رفتار سیاسی روحانی بیش از همه به مرحوم هاشمی شبیه است. به این معنی که همواره سعی میکند در میانه جناحها حرکت کرده و خود را فراجناحی معرفی کند. نحوه مواجهه وی با پیچیدگیهای سیاسی و توازن قوای موجود نیز بر اساس اعتقاد به رفتار کدخدامنشانه و لابیهای پشت پرده است. اگر به دوگانه دولت ـ جامعه رجوع بکنیم، آقای روحانی مانند آقای هاشمی بیشتر متکی بر دولت و نه مردم و جامعه است، که این رفتار تقریبا نقطه مقابل سلوک سیاسی آقای خاتمی در اتکای به مردم و جامعه است.
دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: دوازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران، رسما وارد آخرین سال خود شده است. کمتر از یک سال دیگر حسن روحانی باید کلید اتاق رئیسجمهور ـ در پاستور یا سعدآباد؟_ را به منتخب بعدی تحویل دهد و به خیل سیاستمداران بازنشسته جمهوری اسلامی بپیوندد. مردی که انتخابش در سال ۱۳۹۲ یک شگفتی تمام عیار برای سیاست ایران بود. روحانی به مدت ۸ سال در تقاطع جناحهای سیاسی ایستاد، بخشی از مهمترین مجادلات سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زد، برجام را به دست آورد و از دست داد، از اردوی اصولگرایان به میان اصلاحطلبان رفت، با آنها اصولگرایان را شکست داد و به نظر مجددا به سمت اصولگرایان برگشته است. نام او با بزرگترین ائتلافها در تاریخ جمهوری اسلامی درآمیخته است، همچنان که نامش امروز یادآور شکست فاجعهبار یک پروژه سیاسی است. او پیروز است یا شکست خورده؟ سیاستمداری پایبند عهد و اصول است یا دیپلماتی که اهل چرخش در بزنگاههاست؟ آنچه بر سر پروژه اعتدال آمد و شکست سنگین آن؛ تا چه اندازه محصول خصائل فردی و شیوه سیاستورزی اوست و تا چه اندازه محصول گردش دوران و رخ دادن اتفاقاتی که هیچ سیاستمداری را یارای مقابله با آن نبود؟
«دیدار» در پروندهای به مناسبت آخرین سال دولت روحانی به سراغ این سیاستمدار رفته است و در جستجوی پاسخ به این پرسشها برآمده است.
در پنجمین مطلب این پرونده با مهران صولتی به تحلیل رفتار سیاسی روحانی پرداختهایم.
نگاهی به موضعگیری و واکنشهای حسن روحانی در حوادثی چون گرانی بنزین، تورم فزاینده، افول مداوم محبوبیت او در نزد افکار عمومی و نارضایتی متحدان سیاسیاش از او، رفتار وی در حوزه سیاست داخلی را پرسش برانگیز میکند. سکوت مداوم و کماعتنایی او به این روند از جمله نکات بسیار بحثبرانگیز در رفتار سیاسی حسن روحانی است. رفتار حسن روحانی علاوه بر ویژگیها و صفات شخصی احتمالا ریشه در نوع نگاه و بینش او نسبت به تحولات سیاسی و اولویتهایی است که در ذهن دارد.
صولتی در ابتدای گفتگو گفت که در ایران کمتر میتوان رفتار سیاستمداران را در چارچوب مکاتب سیاسی تثبیت شده توضیح داد: «در کشورهای توسعه یافته شاهد ظهور طیفی از مکاتب سیاسی و اقتصادی هستیم که سیاستمداران در قالب این مکاتب عمل کرده و رفتار سیاسی خود را توضیح میدهند و توجیه میکنند. بهعنوان مثال در این کشورها احزابی از قبیل لیبرال دموکرات، سوسیال دموکرات و یا احزاب ناسیونالیست فعالیت میکنند که هر کدام دارای مبانی، گفتمان و برنامهها و عملکرد ویژه هستند که میتوان در قالب آن، رفتار سیاستمداران را تبیین کرد. ولی در ایران، ما با فقدان مکاتب سیاسی و اقتصادی توجیهگر رفتار سیاسی کنشگران مواجه هستیم، بنابراین ناچاریم برای فهم عملکرد و رفتار سیاسی یک سیاستمدار به سلوک شخصی وی رجوع کرده و سعی کنیم نوعی توضیح منسجم از رفتار سیاسی آنها ارائه دهیم. چنین وضعیتی همچنین سبب شده که رفتار سیاسی کنشگران، مبهم و مختلط باشد. عامل دیگری که بر این ابهام و اختلاط اثر گذاشته و در ساخت شخصیت یک سیاستمدار نقش آفرینی میکند، وضعیت نظام سیاسی در ایران و توازن قوای موجود در کشور است.»
حسن روحانی شبیه به هاشمی رفسنجانی، متفاوت از خاتمی
صولتی ادامه میدهد: «در مورد حسن روحانی، به اعتقاد من رفتار سیاسی وی بیش از همه به مرحوم هاشمی شبیه است. به این معنی که همواره سعی میکند در میانه جناحها حرکت کرده و خود را فراجناحی معرفی کند. نحوه مواجهه وی با پیچیدگیهای سیاسی و توازن قوای موجود نیز بر اساس اعتقاد به رفتار کدخدامنشانه و لابیهای پشت پرده است. اگر به دوگانه دولت ـ جامعه رجوع بکنیم، آقای روحانی مانند آقای هاشمی بیشتر متکی بر دولت و نه مردم و جامعه است، که این رفتار تقریبا نقطه مقابل سلوک سیاسی آقای خاتمی در اتکای به مردم و جامعه است. روحانی همچنین سعی دارد نوعی رفتار سیاسی عملگرایانه از خود بروز داده و بکوشد اهداف خود را مبتنی بر همان شعار اعتدال پیش ببرد.»
آقای روحانی ویژگی دیگری نیز دارند که در سایر سیاستمداران کمتر به چشم میخورد. وی بخشی از عمر خود را در غرب زیسته و به پیچیدگیهای سیاسی جهان غرب آشناست. این مساله بسیار مهم است و کشورهایی که مسیر توسعه را پیمودهاند از چنین امکانی برخوردار بودهاند؛ یعنی سیاستمدارانشان بخشی از عمر خود را در غرب زیستهاند و به رموز تمدن غرب آشنایی داشتند.
نکته دیگر عدم شفافیت موجود در رفتار سیاسی آقای روحانی است، این مساله حتما با سوابق امنیتی ایشان در ارتباط است. داشتن چنین سابقهای به ویژه کار در شورای امنیت ملی اخلاق و رفتار خاص و دارای پیچیدگی بیشتری را اقتضا میکند. نکته دیگر در فهم رفتار سیاسی ایشان و اینکه سیاست داخلی را در تداوم سیاست خارجی میدانند، توجه به مسئولیت ایشان در به سامان رساندن پرونده هستهای ایران در فاصله سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ است؛ که این مساله بازهم در تقابل با آقای خاتمی است که معتقد بود سیاست خارجی در ادامه سیاست داخلی و متاثر از آن است.»
صولتی در بیان اولویتهای حسن روحانی تصریح میکند«نکته دیگر در رفتار سیاسی آقای روحانی ترجیح اقتصاد بر سیاست است. از منظر وی توسعه اقتصادی از توسعه سیاسی مهمتر است. نکته حایز اهمیت این است که ما باید بین اصلاح سیاسی با اصلاح سیاستی تفاوت قائل شویم. اصلاح سیاسی بیشتر مبتنی بر فرایندهای دموکراتیزاسیون با توجه به ضرورتهایی چون تشکیل احزاب، آزادی مطبوعات، تشکل یابی و قدرت گرفتن نهادهای انتخابی است. در حالی که اصلاح سیاستی مبتنی بر تصحیح و کارآمدسازی نظام بروکراتیک کشور است؛ یعنی اگر کسی معتقد باشد که میتوانیم از طریق لابی در بالاترین سطوح ساختار سیاسی اختیارات رئیس جمهور را افزایش دهیم و از این طریق بر قدرت و اثرگذاری نهادهای بروکراتیک کشور بیفزاییم، این فرد بیشتر به اصلاح سیاستی معتقد است مانند آقای روحانی، اما در مقابل آقای خاتمی به اصلاح سیاسی باور داشت و در پی این بود که با به میدان آوردن مردم و جلب مشارکت تودهها کلیت نظام سیاسی و ارکان و نهادهای کشور را کارآمد کند.
نکته آخر اینکه پروژه آقای روحانی عادی سازی روابط و فاصله گرفتن از استثناگرایی دوران احمدینژاد بود. یعنی هدف پرهیز از ایجاد بحرانهای مکرر در عرصه جهانی و حل وضعیت پیش آمده در آن دوران یعنی پیشبینی ناپذیری آیین حکمرانی در کشور و حس تعلیق موجود در میان مردم است. آقای روحانی کوشید که به سمت نرمالیزاسیون و عادی کردن روندهای سیاسی پیش برود تا از این طریق شرایط را برای ترقی فراهم کند.»