دیدارنیوز ـ مهدی الیاسی: ایرج میرزا، با آنکه خود از قاجارها و نوه پسری فتحعلیشاه بود هنگامی که فقر، ناتوانی و انحطاط ایران در اواخر دوران قاجار را به چشم میدید، راه چاره را در قدرتگیری سردار سپه، دانست و در خصوص تلاشهای رضا خان برای کسب قدرت، این گونه سرود: «تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست / امیدی جز به سردار سپه نیست».
ایران ابتدای قرن ۱۳۰۰ را با حکومت یک نظامی آغاز کرد و اینک در آستانه ورود به قرن ۱۴۰۰ گویی پس از یک قرن تلاش، عدهای قصد دارند قرن جدید را، همچون ابتدای قرن کنونی، با به قدرت رسیدن یک نظامی دیگر آغاز کنیم.
رفیقدوست: موافق رییس جمهور نظامی هستم
در حالی که در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ قرار داریم و نامهای گوناگونی به عنوان کاندیداهای احتمالی مطرح میشود، محسن رفیقدوست میگوید: الان تمام سپاهیها سیاست را به خوبی میفهمند، اما نه جزء چپ و نه جزء راست هستند و نه اصلاحطلب و نه اصولگرا هستند. آنها سپاهی و پیرو رهبری هستند، اما سیاست را به خوبی میفهمند. ما تا به حال ندیدیم که ارتشیها بخواهند جایی کاندیدا شوند و این در مورد سپاهیها مطرح میشود، الان رئیس مجلس شورای اسلامی سردار، سرتیپ پاسدار دکتر خلبان قالیباف است و چند نفر از هم قطارهای ما مثل سردار دهقان و سایر سرداران میخواهند کاندیدا شوند.
رفیقدوست معتقد است: الان دلار ۲۶ هزار تومان شده است، شاید اگر یک نظامی بیاید و با قدرت بتواند به این مرکب عنان گسیخته و سرکش، افسار بزند بتواند مردم را از این وضع نجات دهد.
اقتصاد پادگانی؟
جدای از اینکه در سال ۱۴۰۰ چه کسی رییسجمهور بشود، نوع نگاه رفیقدوست به مقوله اقتصاد جالب توجه است. وی که خود زمانی وزیر سپاه بود و سابقه نظامی دارد، با نگاهی کاملا نظامی و تصوری که برخاسته از مناسبات پادگانی است، در مورد قیمت دلار، فکر میکند یک نظامی با قدرت و با صدور دستور میتواند بر مرکب عنان گسیخته و سرکش دلار، افسار بزند و جلوی افزایش قیمت آن را بگیرد. این نگاه، بازتاب دهنده تصوری امربرانه از اقتصاد در ذهن ایشان است. به همان نحو که یک فرمانده دستور میدهد و بقیه فورا اطاعت میکنند.
با توجه به این ذهنیت آقای رفیقدوست از مقوله اقتصاد که احتمالا در میان دوستان وی، موافقان بسیاری دارد، توجه به یک نکته تاریخی، ضرورت دارد.
«ک.گ.ب» در شوروی، بزرگترین و فراگیرترین نهاد امنیتی بود که در طول تاریخ بشر، بنا نهاده شده است. ک.گ.ب توانست صدها میلیون نفر را کنترل کند و تحت فرمان درآورد و بسیاری از انسانهای عنان گسیخته را مهار سازد، اما هرگز نتوانست به شاخصهای اقتصادی، مهار بزند و اقتصاد را به کنترل درآورد. اتحاد جماهیر شوروی نیز دقیقا از همین ناحیه دچار آسیب شد.
تجربه شیلی و کره جنوبی
تجربه حضور نظامیان در رأس دولت، حداقل در عرصه اقتصادی الزاما تجربهای شکست خورده به شمار نمیرود. شیلی و کرهجنوبی دو تجربه موفق در میان کشورها هستند. در شیلی، پینوشه با کودتایی نظامی به قدرت رسید و در کره جنوبی نیز تا مدتها نظامیان قدرت را در اختیار داشتند. اما تجربه موفق شیلی و کره جنوبی در توسعه اقتصادی و ایجاد رفاه عمومی به این دلیل بود که این نظامیان در حوزه اقتصاد دقیقا برخلاف اصول و قواعد نظامی عمل کردند.
در شیلی، پینوشه، اگرچه در حوزه سیاست، تا مدتها آزادیها را کاملا محدود کرد، اما اقتصاد را به «بچههای شیکاگو» سپرد تا منطبق بر اصول اقتصاد آزاد به اداره آن بپردازند. بچههای شیکاگو نسبت به فلسفه اقتصادی بازار آزاد فریدمن اشتیاق زیادی داشتند و بعدها فرصت یافتند تا آن را در طول زمامداری پینوشه، در این کشور اجرا کنند. ایدههای آنها که در بازگشت به شیلی از شیکاگو مطرح شد، جامعه شیلی را برای همیشه تغییر داد و آن را به یکی از ثروتمندترین کشورها در آمریکای لاتین تبدیل کرد. کره جنوبی نیز دقیقا همین مسیر را پیمود.
به نظر میرسد با توجه به واقعیات سیاسی در ایران، حرف رفیقدوست مبنی بر ضرورت رییس جمهور شدن یک سپاهی، حرف نادرستی نباشد و حداقل فایده آن این است که شکاف مسئولیت/اختیارات از بین میرود. اما با توجه به صحبتی که رفیقدوست در مورد مهار قیمت دلار داشتند به نظر میرسد درک ایشان از اقتصاد، درکی کاملا سادهانگارانه است و اگر نظامیان با چنین درک و تصوری از اقتصاد میخواهند دولت را در اختیار بگیرند، قطعا بهبودی حاصل نخواهد شد.