دیدار در گفتگو با فاطمه باباخانی دانش آموخته حقوق و فعال زنان، خشونت خانگی علیه زنان را مورد بررسی قرار داده است. باباخانی در این گفتگو به مسائلی، چون نقش ساختار فرهنگی و اجتماعی خاورمیانه و ایران در تولید و بازتولید خشونت علیه زنان و همچنین خلاهای قانونی در ارتباط با آرمان برابری میپردازد. وی مبتنی بر تجربیات خود، به زندگی زنانی که در جاهای مختلف کشور مورد خشونتهای تکان دهنده قرار گرفتهاند اشاره کرده و همچنین، نقش آگاهی بخشی در مبارزه با خشونت علیه زنان را برجسته کرده است.
فیلم کامل این گفتگو را از اینجا ببینید
باباخانی در ادامه به جهانی بودن خشونت علیه زنان اشاره کرد و گفت: «نتیجه پژوهشی که توسط سازمان بهداشت جهانی انجام شده نشان میدهد که از متمدنترین و توسعهیافتهترین کشورهای جهان گرفته تا کشورهای توسعه نیافته و شرقی، همه درگیر بحث خشونت علیه زنان هستند و این معضل خصلت منطقهای و حتی طبقاتی ندارد. البته تبیین این پدیده در خاورمیانه و کشورهایی مانند ایران کمی متفاوت است به این معنا که سنتهای فرهنگی، اجتماعی و دینی نقش مهمی در بازتولید خشونت علیه زنان ایفا میکنند. به عنوان مثال نگاه مالکیتی و ولایتمدارانه به زن و این تصور که او همواره به قیم و سرپرست نیاز دارد، ضمن شکل دادن به مناسبات نابرابر قدرت میان زن و مرد در خانواده، اشکال مختلف خشونت علیه زنان را نیز توجیه پذیر میکند.
در کنار تداوم سنتهای فرهنگی زن ستیز، عواملی چون ضعف قوانین در حمایت از زن، فقدان رفاه اجتماعی و توسعه نیافتگی نیز بر خشونت علیه زنان دامن میزند. به عنوان مثال در کشور ما هرچه به سمت مناطق جنوبیتر میرویم، همراه با کاهش سطح توسعه یافتگی، میزان خشونت نیز بیشتر میشود. ضعف سیستم آموزشی و دشواری دسترسی به بهداشت در این مناطق نیز همین اثر را بر افزایش خشونت علیه زنان دارد. در اهواز یا قشم دختران زیادی داریم که شناسنامه و اوراق هویتی ندارند. در قشم دخترانی که پدرشان اتباع خارجی است، اوراق هویتی ندارند و دسترسیشان به آموزش خیلی کمتر است، در نتیجه بیشتر در معرض آسیب و خشونت هستند.
فاطمه باباخانی در ادامه به خلاءهای قانونی در زمینه حمایت از زنان در برابر خشونت اشاره کرد و گفت: «بی تردید خلاءهای قانونی در کنار خشونتهای اجتماعی و فرهنگی، تاثیری مهم بر بازتولید خشونت علیه زنان دارد. در حالی که لایحه تامین امنیت برای زنان نزدیک به ۱۰ سال است که بر زمین مانده، هاجرهها شکم دریده میشوند، سر زنانی دیگر توسط پدر و برادر و پسر عمو بریده میشود، دخترانی مجبور به خوردن سم میشوند و دخترانی دیگر توسط پدران پیت به دست به آتش کشیده میشوند. دختربچهها عروس میشوند و کودکان ۱۰ ساله به خون بس میروند.
یکی از مهمترن موانع به فرجام رسیدن لایحه منع خشونت علیه زنان و همچنین بهبود وضعیت به نفع آنها، فقدان مسئولیت اجتماعی در برابر مسئله زن به صورت عام و خشونت علیه زنان به شکل خاص است. این عدم مسئولیت پذیری در ارتباط با تصویب لایحه منع خشونت علیه زنان از دو منظر قابل توجه است؛ یکی از موانع تصویب لایحه این است که مطالبه اجتماعی و جمعی برای آن وجود ندارد یعنی جامعه خشونت علیه زنان را مسئله خودش نمیداند که علیه آن اعتراض کند. نکته دیگر در این ارتباط این است که حتی اگر چنین لایحهای به تصویب برسد و مثلا بگویند مجازات دخترکشی ۳۰ سال حبس است، برای جلوگیری از کشتن دختران کفایت نمیکند. در هر مبارزهای از بهبودی برای محیط زیست گرفته تا حقوق زنان، حتی در صورت تصویب قوانین مترقیانه، موفقیت رویههای قانونی در اجرا، منوط به این است که افراد برای خود مسئولیت اجتماعی قائل باشند و به نوبه خود در اصلاح موضوع مورد مبارزه تلاش کنند وگرنه صرف تصویب قانون ثمری ندارد.»
فاطمه باباخانی در خصوص ضرورت اگاه شدن زنان نسبت به حق و حقوقشان گفت: «مبارزه برابری، میبایست سازمان دهی شده و هدفمند باشد. به عنوان مثال انجام پژوهش در زمینه اشکال خشونت علیه زنان، اقدام و کنش جمعی، آموزش و آگاهی رسانی، در راستای ایجاد مسئولیت اجتماعی در قبال مسائل زنان، مجاب کردن سیستم قضایی برای بهبود وضعیت حقوقی زنان در حوزه قانون گذاری و همچنین به روز کردن قوانین متناسب با نیازهای جدید، بسیار مهم است.
بخش عمدهای از مشکلات زنان مخصوصا در حوزه خشونت خانگی یا تجاوز به ویژه از طرف محارم، سکوت است. بسیاری از زنان در معرض خشونت، آنقدر سکوت میکنند که جنازه یا بدن خرد شدهشان را از خانه بیرون بکشند. برای متوقف کردن این روند، در کنار آسیب شناسی نهاد خانواده و زوج درمانی، آگاه شدن زنان نسبت به حق و حقوقشان ضروری است. زمانی که زنان آگاه شوند، در برابر خشونت سکوت نمیکنند و همچنین میتوانند قانون گذار را وادار به تغییر رویه کنند.»
فاطمه باباخانی که به واسطه فعالیت مدنیاش، با زنان خشونت دیده زیادی از نزدیک مواجه شده میگوید: «روزانه از سراسر کشور گزارشهای بسیاری از تجاوز، آزار، خشونت خانگی، ازدواج اجباری و ... به دست من میرسد که بسیاری از آنها تکان دهنده هستند. به عنوان مثال زنی که دو فرزند ۳ و ۵ ساله دارد میگوید: شوهرم من و فرزندانم را شدیدا کتک میزند. مرا با کابل برق، سیخ و لوازم فلزی شکنجه میکند، تمام بدنم جای داغ و سوختگی است، دو بار مرا دار زده است. خانواده این زن از وضعیت او اطلاع داشتهاند، اما از ترس شوهرش مداخله نمیکردند. از اورژانس اجتماعی و دفتر استانداری برای خارج کردن زن و فرزندانش از خانه کمک گرفتیم و الان بیش از ۴ ماه است که به همراه بچههایش در خانه امن بهزیستی زندگی میکند. این زن به قدری شکنجه شده که به من میگوید این اتاق کوچک بهزیستی بهشت امن من است.»
باباخانی در ادامه به روایت دختر ۱۵ ساله اهوازی اشاره کرد و گفت: «شب عاشورا بود که به من خبر دادند برادرهای یک دختر ۱۵ ساله اهوازی که اوراق هویتی و شناسنامه هم ندارد، به قصد کشتن او را برده و در جایی نامعلومی پنهان کردهاند، جریان از این قرار بوده که برادران این دختر در طول یک ماه، دوبار او را برای دو نفر صیغه کرده بودند و پس از آن تصمیم داشتند او را به اجبار شوهر دهند و در واقع بفروشند. چون دختر مقاومت میکرده به او شک کرده بودند که شاید با کسی ارتباط دارد بنابراین تصمیم گرفتند از او تست بکارت بگیرند و در صورت منفی بودن او را بکشند، شیخ طایفه تاکید داشت که زودتر دختر را کشته و ننگ را پاک کنند، در نهایت از او تست گرفتند، چون منفی بود از کشتناش دست کشیده و او را به اجبار شوهر دادند.
فجایع مربوط به زنان به همین جا ختم نمیشود، به عنوان مثال ادعا میشود که خونبس سنتی منسوخ شده است در حالی که یک مورد به من معرفی شد که در استان آذربایجان غربی، دختری که به زور به خونبس رفته بود؛ خودسوزی کرد، جالب اینکه این دختر نه به خاطر قتل بلکه تنها برای یک دعوای ساده به خونبس رفته بود، این دختر هم مانند سایر عروسان خونبس، هیچ حق و حقوقی نداشت و در خانه حبس بود، شوهر و سایر اعضای خانواده به بدترین شکل با او رفتار میکردند، در مراسم عزای این عروس خونبس، پدرش گفته بود به داشتن چنین دختری که مشکل زندگیاش را با کشتن خودش حل کرده افتخار میکند.»
فاطمه باباخانی در خصوص نقش بهزیستی در حمایت از زنان خشونت دیده گفت: «خدمات بهزیستی و اورژانس اجتماعی ۱۲۳، در خصوص زنان آسیب دیده از خشونت، موثر و راهگشاست، بهزیستی و اورژانس اجتماعی از طریق ارائه خدماتی، چون دادن مشاوره، تامین امنیت فرد خشونت دیده و در اختیار قرار دادن خانه امن، از زنانی که مورد خشونت، خاصه خشونت خانگی هستند، حمایت میکند. در کنار خانههای امن بهزیستی، خانههایی هم وجود دارند که متعلق به اشخاص حقیقی است، البته تعدادشان زیاد نیست. وجود خانههای امن در راستای تامین امنیت برای زنان و حمایت از زنان خشونت دیده بسیار مهم است.
خوب است اگر زنانی که تخصص و تیم حرفهای در اختیار دارند، اقدام به تاسیس خانه امن کنند. بازپروری زنان آسیب دیده، مهارت آموزی و توانمندسازی، امکان ادامه تحصیل از دیگر خدمات خانه امن است. ما هم اخیراً در حال تأسیس همچین مؤسسهای در ارومیه هستیم، در فقدان نهادهای دولتی که قادر به حمایت از زنان باشند، وجود انجیاوهای حوزه زنان بسیار موثر است. هدف ما در این خانه امن، در کنار تامین امنیت جانی و روحی مددجویان، مهارت آموزی و خوداشتغالی آنهاست.»