دیدارنیوز – احمد طبعی: برخی صداها را اگر در هر جایی بشنوید متوجه خواهید شد که این صدا برای چه کسی است و بعضا میتوان گفت که موضوع بحث چیست. برای آنهایی که اهل رادیو گوش دادن باشند و مخصوصا رادیو ورزش را دنبال میکنند صدای مسعود اسکویی برای آنها یک نماد است. شاید اغراق آمیز باشد، ولی رادیو ورزش بدون صدای مسعود اسکویی قابل تصور نیست.
شاید برای مخاطبان دیدارنیوز هم جالب باشد که فردی که بارها صدای او را در گزارشهای ورزشی شنیدهاند را ببینند و پای صحبتهای او بنشینند. اسکویی از چهرههای با سابقه رادیو و تلویزیون است که بیش از ۵۰ سال مشغول فعالیت است. او متولد ۱۳۱۸ است و از سال ۴۵ وارد تلویزیون ملی شده است. ابتدا در بخش خبر و بعدها به خاطر علائقی که داشته جذب بخش ورزشی شده است. در سال ۶۷ به رادیو آمده و از جمله چهرههای محوری در رادیو ورزش است.
اسکویی در گفتگو با دیدارنیوز به سراغ تجربیات خود رفته در اوج فروتنی از خاطرات خود با استادانش نظیر مرحوم بهمنش خاطراتی گفته است. او بر توانایی گزارشگر و لزوم آموزش به آنها تاکید دارد و در بخشهای مختلف این گفتگو نکات مهمی را برای علاقهمندان به این عرصه ارائه میکند.
آقای اسکویی شما از دهه ۴۰ وارد رادیو و تلویزیون شدید. با آگهی استخدام یا تست آمدید یا اینکه شخصی شما را به رادیو و تلویزیون ایران در آن زمان معرفی کرد؟
در سال ۱۳۴۵ تلویزیون ملی ایران در حال استخدام عوامل خود در قسمتهای مختلف بود. البته آن زمان هنوز به طور کامل افتتاح نشده بود و در فروردین سال ۱۳۴۶ رسماً افتتاح و شروع به کار کرد. اما قبل از آن در روزهای جمعه سه ساعت به صورت آزمایشی اجرا داشتند که نیم ساعت آن خبر بود. خبر هم آقای مرحوم گرگین که خدا ایشان را رحمت کند، گوینده پلاتو و دو آقا و خانم هم گوینده فیلمهای خبری بودند که بر اساس صداهای ما آنها را میدادند که حدود ۳۰ فیلم سی ثانیهای و اینتری بود و فیلمهایی که سیاسی و مربوط به وزرا و دید و بازدید بود را به یک گوینده مرد میدادند. فیلمهای مد و از این قبیل را به خانمها میدادند. فیلمهای جنگی و ورزشی را هم به من میدادند. وقتی که میخواستند این برنامه را راهاندازی کنند، یک گوینده میخواستند که حدوداً ۳۰۰ نفر شرکت کننده داشت و از بین آنها من قبول شدم.
از ۳۰۰ نفر شما فقط قبول شدید؟
در بخش شفاهی دو نفر بودیم که قبول شدیم. وقتی به پشت دوربین تلویزیون رفتیم و گویندگی کردیم، فقط من قبول شدم.
کارتان را از خبر شروع کردید؟
بله. از خبر سیاسی. ضمن اینکه من فیلمهای جنگی را میخواندم، چون آن زمان جنگ ویتنام بود، فیلمهای جنگی زیاد بود و همچنین فیلمهای ورزشی را میخواندم و بر اساس صدا تقسیم میشدیم. آن زمان هنوز گروهها تقسیم نشده بود که مثلا گروه ورزشی و گروه سیاسی باشد.
ما چهره شما را بیشتر در بخش ورزش میشناختیم و آقای بهمنش و بعضی از دوستان نیز بودند.
به دلیل اینکه من ورزشکار بودم و رشتهام نیز والیبال بود و در دبیرستان البرز درس خواندهام و به دلیل اینکه در آنجا امکانات ورزشی زیادی داشت، بنابراین در همه رشتهها فعالیت کردم. اما رشته اصلی من والیبال بود. آن زمان هم اینطور نبود که برای مثال استعداد را ببینند و آن را تربیت کنند و آن را نگه دارند. ما همه شاخهها را امتحان میکردیم. من رشته والیبال را دوست داشتم. اما به طور تخصصی به دنبال آن نرفتم که در آن رشته پیشرفت کنم.
البته شما وارد عرصه ورزش در بخش هنری آن شدید و مجموعهای از ورزشها را روی آنتن میبردید. از چه سالی گزارشگر ورزشی شدید؟
از سال ۱۳۵۰ و بعد از ۵ سال که تاسیس تلویزیون گذشت. زیرا ما آن زمان میبایست ۱۳ ماه خارج از تهران سپری کنیم؛ بنابراین من را به تلویزیون شیراز فرستادند و در آنجا گوینده خبر سیاسی بودم و ۱۳ ماه به سه سال تبدیل شد. بعد از سه سال به تهران برگشته و به طور مستقیم وارد بخش ورزش شدم. در اولین گزارش خود با آقای بهمنش که خدا ایشان را رحمت کند، به کویت برای گزارش بازی پرسپولیس که در آنجا سه بازی داشت، رفتیم. به طور متوالی آقای بهمنش یک ربع و من ۵ دقیقه گزارش میکردم.
آقای بهمنش استاد شما در گزارشگری بودند؟ بعد از آن چه کاری انجام دادید؟
بله. بعد از آن به تدریج تعداد همکاران در گروه ورزش زیاد شد و بعد از آن تخصصی شد. آقای بهمنش، چون خودشان مسئول ورزش رادیو بودند، کشتیها را گزارش میکردند، کشتیها را چند نفر دیگر و والیبالها را من گزارش میکردم. بعدها آقای اینالو که خود والیبالیست بود، والیبالها را گزارش میکرد. عدهای هم بازیهای بسکتبال را گزارش میکردند. اما به دلیل اینکه این گروه ورزش تازه تاسیس شده بود، ما همه ورزشها را گزارش کرده بودیم. من اولین گزارشگر تنیس، سوارکاری، اتومبیلرانی و اسکی در ایران هستم. یعنی ما همه اینها را مجبور بودیم که گزارش کنیم؛ بنابراین همه اینها را باید یاد میگرفتیم. برای مثال تیم اسکی نمایشی آمده بود و من با آنها میرفتم و گزارش میکردم. این بود که به تدریج تعداد افراد زیاد شد و گروهها تخصصی شدند. برای مثال در بازهای آسیایی ۱۳۵۳، من بازیهای تنیس را گزارش میکردم.
سوالهای زیادی از شما داریم. ما خیلی مایل هستیم که آن دوران را با این دوران مقایسه کنیم. یعنی آن زمان که شما وارد عرصه رادیو و تلویزیون شدید و کار کردید و آموزشها و تخصصهایی که گذراندید با دوستانی که در حال حاضر آمده و در حال کار هستند یک مقایسه انجام دهید. همچنین در حال حاضر به کدام یک از رشتههای ورزشی علاقمند هستید و آن را در رادیو گزارش میکنید؟
در حال حاضر والیبال. من فوتبال هم گزارش کردهام. ولی حقیقت این است که شمارههای دور را درست نمیبینم و میترسم که اشتباه کنم. به همین خاطر چندین سال است که فوتبال را گزارش نمیکنم.
نکته بسیار قابل توجهی را اشاره کردید و خاطرهای هم من در این زمینه دارم. در یک زمانی یعنی حدود ۱۵ الی ۲۰ سال پیش، یکی از گزارشگران یک مسابقه فوتبال را گزارش میکردند. خیلی جالب است که بعد از ۴۵ دقیقه اول، تازه ایشان و دیگران هم متوجه شدند که دو گروه را جابجا و اشتباه گزارش میکردند و بعد از آن به یک مسئله شد. این که آقای اسکویی اشاره میکنند، واقعا یک نکته قابل توجهی است که آدم حتما باید ببیند و بگوید.
من هم، چون واقعا دیدم که دیگر توانایی این کار را ندارم. زیرا مردم از من و جنابعالی دیگر توقع ندارند که اشتباه کنیم و نمیتوانند بپذیرند که برای مثال آقای طبعی با این سابقهای که دارد، در حال انجام اشتباهی است. زمانی ما با سه دوربین فوتبال را برای مردم پخش میکردیم. اما حالا حدود ۲۰ تا دوربین در کنار زمین وجود دارد و کار خیلی سخت است. در زمانی که برای مثال هنوز تلویزیون افتتاح نشده بود و فوتبال را در رادیو گزارش میکرد، کسی متوجه اشتباهات نمیشد. ولی حالا کوچکترین مسائل را نیز میبینند. به همین دلیل است که فوتبالیستها در داخل زمین، هنگام صحبت کردن جلوی دهان خود را میگیرند. زیرا در کنار زمین میکروفون و دوربین هست و ممکن است صحبتهایی که میکنند، مشخص شود. در حال حاضر کار بسیار سختتر است. اما آن مسئلهای که راجع به تفاوت آن زمان با حالا فرمودید، تفاوت در آموزشهایی است که ما دیدهایم.
من این را میخواهم بعداً سوال کنم. شما چه زمانی وارد رادیو شدید. شما فرمودید که در سال ۴۵ استخدام شدید و سال ۴۶ تلویزیون رسمی ایران به طور رسمی آغاز شد و سه سال هم در شیراز بودید. از چه سالی کار رادیو را آغاز کردید؟
من تا سال ۱۳۶۰ در تلویزیون بودم. چند سالی بین آن وفقه افتاد و سال ۱۳۶۷ به رادیو خدمت شما آمدم.
در رادیو ما میزبان شما هستیم و ما خیلی خوشحال هستیم که در جمع ما هستید. آن زمان من هم در تلویزیون بودم و هم رادیو. جالب اینجاست که شما کار ورزشی میکردید و من هم در رادیو کار ورزشی اجرا میکردم. هنگامی که شما تشریف آوردید کارهای ورزشی به شما محول شد و من مشغول انجام کارهای دیگر شدم و از این بابت خیلی خوشحالم. از سال ۶۷ تا حالا شما در رادیو فعالیت دارید. آن زمان ما رادیو ورزش نداشتیم و بعدها تاسیس شد.
من آن موقع با رادیو ایران شروع کردم و یک برنامه بود که در عصر جمعه پخش میشد و در کنار آقای مهران دوستی نشستم و برنامه ورزشی را اجرا کردم. بعد از آن به رادیو تهران رفتم و از سال هفتم تیرماه ۷۸ که رادیو ورزش افتتاح شد و بنده جزء بنیانگذاران این شبکه بودم. در واقع ۵ نفر بودیم که این شبکه راه اندازی شد.
آقای احمد شیشهگران نقشه زیادی در این زمینه داشت.
بله. آقای شیشهگران که جا دارد خیلی از ایشان تشکر کنم و خیلی به بازگشت من به صدا و سیما کمک کردند. من هیچ گاه محبت آقای احمد شیشهگران و آقای جولایی را فراموش نخواهم کرد. زیرا آقای جولایی هم بسیار به من کمک کردند. بعد از مدتی که من آمده بودم، با اینکه از نفرات اولی بودم که به رادیو و تلویزیون آمدم، اما باز هم یک حالت غریبه داشتم و خود جنابعالی و آقای لشکری هم خیلی به من کمک کردید.
وظیفه ما بوده و شما یکی از پیشکسوتان عزیز ما بودید. زمانی که ما آمدیم با زمانی که شما بودید، ۱۵ سال تفاوت داشت.
من محبتهای شما، آقای شیشهگران و جولایی را هیچگاه فراموش نمیکنم. من هنگامی که آمدم خیلیها را نمیشناختم و افراد جدیدی بودند و شما با یک روی باز مرا پذیرفتید که سبب دلگرمی من شده بود.
باز هم عرض میکنم که وظیفه ما بود. تا جایی که من به یاد دارم قبل از انقلاب در رادیو اصلاً ورزش نداشتیم. اولین کاری که ما در سال ۶۳ انجام دادیم، ورزش کارگران بود که روزهای پنجشنبه کار آن را من انجام میدادم که هم سردبیر بودم و گزارشهای آن را تهیه میکردم. بعد از اینکه شما تشریف آوردید، متوجه شدیم که کار را باید به دست کاردان سپرد و از آنجا به بعد مختص شما شد. اما چیزی که ما به آن اشاره میکنیم، یک نکته است و این که آیا تا بحال به شما نگفتهاند که صدایتان همچنان جوان مانده است؟ چرا صدای شما جوان و شاداب مانده است؟
بله گفتهاند. آقای طبعی خود شما استاد هستید و این مسئله را کاملاً میدانید. صدا را باید حفظ کرد. خیلی از همکاران ما مانند سرکار خانم نشیبا و سرکار خانم پاک نشان و جناب آقای بهروز رضوی صدای جوانی دارند. همه صداها را حفظ کردیم عشق و علاقه به کار مهم است. شما یکی از کسانی هستید که چقدر به کارتان علاقه داشتید. بدون تعارف باید بگوییم که در این کار پولی نیست. یعنی اگر هر کدام از ما در شغل دیگری وارد میشدیم، ممکن بود تا حالا چند تا مغازه هم داشته باشیم. اما عشق و علاقه به این کار خیلی مهم است و ما هیچ کدام به فکر پول نبودیم. من تا آنجا که تلاش کردهام، صدایم را حفظ کردهام. به هر حال خداوند به هر کسی یک نعمتی میدهد و به من هم این صدا را داده است و در نهایت هم سپاسگزار خداوند هستم و هم اینکه صدایم را حفظ کردهام.
شما در صحبتهایتان اشارهای کردید که در این کار پول نیست. این خیلی خوب است که بینندگان ما بدانند که آنهایی که در رادیو و تلویزیون کار میکنند وضع مالی و یا دستمزدهایی که میگیرند، چقدر است؟ آیا میخواهید در این زمینه توضیحی دهید؟
بالاخره یک سری مسائل است که در این زمینه وجود دارد و شاید من هم از آن اطلاع زیادی نداشته باشم.
پس من هم زیاد به آن نمیپردازم. در بحث حفظ صدا اشاره کردید. آیا سیگار میکشید؟
خیر.
بعضیها تصور میکنند که اگر سیگار بکشند، صدای خوبتری خواهند داشت و صدای آنها خش دار میشود؛ و این غلط را به آنها گفتهاند. آیا شما این تفکر را قبول داردی؟
ممکن است که یک مقدار در تغییر صدا اثر گذار باشد. اما در طولانی مدت صدا را از بین میبرد. زیرا اثر بدی بر روی حنجره و تارهای صوتی میگذارد و آنها را خراب میکند. ممکن است در بار اول صدا خیلی خش دار و خوب بشود. اما در طولانی مدت تارهای صوتی و دندانها را از بین میبرد. شما میدانید که یکی از مسائل مهم دندانها هستند. زیرا ماهیچههای زبان و فک باید در اختیار خود گوینده باشد. گوینده نمیتواند هر چیزی که خواست بگوید. کسی که سین و شین و یا برخی الفاظ و حروف را نتواند درست ادا کند، اصلا نمیتواند گوینده شود و این چیزی است که خیلی به آن باید توجه داشت.
ممکن است برخی از شنوندگان و گویندگان ما الان بگویند که چرا برخی از گویندگان ما که در رادیو و تلویزیون فعالیت میکنند، این ویژگیهایی که شما میگویید را ندارند؟
ما خیلی سختی کشیدیم. من در حین کار سه سال کلاسهای مختلف شامل کلاس ادبیات فارسی، زبان انگلیسی، زبان فرانسه و کلاس گزارشگری و گویندگی با اساتیدی که از خارج از کشور آمده بودند را گذارندهام. به ما خیلی سخت میگرفتند. یعنی اگر ما یک تپق میزدیم، به ما میگفتند مگر میشود که گوینده تپق بزند. در حالی که تپق مختص گوینده است. شما در حالت عادی که هم که صحبت میکنید، ممکن است تپق بزنید. اما آن زمان همه طوری به این مسئله نگاه میکردند که گویا گناه بزرگی کردهایم. همچنین حین کار در کلاسها یکی از سخت گیریها نسبت به ما این بود که اشتباه و غلط خواندن برای ما قابل قبول نبود و اگر این طور میشد، ما از نظر مالی جریمه میشدیم. اگر لغت فارسی را اشتباه میخواندیم ۱۰ تومان و برای لغت خارجی ۵ تومان جریمه میشدیم و این جریمهها ممکن است الان بی ارزش باشد. اما وقتی من آن زمان ۱۵۰۰ تومان ماهیانه حقوق میگرفتم، ۵ یا ۱۰ تومان خیلی برای ما ارزش داشت.
اولین حقوقتان ۱۵۰۰ تومان بود.
بله. مسئله دیگر این بود که در آن زمان، همه ما باید مدرک لیسانس را داشته باشیم. من بعد از اینکه امتحان دادم و قبول شدم، رئیس تلویزیون از مدرک من سوال کردند که من گفتم دیپلم دارم. ایشان گفتند که لیسان خود را بگیرید.
یعنی شما را مجبور میکردند که درس بخوانید.
من لیسانسم را سه سال و نیمه گرفتم. مسئله مهم دیگر اینکه به همان سه سال بسنده نکردند و بعد از آن هر کدام از ما را بر اساس کاری که انجام میدهیم، به خارج از کشور فرستادند و من را به کشور آلمان فرستادند و من در تلویزیون آلمان دوره تهیه کنندگی برنامه ورزشی را دیدم و در شهر انستیتو گوته لونه بورگ در نزدیکی هامبورگ، به مدت ۶ ماه با آقای محمد بزرگ نیا که از کارگردانان کشتی آنجلیکا است، زبان آلمانی را خواندیم و بعد به مدت یک سال، دوره تعلیمات تهیه کنندگی برنامههای ورزشی را دیدم. این طور نبود که مستقیماً مرا پشت میکروفن ببرند و بگویند شروع به گویندگی کنید. بلکه خیلی سختی کشیدم. یک استاد از انگلستان و یکی از زلاندنو آورند تا به ما گزارشگری یاد دهند. گزارشگری کار خیلی سختی است و گزارشگری ورزشی تنها این نیست که شما به کنار زمین بروید و ورزشهای مختلف را گزارش کنید.
آقای اسکویی آن سختگیریها خوب بود و یا از آنها ناراحت هستید.
نه اصلا. دقیقا خیلی هم خوب بود. من تا الان که بالای ۵۰ سال است که کار میکنم، اگر لغتی را نمیدانم، چون به من یاد دادهاند برای مثال از آقای طبعی میپرسم و به این مسئله کاری ندارم که چقدر سابقه کاری دارد و میدانم که آقای طبعی این رشته را از من بهتر میداند. زیرا اگر من از آقای طبعی پرسیدم، تنها آقای طبعی میداند که من نمیدانم. اما اگر پشت دوربین یا میکروفن اشتباه بخوانم، میلیونها نفر میفهمند که من نمیدانم. یک مسئله دیگر که من همیشه سر کلاس برای دوستان جوانم عنوان میکنم این است که علاوه بر این که اگر چیزی را نمیدانستید، سوال کنید و من خودم با این سابقه هنوز این کار را انجام میدهم، هر چیزی را که به دست شما دادند یک بار از روی آن بخوانید. الان من و شما در حال صحبت هستیم و تصویر ما در حال پخش است. فرض کنید یک برگه به دست ما میدهند در حالی که همه در حال مشاهده هستند. به قول استاد ما آقای پیمانی که خدا ایشان را رحمت کند، ما باید یک بار از روی آن بخوانیم و بعد برای ببینده بخوانیم.
دوربین یک بحث جداست و ما نباید بسیاری از کارها را جلوی دوربین انجام دهیم.
من یک خاطره دارم. بعد از مدتی که تلویزیون راهاندازی شد، بین ساعت ۶ تا ۸ صبح برنامه گذاشتند. راس ساعت ۷ صبح هم خبر بود و ما باید خبر میخواندیم. یک روز من و روزهای دیگر هفته آقایان دیگر میآمدند. اواخر خبرها که میشد، چون نمیرسیدیم که خبرها را قبلش به ما بدهند، خبرها را پنهانی به ما میدادند. یک روز حرف استادم را گوش نکردم اتفاق خندهداری افتاد. خبر را که به من دادند و بدون اینکه یک بار از آن برای خودم بخوانم، شروع به خواندن آن برای مخاطبان کردم. در این خبر نوشته بود که به چند خبر گوناگون توجه کنید. امروز جوانی در ایتالیا با اتومبیل تصادف کرد و یک ... قطع شد. من با خود گفتم حال اگر کسی با اتومبیل تصادف کند معمولاً پایش بیشتر در معرض خطر است و بنابراین گفتم یک پایش قطع شد. در جمله بعد از آن نوشته بود و پلیس بعد از ۵ ساعت گوشش را پیدا کرد. اما من پا خوانده بودم و معمولاً ۵ ساعت به دنبال پا نمیگردند. ولی آن خبر را به گونهای جمع کردم. اما همه متوجه شده بودند که من آن خبر واقعی را نخواندهام و ۱۰ تومان جریمه شدم. منظور من این است که گاهی اوقات تغییر کلمات مانند خواندن شده است به جای نشده است، خیلی وضعیت بدی را ایجاد میکند. اگر کمی دوستان جوانمان به این مسئله فکر کنند و به آن توجه داشته باشند که هر چه نمیدانند پرسند و هر چیزی که به دست آنها آمد یک بار از روی آن بخوانند، فکر میکنم که موفق باشند.
آیا شما گزارشگران و گویندگانی که الان در عرصه ورزش کار میکنند، انتقادی دارید؟ آقای اسکویی لطفا کمی شفافتر صحبت کنید. شما استاد هستید و موظف هستند که رادیو و تلویزیون کلاس بگذارند و شما تدریس کنید و به آنها آموزش دهید و یا اینکه خود آنها به خاطر شان و جایگاه بزرگی که دارند علاقمند به گذراندن دورههای تخصصی باشند. در حال حاضر گزارشها و اجراهایی که دارند را شما میپسندید و یا انتقادهایی دارید و فکر میکنید که اگر اینها دورههایی را بگذرانند، بهتر اجرا خواهند کرد؟
اگر دورههایی را بگذرانند، اجراهای بهتری خواهند داشت. مسئله مهمی که امروز اپیدمی شده و متاسفانه همه به فوتبال گرایش پیدا کردهاند و همه میخواهند گزارشگر فوتبال شوند. در حالی که الان ما ۵۱ فدراسیون داریم. برخی از فدراسیونهای ما آنچنان کارایی و توانایی ندارند. اما ما ورزشهای خیلی زیادی مانند کشتی، بسکتبال، والیبال، هندبال، کبدی، دو و میدانی، شنا، تنیس و انواع ورزشهای رزمی را داریم که خیلی هم گسترده هستند. انتقادی که من از گزارشگران دارم این است که قبل از گزارش ورزشها، حتما در مورد آن رشته مطالعه کنید. مثلاً در بازی تنیس باید بدانید دو خط طولی چیست. خب همه نمیدانند که چیست. ولی اگر بپرسد میفهمد که اولی یک نفره است و خط دوم دو نفره میشود یا برای مثال سرویسها را چگونه باید بزنند و شمارش تنیس چگونه است. شما میدانید شمارش تنیس از طرف کسی است که سرویس را میزند. وقتی من سرویس را میزنم، اگر طرف مقابل اگر امتیاز را بگیرد، ۱۵ میشود. داور نمیگوید ۱۵- صفر، بلکه میگوید صفر-۱۵ یا هیچ-پانزده و امتیاز را از طرف شخصی که سرویس را میزند، میشمارند. من باید این را بلد باشم تا گزارش کنم. اگر ندانم اشتباه میگویم. امروز هم مثل قدیم نیست که بگوییم مردم با ورزش آشنایی ندارند. بلکه همه نوع ورزشها را میدانند و تمام زوایای ورزشها و خطاها را را میشناسند. دیگر این طور نیست که بگوییم در هیچ خانهای رادیو هم نبوده است. اما همه تلویزیون و موبایل دارند و همه کوچکترین اتفاقی را میبینند.
پیشنهاد شما این است که داناییشان را در مورد رشته ورزشی که در حال گزارش آن هستند، افزایش دهند. حال اگر این فرصت دست نداد، چه کاری میتوانند انجام دهند؟
راحتترین کار این است که وقتی به سالن یا زمین وارد میشوند، از فدراسیون مربوطه شخصی که وارد است در کنار او بنشیند و ضمن گزارش از سوال در مورد اتفاقی که نمیداند، سوال کند.
پس پرسشها را از او میپرسد و مشکل حل میشود. شما هم میدانید که خیلی از شنوندگان ما در سراسر کشور به رادیو و تلویزیون زنگ میزنند و یا پیامک میدهند، هم انتقاد میکنند و پیشنهاد و راهکار میدهند. در بسیاری از مواردی که هم من و هم شما شاهد آن هستید، به تونالیته صدای مجریان و گزارشگران ایراد دارند و همین نکتهای که شما اشاره کردید و به اصظلاح سین-شین زدن به تعبیری میگویند که نقص اندام صوتی است و میگویند که چرا ایشان باید مجری و گزارشگر باشد؟ نکته دیگری که خیلی در عرصه ورزش به آن اعتراض میشود، بحث جانبداری یک گزارشگر و یا گوینده است و به تعبیر دیگر در بازی بین دو تیم، به خوبی مشخص میشود که ایشان طرفدار کدام تیم است. این جانبداری و قضاوت را مردم میدانند و به ما انتقاد میکنند. برای این چه پیشنهادی دارید و چه راهکاری ارائه میکنید؟
یک گزارشگر به هیچ وجه نباید کاری کند که شنونده و یا ببینده آن متوجه شود که طرفدار کدام تیم است. البته این مسئله شامل تیم ملی نمیشود. زمانی که تیم ملی با تیم دیگری مثل پرتغال یا اسپانیا و یا ژاپن و هر کشور دیگر مسابقه میدهد، هر جانبداری که میتوانیم باید از تیم ملی انجام دهیم و وظیفه گزارشگر است که این کار را انجام دهد. اما وقتی دو تیم داخلی مسابقه دارند، بالاخره هر کسی به تیمی تمایلی دارد، اما من به عنوان گزارشگر باید طوری گزارش کنم که بینند یا شنونده اصلاً نباید حس کند من در حال جانبداری از تیم خاصی هستم. متاسفانه الان بعضی از گزاشگران در شهرهای دیگر ما اصلاً نمیتوانند جلوی خودشان را بگیرند و طوری گزارش و جانبداری میکنند که خیلی بد است. زیرا شما وقتی گزارشگر تیمی در شهری هستید، تنها برای آن شهر گزارش نمیکنید و برای کشور گزارش میکنید و تصویر در حال پخش برای کل کشور است و نباید جانبداری کنید. شما باید گزارش را منصفانه انجام دهید. گاهی گزارشگران ایراد هم میگیرند و در کار داور دخالت هم میکنند. در حالی که نباید این کار انجام دهند. زیرا کارشناسان داوری و فوتبالی و ورزشی هستند که با یکدیگر صحبت میکنند و کارشناسی انجام میدهند. آن زمان است که خیلی بد میشود.
در رادیو وقتی که ما گزارش میکنیم، لحن ما تا حدی میتواند مشخص کننده باشد. ولی به دلیل اینکه چهره ما دیده نمیشود، شنونده زیاد نمیتواند به عمق جانبداری و نگاه ما پی ببرد. اما در تلویزیون میمیک و صورت ما و واکنشهای ما نسبت به تیمهایی که در حال بازی هستند، دقیق مشخص میسازد و این نوعی رفتار جانبدارانه است. این را چگونه توضیح میدهید؟
من فکر میکنم این هنر گزارشگر است. یعنی باید خیلی از کنار این مسئله هنرمندانه عبور کند. وقتی از من درخواست میکنند که خاطرات ورزشیام را بگویم، میگویم که ما همیشه شاهد اشکها و لبخندها هستیم و هنگامی که تیمهای ما در خارج از کشور، المپیکها، بازیهای آسیایی و مسابقات بین المللی برنده میشوند، خوشحال میشویم و با ورزشکاران و مردم شادی میکنیم و خدایی نکرده اگر بازنده شوند، ما هم متاثر میشویم. اما دو تیمی که در داخل کشور با یکدیگر بازی میکنند، متعلق به همین کشور هستند. من به عنوان گزارشگر نباید کاری کنم که به تیمی که تمایل دارم، در گزارشم اثر گذار باشد و این اشتباه ان گزارشگر است. یک گزارشگر خوب که در حد اعلا گزارش میکند، با توجه به هر تمایلی که به هر تیم دارد، به هیچ وجه اجازه نمیدهد که مخاطب متوجه شود که طرفدار کدام تیم است.
یکی از انتقادات دیگری که برخی مخاطبان با ما در میان میگذارند این است که یک گزارشگر سعی میکند که جایگزین یک گزارشگر نامدار دیگری شوند.
این بزرگترین اشتباه است. من همیشه میپرسم که چرا به شما میگویند گوینده. همه صدایشان خوب است. برای مثال شما با اعضای خانوادهتان صحبت میکنید، از صدایش ناراحت میشوید؟ تفاوتی که من گوینده با خانواده خود دارم، برتری صدای من است. من چرا باید این صدا را تغییر داده و مانند یکی دیگر صحبت کنم. به من میگویند گوینده. شما فرض کنید من از آقای بهمنش تقلید کنم. همانند حرفی استاد من به من گفت، چرا من خودم اسکویی اول نشوم. سعی کنید خودتان باشید. چرا شما وقتی رادیو را روشن میکنید، اگر صدای گوینده را نشناسید، متوجه نشوید که کدام رادیو است.
این بر میگردد به این که صدا باید صدای خاص باشد. ما در رادیو و تلویزیون میگوییم که این صدا، صدای رسانهای است. امروز باز هم بسیاری از شنوندگان و بینندگان ما ایراد میگیرند که چرا شخصی گزارشگر شده که صدای جذاب و زیبایی ندارد؟
هیچ کس بهتر از خود شخص متوجه نمیشود که صدایش خوب یا بد است. من اصلا با دیگران کار ندارم و در مقایسه با خودش میگویم. من ۱۴ الی ۱۵ ساله بودم که حس کردم صدای خوبی دارم و از همان موقع عاشق گویندگی شدم. در مدرسه همه از انشا فرار میکنند. اما من به دلیل علاقه به گویندگی انشاها را میخواندم.
این به این مسئله بر میگردد که در یک شغل یا علاقهای در ذات ما بخصوص در عرصه هنر نهفته باشد. به دلیل اینکه شما صدای خوبی داشتهاید و در ذات خود هنرمند بودهاید، علاقمند شدید که به سمت این رشته بروید. اما برخیها دارای این ویژگی نیستند و فقط قصد دیده و شنیده شدن دارند.
این اشتباه است و اصلاً موفق نمیشوند. من به طور جدی میگویم که این افراد ممکن است مدتی بیایند و گویندگی هم بکنند، اما امکان ندارد که موفق شوند.
من یک مثال بزنم و ممکن است شما حرف من را تایید کنید. در زمانی یعنی خیلی سالها پیش ما هم گزارشگر تلویزیون و هم رادیو داشتیم. در رادیو فوتبالها را بخصوص فوتبالهای ملی را آقای بهمنش گزارش میکردند. من به یاد دارم که خیلیها صدای تلویزیون را میبستند و از صدای رادیو استفاده میکردند و هنگام پخش تصویر از تلویزیون دوست داشتند با صدای آقای بهمنش باشد. آیا شما به یاد دارید و این همان تفاوت صدا نیست؟
دقیقاً به یاد دارم. هم تفاوت صدا است و هم اینکه آن گزارشی را که دلشان میخواهد، میشنوند. یعنی گزارش بدون قضاوت و جانبداری. وگرنه دلیلی ندارد که مخاطب با صدای رادیو فوتبال تماشا کند. ۳۰ درصد تلویزیون گوش است و بقیه آن دید است. اما رادیو همه گوش کردن است و وقتی یک نفر صدای تلویزیون را میبندد و از رادیو گوش میکند، زیرا مشاهده میکند که آن ۳۰ درصد بر آن ۷۰ درصد غالب آمده است.
آقای اسکویی ما امروز در دیداری که در دیدارنیوز با شما داریم و بیش از ۵۰ سال شما سابقه هنرمندی در رادیو و تلویزیون دارید، از گذشتگان و خیلی از خانمها و آقایانی که بعضی در قید حیات و بعضیها هم دار فانی را وداع گفتهاند و این خیلی خوب بود و یاد و خاطرهای از آنها داشتیم. شما غیر از رادیو و تلویزیون در رسانههای دیگری نیز کار کرده اید؟
من در روزنامهها و نشریات کار کردهام. در روزنامهها مطلب مینوشتم و مسئولیت صفحه ورزشی روزنامه را داشتهام و سالها قلم میزدم.
من از اینکه به دیدارنیوز آمدید و گفتیم و شنیدیم، بسیار سپاسگزارم.
اسکویی: من بسیار تشکر میکنم که من را قابل دانسته و دعوت کردید و من را سالیان پیش در حدود ۵۳ سال گذشته بردید. اجازه بفرمایید که خدمت جوانمان یک مسئله را بگویم. واقعاً اگر تمایل به گویندگی دارید و احساس میکنید که صدای خوبی دارید، اول مطالعه کنید و دوم اینکه بر روی صدای خود کار کنید و آموزش ببینید و هیچ وقت از پرسیدن خجالت نکشید و همیشه از کسانی که پیشکسوت شما هستند، سوال کنید و هیچ ایرادی ندارد. اما اگر غلط خواندید، تپق زدید و اشتباه کردید، آن موقع خیلی بد است. امروز با ۵۰ سال پیش که ما فعالیت میکردیم، خیلی فرق کرده است. امروز مردم کوچکترین مسئله را میدانند. امروز کار من سختتر است که مطلبی را بخوانم و اشتباه بخوانم. مثلاً بگویم که پله با دست یک گل به انگلیس زد. بعد یک بچه ۵-۶ ساله بگویند اسکویی آن فرد پله نبود بلکه مارادونا بود.
دیدارنیوز: سپاسگزارم. از شما بینندگان عزیز هم خیلی تشکر میکنم. گفتگویی داشتیم با مسعود اسکویی با ۵۳ سال سابقه گویندگی و گزارشگری در رادیو و تلویزیون و همچنین در رسانههای نوشتاری. لحظههای خوشی داشته باشید.