دیدارنیوز ـ حامد سیاسیراد: جبهه مشارکت، گروههای ۱۸ گانه، جبهه دوم خرداد، شورای مشاوران سید محمد خاتمی، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، شورایعالی سیاستگذاری اصلاحات، اینها همه سامانههای مختلفی بوده که طی این بیش از دو دهه برای وحدت بخشی و اتحاد در جریان اصلاحات شکل گرفته و در برهههای تعیینکننده پاسخگو نبوده و ملغی شد تا دم انتخابات بعدی که به سراغ سازوکار بعدی بروند.
از سال ۹۲ تا انتخابات مجلس اسفند سال ۹۸، سامانه وحدت بخش اصلاحطلبان برای ورود به انتخابات، شورایعالی سیاستگذاری یا آنطور که برخی نام نهادهاند «شعسا» بود، شورایی که در ابتدا متشکل بود از ۱۵ عضو حقیقی و ۳۱ نماینده حزبی که در ادامه از تعداد احزاب عضو آن کم شد و تعداد اعضای حقیقی آن به ۲۱ نفر هم رسید. این شورا تا انتخابات اسفند سال گذشته عملکرد منسجمی داشت، اما شرایط در این انتخابات آنطور که مطلوب اصلاحطلبان بود پیش نرفت. نارضایتی بدنه اجتماعی اصلاحات در کنار ردصلاحیت گسترده کاندیداهای این جریان باعث شد تا سامانه وحدت بخش اصلاحطلبان دچار انشقاق شود. اکثریت این شورا به عدم مشارکت در انتخابات رأی دادند، ولی ۸ تشکل به شکل مستقل لیست انتخاباتی دادند و البته حزب کارگزاران سازندگی هم به شکل مجزا اقدام به انتشار لیست انتخاباتی کرد. پس از آن بود که محمدرضا عارف، رئیس شورایعالی و عبدالواحد موسوی لاری، نایبرئیس این شورا که به دنبال ارائه لیست انتخاباتی واحد بودند، استعفا دادند و عملاً شعسا کارکرد خود را از دست داد و به سرنوشت سایر سامانههای وحدت بخش تاریخ اصلاحات دچار شد.
پرواز تا ۱۴۰۰ با «ناسا»!
از ماهها پیش از فروپاشی شعسا، بحث تغییر سازوکار اجماع در درون جریان اصلاحات مطرح شد. پارلمان اصلاحات نام طرحی بود که به عنوان جایگزین شعسا مطرح میشد و چندین طرح هم برای تشکیل پارلمان اصلاحات مطرح شد. نقد اصلی به شعسا، نقش پررنگ اشخاص حقیقی و کمرنگ بودن نقش احزاب در فرایند تصمیمسازی بود. ضمن اینکه نهاد شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم کماکان وجود داشت و تداخل عملی و تضاد منافع در این دو نهاد از دیگر دغدغههای اصلاحطلبان در مسیر اجماع بود. با استعفای رئیس و نایبرئیس شورایعالی، اما برای نزدیک به یازده ماه جلسات شورایعالی تعطیل شد و حالا خبر از شکلگیری نهادی جدید میآید، شورایی به نام «نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان» که میتوانیم به سیاق چند وقت اخیر جریان اصلاحات آن را «ناسا» بنامیم! ساختار نهاد اجماع ساز، اما همان ساختار اولیه شورایعالی است؛ یعنی نهادی متشکل از ۳۱ حزب و ۱۵ عضو حقیقی! در واقع نسبت بین اعضای حقیقی و احزاب درون این سامانه فرق چندانی با ساختار سابق ندارد. تنها تفاوت این است که در شعسا هر ۱۵ عضو حقیقی توسط شخص سید محمد خاتمی تعیین میشدند، ولی حالا این پانزده نفر توسط یک شورای ۹ نفره انتخاب شدهاند، شورای ۹ نفره مرکب از ۵ عضو کارگروه تعامل شورای هماهنگی اصلاحات یعنی زهرا شجاعی، فرج کمیجانی، حسین کمالی، جواد امام و محمود صادقی و نیز چهار عضو منتخب سید محمد خاتمی، یعنی سید عبدالواحد موسوی لاری، بهزاد نبوی، حسین مرعشی و محسن امینزاده است. نکته مهم در این مورد این نهاد آن است که سید محمد خاتمی در انتصاب ۴ عضو منسوب به خود تعادل را رعایت کرده و هر کدام از این افراد را میتوان نماینده یک تشکل یا گرایش مهم در درون جریان اصلاحات دانست.
ایراد دیگری که به ساختار شعسا وارد بود، تداخلش با شورای هماهنگی اصلاحات بود. حالا اگرچه شورای هماهنگی در تیم انتخاب اعضای حقیقی نهاد اجماع ساز نماینده دارد، اما هنوز هم به موازات این نهاد فعالیت میکند.
و حالا خبر از شکلگیری نهادی جدید میآید، شورایی به نام «نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان» که میتوانیم به سیاق چند وقت اخیر جریان اصلاحات آن را «ناسا» بنامیم!
نکته بعدی در رابطه با نحوه انتخاب اعضای حقیقی سامانه وحدت بود. بسیاری به نوع انتخاب انتقاد داشتند و معتقد بودند که میزان نفوذ افراد در دفتر سید محمد خاتمی میتواند بر روی شاکله افراد حاضر تأثیرگذار باشد. سال گذشته و پیش از انتخابات مجلس، طرحی از طرف چند نفر از جوانان اصلاحطلب از جمله محمدرضا جلاییپور و عماد بهاور، که حالا هر دو عضو نهاد اجماع ساز هستند، مطرح شد، طرحی با نام «سامانه رأیسنجی اصلاحات» که به سیاق چند وقت اخیر نام گذاریها در درون جریان اصلاحات به «سرا» مخفف شد. این طرح بنا داشت تا کاندیداهای حاضر در لیست انتخاباتی اصلاحات با رأی بدنه احزاب و فعالین سیاسی اصلاحطلب انتخاب شوند. انتقادات بسیاری به این طرح وارد شد، از سازوکار برگزاری این انتخابات عمومی تا بحث عدم توجه به استراتژیهای انتخاباتی و سیاستهای بالادستی اصلاحات در آن. به هر حال ردصلاحیتهای گسترده در انتخابات اسفند ۹۸ باعث شد تا از اساس برگزاری ایده سرا بلاموضوع شود. یکی دیگر از اهداف طراحان «سرا» انتخاب اعضای سامانه وحدتبخش با استفاده از همین سازوکار بود. در «نهاد اجماعساز اصلاحات» هم از این سازوکار استفاده نشد، اما حالا و با حضور هر دو طراح «سرا» در نهاد اجماعساز، به نظر میرسد که باید منتظر باشیم تا در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰، باز هم نام طرح «سرا» را در تیتر رسانهها ببینیم. اما در رابطه با کارکرد اصلی که این نهاد، یعنی تعیین تکلیف استراتژی انتخاباتی اصلاحات و انتخاب کاندیدای ریاستجمهوری چه گمانهای میتوان زد؟
اتحاد ملت؛ قویترین بلوک در نهاد اجماعساز
در رابطه با نقش اعضای حقیقی این نهاد، سخنان ضد و نقیض است. برخی اعلام میکنند که این اعضا تنها نقش مشورتی دارند، ولی بعضی دیگر عنوان میکنند که اعضای حقیقی نهاد اجماعساز حق رأی خواهند داشت. به نظر میرسد که از منظر حقوقی بنا بر این بوده که اعضای حقیقی نقش مشورتی داشته باشند، ولی آنها که از نقش مستقیم افراد صحبت میکنند، در رابطه با حقیقت ماجرا میگویند. باری، تبارشناسی این افراد نشان میدهد که وزن حزب اتحاد ملت در نهاد اجماعساز بسیار بالاست، همانگونه که در شورایعالی سیاستگذاری بالا بود. از اعضای رسمی حزب اتحاد ملت تنها محسن میردامادی عضو اعضای حقیقی نهاد اجماع ساز است، اما محمدرضا جلاییپور، عماد بهاور، فخرالسادات محتشمیپور، بدرالسادات مفیدی را میتوان در بلوک حزب اتحاد ملت طبقه بندی کرد. این در حالی است که حزب کارگزاران دو عضو، یعنی حسین مرعشی و فاطمه سعیدی، بلوک سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم دو عضو، یعنی بهزاد نبوی و علیرضا علویتبار و اعتماد ملی هم تنها یک عضو یعنی اسماعیل گرامیمقدم دارد. سه عضو حقیقی دیگر، یعنی سید حسن رسولی، سید سراجالدین موسوی و سید معروف صمدی هم از اعضای سایر تشکلهای اصلاحطلب هستند. آنچه مشخص است، وزن بالای حزب اتحاد ملت در این نهاد است. این میزان از کمیت و نفوذ، همواره به سود حزب اتحاد ملت و مورد نقد سایر احزاب و تشکلها بود، اما این بار به نظر میرسد که شرایط کمی متفاوت است.
بار مسئولیت بر گرده اتحاد ملت
با تحلیل فضای انتخاباتی پیش رو به نظر میرسد که دستیابی به پیروزی بعیدترین نتیجه برای جریان اصلاحات است و با ترکیب حاضر در «ناسا»، اصلیترین مسئول هر نوع شکست جریان اصلاحات در انتخابات ۱۴۰۰، حزب اتحاد ملت است.
«کاندیدای ریاستجمهوری نمیشوم؛ چرا که سرمایهام اعتماد مردم است و وقتی چنین چیزی ممکن نیست، نباید با امید و اعتماد مردم بازی کرد.» این آخرین اظهار نظر انتخاباتی سید محمد خاتمی است. از این اظهار نظر میتوان برداشت کرد که در حال حاضر اصلیترین دغدغه اصلاحطلبان، حتی بالاتر از دغدغه نظارت استصوابی، بیاعتمادی سرمایه اجتماعی این جریان است. سیب سیاست در ایران تا به زمین برسد چرخهای بسیاری میخورد، اما در شرایط فعلی به نظر میرسد که بخش بزرگی از بدنه جریان اصلاحات موافق شرکت در انتخابات ریاستجمهوری آتی نیستند. از ترکیب اعضای حقیقی نهاد اجماعساز، اما به نظر شرکت قطعی در انتخابات بیرون خواهد آمد. محمدرضا جلاییپور، عماد بهاور، بدرالسادات مفیدی، حسین مرعشی، فاطمه سعیدی، اسماعیل گرامیمقدم، بهزاد نبوی، حسن صادقی، حسن رسولی و سید سراجالدین موسوی احتمالاً موافق مشارکت قطعی در انتخابات هستند. در میان احزاب اصلاحطلب هم به نظر میرسد که وزن مشارکت در انتخابات سنگینتر است. رسیدن به تصمیم به مشارکت در انتخابات در نهادی که دست بالا را حزب اتحاد ملت دارد بهترین خبر برای حزب کارگزاران سازندگی و خبری بد برای خود حزب اتحاد ملت است. حزب کارگزاران مدتهاست که مواضعی به نفع مشارکت در انتخابات دارد و البته در حال تئوریزه کردن تعامل سازنده با حاکمیت است، اما منطقی است که نخواهد مسئولیت اصلی رفتار انتخاباتی کل جریان اصلاحت را بپذیرد. از سوی دیگر، بدنه حزب اتحاد ملت از رادیکالترین نیروهای جریان اصلاحات است و به نظر مخالف مشارکت غیرمشروط و بیقید و شرط در انتخابات است و حتی بخشی از این بدنه بالکل با مشارکت در انتخابات مخالف است، لذا افتادن بار رفتار انتخاباتی کل جریان اصلاحات بر گرده حزب اتحاد باعث بروز نارضایتی در درون این حزب میشود.
با تحلیل فضای انتخاباتی پیش رو به نظر میرسد که دستیابی به پیروزی بعیدترین نتیجه برای جریان اصلاحات است و با ترکیب حاضر در «ناسا»، اصلیترین مسئول هر نوع شکست جریان اصلاحات در انتخابات ۱۴۰۰، حزب اتحاد ملت است.