دیدارنیوز: به سنت هر هفته «دیدار» چند محصول فرهنگی را معرفی میکند که میتواند آدینه خوبی برای شما رقم بزند. ببنید و بخوانید و بشنوید! آدینهتان پر از دیدار!
بعضی وقتها بد نیست که آدم به جای فرار کردن از چیزهای ترسناک، به استقبال آنها برود و البته در شرایطی کاملا ایمن با ترسهایش روبهرو شود. شاید کارکرد اصلی ژانر وحشت در سینما و ادبیان همین است که به ما کمک میکند در زندگی روزمره و شاید خالی از هیجانمان، لذت ترسیدن را از نزدیک و با پوست و استخوانمان تجربه کنیم. همه اینها را گفتم تا مقدمه چیده باشم برای معرفی سریال فوقالعاده تسخیر عمارت هیل (The Haunting of Hill House) که سال ۲۰۱۸ از شبکه نتفلیکس پخش شد و اخیرا هم فصل دوم آن منتشر شده است. سریال تسخیر عمارت هیل توسط مایک فلانگن تولید و کارگردانی شده و نخستین مجموعه از یک مجموعه سریال با عنوان کلی (Haunting) است. فصل اول این مجموعه براساس رمانی با همین نام از شرلی جکسون ساخته شده که در سال ۱۹۵۹ منتشر شده بود. داستان این سریال که شامل رویدادهای ماورایی و ترسناک میشود در دو زمان موازی اتفاق میافتد و زندگی خواهران و برادران خانواده کرین را تصویر میکند که از کودکی و بعد از سکونت در عمارت هیل تا امروز که بزرگسال هستند، تجربیات ماورایی را از سر میگذرانند. همزمان ما شاهد فلشبکهایی به گذشته و کودکی آنها هستیم که در نهایت به فرار شبانه آنها از عمارت منجر شد. این سریال ترسناک توانست در جلب نظر تماشاگران و منتقدان موفق عمل کند و از وبسایت راتنتومیتوز امتیاز بالای ۹۳ درصد را دریافت کند.
هنرمندان و نویسندگان موفق کسانی هستند که نسبت به محیط اطراف خود و اتفاقاتش در زمان درست واکنش نشان میدهند و از رویدادهایی که از سر میگذرانند به عنوان منبع الهامی برای خلق آثار خود استفاده میکنند. رمان کوتاه پاکون نوشته اسپایک میلیگن یکی از این آثار است. این رمان که در سال ۱۹۵۸ نوشته شده و به قول نویسندهاش برای به پایان رسیدن پدرش را درآورده از بس خطخطی و پاک کرده، به یک رویداد واقعی میپردازد که در سال ۱۹۲۴ در ایرلند رخ داد. در این سال کمیسیون مرزی این کشور موظف شد تا یک خط مرزی را میان ایرلند شمالی و ایرلند جنوبی ترسیم کند. در داستان میلیگن این نوار مرزی از بین خانه و زندگی مردم شهر کوچک پاکون میگذرد و همین مرز بین آدمها و عزیزانشان فاصله میاندازد. تا اینکه قهرمان شنگول کتاب به اسم دن میلیگن تصمیم میگیرد برای بازگرداندن اوضاع به حالت نرمال دست به کار شود. رمان کوتاه پاکون با ترجمه مجتبی ویسی توسط انتشارات وال منتشر شده است و خواندنش را در این تعطیلات شدیدا توصیه میکنیم. در جایی از این رمان میخوانیم: «بلفاست شهر بزرگی است. زمانی بسیار کوچک بود و بدتر از آن، در مقطعی اصلا وجود نداشت. خدا را شکر، آن روزها دیگر گذشته و حالا موجودیِ انبوهی از بلفاست وجود دارد. این شهر به طرز زشت و غمانگیزی رشد پیدا میکند، خیابانهایش ملالآور، تیره و تار و بیروحاند، پر از ساختمانهایی یک شکل، تکراری، بیهویت، کسالتبار، جانفرسا و در عین حال سودآور...»
گابریل میرعباسی کلارینتنواز چیرهدست ایتالیایی در شهر پروجا متولد شد و در کنسرواتوار مورلاکی نوازندگی آثار کلاسیک مدرن و بداههنوازی جاز را فراگرفت. دلیل اینکه چرا نام خانوادگی این نوازنده اینقدر ایرانی است را پیدا نکردم، اما به احتمال زیاد آقای میرعباسی رگ و ریشههای ایرانی داشته باشد. او پس از یک دوره تمرکز بر چهرههای کلاسیک مدرن و از اثر پذیری از هنرمندانی همچون مانند جان کیج و گانتر شولر بیشتر به سمت موسیقی جاز گرایش پیدا کرد و در فستیوالها و رویدادهای هنری بسیاری در اروپا نوازندگی کرد. او با نوازندگان بزرگ زیادی از جمله استفانو باتالیا، باتیستا لنا؛ ریکاردو تسی و ربیح ابو خلیل عودنواز لبنانی همکاریهای موفقی داشته است. برای این آخر هفته پاییزی گوش دادن به آلبوم Canto di ebano (نغمهی سیاه) را به شما پیشنهاد میکنیم.