دیدارنیوز ـ
حسین جعفری: حضرت آیتالله وحید خراسانی مطالبی در مورد حضرت فاطمه زهرا بیان نمودند که زمینهای شد تا دغدغه و دلمشغولیام را در این خصوص تقدیم دوستان کنم.( و در این مجال کاری به اینکه آیا احادیث مورد استناد شامل غلو است یا نه؛ ندارم.)
«امروز مقدمه فاطمیه است؛ مهم این است که ما بفهمیم [فاطمه کیست]، نفهمیدیم؛ این اکسیر اعظم است؛ کمال علم این است. این گوهر چه گوهری است؟ نه کسی شناخته! نه کسی میتواند بشناسد! روایاتی که در موضوع صدیقه کبری است، به قدری بهت انگیز است که فقهاء تراز اول در درک آنها متحیرند، از اسم گرفته تا مسما. اما اسم: لفاطمة تسعة أسماء عند الله...»
«... نور او قبل از آفرینش زمین و آسمانها. میلیاردها سال نوری بر عمر این آسمان می گذرد، این خلق [فاطمه] بر همه مقدم. قِيلَ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ! وَأَيْنَ كَانَتْ فَاطِمَةُ؟ وقتی آسمانها نبود، زمین هم نبود پس فاطمه کجا بود؟ بعد جواب بهت انگیز این است: قِيلَ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ! وَأَيْنَ كَانَتْ فَاطِمَةُ؟ قَالَ: كَانَتْ فِي حُقَّةٍ تَحْتَ سَاقِ الْعَرْشِ. مکان در حقهای بود زیر ساق عرش رحمان….»
در این ایام سخنان حضرت آیتالله صافیگلپایگانی نیز منتشر شد: «آن حضرت در بین اهلبیت علیهمالسلام، مقام و عظمت خاصی دارند که همه ائمه علیهمالسلام به وجود ایشان افتخار میکنند. در واقع، آن وجود مقدس برای همه اهل بیت علیهمالسلام حجت است… به عنوان یک بانوی اول اسلام در عفاف و عصمت و کرامت و ستر، وجودش الگو و اسوه است. اشتغال به کارهای بیرون از منزل و همکاری با مردان نامحرم دون شأن هر زن ذی شأن و ملتزم به ستر و عفاف است... همه مردم در این ایام... به تأسی به آن حضرت احتیاج داریم. جامعه ما به پیروی از روش همسرداری و تربیت فرزند ـ که آن حضرت بهترین طریقه و روش را داشتند ـ احتیاج دارد.»
ایمان و اردات قلبی نسبت به دخت پیامبر گرامی اسلام و همسر مکرمه امام علی و مادر امام حسن و حسین بی نهایت است و برابر دستور قرآن و امر رسول خدا در محبت به او و اهل بیتش اگر کمی بخل بورزیم خاسر در دنیا و آخرت خواهیم بود. اما ... مظلومیت حضرت فاطمه نه در داستان در و دیوار و ... که در پاکی و قدر ناشناخته بودنش است و همچنانکه فریقین نقل کردهاند رسول خدا (ص) فرمود: «همانا فاطمه پاره تن من است، هر که او را خشمگين سازد، مرا خشمگين ساخته است.» برای همین حب و بغضش ملاک ایمان است. اما ... و اما، دو سوال ذهنم را مشغول نموده که پاسخ یکی را میدانم و در مورد دومی در ارائه پاسخ تفصیلی و صریح در ماندهام! برای روشن شدن اماهایم، مطالبی را تقدیم خواهم کرد:
خوانندگان محترم نیک میدانند که کعبه بهدلیل تصریح آیات قرآنی و روایات فراوانی که وارد شده، دارای شانی بزرگ و مقامی رفیع در معارف دینی است. اما مشخص است که آن شان و عظمت، دلیلی بر الگو بودن کعبه برای انسانها نیست. زیرا زمینه الگو بودن برای انسانها وجود ندارد.
برای الگو شدن و اسوه بوده شخص، باید بهطور مشخص به دو سوال پاسخ قطعی داد؛
الف: در چه زمینهای آن شخص میتواند الگو باشد و شایستگیِ اسوه شدن را دارد؟
ب: به چه دلیل آن شخص و آن چیز اسوه است؟ آیا دلیل عقلی و یا دلیل نقلی برای لزوم تبعیت از رفتار و گفتار و کردار او وجود دارد؟ (در این موضوع بهدلیل درون دینی بودن مباحث، هیچ تفاوتی میان ارزشِ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد و هر دو به یک اندازه قادر به اثبات موضوع خواهند بود.)
شیعیان و مسلمین، عموماً به سوال دوم بهطور مبسوط پاسخ دادهاند و اکثر سخنرانیها و خطابهها و کتب موجود، حول و حوش همین سوال است و نمونه نقل شده از حضرت آیتالله وحید نیز پاسخ به همین وجه است، اما همه نکته و سوال و اماهای مکرر من به پاسخِ سوال اول بر میگردد که در مقام عمل نیز مهمتر و کاربردیتر است.
بحث را با مثالی پی میگیرم. وقتی به حضرت زینب و زندگیاش توجه میکنیم. نگاهها به چند مقطع از زندگی حضرت توجه بیشتری مینماید:
ـ مقطع رحلت رسول خدا و شهادت و ارتحال مادر گرامیاش که حضرت در سنین کودکی بوده است.
ـ مقطع حیات پدر بزرگوارشان و امام حسن مجتبی علیهماالسلام.
ـ مقطعی قیام سیدالشهدا و وقایع پس از آن.
از مقاطع یاد شده، برش آخر اهمیت دو چندانی دارد و عموم نوشتهها و خطابهها در مورد زینب کبری مربوط به همین دوران است و در مورد مقاطع قبل، اکثر نقلیات گذرا، کوتاه، عاطفی و احساسی است.
در مورد ایشان نیز میتوان هر دو سوال فوق را مطرح و پاسخهای داده شده را به سنجه گذاشت. مثلاً میتوان به سوال دوم پاسخ داد که او الگوست چون تربیت یافته دامان و بیت علی و فاطمه است ... و لذا با توجه به علو درجه و والایی شان، شایسته اسوه بودن است و در برابر سوال اول که ایشان در چه زمینهای میتواند الگو، اسوه و شایسته پیروی کردن باشد، پاسخ داد که توجه به زندگی ایشان (و با ذکر نمونههای متعدد تاریخی) محرز میسازد که ایشان میتواند در زمینههای صبر در سختیها، استقامت و شجاعت در دفاع از حق و مظلوم، مدیریتِ شرایط حساس و بحرانی و ... الگو و اسوه باشد و زنان و مردان مومن و حتی غیر مومنان میتوانند از رفتار و اعمالِ حضرت زینب الگو بگیرند و مشی عملی خود را حرکات و سکنات او قرار دهند.
اما در مورد حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ـ که محبتم نسبت به او قابل وصف نیست ـ این نکته آزارم میدهد که در پاسخ به سوال اول، مثال و نکته عینیِ و کاربردی برای امروز کمتر بیان شده است و متاسفانه همه دانستههای اندکم نیز مربوط به احادیث منقول از معصومین در عظمتِ شان حضرت زهراست. حتی سخنان ارزشمند جناب آیتالله وحید و سایر مراجع نیز فقط در مورد چرایی الگو بودن اوست نه در مورد اینکه دختران و پسران و مردان و زنان ما در چه زمینه و عملی باید از او پیروی کنند؟
آیا بهواقع همین محبت به او کافی است تا به رستگاری برسیم؛ همانند احترامی که نسبت به کعبه و شب قدر داریم؟! و یا اینکه تک تک ما باید در زندگی از راه و رسم او بهره ببریم و در عمل همانند او رفتار کنیم؟ آیا میدانیم اعمال و رفتار آن حضرت در کدام زمینه عینی قابلیت الگوپذیری دارند؟ آیا میتوانیم مثالهای عینیای از رفتارهای الگو پذیر او ارائه نماییم؟
نسل امروز به هنگام معرفی الگوها، نیاز به دانستنِ مثالهای عینی و کاربردی برای بهکارگیری در زندگی روزمره خود دارد. میتوانیم با این نوع احادیث، شان والا و بی هتمای فاطمه(س) را نشان دهیم که میدهیم. اما نسل امروز، علاوه بر ایمان به شان والای حضرت، نیاز مبرم به ذکر مصدایقی دارد که بتواند همانند آن در زندگی روزمره عمل کند. بنابراین به نظر میرسد بیش از آنکه به بیان عظمت و شأن صدیقه طاهره احتیاج داریم باید نمونههای عینی و ملموس از شیوه زندگی آن حضرت بیان شود تا نسل امروز بتواند حضرت را الگو و اسوه قرار دهد. اما متأسفانه از وجود حضرت صدیقه سلاماللهعلیها بیشتر بابت اختلاف و چنددستگی در جهان اسلام استفاده میشود.
دوستی در خصوص حضرت زهرا(س) چنین نوشت: «آیا اِبا داشتن از نام بردن قاتلین حضرت زهرای مرضیه درست است؟ آیا امام زمان (عج) راضیست که با قاتلین مادرشان هم کلام شویم و برادر بنامیم!؟»
صرف نظر از درستی یا نادرستی باورها در مورد وقایع اتفاقیه پس از ارتحال رسول گرامی اسلام توجه شما را به این نکته جلب میکنم که بنا به نقل مشهور، به دلیل وجود مصالحی، امام علی (و در زمانهای بعد، ائمه اطهار) بحث در موارد مذکور را به مصلحت ندانسته و به سکوت گذراندهاند.آیا ما نیز نباید به دنبال این باشیم که اولاً، بفهمیم آن مصلحت چه بوده و ثانیاً، اگر همان مصلحت باقی است؛ آیا ما امروز نیز مکلف به سکوت نیستیم؟
نکته مهم بعدی آن است که باید دید برای رسیدن به هدف تبلیغ و ترویج معارف اهل بیت کدام راه بهتر است؟ لعن همه و یا ایجاد رابطه مودت و دوستی؟! به عبارت دیگر هدفمان از طرح مسائل تاریخی چیست؟ چرا طرح میکنیم و قصد داریم به چه هدفی برسیم؟
آیا داعیه ما از طرح این مباحث تاریخی، دل خُنک شدن است؟ گریه و زاری و اعلام مظلوم بودن است؟ اگر هدف ما، رشد و اعتلای اسلام و نشر معارف عمیق اهل بیت است؛ آیا این هدف بلند از طریق تاریخ خوانی به شیوه روضه خوانی میسر است؟ آیا با ایجاد نفرت و خشم در میان مسلمین، میتوان معارف اهل بیت را نشر داد؟ دوست عزیز به سوالت توجه کن! "آیا امام زمان (عج) راضی است که با قاتلین مادرشان هم کلام شویم و برادر بنامیم! جواب من این است: آری، اگر بتوان با بزرگواری و سکوت، آنان را با امام زمان و اهل بیت آشنا کرد؛ حتماً آری!!
نقل شده چند سال پس از آن اتفاقات و در جنگ صفین فردی از میان اصحاب علی علیهالسلام سوالی در مورد موضوع خلافت و نقش خلفای قبل از حضرت علی می پرسد، سوالی که واکنش قاطع و جدی حضرت را بهدنبال دارد! پاسخ حضرت را با اندکی تلخیص از خطبه ۱۶۱ پی میگیریم:
«از سخنان آن حضرت است به يكى از يارانش هنگامى كه پرسيد: چگونه قومتان شما را از خلافت باز داشتند در صورتى كه از همه سزاوارتر بوديد؟! فرمود: اى برادر بنى اسدى، تو را اضطراب و بيقرارى است، سخن در غيرصواب مىگويى! با اين حال تو را حرمت خويشى و حق پرسش است، طلب علم كردى پس بدان: و داستان اين غارتگرى را كه در جاى خود انجام گرفت رها كن و از اين مسأله مهم در رابطه با فرزند ابوسفيان ياد كن.»
حضرت بدون ورود جدی به پاسخ سوال، طرح آن را ناصواب و غلط میداند و توجه او و سایرین را به خطر اصلی که معاویه باشد جلب می کند.
از آنجا که امروز نیز مسلمین به بلیههایی گرفتارند که بی سابقه است لذا بررسی احساسی و روضهای در موضوع خلافت (چه رسد به مساله لعن) در مجامع غیر علمی و عرصههای عمومی به مصلحت اسلام نیست و به باور من شامل همین فرمایش حضرت امیر می شود که ؛"اى برادر ...تو را اضطراب و بيقرارى است، سخن در غير صواب مى گويى"!
و در نهایت به گمان من! هر گونه اقدامی که به اخوت و برادری میان مسلمین خدشه وارد کند و به مفاهمه و همدلی میان آنان لطمه زند، کاری غیر علوی است.