دیدارنیوز ـ حامد شجاعی: در طول تاریخ بشر، بیشمار بودهاند و هستند افرادی که در اثر فشارهای برآمده از شرایط سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی زمانه خود، به مرگ به عنوان گزینهای مطلوب برای گریز و رهایی چشم دوختهاند، اما از نزدیک شدن به ساحت آن به دلایل گوناگونی همچون ترس یا اعتقادات مذهبی پرهیز کردهاند. این که میل به رهایی ولو به بهای مرگ، همراه همیشگی آدمی در طول تاریخ است شاید نشانهای باشد از آنکه، چون در هر زمانی آسمان به همین رنگ بوده و میماند آدمی نیازمند تغییر نوع نگاه و پناه گرفتن زیر سایه احساسات و اندیشههایی متفاوت است. چرا که هر یک از ما، ساکنان این برهه زمانی، اگر برای سالها یا قرنها قبل از زمان فعلی امکان و حق حیات پیدا میکردیم با سطح مشابهی از دغدغه و مصیبت برآمده از شرایط اجتماعی و سیاسی، متناسب با ظرف زمانی خود مواجه میشدیم و در عین حال در حوزه مسائلی که مرتبط با احساسات و ادراک انسانی میشود به آرامشی لذتبخش دست مییافتیم. اینجاست که مساله "انسان بما هو انسان" اهمیت مییابد و فلسفه حکمایی، چون خیام که بر غنیمت شمردن دم تاکید دارند ارزشی دوچندان پیدا میکند.
این شیوه نگاه منتقدانه به حیات تاریخی بشر و درگیری او با مسائلی به ظاهر مهم، اما به غایت بیارزش، بذر اولیه نگارش اثر داستانی خواندنی یوگنی وادالازکین، نویسنده اوکراینیتبار ساکن روسیه با نام "هوانورد" شده است. نویسنده در این رمان با لحاظ کردن فاکتورهای گوناگون اثرگذار بر زندگی شهروندان روسیه در قرن بیستم از عصر تزار و رژیم بلشویکی تا دوره رهایی از بند کمونیسم و گرفتار شدن در مضحکه روسیه پساکمونیسم حول اینوکنتی پترویچ پلاتونوف، به عنوان شخصیت اصلی داستان، علاوه بر تبیین شیوه نگاه خود به مقوله انسان، مجموعهای از نقدهای جدی و قابل تامل به ساختار سیاسی و اجتماعی روسیه را مطرح میسازد. وادالازکین در رمان "هوانورد" با ظرافت تمام میکوشد به مخاطب یادآوری نماید که آنچه برای آدمی در طول عمر، حکم یادگاری ارزشمند پیدا میکند، مجموعهای از خاطرات و یادهاست که خود را در قالب نمادهایی به ظاهر ساده یا ادراک و احساساتی بینهایت عادی و معمولی نشان میدهند. این دقیقا همان چیزی است که اگر چه برخی با بیان مضرات در گذشته ماندن به مقابله با آن میپردازند، اما اگر تبدیل به لذت بردن آگاهانه از هر لحظه، با همه تلخ و شیرینش، بشود میتواند حیات انسان را رنگ و بویی متفاوت ببخشد. نتیجه و غایت این نگاه، ارزشمند شدن مفهوم انسان در هر لحظه است و چنین ارزشی را هیچ ساختار سیاسی یا نظام و فرد حاکمی، ولو جبار و سرکوبگر، نمیتواند از انسان بگیرد. جلوی رویاپردازی و آرزومندی انسانها را نمیتوان گرفت و اگر آدمی در هر دم، با فراموشی رویاها و آرزوهایش بجنگد، تحقق آن را خواهد دید و البته آنچه که رنگ پسزمینه همه این روایتها میباشد، عشق است. عشقی که اگر چه برای پلاتونوف و آناستازیا زمانی در پستوی خانه نهان شده بود، وقتی دیگر و با شکلی دیگر در همان خانه عیان شد و به بار نشست و این همان آغاز دوران شکوفایی و نشاط آدمیست. انسان رسته از غل و زنجیر دیکتاتوری کمونیسم که حالا به ظاهر آزاد، اما در عمل اسیر زنجیرهای سرمایهداری روسی و همه تبعات آن همچون فساد و دروغگویی و سرکوب به شیوهای متفاوت است تنها وقتی احساس رهایی و آرامش دارد که در جوار انسانهایی از جنس آدمی و تحت حاکمیت احساسات و ادراک آدمیزادی زندگی میکند. اینجاست که گردش در قبرستان یا تماشای یک ساختمان قدیمی یا به مشام کشیدن عطر یک غذا یا مرور اسامی آدمها، چه خوب و چه بد، میتواند میل به جلو رفتن و زندگی کردن را در وجود فرد زنده بدارد و به انسان مناعت و بزرگی برای بخشش بدهد. ولو در شرایطی که میداند فرصت کوتاه و سفر جانکاه خواهد بود. چنین آدمی بخشش را و عشق را بالاتر از عدالت مینشاند.
یوگنی وادالازکین در رمان "هوانورد" پیش از هر چیز ثابت میکند که شعله ادبیات داستانی در سرزمین پهناور روسیه همچنان سوزان و گرمابخش است. این رمان در دو بخش کلی نوشته شده و خواننده بر بال نوشته وادالازکین علاوه بر مرور تاریخ معاصر روسیه از زبان شخصیتهای اصلی داستان، امکان تامل در نگاه فلسفی نویسنده به مقوله انسان و زندگی و دیدگاههای سیاسی و اجتماعی او را نیز پیدا میکند. روایتگری نویسنده در این رمان، خلاقانه و در عین حال بسیار روان است و داستان در عین حال که اصل مطلب مدنظر را پیش روی مخاطب میگذارد فاقد حشو و زوائدیست که گاهی اوقات نویسندگان برای افزودن بر حجم مطلب به کار میبرند. اما خواننده از نخستین کلمه داستان باید بداند که تکتک واژهها، اشخاص، اشیا و صحنهها تا پایان داستان میتوانند به کار بیایند و در نتیجه خوب است داستان را با تمرکز و دقت کافی بخواند. در این زمینه وادالازکین تقید خود به اصل تفنگ چخوف و تبحر در استفاده از آن را به خوبی نشان میدهد.
علاوه بر قلم شیوای نویسنده در نگارش داستان، خواننده فارسی زبان باید به طور ویژه سپاسگزار زینب یونسی، مترجم اثر باشد که با ترجمه روان "هوانورد" مخاطب را بیدغدغهی پیچیدگیهای زبانی یا مفهومی همراه نویسنده روانه سفر میسازد و تجربه فراز و نشیبهای زندگی اینوکنتی و دغدغههای گیگر و احساسات آناستازیاهای داستان را ممکن میکند. ارزش کار مترجم این اثر جایی نمایان شود که بدانیم نویسنده در قالب نگارش رمان، گویا در پی آن بوده است که در کنار ارائه نقدهای خود به گذشته و حال سرزمینش، دیدگاه فلسفی خود را نیز در اختیار مخاطب قرار دهد و این بیان موضوع از صدقهسر معلومات وسیع و دقیق تاریخی و اجتماعی وادالازکین که قرار است در قالب داستان و با پوشش ظرافتهای ادبی صورت بگیرد میتواند خود به خود خواننده غیرروس را دچار سرگیجه کند. اما زینب یونسی به زیبایی و در عین وفاداری به متن مخاطب را صحنه به صحنه در داستان به پیش میبرد و قاعدتا به همین دلیل است که جایزهی ابوالحسن نجفی در سال نود و شش به وی، به عنوان بهترین مترجم سال، تقدیم شده است. طبیعتا رمانی که نویسنده آن به خاطر نگارشش جایزه سولژنستین را برده و مترجمش نیز شایسته عنوان بهترین مترجم سال شناخته شده باید خواندنی و ارزشمند باشد. رمان "هوانورد" را انتشارات نیلوفر چاپ کرده است و به زعم نگارنده از جمله آثار ادبیات داستانیست که میتواند علاوه بر علاقمندان به رمان و ادبیات داستانی، مونس لحظات کسالتآور همه دغدغهمندان شرایط اجتماعی و اقتصادی و شهروندان خسته از روزگار کرونا باشد.