ترامپ ۸۰ قانون و قاعده زیست محیطی را تغییر داد. او بیش از ۲۲۰ قاضی را به کرسیهای فدرال نشاند، از جمله سه نفر در دیوان عالی، که ۲۴ درصدشان زن، ۴ درصد سیاهپوست و ۱۰۰ درصدشان محافظه کار هستند. صلاحیت بیشترِ این افراد به تایید موسسه حقوقدانان آمریکا نرسیده، و این بی کفایتی، بدتر از هر دوره ریاست جمهوری در نیم قرن گذشته بوده است.
دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: نشریه آتلانتیک به قلم جورج پکر مرثیهای بر میراث دونالد ترامپ نوشته است. دیدار در ترجمهای اختصاصی آن را به خوانندگان تقدیم میکند.
منبع: نشریه آتلانتیک
نویسنده: جورج پکر، کارشناس امور سیاسی و مولف
مترجم: حمیدرضا بابایی
برای ارزیابی میراث ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ابتدا آنها را با عدد نشان دهیم. از فوریه گذشته تاکنون، بیش از ۳۰۰ هزار آمریکایی به دلیل کرونا جان خود را از دست داده اند ـ این رقم یک پنجم تعداد کشته شدگان کرونا در جهان است ـ یعنی بیشترین تعداد قربانیان در تمام کشورها. در سه سال پیش از شیوع این بیماری فراگیر، ۲.۳ میلیون آمریکایی بیمه درمانی خود را از دست دادند، یعنی ۱۰ هزار "مرگ بیشتر"؛ میلیونها نفر دیگر هم در دوران کرونا از پوشش بیمه محروم شدند. امتیاز آمریکا در شاخص سالیانه سازمان حقوق بشریِ Freedom House که در ریاست جمهوری باراک اوباما، ۹۰ از ۱۰۰ بود، در دوران ترامپ به ۸۶ کاهش یافت، یعنی کمتر از یونان و موریتانی. ترامپ، آمریکا را از ۱۳ سازمان، توافق و پیمان بینالمللی خارج کرد. تعداد پناه جویانی که آمریکا پذیرای آنها شد، از ۸۵ هزار نفر در سال به ۱۲ هزار نفر کاهش یافت. در مرزهای جنوبی آمریکا، دیواری به طول حدودا ۴۰۰ مایل کشیده شد. محل نگهداری والدین ۶۶۶ کودکی که مقامات آمریکایی در مرز دستگیر کردند، همچنان نامشخص است.
ترامپ ۸۰ قانون و قاعده زیست محیطی را تغییر داد. او بیش از ۲۲۰ قاضی را به کرسیهای فدرال نشاند، از جمله سه نفر در دیوان عالی، که ۲۴ درصدشان زن، ۴ درصد سیاهپوست و ۱۰۰ درصدشان محافظه کار هستند. صلاحیت بیشترِ این افراد به تایید موسسه حقوقدانان آمریکا نرسیده، و این بی کفایتی، بدتر از هر دوره ریاست جمهوری در نیم قرن گذشته بوده است. میزان بدهی ملی تا ۷ تریلیون دلار افزایش یافت، به عبارت دیگر ۳۷ درصد. در آخرین سالِ ریاست جمهوری ترامپ، کسری تجاری به ۶۰۰ میلیارد دلار رسید، که بیشترین میزان از سال ۲۰۰۸ تاکنون بوده است. ترامپ بخشی از یک قانون مهم دیگر را امضا کرد، یعنی قانون مالیات در سال ۲۰۱۷. بر اساس یک تحقیق، این قانون سبب شد برای نخستین بار میزان کلی مالیات ۴۰۰ آمریکایی بسیار ثروتمند، به کمتر از هر گروه اجتماعی دیگر با درآمد یکسان، برسد. در سال نخست ریاست جمهوریِ ترامپ، خودِ او ۷۵۰ دلار مالیات پرداخت. زمانی که رئیس جمهور بود، مالیات دهندگان و همچنین حامیان مالی انتخاباتیاش، دست کم ۸۰ میلیون دلار به نهاد تجاریِ خانوادگیِ او پرداختند.
در دوران ترامپ، آزادی و برابری کمتر شد و آمریکا تنهاتر، بدهکارتر، باتلاقیتر، کثیفتر، شرورتر، ضعیفتر و خستهتر شد. آمریکا متوهمتر نیز شد. ویرانیهایِ ماندگارِ ناشی از ۲۵ هزار بیانیه دروغ و یا گمراه کننده ترامپ در سالهای حضورش در کاخ سفید، به قدری است که با هیچ عدد و رقمی قابل بیان نیست. این سخنان که با سرعت باورنکردنی از طریق رسانههای اجتماعی و خبرگزاریها منتشر میشد، افکار دهها میلیون نفر از مردم را آلوده کرد. دروغهای ترامپ تا سالها باقی خواهد ماند و فضا را مسموم خواهد کرد، درست مانند غبار رادیواکتیو.
رئیس جمهور مرتبا دروغ میگوید، درباره همه چیز از جنگ تا سکس و سلامتی. این دروغها تبعات زیادی دارند، در این صورت است که تاثیری مخرب بر دمکراسی خواهند داشت. "لیندون بی جانسون" (سی و ششمین رئیس جمهور آمریکا)، در خصوص حادثه "خلیج تونکین" و هر چیز دیگرِ مرتبط با جنگ ویتنام، آمریکاییها را فریب داد. خصلت همیشگی ریچارد نیکسون که طفره میرفت، عنوان "احمق حقه باز" را برایش به همراه داشت. بعد از رسواییهای جنگ ویتنام و واترگیت، اعتماد کاملِ آمریکاییها به دولت هرگز بازنگشت. اما این موارد از دروغ گوییها رییس جمهور در زمانی حاصل شد که هدفِ آن محدود و منطقی بود: لاپوشانی یک رسوایی، پنهان کردن یک مصیبت، گمراه کردن مردم تا در خدمت یک مقصود خاص باشند. میتوان گفت، آمریکاییها از رهبرانشان تاحدی انتظار دروغ گویی داشتند. "جیمی کارتر" در مبارزات انتخاباتی سال ۱۹۷۶ وعده داد، "من هرگز به شما دروغ نخواهم گفت"، و بسیاری نیز سخنان او را به خاطر سپردند و این گونه بود که رای دهندگان، کارتر را با جورجیا بازگرداندند. تخیلات خنده دار "رونالد ریگان" البته بسیار محبوبتر بود.
دروغهای ترامپ متفاوت بودند. آنها به دوران پسامدرن تعلق داشتند. این دروغها حملاتی بودند نه علیه این یا آن واقعیت، بلکه علیه خودِ حقیقت. آنها برخلاف آن چه که سیاستهای عمومی بود، منتشر میشدند تا زندگی خصوصی مردم را هدف قرار دهند و تواناییهای فکری هر کسی را که باید از هوای او تنفس میکرد، نابود کنند. تا هرگونه مرزِ مشخص بین حقیقت و دروغگویی از بین برود. هدف آنها هرگز این خواسته مرسوم نبود تا مسالهای شرم آور را از دید عموم پنهان کنند. ترامپ به صورت شگفت آور درباره مسایلی صریح بود که سایر روسای جمهور بسیار تلاش میکردند مخفی نگه دارند: احساسات واقعیاش درباره سناتور "جان مک کین" و سایر قهرمانان جنگی؛ اشتیاقش برای خلاص شدن از زیردستان بیوفا؛ خواستههایش برای اِعمال قانون به منظور حمایت از دوستان و آسیب رساندن به دشمنانش؛ تلاش برای باج دادن به یک رهبر خارجی تا آبروی یک رقیب سیاسی را ببرد؛ علاقهاش به "کیم جونگ اون" (رهبر کره شمالی) و تحسیناش برای ولادیمیر پوتین (رئیس جمهور روسیه)؛ نگرش مثبتش به ملی گرایان سفیدپوست؛ خصومتش علیه اقلیتهای مذهبی و قومی؛ و بی حرمتیهایش نسبت به زنان.
دروغگوترین روسای جمهور پیش از ترامپ دقت میکردند تا این افکار فقط در سیستمهای خصوصی ضبط صدا، محفوظ بماند. ترامپ آنها را علنا اعلام میکرد، نه به این دلیل که نمیتوانست احساساتش را مهار کند بلکه عامدانه و حتی برنامه ریزی شده، تا هنجارهایی را نابود کند که در صورت وجود، قدرتش را محدود میکردند. از نظر طرفدارانش، بی شرمی ترامپ به علامت مشخصه صداقت و توانمندی تبدیل شد. آنها نیز این پیام را دریافتند که میتوانند بدون عذرخواهی هرچیزی را به زبان بیاورند. از نظر رقبای ترامپ، مبارزه در چارچوب قوانین ـ حتی در این اندازه کوچک که او را "رئیس جمهور ترامپ" بنامند ـ چیزی شبیه قمار احمقانه است؛ لذا زبان سیاسی آمریکا در همه جا تنزل یافته و شکافی عمیق از شرم برجا گذاشته بود؛ لذا رگبار دروغهای ترامپ ـ که در ماههای آخر پُر تب و تاب کارزارهای انتخاباتی ۲۰۲۰ به ۵۰ مورد در روز رسیده بود ـ وحشیگریِ آشکار او را تکمیل کرد. دروغ گویی نوعی متنوع از بی شرمی بود... دو روز بعد از پایان انتخابات که بازخوردها نشان از شکست او میداد، ترامپ در جایگاه سخنرانی در کاخ سفید ایستاد، خود را برنده انتخابات نامید و گفت رقیبش در حال سرقت نتایج رقابتها است.
این سخنان که نمونه کاملی از تئوری توطئه در ریاست جمهوری ترامپ بود، فرزندان، کارکنانِ همراه، و چاپلوسان او را در کنگره و رسانهها برآن داشت تا دهها بیانیه صادر و اعلام کنند در انتخابات تقلب شده است. در چارچوب مکانیسمِ "یک دروغ بزرگ در هر سال ریاست جمهوری ترامپ"، تشکیلات حزب جمهوری خواه فعال و هماهنگ شد. تا یک هفته بعد از روز انتخابات، به ادعاهای بیپایه تقلب انتخاباتی، در ایالتهای سرنوشت ساز بیش از ۵ میلیون بار در مطبوعات و رسانههای اجتماعی اشاره شد. در یک نظرسنجی ۷۰ درصد از رای دهندگان به جمهوری خواهان گفتند انتخابات آزاد و عادلانه نبوده است؛ لذا روایتِ "خنجری از پشت"، در اذهان میلیونها آمریکایی دفن شد، که مانند یک ایزوتوپِ همیشه ماندگار میسوزد و هر آن چه را که از اعتماد مردم به ارزشها و نهادهای دمکراتیک باقی میماند، از بین میبرد. این روایت، شکاف میان معتقدان به ترامپ و هم وطنانِ آنها را که شاید در همان شهر، اما در دنیایی متفاوت زندگی میکنند، عمیقتر خواهد کرد؛ و این مقصود ترامپ بود، تا ما را در یک زندان روانی محبوس کند، جایی که واقعیت غیرقابل شناخت بود به گونهای که او میتوانست همچنان اِعمال قدرت کند، چه در مسند ریاست جمهوری و یا خارج از آن، از جمله اِعمال قدرتِ برای نابود کردن دیگران. از نظر رقبای ترامپ، آن دروغها عمیقا ناامید کننده بود. نه محاسبه آنها و نه بررسی حقایق یا رسیدگی به توطئههای بی پایه، هیچ فرقی نداشت. ترامپ بارها و بارها ثابت کرد که حقیقت برایش اهمیت ندارد...
میراثِ ترامپ شامل یک حزب جمهوری خواه تندرو است که تلاش میکند با ابزارهای کاملا غیردمکراتیک بر مسند قدرت باقی بماند؛ و نیز گروههای مخالفی که مقابل نسخه تندروانه او ایستادهاند. وی جامعهای را از خود برجای میگذارد که در آن حلقههای اعتماد تضعیف شدهاند، جامعهای که در آن الگوهای رفتاری او به هر کس اجازه میدهد درباره مالیات دروغ بگوید، و مصایب دیگران را به تمسخر بگیرد. بسیاری از سیاستهای او را میتوان تغییر داد یا از شدت تاثیراتشان کاست. بسیار دشوار است تا افکار مردم را از دروغهای او پاک و درک مشترکی از واقعیت برقرار کرد؛ واقعیاتی که تکیه گاه دمکراسی باشد.
ولی ما فرصت داریم، زیرا دو اتفاق در سال پایانی ریاست جمهوری ترامپ، انحراف شیطانی او را از حقیقت، بی اثر کرد. نخست شیوع ویروس کرونا. در ۱۱ مارچ ۲۰۲۰، علایم اولیه از این که ترامپ در سال پایانی ریاست جمهوری قرار دارد، آشکار شد. وی در آن روز برای نخستین بار در خصوص بیماری کرونا با ملت سخن گفت و مشخص شد این مساله کاملا از کنترل او خارج است. ویروس کرونا حقیقتی بود که ترامپ نمیتوانست با دروغ به فراموشی بسپارد و یا آن را به سلاحی سیاسی تبدیل کند ـ شخصیتر، ترسناکتر و واقعیتر از این حرفها بود. صدها هزار آمریکایی و بسیاری از آنها بی دلیل کشته شدند؛ با این حال دولت در میان سخنان سرگرم کننده، اختلافات حزبی، و غفلتهای جنایی برای مقابله با بحران ناکام مانده بود؛ آن وقت بود که تعداد زیادی از آمریکاییها دریافتند دروغهای ترامپ میتواند عزیزانشان را به کشتن دهد.
دومین اتفاق در ۳ نوامبر (روز انتخابات) رخ داد. ترامپ چندین ماه به شدت تلاش کرده بود اعتماد آمریکاییها را به انتخابات از بین ببرد، مقولهای که عصاره نظام دمکراتیک و تنها اهرم قدرتی است که بدون شک به مردم تعلق دارد. تلاشهای او، شامل دروغهای بیوقفه درباره تقلب در آراء پُستی میشد. اما مکانهای رای گیری غرق در برگههای رای شد و مردم در نخستین روز انتخاباتِ زودهنگام، پیش از طلوع خورشید در صف ایستادند؛ و برخی ده ساعت معطل شدند تا رای بدهند. تا پایان روز انتخابات و با وجود تهدید جدی ناشی از کرونا، بیش از ۱۵۰ میلیون آمریکایی رای دادند و بالاترین میزان مشارکت را از دست کم سال ۱۹۰۰ تاکنون به نمایش گذاشتند. رئیس جمهورِ شکست خورده باز هم تلاش کرد از طریق کم کردن آراء، اعتماد ما را لکه دار کند. انتخابات به دروغهای او پایان نداد ـ هیچ چیز به آنها پایان نخواهد داد ـ و مناقشات عمیقتری که دروغهایش آشکار ساخت، با انتخابات به پایان نرسید. ولی ما آموختیم که همچنان خواستار دمکراسی هستیم. این مساله هم "میراث دونالد ترامپ" است.