دیدارنیوز - استعفای عبدالواحد موسوی لاری نایب رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در روزهایی که خبری از سیاست نیست، به یاد آورد که اصلاحطلبان همین چند وقت پیش روزهای سخت انتخابات مجلس یازدهم را بیثمر گذراندند و اکنون به چالش انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم نزدیک میشوند بدون این که چشماندازی داشته باشند.
*واکنشها به استعفای نایب رئیس
شامگاه جمعه گذشته پنجم اردیبهشت ماه خبری تأیید نشده از استعفای موسوی لاری از سمت نایب رئیسی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان (شعسا) منتشر شد، خبری خیلی زود تأیید و متن استعفانامه او منتشر شد. پیگیریهای اهالی رسانه از اعضای شعسا نکته جدید و بیشتری بر این خبر نیفزوده است.
شهیندخت مولاوردی از اعضای هیأت رئیسه شعسا گفته که «با توجه به شرایط موجود شورا هنوز در این زمینه جلسهای برگزار نکرده و تا برگزار شدن چنین جلسهای نمیتوان اظهارنظری کرد.» آذر منصوری دیگر عضو هیأت رئیسه شعسا نیز همین را گفته بود. علیرضا خامسیان از اعضای حقیقی شعسا که نزدیک به شخص محمدرضا عارف رئیس این شورا محسوب میشود نیز درباره این موضوع ابراز بیاطلاعی کرده است.
البته، در همین دو روز تحلیلها و موضعگیریها درباره این استعفا کم نبوده است. روزنامه سازندگی ارگان حزب کارگزاران سازندگی در شماره روز شنبه خود، به تحلیل این استعفا پرداخت و آن را دستاویزی برای حمله به مدیریت این شورا کرد. سازندگی این استعفا را «آغازی بر بروز تغییرات ساختاری در شورای سیاستگذاری» با جهتگیری «پررنگ شدن نقش احزاب اصلاحطلب» دانسته و تأکید کرده است: «این استعفا پس از شکست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس و افزایش انتقادات از محمدرضا عارف رئیس این شورا صورت میگیرد. برخی از اصلاح طلبان معتقدند که اصلاحات باید اصلاح شود و شورای عالی سیاستگذاری که از یک مقام ستادی به یک حزب تبدیل شده بود، بازسازی شود.» ارگان حزب کارگزاران نه تنها از استعفای موسوی لاری استقبال کرده که ابراز امیدواری کرده که عارف نیز استعفا بدهد.
همچنین، محمدجواد حقشناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی نیز با انتقاد از عملکرد شورای عالی این استعفا را نشانه پایان کار شعسا دانسته است. حقشناس گفته که «استعفای آقای موسوی لاری به گونهای آغاز پایان شورای سیاستگذاری است. با توجه به اینکه شورای سیاستگذاری در عمل بعد از چند دوره عملکرد موفق به خصوص در انتخابات مجلس دهم و شورای شهر پنجم که با حمایت مردم و پشتیبانی رهبر اصلاحطلبان از لیستهای معرفی شده صورت گرفت، بنابراین انتظار میرفت شورا بتواند در گام بعدی خود قویتر، منسجمتر و توانمندتراز پیش قدم بردارد، اما در کمال تعجب حرکت سوم آنان به شدت متزلزل بود، به خصوص در رابطه با انتخابات مجلس یازدهم مشاهده شد که در عمل موفق نشدند به یک وفاق سرنوشت ساز دست یابند.»
او همچنین معتقد است که استعفای موسوی لاری به معنای جدا شدن مجمع روحانیون از شعسا هم هست.
عبدالله ناصری فعال اصلاحطلب نیز در این زمینه اظهاراتی حائز اهمیت داشته است. او گفته که «عمر شورای سیاستگذاری با این ساختار و ماهیت و مدیریت تمام شد؛ تأکید میکنم هم در شکل و هم در محتوا کار این شورا تمام است؛ یعنی اگر شکل این مجموعه هم عوض شود، مدیریت و فرم آن هم تغییر کند، شورایی که یک سر آن صادق نوروزی و شکوریراد باشد و سر دیگر آن کواکبیان و حسین کمالی اساساً این ساختار نمیتواند هیچ کاری را پیش ببرد.»
*انتقادهای همگانی
گرچه نفس این استعفا در شرایط کنونی به اندازه کافی تأملبرانگیز و گمانهپرور است، اما تحلیلها بر استعفای موسوی لاری از سوی احزاب اصلی اصلاحطلب ریشه در متن استعفانامه او نیز دارد.
موسوی لاری در آن متن، علت استعفای خود را کسالت و مریضیاش عنوان کرده، اما ابایی هم نداشته که سرنخی از علل اصلی استعفایش که پشت تعارفات بیماری و مسائل شخصی پوشانده شده، رو کند. او در متن استعفایش خطاب به محمدرضا عارف تصریح کرده است: «هر چند که این استعفا با شرایط جسمی حقیر مرتبط بوده و از ماههای پیش هم با شما در میان گذاشته بودم، اما گمانم این است که این استعفا میتواند آغازی بر تغییر ساختار و سازوکارهای نهادهای اجماعی و پررنگ شدن نقش احزاب و تشکلها باشد.»
شاید بتوان گفت که انتقاد از شورای عالی سالهاست سکه رایج بازار سیاستورزی اصلاحطلبان است. طیفهای مختلف این نهاد هر کدام به دلیلی و از منظری به این شورا نقد وارد میکردند که میتوان آنها را در سه دسته کلی جای داد. اول، انتقاد برخی احزاب درون شعسا که وجه اشتراکشان در این است که از کماثری خود بر تصمیمات ناراضیاند. آنها این نارضایتی را اینگونه صورتبندی میکنند که شعسا باعث شده نقش احزاب کمرنگ شود. برای مثال مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردمسالاری با همین استدلال منتقد تند شعسا بود که در نهایت، حدوداً از دوره سوم شعسا در جلسات این شورا حضور نیافت. دوم، انتقاد گروه دیگری از احزاب درون شعسا که وجه اشتراکشان در این است که متعقدند به اندازهای که قدرت دارند، سهم ندارند. آنها این نارضایتی این اینگونه صورتبندی میکنند که نباید حق رأی احزاب قوی و بزرگ با احزاب کوچک و کماثر یکی باشد. انتقاد سوم بیشتر از سوی بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به شعسا وارد میشد. آنها از عملکرد شعسا ناراضی بودند؛ به عملکرد نمایندگان مجلس دهم که بر اساس تصمیم شعساییها وارد لیست انتخاباتی و سپس مجلس شده بودند، انتقاد داشتند؛ از حواشی و نتیجه لیست بستن در انتخابات شورای شهر پنجم تهران ناراضی بودند و در مجموع، بیتحرکی و عدم سوگیری به سمت آرمان کلی اصلاحطلبی یعنی تحول سیاسی معترض بودند. میتوان تعبیری از این انتقاد سوم را به صورت شکافی دوگانه درون خود شعسا هم دید، شکاف محافظهکاری. این شکاف در نهایت، باعث شد که شعسا در خصوص سیاستگذاری برای انتخابات مجلس یازدهم ناکارآمد عمل کند. در حالی که بخشی از اعضای شعسا که البته در نهایت اکثریت هم از آب درآمدند، مایل به مشارکت بی قید و شرط در انتخابات نبودند، بخشی دیگر به هر نحوی حاضر به تن دادن به حضور در انتخابات بودند. نتیجه این اختلاف آن شد که شعسا از یک سو مصوب و اعلام کرد که در انتخابات لیست نخواهد داد و از سوی دیگر، راه را برای لیست دادن احزاب اصلاحطلب باز گشاد و احزابی، چون «کارگزاران» و «مردمسالاری» لیست انتخاباتی دادند و شکست کامل خوردند.
*زمان فروپاشی
ناکارآمدی در ایجاد وحدت رویه انتخاباتی برای نهادی که تنها کارکردی که از خود نشان داده بود انسجام راهبردی انتخاباتی بود، به تنهایی میتوانست شکستی خاتمهبخش باشد، اما با در نظر گرفتن آن انتقادات و آن شکاف روشنتر میشود که این شکست شعسا ریشههای مهمتری هم داشته است. در واقع، کمتر کسی حتی درون خود شعسا پیدا میشد که به آن انتقاد جدی نداشته باشد، اما احتمالاً محذور شخص رئیس دولت اصلاحات به عنوان پدر این شورا، سایه موفقیتهای انتخاباتی قبلی شعسا و وحشت اصلاحطلبان از عدم انسجام و تکرار تجربه شکست ویرانگر انتخابات ریاست جمهوری نهم که منجر به روی کار آمدن احمدینژاد شد، باعث میشد که کمتر کسی هم مایل باشد مسئولیت از سکه انداختن شعسا را قبل از انتخابات مجلس داشته باشد. به خصوص که تقریباً برای اصلاحطلبان مسجل بود که نمیتوانند در آن انتخابات پیروزیای حاصل کنند و در نتیجه، همه ترجیح میدادند کم حاشیه کنار هم شکست بخورند و مسئولیتی نپذیرند. اما حالا که انتخابات مجلس گذشته، اوضاع تغییر کرده است. حالا زمان فروپاشی نظم شعسایی است، نظمی که نه ضعیف و نه قدرتمند از آن راضی نبود. به همین دلیل است که موسوی لاری چراغ اول را روشن کرد و در این زمان از شعسا کنار کشید.
به این موضوع، این را هم باید اضافه کرد که شکافها درون اصلاحطلبان حالا آنقدر زیاد و آنقدر روشن هست که میدانند که با مکانیسم ساده و خطی شعسا نمیتوان برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ با آن به نتیجهای رسید. اصلاحطلبان انتخابات مجلس یازدهم را واگذار کردند، اما حاضر نیستند به راحتی کرسی ریاست جمهوری را هم از دست بدهند.
منبع: روزنامه روزان