بسیاری در آمریکا مخالف برجام بودند و دونالد ترامپ نیز از این توافقنامه خارج شد. اکنون که صحبت از بازگشت جو بایدن به برجام است مخالفان بار دیگر ساز مخالف میزنند.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: از پال پیلر عضو سابق سیا مطلبی پیرامون توافقنامه برجام در نشنال اینترست منتشر شده است. دیدار ترجمه آن را منتشر ساخته است.
منبع: نشنال اینترست
نویسنده: "پال پیلر"، عضو سابق سیا، و نویسنده کتاب "چرا آمریکا جهان را به درستی درک نمیکند"
مترجم: حمیدرضا بابایی
در چند سال گذشته و زمانی که مذاکرات مربوط به توافق هستهای ایران (برجام) ادامه داشت، این توافق با چنان مخالفتی مواجه شد که برخی سناتورهای آمریکایی که مخالف آن بودند، در مقطعی با ارسال نامهای به رهبران ایران، آشکارا تلاش کردند موقعیت مذاکره کنندگان آمریکایی را متزلزل کنند. طیف گستردهتر مخالفان از هر شیوهای برای سنگ اندازی در روند مذاکرات استفاده کردند و هشدار دادند اگر این توافق عملی شود، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.
اکنون که دولت جدید آمریکا آماده میشود به برجام بازگردد، "ماشین مخالفان" باز هم خود را گرم میکند. بسیاری از همان افراد، در حال ابراز بسیاری از همان استدلالها هستند. این تلاشها در حالی صورت میگیرد که از آخرین اقدام آنها تاکنون شاهد سِیری از تحولات مختلف بودهایم، از جمله سیاستهای کاملا متفاوت دو دولت آمریکا که به خوبی و با قاطعیت نشان میدهد کدام رویکرد کارایی دارد، و کدام ناکارآمد است. تقریبا به نظر میرسد مخالفان، در بیشترین اوقاتِ این سالها خواب بوده و به تازگی بیدار شدهاند و پیش از آنکه متوجه شوند در این مدت چه گذشته، همان مسایل قدیمی را مطرح میکنند.
برجام با کاهش چشمگیر فعالیتهای هستهای ایران، تمام مسیرهای ممکن را برای دستیابی تهران به سلاحهای هستهای مسدود کرده بود. این روند شامل تحویل دادن ۹۷ درصد از اورانیوم کم غنی شده، تحویل دادن تمام اورانیوم با غنای بالا، کنار گذاشتن دوسوم
سانتریفوژهای غنی سازی، پرکردن یک راکتور با سیمان و اقدامات متعدد دیگر میشد. در نتیجه "زمان وقوع" به عقب رانده شد، یعنی سازی و کار زمانی که اگر ایران دنبال میکرد، برای تولید سلاح اتمی لازم بود. به گفته اکثر کارشناسان، این مدت زمانی، پیش از برجام دو یا سه ماه بود که پس از اجرای آن توافق، به یک سال یا بیشتر افزایش یافت.
ایران پایبند تعهداتش بود، و نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر فعالیتهای هستهای ایران، ناخواندهترین سیستم پادمانی بود که هر کشوری ممکن است داوطلبانه به آن تن دهد. بازرسان آژانس پایبندی ایران را به تعهدات برجامی تایید کردند: از زمان اجرای توافق اولیه در ژانویه ۲۰۱۴ تا یک سال کامل پس از آن که دولت ترامپ در می ۲۰۱۸ از برجام خارج شد.
آن نقض پیمان، نتایجی درپی داشت که با دستاوردهای مطلوب اولیه در تضاد کامل بود. سیاست ترامپ موسوم به "فشار حداکثری" علیه ایران، "شکست حداکثری" بود. ایران پس از یک سال بردباری، با اقدامات متقابل، به فشارهای آمریکا پاسخ داد؛ که عمدتا در قالب غنی سازی در سطوح فراتر از برجام بود (البته با توجه به این که آمریکا برجام را نقض میکرد، ایران نیز دیگر مجبور نبود به آن پایبند
باشد). در نتیجه میزان اورانیوم کم غنی شده که ایران در اختیار دارد، اکنون ۱۲ برابرِ زمانی است که برجام کاملا اجرا میشد. ایران همچنین افزایش سطح غنی سازی مواد شکافت پذیری را که بر اساس برجام متوقف کرده بود، آغاز کرده است. این فعالیتها، همان اهرم فشاری است که ایران بارها تاکید کرده میتواند نادیده بگیرد و اگر آمریکا به تعهداتش بازگردد، سریعا آن را کنار خواهد گذاشت. اما در همین حال، برنامه هستهای ایران گستردهتر از زمانی است که آمریکا پایبند برجام بود و "زمان وقوع" نیز کاهش یافته بود.
فعالیتهای هستهای، تنها جبههای نبود که فشار حداکثری در آن شکست خورده باشد. دولت ترامپ مدعی بود جنگ اقتصادی علیه ایران، سبب خواهد شد تهران از منابع مورد نیاز برای سایر فعالیتهایش در منطقه محروم شود، اما پس از خروج آمریکا از برجام، این فعالیتها نه تنها کاهش نیافت، بلکه تشدید شد...
از منظر سیاسی، دورنمای هرگونه توافق جدید با ایران با سیاستهای ترامپ تضعیف شده است، چه این توافق را "معاملهای بهتر" در خصوص مسایل هستهای بنامیم چه غیره. مخالفان برجام در ایران نیز که نسبت به مذاکره با آمریکا بدبین بودند، اکنون با قاطعیت میتوانند به دیگران بگویند "ما به شما گفته بودیم که چنین خواهد شد"...
با این توضیحات، و با توجه به اینکه نگرانی ناشی از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای و همچنین سایر فعالیتهای آن در خاورمیانه اولویت دارد، بازگشتن به تعهدات برجامی مسالهای بدیهی است که جای هیچ شک و تردید باقی نمیگذارد؛ و مخالفت با بازگشت به
این تعهدات معنایی ندارد. این مخالفت زمانی بیشتر قابل فهم میشود که درمییابیم انگیزه مخالفان، ضرورتا از چنین نگرانیهایی ناشی نمیشود. از نظر بسیاری از آنها، هدف "توافق بهتر" نیست بلکه اصلا توافق نکردن با ایران است. هدف آنها این است که هیچ کشوری با ایرانیها تعاملات دیپلماتیک و تجاری نداشته باشد.
یکی از انگیزههای اصلی جمهوری خواهان در کنگره و سپس برای ترامپ، نابود کردن هر چیزی است که میتوانست دستاوردی برای باراک اوباما باشد. دور ریختن برجام گامی دیگر در تلاشهای ترامپ بود تا هر آنچه را که اوباما انجام داد، نابود و یا برخلاف آن عمل کند.
از نظر بسیاری از مخالفان سرسخت برجام، هدف اصلی تغییر رژیم در تهران است. این مساله با تلاش برای حصول "توافقی بهتر" بسیار تفاوت دارد. حصول توافق با دولتی دیگر ـ توافقی بهتر یا بدتر ـ گامی به سمت سرنگونی آن دولت نیست، بلکه گزینهای دیگر در برابر آن است.
برای دیگر مخالفان برجام و به ویژه دولت راست گرای اسرائیل، هدف اصلی شاید چندان تغییر رژیم نباشد بلکه اعمال فشار به ایران باشد، یعنی کشوری تحریم شده و منفور و منزوی که میتوان آن را مسئول هر اتفاق ناگوار در منطقه دانست. ادامه این وضعیت برای ایران، به نفع دولت بنیامین نتانیاهو خواهد بود تا یک رقیب منطقهای خود را تضعیف کند، و مانع از هرگونه نزدیکی آن با آمریکا شود. در این صورت، فعالیتهایِ خودِ اسرائیل تحت نظارت موشکافانه بینالمللی نخواهد بود و تل آویو از گزند انتقادات رها خواهد شد، از طرف دیگر توجه افکار عمومی از سایر مشکلات، به مسایل دیگر جلب میشود...
مخالفان برجام نظیر اندیشکده آمریکایی موسوم به موسسه دفاع از دمکراسی، واقعا میتوانند در خصوص سیاست مناسب در قبال ایران، نقش آفرینی کنند. اگر هدفشان تغییر رژیم باشد، باید در این خصوص نیز تامل کنند که آیا چنین رویکردی واقعا نتیجهای خواهد
داشت؟ جز اینکه مانند تلاشهای قبلی آمریکا برای تغییر رژیم در خاورمیانه، سابقهای ناخوشایند برای آن ثبت کرده باشد. این مساله را نیز باید درنظر بگیرند که ادعای کاملا اشتباه مبنی بر آن که رژیم ایران در آستانه سقوط قرار دارد، آیا واقعا نسبت به گذشته به حقیقت نزدیک است؟
اما اگر هدفشان رویاروییِ همیشگی با ایران باشد ـ آن هم با اینکه چنین رویکردی خطر تشدید جنگ را به همراه خواهد داشت ـ باید این را درنظر بگیرند که چنین رویارویی چه نفعی برای پیمان منع گسترش تسلیحات اتمی، صلح و ثبات خاورمیانه و همچنین منافع آمریکا خواهد داشت.