقیماً مخالف نظام جمهوری اسلامیاند (و میتوانند با لابیگری بر سیاست مداران تأثیرگذار باشند) یا این که با برخی سیاستهای حقوق بشری ایران مخالفند؛ لذا ایران که مانند کشورهای عربی خلیج فارس و حتی برخی همسایگان غیر عرب خود، متحد هیچ کشور غربی نیست، مهمترین هدف برای اعمال فشار محسوب میشود. به خصوص با توجه به آن که قدرتهای صنعتی غرب به ویژه آمریکا، میخواهند متحدانشان دنباله رو سیاستهایشان باشند (مانند آنچه شاه پیش از انقلاب انجام میداد).
سرنوشت برنامه جامع اقدام مشترک (توافق هستهای ایران) چه خواهد بود؟ آیا بایدن به برجام بازخواهد گشت؟
قطعاً بر اساس آنچه در روزهای اخیر تکرار شده است، دولت بایدن خواستار پایبندی دوباره همه اعضای برجام به این پیمان است. بهترین راه برای رسیدن به این هدف، آن است که ایران و آمریکا به صورت هم زمان گامهایی بردارند که در خصوص آنها توافق حاصل شده است ـ یعنی پایبندی به ازای پایبندی ـ, و ایران نیز از طریق محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران و نیز حسن روحانی، رئیس جمهوری اعلام کرده که آماده این سناریو است؛ اما تاکنون در این باره که چه کسی ابتدا اقدام کند، حالت بلاتکلیفی وجود داشته است.
من تصور میکنم این بن بست در نقطهای خواهد شکست، چرا که هم آمریکا و هم ایران آشکارا پذیرفتهاند که حفظ برجام به نفع هر دو کشور است. در این مرحله، برخی متحدان بایدن با رفع تحریمهای ضد ایرانی مخالفند و شاید این دلیلی است که سبب شده آمریکا ترجیح دهد روند کارها به کندی پیش رود. خطرِ موجود آن است که حرکت کُند در این مسیر به ایجاد بحرانی غیرضروری منجر خواهد شد، یا این که پایبندی کامل هر دو کشور را به برجام، غیرممکن خواهد کرد.
در دولت بایدن، روابط ایران ـ آمریکا به چه سمتی خواهد رفت؟
به نظرم در دوران بایدن، شاهد تحول عمدهای در روابط ایران ـ آمریکا نخواهیم بود. به استثناء اینکه احتمالا پس از توافق برای پیوستن دوباره به برجام و اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، تحریمهای ضد ایرانی کاهش خواهد یافت. کاملاً مشخص است که خصومت بین دو کشور شدیدتر از آن است که تا چهار سال آینده شاهد بهبود چشمگیر در آن باشیم، مسالهای که با بحران گروگانگیری در سال ۱۹۷۹ و قطع روابط دیپلماتیک دو کشور آغاز شد. با این وجود، خصومتی که در دولت ترامپ وجود داشت، رویکرد صریح برخی اعضای دولت و خواستههای برخی دیگر در خصوص تغییر رژیم ایران، تاکنون ملایم شده و احتمالاً در آینده شاهد چنین رویکردی نخواهیم بود. پس از بازگشت کشورها به برجام، میتوان گفت نوعی آتش بس ناپایدار برقرار خواهد شد و در آن شرایط میتوان در خصوص سایر مسایل گفتگو کرد که احتمالاً مدت زمان آن، طولانیتر از دور نخست ریاست جمهوری بایدن خواهد بود.
موضع کلی دولت بایدن در قبال خاورمیانه چیست؟ آنها چه سیاستهایی را در قبال عربستان سعودی و اسرائیل دنبال خواهند کرد؟
بدون شک چک سفید امضاء شده که دولت ترامپ به اسرائیل و سعودیها داده بود، عملاً دیگر وجود ندارد. قطعا به نظر میرسد که بایدن ترجیح میدهد در منطقه مشارکت کمتر نظامی داشته باشد و تاکنون هم نشان داده است اگر با سیاستها و رفتار متحدانش مخالف باشد، آنها را تحت فشار قرار خواهد داد. توقف حمایت آمریکا از عربستان در جنگ یمن، نخستین نمونه است.
احتمالاً در قبال اسرائیل و فلسطینیها، سیاستی بی طرفانهتر وجود خواهد داشت. بایدن قطعاً مایل است که در منطقه توافق صلح حاصل شود، اما به احتمال بسیار قوی میپذیرد که تحقق چنین مسالهای در حال حاضر میسر نیست. (و احتمالاً دیگر دنبالهرو طرح ترامپ ـ به عبارت دیگر طرح دامادش کوشنر ـ در خصوص "صلح برای رفاه" میان فلسطین و اسرائیل نخواهد بود). اولویتهای سیاست خارجی بایدن، در حوزههای دیگر قرار دارد.
ایران چالشهای هستهای خود را چگونه دنبال خواهد کرد؟ با فرض اینکه در دولت بایدن این مشکل رفع خواهد شد، آیا ایران در منطقه و حتی دنیا قدرتمندتر از قبل حضور خواهد داشت؟
با فرض این که مسأله هستهای حل شود، به نظرم ایرانیهای داخل این کشور در این خصوص که موضع ایران چگونه خواهد بود، نظر بسیار بهتری دارند. ولی به عقیده من از نفوذ ایران در منطقه قطعاً به هیچ وجه کاسته نخواهد شد. ایران حتی در دوران شدیدترین تحریمها، نفوذ خود را افزایش و حوزه قدرت خود را گسترش داده است. با وجود اینکه ضرباتی نظیر ترور ژنرال قاسم سلیمانی خساراتی به بار آورده است، اما دلیلی ندارد که تصور کنیم ایران دیگر در منطقه یک وزنه قدرت نخواهد بود، بلکه عاملی تأثیرگذار در مناقشات خواهد بود، از افغانستان گرفته تا سوریه. گرچه برخی میگویند اگر تحریمها لغو شود، ایران قدرتمندتر و خطرناکتر خواهد شد، ولی من معتقدم اگر اقتصاد ایران بهبود یافته و سطح زندگی مردمش به صورت چشمگیر افزایش یابد، ایران بهانههای فراوان خواهد داشت تا دستان خود را به سمت همسایگانش دراز کند تا برای تأمین امنیت برای همه کشورهای منطقه، ترتیباتی اتخاذ شود، نظیر پیشنهاد امنیتی رئیس جمهور در خصوص "ابتکار صلح هرمز" و یا هر ابتکار دیگری که شاید رئیس جمهوری بعدی ارائه کند.
ممنون از تیم دیدارنیوز