دیدارنیوز ـ در این نشست که عصر سهشنبه، ۱۹ تیرماه به همت مجمع فلاسفه ایران و با همکاری گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد، دکتر قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، دکتر سیدجواد میری، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر رحیم محمدی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) و دکتر حسین حجتپناه، دبیر گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران از منظرهای مختلف به چیستی فوتبال در جهان معاصر و رابطه آن با کشورهای اسلامی پرداختند.
گفتنی است این نشست مقدمهای بود بر سلسلهنشستهایی با همین عنوان که فوتبال را از منظرهای مختلف فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد واکاوی قرار میدهد.
فوتبال به بازسازی نظم اجتماعی مدرن ایران کمک میکند
در این نشست، رحیم محمدی، عضو هیئت علمی جامعهشناسی دانشگاه امام حسین(ع) در مقدمه سخنان خود گفت: جامعهشناسی ورزش یا تاریخ ورزش حوزه تخصصی من نیست، اما ورزش از یک نقطهای به حوزه کاری و تخصصی من مربوط است و من از آن نقطه کارم را شروع میکنم، حوزه کاری من «معاصرت» است، چیزی که در کتاب تجدد ایرانی منتشر شد.
وی با عنوان «ورزش و جامعه ایرانی» ارائه خود را آغاز کرد و ا ذکر خاطرهای گفت: در زمانی کودکیم همه خانواده دور تلویزیونی جمع شده بودیم که یکی از بزرگان قوم آمد و گفت وای به حال جماعتی که چشم خود را به یک توپ گرد سپردند و کار جوانان لاابالی را انجام میدهند، یکی از اعضای خانواده به آن بزرگ قوم گفت که چرا در جوانی چوگان که توپشم از این توپ کوچکتر بود برای شما مهم بود ولی فوتبال مهم نیست؟ در واقع در ذهن آن مرد بزرگسال ما بازیهای جدید یک بازی لاابالی و سخیف بود و چوگان و بازیهای قدیمی یک بازی فاخر بود.
محمدی در ادامه درباره معنای واژه بازی گفت: ما برای فوتبال و بازی کودکان از یک لفظ بازی استفاده میکنیم، در حالی که در زبانهای فرنگی هر کدام از اینها لفظ خاصی دارند. ولی گویا معرفتشناسی ما تمایز را بین شقوق مختلف کنش «بازی» قائل نشده است.
وی افزود: بازی را به هر معنایی ارائه کنیم یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که در همه تاریخها و جوامع وجود داشته است و شقوق و اشکال مختلف بازی در سادهترین جوامع مثل قبایل قدیمی کوچک هم وجود داشته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) با بیان اینکه بازی بخشی از جهانبینی و نیاز انسانی است، اضافه کرد: انسان در بازی خود را فراموش میکند و لحظاتی از عمرش خوش میشود و این «خوشباشی» برای انسان خوشایند است. بازی یک پدیده نهادینه در همه جوامع است، اما از یک جایی به این طرف همانگونه که همه چیز متجدد و مدرن میشود، بازی نیز مدرن میشود و نهادهای بازی با بقیه نهادهای جامعه همسان میشود. یعنی بازی فوتبال با سیاست مدرن و دولتهای مدرن همسنگ میشود. از این رو، بازی فوتبال با نهادی مثل دانشگاه همسنگی میکند.
وی با اشاره به اینکه در ذات بازیهای مدرن چند عامل تاثیر اساسی داشته است که یکی از آن سوژه شدن انسان است، گفت: سوژه شدن انسان تاریخ پیچیدهای دارد. گمان میکنم اگر این تحول و دگرگونی در بودن و شدن انسان فهمیده نشود جامعه مدرن نهاد مدرن و معرفت مدرن به درستی و به دقت فهمیده نخواهد شد.
محمدی با بیان اینکه سوژگی یک فرآیند در «شدن» انسان است، اظهار کرد: انسان با سوژه شدن حداقل سه عنصر از هویت خویش را دگرگون کرد؛ تجدید آگاهی کرد، جهانبینیاش عوض شد و فهم انسان نسبت به دیگری، جهان و.. از نو بازشناسی شد. به عبارتی، هندسه معرفتی انسان از نوع چیده شد.
وی اضافه کرد: این علوم مدرن از نتایج آن آگاهی سوژه نسبت به وضع جدید است، انسان مدرن طبیعت با دستکاری آن را دگرکون کرد. و از طبیعت روحزدایی کرد.
او با بیان اینکه دومین تغییر هویتی تجدید اراده بود، ادامه داد: اراده انسان حوزه تصمیم او را تغییر داد. میل انسان مهم شد و سومین چیزی که در انسان تغییر یافت، کنش بود؛ شیوههای کنش انسانی تغییر یافت یعنی الگوهای زندگی مثل ازدواج، جنگ و غیره تغییر یافت.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) با اشاره به اینکه «بازی و سرگرمی سوژه» با «بازی و سرگرمی ابژه» از اساس متفاوت است، گفت: بنابراین در اینجا یک گسستی اتفاق افتاد. نکته دیگر که برای انسان مدرن مهم شد لذت بود. لذت برای سوژه مهم شد اما برای انسان قدیم رنج به عنوان بخشی از عبارت و پرستش مهم بود، در حالی که انسان مدرن لذت بردن از زندگی برایش اهمیت داشت، اینجا پدیدههایی مثل اوقات فراغت و تفریح و سرگرمی مهم میشود.
وی با بیان اینکه لذت برای انسان مدرن پدیده مهمی است، اظهار کرد: فراغت در جوامع قدیم مطرح نبود و در جوامع مدرن موضوعیت پیدا کرد. پدیده دیگر غلبه شیوه زندگی یعنی شهرنشینی بود. بنابراین این پدیدهها ورزش مدرن را با توجه به وضعیت حاکم سامان داد، امروزه در بین جامعهشناسان این اجماع ایجاد شده است که ورزش مثل نهاد خانواده، نهاد بازار و نهاد دولت مهم است، بنابراین در همه جوامع به این پدیده توجه میشود، پول و وقت میگذارند و با آن تجارت میکنند و پول در میآورند.
محمدی ادامه داد: در جامعه ایران همیشه با پدیدهای به اسم «نو بیزاری»[بیزار شدن از امر جدید] مواجه بودیم، یعنی چیزی که تازه بود نوعی بیزاری از آن بهوجود میآمد. با دگرگونی انسان ایرانی کم کم این مسئله «نو بیزاری» از بین رفت.
وی تصریح کرد: این پدیده در مورد ورزشها در ایران نیز وجود داشت و سه گروه در مورد ورزشهای مدرن بهوجود آمد، گروه اول قشر ستنی بودند که هر آنچه را که نو بود مانع رستگاری انسان مییافتند و آن را طرد میکردند طبقه روحانیت، دهقانان و طبقه متوسط سنتی در این گروه قرار داشتند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه گروه دوم گروه سیاسی و ایدئولوژیک است، افزود: این گروه براساس ایدئولوژی خاص خود دنبال جامعه آرمانی بودند و با توجه به مسلک خود نسبت به ورزش موضع میگرفتند.
محمدی گروه سوم را یک گروه نو ظهور دانست و آن را طبقه نوین متوسط شهری معرفی کرد و ادامه داد: اعضای این گروه به همه پدیدههای نوین خوشامد میگویند، مثل اکنون که طبقه جدید شهری به هر چیز نوین خوشآمد، میگوید.
محمدی با بیان اینکه با پدید آمدن ورزش مدرن جامعه ایران به چند دسته سنتیها، سیاسی-ایدئولوژیکها و طبقه متوسط شهری جدید تبدیل میشود، اظهار کرد: اما همه به سمت پذیرش نهادهای مدرن مثل فوتبال حرکت کردند. بنابراین، گویا تقدیر جامعه ایران این است که سنتیها، ایدئولوژیکها و نوگراها به یک سمت حرکت کنند و این همان چیزی است که ما از آن تحت عنوان «مدرنیته ایرانی» یاد میکنیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(ع) نتیجه گرفت: بنابراین فوتبال اتحاد نیز ایجاد میکند و همانطور که دیدیم در جامجهانی اخیر (۲۰۱۸ روسیه) فوتبال کانون اتحاد ایرانیان شده بود و همه ایرانیان داخلی و خارجی، مذهبی و غیرمذهبی، چپیها و راستیها همه به تیم ملی چشم دوخته بودند و دعا و نذر میکردند!
وی تصریح کرد: نظم اجتماعی مدرن در ایران از هم پاشیده بود. ولی نهادهای مدرن مثل ورزش و موسیقی از نو دارند به استقرار نظم جدید ایران کمک میکنند؛ نظم اجتماعی مدرن با تقویت و فشار نهاد مدرنی مثل ورزش در حال بازسازی است.
محمدی در پایان گفت: گرمای عاطفی فوتبال به بروز عواطف انسانها کمک میکند و برای همین لذتبخش است. باید دانست که هیچ نظم اجتماعی کاملا خردمندانانه نیست و گرمای عواطف انسانی اگر در نهادی وجود نداشته باشد، آن نهاد از هم میپاشد.
ذات فوتبال «امید» است/ کارگران و تولد اولین تیمهای فوتبال
در این نشست، حسین حجتپناه، دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران در سخنانی گفت: فوتبال امروزه دارای ابعادی مختلفی است و رابطه شبکهای و دیالکتیکی با سیاست، اقتصاد و فرهنگ دارد. همانطور که لوی یکی از نظریهپردازان ورزش میگوید هر ورزشی ریشه در«گیم»(game) و «پلی»(play) دارد، در پلی (بازی) افراد خودشان هستند و جامعه چیزی به آنها تحمیل نکرده است و همانگونه که شیلر عنوان میکند در پلی، اوج ابراز وجود و التذاذ انسانی وجود دارد؛ پلی خیلی قانونمند نیست و میتواند جسمانی و غیرجسمانی باشد.
وی ادامه داد: با متمدن شدن بشریت در نگاه نوبرت الیاس، پلی تبدیل به گیم میشود. در المپیک باستانی پلی قانونمند شده است که عقلانیت در آن حاکم است، بازیها داوری و قانونمند میشود.
وی خاطرنشان کرد: المپیک باستانی با سرآغاز مسحیت به فراموشی سپرده شد تا اینکه دوباره در سال ۱۸۹۶ که پیر دو کوبرتن اولین المپیک را در آتن احیا کرد و بازیهای المپیک انجام شد و جالب اینکه بازیهای المپیک در اواخر قرن نوزدهم برگزار میشود.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران درباره اهمیت قرن نوزدهم اضافه کرد: این قرن به این جهت مهم است که عقلانیت مدرنیته سیطره خود را گسترش میدهد. این عقلانیت در گیمها نیز خود را نشان میدهد. در اینجا سطوح بالاتری از عقلانیت و «عقلانیت سازمانی» ظهور میکند؛ برای جزئیترین موارد نیز قانون گذاشته میشود و پلی تبدیل به «اسپورت» میشود.
حجتپناه درباره تولد تیمهای فوتبال با بیان اینکه مسئله اوقات فراغت از نیمه دوم قرن نوزدهم به تدریج آغاز میشود، اظهار کرد: در این برهه، اعتراض کارگری باعث کم شدن ساعت کار و اولین تعطیلی نیمروز شنبه میشود و اولین تیمها نیز یا تیمهای کارگری یا مال کلیسا بودند.
وی با ذکر مثالی افزود: تیم منچستریونایتد در ابتدا یک تیم کارگری بود و هنوزم هم اگر ریشه محبوبیت منچستریونایتد واکاوی شود به اتفاقات نیمه دوم قرن نوزدهم برمیگردیم.
وی در ادامه به تفاوتهای ورزش فوتبال با سایر ورزشها پرداخت و بیان کرد: طبق آمار یوفا (اتحادیه فوتبال اروپا) پنج کشور انگلستان، آلمان، اسپانیا، ایتالیا و فرانسه که بهترین لیگ را دارند، در باشگاههای خود رقمی بالغ بر ۲۵ میلیارد دلار هزینه میکنند که رقم خیلی بالاتری نسبت به بقیه ورزشها است.
حجتپناه درباره میزان تفاوت تماشاگران سایر ورزشها با فوتبال هم گفت: فینال جام جهانی ۲۰۱۴ را بیش از یک میلیارد نفر مستقیماً تماشا کردند و جالب این است که هر جام جهانی که برگزار میشود افراد بیشتری آن را تماشا میکنند و این نشانگر آن است که پدیده جدیدی در حال شکلگیری است.
وی درباره این موضوع افزود: بازیهای المپیک که در آن تقریباً تمامی رشتههای ورزشی جمع میشوند و بالاترین سطح تمامی رشتههای ورزشی است ۱۵ روز طول میکشد، در حالی که جامجهانی در یک ماه برگزار میشود و از لحاظ تماشاگر، محبوبیت و توجه رسانهها شانه به شانه همه رشتهها میزند که اگر نگوییم اهمیت جام جهانی از المپیک بیشتر است قطعا کمتر هم نیست.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران با طرح این پرسش که چه چیزی در فوتبال است که این همه گیراست، بیان کرد: اگر پدیدارشناسی و چگونگی رسیدن به آگاهی را پایه کار خود قرار دهیم، به این نگاه میرسیم که فوتبال چه چیز ذاتی دارد؟ و اگر از دیدگاه مکتب فرانکفورت نگاه کنیم میگوییم دقیقاً این صعنت فرهنگ است؛ پولساز است؛ رسانهها ذائقه را به سمت فوتبال معطوف میکنند، حتی الگوی تربیتی شده مطرح است و اینکه فوتبالیستها مشهورتر از سیاستمداران شدهاند.
وی یادآور شد: پس این پرسش مطرح است که این ظرفیت ذاتی فوتبال چیست که این قابلیت را دارد که این مانور را بدهد؟ و سوال اصلیام چرایی جذابیت فوتبال است.
حجتپناه در ادامه گفت: قوانین فوتبال برای اولینبار در سال ۱۸۶۳ در لندن نوشته شد. به این ترتیب، تعداد بازیکنان فوتبال را ۱۱ نفر انتخاب کردند که با الهام از تعداد حواریون حضرت عیسی(ع) بود که ۱۲ نفر بودند و از این تعداد یهودا خائن بود که خائن هم نباید در تیم جایی داشته باشد.
وی افزود: اولین جاهایی هم که روی فوتبال خیلی حساس بودند، اتحادیههای کارگری و مدراس کلیسایی بودند و همین نگاه کلیسایی بود که تعداد افراد فوتبال را انتخاب کرد.
این پژوهشگر اضافه کرد: تعداد بازیکنان نشانگر آن است که فوتبال یک ورزش تیمی است؛ تیمی بودن به بالذات جذابتر از ورزش انفرادی است.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران با بیان اینکه شاکله این نظریات برگرفته از بری ریچاردز (نویسنده کتاب روانکاوی فرهنگ عامه؛ نظم و ترتیب نشاط) است، خاطرنشان کرد: با تحلیل فرویدی بری ریچاردز، مهمترین دلیل ورزشهای گروهی به جهت وجود گروه است که ما با آن همسازی میکنیم و این باعث جذابیت گروه برای ما میشود، چون گروه باعث میشود که من اجتماعی به من اجتماعی نشده در گروه منتقل شود، بنابراین همسازی هویت نیز شکل میگیرد، یک جداسازی هم داریم زیرا من جزو این گروه هستم و دیگری عضو آن گروه است، اینجا جداسازی بین امر خوشایند و امر ناخوشایند رخ میدهد.
وی درباره اینکه چرا در ورزشهای گروهی فوتبال جذابتر از بقیه ورزشها میشود، ادامه داد: در سال ۱۸۶۳ که فوتبال قانونگذاری میشد، دو قانون جالب منع گرفتن توپ با دست و دیگری منع لگد زدن و لگد کوبیدن به پای حریف تعریف شد؛ قبل از فوتبال پا صرفاً برای راه رفتن بود، ورزشهای دیگر بیشتر براساس مهارت دست بود، اما اینجا دست تبدیل به تابو میشود. هیچ ورزشی تقریباً مثل فوتبال نیست که در آن، عنصر دست نهی شده باشد و نقش اصلی را عنصر پا بازی کند که قبل از فوتبال و دویدن و راه رفتن، این بار میتواند نشان از مهارت و جادوگری باشد.
حجتپناه یادآور شد: چنانکه الیاس به آن اشاره میکند، پا که قبلاً به عنوان ابزار خشونت بود اما این پا در فرآیند عقلانیسازی قانونمند شده است و به جای لگد زدن براساس مهارت در درون یک سیستم قانونی خود را نشان میدهد.
وی ادامه داد: قانون دیگری که به جذابیت فوتبال کمک کرده است فضا و زمین بازی است. طول زمین فوتبال ۱۰۰ الی ۱۱۰ متر و عرض آن ۶۸ الی ۷۵ متر است، زمینهای غیررسمی میتواند که ابعاد بزرگتری هم باشد. در نتیجه، این یک فضایی را در اختیار ورزش فوتبال قرار میدهد که دیگر ورزشها آن را ندارند.
وی خاطرنشان کرد: فضای زمین فوتبال فضای بهینهای است که به جذابیت آن میافزاید و تماشاگران میتوانند کنار هم بنشینند و بازی را ببینند. فضای بازی به هزاران نفر اجازه میدهد این ورزش را تماشا کنند. یکی از دلایلی که روی فوتبال سرمایهگذاری میکنند میدان دیدی است که فضای زمین برای تبلیغات ایجاد میکنند، هیچ ورزشی مثل فوتبال چینی میدان دیدی ندارد.
حجتپناه با بیان اینکه ما ورزشهایی مثل راگبی و بیسبال داریم که زمین آن هم اندازه زمین فوتبال است.، اضافه کرد: توپ راگبی بیضی شکل و متفاوت از توپ فوتبال است، از دست استفاده میکند و و این یعنی توپ را با دست میتوانند بگیرند و مسافتی را بدوند و این یعنی تنوع صحنهها خیلی کمتر میشود، به چند تصویر استاندارد تقلیل پیدا میکند و در بیسبال نیز وضعیت به همین شکل است، اما توپ فوتبال کروی شکل است و توپ کروی شکل یعنی اینکه توپ هیچ قضاوتی نمیکند و بیطرف است و آن چیزی که تعیین میکند توپ به کجا برود و در چه زوایه قرار بگیرد مهارت بازیکنان است، در حالی در راگبی و بیسبال شکل توپ هم تاثیرگذار است.
وی افزود: به قول ژاکو فرانس فوتبال یک نماد و کلسیون کاملی است از تمام ویژگیهای جامعه صنعتی و مدرنیته است، برای فوتبال باید تاکتیک و تدارک داشت، برنامهریزی داشت و خیلی عوامل عقلانی باید باشند تا یک تیم پیروز شود.
دبیر گروه جامعهشناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعهشناسی ایران با بیان اینکه فوتبال این پتانسیل را دارد که همگانی باشد، اظهار کرد: در بسکتبال بلندقامتان میتوانند بازی کنند، در برخی از رشتهها باید وزن زیادی داشت یا قد کوتاهی داشت، برای ژیمناستیک باید قد کوتاه بود، تا موفیقت حاصل شود، فوتبال یک ویژگی دارد که هر کسی با هر ویژگی فیزیکی بتواند در آن موفق باشد.
وی با بیان اینکه یکی از ویژگیهای متمایز کننده فوتبال با سایر ورزشها زمان مشخص آن است، گفت: یکی دیگر از ویژگیهای متمایز کننده فوتبال در دو زمان ۴۵ دقیقهای است و زمان آن مشخص است،
حجتپناه در پایان گفت: در فوتبال امید هست، تیم کامرون در ۱۹۹۰ آرژانتین (قهرمان جهان) و همچنین تیم سنگال در افتتاحیه ۲۰۰۲ تیم فرانسه قهرمان را در افتتاحیه جام جهانی شکست داد، اما خیلی بعید به نظر میآید که تیم بسکتبالی از آسیا یا آفریقا یا حتی اروپا تیم بسکتبال آمریکا را شکست دهد، فوتبال در ذاتش امید است و چرخش توپ به شکلی است که همیشه امید را زنده نگاه میدارد.
فوتبال در کنار فلسفه میتواند مهمترین بنیاد بشری باشد
در این نشست، قاسم پورحسن، عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با تمرکز روی فلسفه فوتبال بخشبندی چهارگانه سخنان خود را چنین عنوان کرد: اولین بحث من ذات خود فوتبال است؛ چرا ما اصطلاح فلسفه فوتبال را به کار میگیریم؟ چه چیزی وجود دارد که از این اصطلاح استفاده میکنیم، دومین بحث «فوتبال و دیگری» است؛ تلاش میکنم بگویم از سوبژکتیویسم که در غرب با نیچه نقد شد و با حقیقت به اوج رسید، عبور کردهایم و معنای دیگری را فهمیدیم. سومین مسئله «فوتبال و هویت جدید» و چهارمین مسئله که مطرح خواهم کرد «فوتبال و صلح» است.
حسنپور قبل از ورود به بحث چند پرسش مطرح کرد و گفت: آیا فوتبال جای فلسفه را خواهد گرفت؟ سانت درباره فلسفه و فوتبال میگوید «بیتردید امروز دوستداران فوتبال به مراتب بسیار بیشتر از دوستداران فلسفه هستند»، مجلد ۵۴ فرهنگ عامه فوتبال و فلسفه چاپ شیکاگو بحثی درباره فلسفه فوتبال دارد که «۴۰ فیلسوف از ۳۱ ملیت آمدند از منظر فلسفی به فوتبال نگاه کردند، آنها میخواهند به اینکه چرا فوتبال جذاب است پاسخ دهند و آیا همین امر میتواند اولویت فوتبال بر فلسفه را شکل دهد».
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه اولین بحث این است که فوتبال ذاتی دارد یا نه؟، اظهار کرد: آیا فوتبال قاعدهای دارد و مبتنی بر بنیادهایی است یا میتوانیم هرگونه که دلمان خواست از آن استفاده کنیم؟ زمانی که میگوییم «فلسفه فوتبال»، آیا این موضوع متعلق به «فلسفه وجود» است؟
وی با بیان اینکه هیچ راهی وجود ندارد که بگوییم که فوتبال نوعی از هستی برخوردار است، افزود: برای حرف زدن از فلسفه فوتبال فرض میکنیم فوتبال بستِ وجود و برخوردار از نوعی هستی است تا بتوانیم از آن صحبت کنیم.
وی در ادامه گفت: وقتی ما فلسفه مضاف را برای یک دانش، علمی یا پدیدهای استفاده میکنیم، دو معنا در ذهن ما وجود دارد یکی وجه معرفتشناسی و دیگری بحث وجودشناسی است، اما مراد من از فلسفه فوتبال معرفتشناسی آن نیست بلکه معنای دوم آن است؛ یعنی فوتبال چه نسبتی با نگاه وجودشناسانه و هستیشناسانه دارد.
پورحسن با اشاره به اینکه ما در غرب کمتر فیلسوفی داریم که درباره فوتبال نیندیشد، اظهار کرد: بر خلاف جامعه ما که فیلسوفی گفته که فهمی از فوتبال ندارد و نمیداند این چه پدیدهای است که شما درباره آن صحبت میکنید! من اعتقاد دارم این موضوع میتواند یکی از مباحث قابل توجه و مهم علمی باشد.
وی یادآور شد: نیچه مهمترین فیلسوفی است که برای اولین بار سقراط به آن عظمت را نقد کرد، او میگوید سقراط لوگوسمحوری را آورد و با این عمل خود تراژدی را از انسانها گرفت، شجاعت و مفهوم شوالیهگری را از ما گرفت، لذا مدرن و اجتماعی بودن فوتبال به صرف نو و جدید بودن آن نیست بلکه مبتنی بر یک خرد خاص است.
او با اشاره به اینکه اگر از دیدگاه نیچه نگاه کنیم فوتبال یک درام و تراژدی است، ادامه داد: در تراژدی ثنویت وجود دارد که در آن غم و شادی میبینیم. یک تراژدی که توانسته است اضداد را در خود جمع کند، این اضداد در آخرین معنا در نظریه شالودهشکنی دریدا پیدا میشود؛ به این معنا که معنی به تعویق میافتد و اگر دیفرانس(تعویق) را نفهمیم، اساساً نمیتوانیم بفهمیم که چرا دیدگاه ساختارگرا در باب نظام دال و مدلول نمیتواند فهمی را شکل بدهد. هر پدیدهای همواره معنا را به تعویق میاندازد و فوتبال این خاصیت را دارد. این پدیده علاوه بر اینکه درام است (و از پیش تعیین کننده اشکها و پیروزیها نیست)، یک دارم سیال است.
عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه ص «درام» صحبت میکنم، بازنمایی از واقعیت زندگی است، اظهار کرد: فوتبال میتوانست واقعیت نباشد میتوانست براساس یک فوتبال ۵ نفره یا ۲۰ نفره شکل بگیرد ما اعتبار کردیم و این اعتبار پای در واقعیت دارد و این اعتبار محو نیست.
وی ادامه داد: وقتی میگویم فوتبال یک دارم است یعنی میتواند درام زندگی واقعیمان را بازنمایی کند. آرزوهای یک ملت آرزوهای واهی نیستند، اصلا این جوری هم نیست که فوتبال برای کشورهای محروم یک آرزو باشد. اسپانیا دینیترین کشور دنیاست، اکثر کلیساهای اسپانیا، کاتولیک متعصب هستند، ۲۰ درصد مردم اسپانیا یک بار در ماه به کلیسا میروند و عمدتاً قشر میانسال هستند ولی هر هفته در اسپانیا ۳۰۰ هزار نفر در ورزشگاه فوتبال تماشا میکنند، آن هم فوتبالی که لیگ داخلی است. بنابراین در کشور مذهبی مثل اسپانیا در ماه به طور میانگین ۵۰ درصد جمعیت این کشور فوتبال را از نزدیک و دور میبینند و بدان وابسته هستند.
وی افزود: در نتیجه، رهبر کلیسای اسپانیا حق دارد این پرسش را مطرح کند که آیا فوتبال جای دین را خواهد گرفت؟ کشور اسپانیا اینگونه نیست که پیشرفته نباشد کشور پیشرفته ای است، در انگلستان آمار بدتر از این است.
پورحسن خاطرنشان کرد: فوتبال خاصیتی و ذاتی دارد که میتوانیم این واژه را دربارهاش به کار بگیرم. بنابراین فوتبال هم یک پدیده اجتماعی و هم یک پدیده مدرن است.
وی درباره بخش دوم بحث خود گفت: پرسش دوم من این است که ما در فوتبال چه چیزی میبینیم که ممکن است جای فلسفه را بگیرد؟
وی با بیان اینکه مسئله دیگر «دیگری» است، ادامه داد: مرادم از دیگری دشمن فرضی است. ما میتوانیم زمین فوتبال را به سان زمین جنگ در نظر بگیریم، بازیکنان به عنوان سربازان و مربیان به سان فرماندهان. اما این جنگ خردمندانه است نه گلادیاتورگونه که به نیستی منتهی شود و همچنین نه نگاه شوالیه و نه نگاه تراژدی که نیچه از آن صحبت میکند، در آن حاکم است.
این استاد فلسفه با اشاره به اینکه در فوتبال ما در میانه امید و ترس قرار داریم، تصریح کرد: ولی در عین حال امید غلبه دارد و در فوتبال تا آخرین لحظه میتوانید امیدوار بمانید.
وی یادآور شد: اگر در عربستان حاکمان اجازه دادن فتوا را به فقیهان نمیدهند و اگر فتوایی در این باره داده شود آن را بی اعتبار میدادند ناشی از قدرت فوتبال است.
وی درباره اینکه فوتبال چه قدرتی دارد، افزود: به نظر میآید ما در جامعه ایران فوتبال را برای فوتبالیستها گذاشتهایم، انگار برای صحبت درباره فوتبال باید حتماً از فوتبالیستی دعوت شود و حضور داشته باشد، در حالی که اینگونه نیست.
حسنپور در ادامه گفت: ویتگنشتاین واژه «گیم» (geme)و گادامر واژه «پلی» (pely) را به کار برد؛ گیم ویتگنشتاین دو نفره است و در آن دیگری چندان مهم نیست. ولی «پلی» گادامر درباره «دیگری» است و یک معنای عام دارد.
وی افزود: اگر معنای دیگری گادامر را در نظر بگیریم، فوتبال بدون دیگری معنا ندارد. دیگری در فوتبال خیلی مسئله مهمی است؛ چنانکه میبینیم عربستان نتوانست بر مسئله دیگری غلبه کند. من برای این عربستان را مثال زدم چون سعی کرده بود که با دیدگاه ایدئولوژیک حریف فوتبال شود، اما نتوانست بر آن غلبه کند.
این استاد فلسفه تشریح کرد: این «دیگری» فقط بازیکنان زمین نیستند، تماشاگران هم معیار هستند؛ بنابراین اگر در یک ورزشگاه همه طرفدار یک تیم باشند انگار از هنر، هیجان و جذابیت در آن ورزشگاه خبری نیست.
پورحسن خاطرنشان کرد: بنابراین زمانی که گواردیولا مقابل مورینیو قرار میگیرد جذابیت بالا میرود، در اینجا دیگری گواردیولا دیگر دشمن فرضی نیست، بلکه «مکمل» اوست؛ ما در باب زیبایی هم دقیقاً همین حرف را میزنیم.
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: فوتبال هم میتواند ابزار مهمی برای کشمکشها و درگیریها باشد و هم میتواند ابزار مهمی برای صلح باشد. این دیدگاه غالبی است که اکنون وجود دارد که من با آن موافق نیستم.
وی ادامه داد: ذات فوتبال ابزار نیست، پس ذات فوتبال نمیتواند هم بیمعنا و هم معنابخش باشد، لذا ذات فوتبال واقعیتبخش است.
وی ادامه داد: اینگونه نیست که شما بگوید من از فوتبال برای گسترش خشونت بهره میبرم، فوتبال در خود چیزی دارد که هر کاری کنید نمیتوانید از آن به عنوان ابزار خشونت استفاده کنید.
این اندیشمند دلیل این امر را مساوی بودن فوتبال با زندگی دانست و افزود: به همین دلیل، زمانی که زندانیان را مجبور به بازی فوتیال میکنید، برای آنها زندگی میآورد همچنان که دیگری آنجا هست برای آنها فهم جدیدی از زندگی حاصل میشود.
وی تاکید کرد: من معتقد نیستم فوتبال ابزار به هر سمتی است. ممکن است ناملایماتی مانند هر پدیده اجتماعی دیگری داشته باشد اما فوتبال نمیتواند خشونتآفرین باشد و این در دوران جدید مهمترین دستاوردی است که در ورزش رقم خورده است.
پورحسن درباره غلبه فوتبال بر تبعیض و قوممداری هم اظهار کرد: طبق آماری که گرفتم تیمها و کشورهایی که نتوانسته بودند براساس مبانی حقوق بشری بر بردهداری مجازی و اعتباری غلبه کنند با فوتبال توانستند بر آن غلبه کنند. اگر جامعه آمریکایی را نگاه کنید، همه میگویند در آن، سیاهپوستان سه برابر سفیدپوستان در زندان هستند. در واقع این جامعه به نظر خیلی از اندیشمندان ایدهآلترین؛ باز هم سیاهپوستان محرومتر نسبت به سفیدپوستان هستند.
وی افزود: در گذشته یک تیم از یک کشور نمیتوانست بپذیرد بازیکنانی از کشور دیگر برای آن تیم بازی کنند. اما امروزه تیمهایی هستند که حتی یک بازیکن از کشور خود ندارند و این یعنی فوتبال توانسته است بر تبعیضهای نژادی غلبه کند؛ فقیر و غنی، ارباب و بنده، قوی و ضعیف، همه در مقابل فوتبال راهی جز پذیرش قواعد فوتبال ندارند.
وی خاطرنشان کرد: من از «هویت جدید» صحبت کردم و منظورم این است که فوتبال در حال ساختن وضع جدید است. فوتبال میتواند بسیاری از قواعدی را که ناملایمات زندگی برای ما به دنبال آورده است، کنار بزند. به اعتقاد من، چون فوتبال مبتنی بر زیبایی انسانشناسانه است.
این استاد فلسفه ادامه داد: یک کشیشی در کاستاریکا میگوید فوتبال نه تنها یک کیش و آیین شده است بلکه مذهب آمریکای لاتین شده است، براساس آماری که یک موسسه در انگلستان انجام داده است آنهایی که تا سال ۲۰۰۲ به کلیسا میرفتند حدود ۷۵۶ هزار نفر بودند و طبیعتاً امروز کمتر نیز شده است، ولی وقتی آمار فوتبال را نگاه میکنیم، نزدیک به ۳۵ میلیون نفر «فوتبالرو» هستند؛ یعنی دغدغه فوتبال دارند و یعنی فوتبال حتی تاثیرگذار در تنظیم و برنامهریزی زندگیشان است.
وی تصریح کرد: این ما ایرانیان نیستیم که شهر را با یک پیروزی تعطیل میکنیم، در انگلستان، اسپانیا و پرتغال هم این اتفاق رخ میدهد. پس اینگونه نیست که بگویم فوتبال توطئه استعمار کشورهای دیگر است.
پورحسن در ادامه درباره رابطه فوتبال و صلح اظهار کرد: فوتبال میتواند بین کشورهایی که با هم خصومت جدی دارند، نزدیک ایجاد کند و این ذات فوتبال است. بنابراین از منظر فلسفی فوتبال میتواند بنیادی برای صلح باشد؛ آینده بشر اگر مبتنی بر صلح نباشد هرگز مبتنی بر تمدن نخواهد بود.
پور حسن در پایان با اشاره به اینکه شاید فوتبال به همراه فلسفه نیرومندترین بنیاد بشری باشند، بیان کرد: اما اگر فوتبال را جامعهشناسانه ببینیم، میگوییم نه! اینطور هم نیست و در آن صورت پسینی میبینیم؛ یعنی آیا ما میتوانیم بر جریانات امروز فوتبال غلبه کنیم و به ذات آن جهت بدهیم تا با این بسط وجودی سنجهای برای صلح آینده بشریت تعیین کنیم
نقش فوتبال در توسعه ارزشهای نظام سرمایهداری/ ابزاری برای کنترل تودهها
در این نشست، دکتر سیدجواد میری، دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنان خود گفت: تلاش میکنم مفهوم افسونزدایی وبر و مفهوم اسطورهزادیی و ارتباط آن با فوتبال و نیز مسئله پارِتو درباره عقلانیت مدرن و واکنش عقلانیت مدرن را بحث کنم، هچنین تحولات ادوار سرمایهداری یا سرمایهداری متاخر به نوعی در فوتبال کالاییشدن انسان، کالایی شدن مهارتها، کالایی شدن فوتبال را بررسی کنم.
وی ادامه داد: فوتبال به مثابه هویتهای ملی بسیار ویژه، فوتبال به مثابه جزئی از رویههای ملی و فوتبال به مثابه حامل گفتمانی ایده ملت، مورد بحث است و این یعنی به نظر میآید فوتبال چند ساحت مختلف دارد.
میری درباره اینکه چه نوع گفتمانی درباره ایده ملت داریم، بیان کرد: شاید اساساً در گفتمانی که از ایده ملت داریم نه فقط در ایران بلکه در چارچوب ساختار بینالمللی که از دولت-ملتها شکل گرفته است، به نظر میآید فوتبال به مثابه یک حاملی یک نوع ایده را بازسازی میکند.
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره اینکه چگونه میتوان از فوتبال در حوزه مدیریت اختلافهای سیاسی استفاده کرد، گفت: در طول تاریخ مدرن چگونه توانستن از فوتبال برای کنترل سیاسی استفاده کنند؟، دوران فرانکو در اسپانیا مثال بارز این استفاده سیاسی و ابزاری از فوتبال است.
وی افزود: حتی امروز در ایران هم میتوانیم مثلا در تیم تراکتورسازی تبریز و همچنین تیمهای استقلال و پرسپولیس در پیش از انقلاب را ببینیم که هر کدام نمایندگی طبقه و قشر خاصی را بر عهده داشتند؛ پرسپولیس معمولا نماینده اپوزسیون و طبقه فرودست و تاج هم عموماً از کسانی تشکیل شده بود که جزء طبقه اشراف بودند، بنابراین پرسپولیس اپوزسیون را پشتیبانی میکرد و البته الزماً نماینده طبقه فرودست صرف هم نبود و بسیاری از بازیکنان آن سطح تحصیلات بالاتری نسبت به بقیه بازیکنان داشتند.
میری ادامه داد: بعد از پیروزی ژنرال فرانکو بر کل اسپانیا، همه اپوزیسیون بر روی فرانکو متمرکز میشوند. یکی از تلاشهای بسیار مهم فرانکو در طول حکومت طولانی خود این بود که تیمهای مختلفی را در اسپانیا شکل میدهد؛ این تیمها را به گونه قوممحور سامان میدهد، بهگونهای سرمایهگذاریهای صورت میگیرد که حالات مختلف قومی آنها اولویت داشته باشد و جالب است اسپانیا برخلاف دولت-ملتهای مختلف اروپا هنوز هم ضعیفترین دولت- ملت از این لحاظ است.
وی اضافه کرد: این سیاست فرانکو باعث میشود اپوزسیون به جای تمرکز بر سیاستهای دیکتاورمآبانه فرانکو شروع میکنند با همدیگر درگیر شدن و این نشان میدهد اگر چه فوتبال میتواند برای صلح کمککننده باشد ولی به انحای مختلف این قابلیت را دارد که به عنوان ابزار سیاسی برای کنترل تودهها هم قرار بگیرد.
وی اضافه کرد: اینگونه نیست که فوتبال یک رسانه خنثی باشد، بلکه میتواند از یکسو نقاط چالش برانگیز را تشدید کند و از سوی دیگر شاید بتواند در خدمت صلح هم قرار بگیرد.
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه گفت: کارل مارکس یک گزارهای دارد که میگوید در جهان تهی شده از روح و تهی شده از معنویت، انسان همواره تلاش میکند به این زیستجهان یک نوع معنا بدهد که از دل این دو مفهوم افسونزادیی و اسطورهزدایی را میتوان وام گرفت.
وی در اینباره ادامه داد: وبر درباره مفهوم افسونزدایی میگوید در دنیای جدید علم و تکنولوژی باعث شده است که آن چیزی که در جهان در طول تاریخ به انسان قدرت حیرت و افسون در برابر هستی را میداد که جهان را حیرتانگیز و اسرارآمیز ببیند، امروزه به واسطه علم و تکنولوژی جدید از بین رفته است.
میری تصریح کرد: در جهانی که سحر و اسطوره وجود ندارد، فوتبال به گونهای تلاش میکند هم اسطورهسازی کند و هم یک نوع سحر آفرینی درست کند و به جهان معنا ببخشد. به عنوان مثال، وقتی از «پای طلایی پله» سخن به میان میآید به گونهای در این عبارت نوعی پارادوکس میبینیم که در سویی جهان مدرن اساساً تهی از اسطوره میشود و در سوی دیگر دوباره اسطوره خلق میکند؛ در اینجا این سوال پیش میآید که آیا این عمل یک نوع عمل خودآگاهانه است و به نوعی به این اشاره ندارد که انسان نمیتواند بدون عاطفه و معنا زندگی کند؟
وی با بیان اینکه مسئله دیگری که باید در مورد آن تامل کرد سیطره عقلانیت محاسبهگر است که جایی را برای عاطفه در زندگی جمعی نگذاشته است، اظهار کرد: البته این مسئله در ایران کمتر وجود دارد. برای مثال، در ساحت عمومی در اروپای غربی نباید عاطفه و احساسات خود را نشان داد و چون این امر نشانه ضعف فرد و امری مذموم است؛ در حالی که در ایران اینگونه نیست.
وی افزود: پشت این عدم ابراز احساسات نوعی از غلبه کردن یا سیطره یافتن عقلانیت محاسبهگر قرار دارد که در حوزه عمومی شکل میگیرد.
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، خاطرنشان کرد: فوتبال فضایی برای یک ارگانیسم جمعی ایجاد میکند. مثلا زمانی که تیمی گل میزند جمع طرفداران آن تیم به شادی میپردازند و یک نوع شادی جمعی را خلق میکنند.
میری با بیان اینکه کالاییشدن و تجاری شدن فوتبال مسئله دیگری است که نباید از آن غافل شد، گفت: کالایی شدن فوتبال در واقع کالایی شدن انسان نیز است و روندهایی که در سیر تحولات نظام سرمایهداری رخ داده است به انحای مختلف در میدان فوتبال قابل مشاهده است و این ارزشهای سرمایهداری که ابتدای شکلگیری این نظام با آنها انتقادی برخورد میکردند، امروزه درونی شده است. مثلا امروز به فروش رفتن کریستیانو رونالدو به قیمت ۵۶ میلیون یورو یک افتخار است در حالی که اوایل قرن ۱۸ و ۱۹ قرار دادن خود به صورت هشت ساعت در روز در اختیار کارخانه نیز مذموم بود و اندیشمندان از آن به عنوان بردهداری جدید یاد میکردند.
وی ادامه داد: اما چنان نظام معنایی زندگی سرمایهداری تمامی ساحت وجودی انسانها را در نوردیده است که به فروش رسیدن با قیمت بالای یک بازیکن را یک امتیاز میدانیم.
میری در پایان گفت: قیمتگذاری بر روی بازیکنان فوتبال و افتخار کردن به خردید و فروش قیمت بالای بازیکنان نشانگر تغییر در زیستجهان انسان و واژگون شدن ارزشهای متعالی انسانی است که به نوعی کالایی شدن جای آن ارزشهای متعالی را گرفته است و این نیز میتواند ارتباطی بین فوتبال در توسعه نظام سرمایهداری و کالایی شدن انسان امروزی داشته باشد.
منبع: عطنا/۲ مرداد ۹۷