دیدارنیوز - وضعیت رسانهها در ایران چگونه است؟ شاید باورپذیر نباشد که بدانیم هنوز هم که هنوز است بالای ۶۰ درصد مردم ایران خبرهای مهم روزانهشان را از بخش خبری ۲۰:۳۰ تلویزیون ایران دریافت میکنند. بماند که حدود ۵۰ میلیون ایرانی هنوز هم به تلگرام به عنوان منبع اصلی خبرهای روزانه و مهم نگاه میکنند. هنوز هم روزنامهها و خبرگزاریهای داخلی منبع اصلی خبررسانی هستند و حتی بهشدت مورد ارجاع از سوی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و حتی رسانههای غیرفارسی هستند، اما وقتی اتفاقات مهمی مثل آنچه در آبان ۹۸، ماجرای سقوط هواپیما، دی ۹۶ و اعتراضات همه دو دهه گذشته رخ میدهد، رسانههای داخلی از هر نوع و مدل، آچمز میشوند. پای حرفهای روزنامهنگاران بنشینید، میگویند دستشان بسته است و البته بسیاری هم معتقدند مردم حق دارند در بحرانهای سیاسی-اجتماعی از آنها گله داشته باشند و مقصر را بندهای امنیتی نانوشته و نوشته برای اطلاعرسانی میدانند. مانند همان نامه معروف در اوج اعتراضات آبان و حتی در زمان سقوط هواپیمای اوکراینی. اما محمد خدادی، معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی چنین نظری ندارد. با معاون وزیر فرهنگ درباره همین ماجرا گفتوگو کردیم؛ چرا مردم به رسانههای داخلی در بحرانها بی اعتماد میشوند؟
در اعتراضات ایران در آبان ۹۸ و چند روز پس از ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی و همچنین اعتراضات سالهای گذشته مطبوعات و رسانههای ایران خود دچار بحران شدند و عملا سوالات بسیاری برای ایجاد محدودیت یا ناتوانی رسانهها در ایران مطرح شد. به نظر شما راهکاری وجود دارد که در چنین زمانهایی رسانهها و روزنامهها آزادی عمل بیشتری داشته باشند؟
البته این موضوع یک بحث مفصل است سعی میکنم کوتاه به آن بپردازم؛ ما همزمان با چند موضوع روبهرو هستیم یکی موضوع سانسور، محدودیت، کنترل و نظارت است دیگری مهارت و خواست و توان رسانه در تولید محتوی است. موضوع سوم و چهارم؛ مقوله امنیت ملی، بعد فضای حاکم بر رسانههاست که درمورد این هم نکاتی عرض میکنم. درمورد اول، ما هیچ قانونی برای نظارت بر رسانهها قبل از انتشار مطلب نداریم و کسی نمیتواند هیچگونه کنترلی بر محتوی رسانه قبل از انتشار داشته باشد الان در عمل هم این موضوع میسر نیست حتی اگر قانونی باشد که نیست. پس هر گونه اقدامی میتواند صرفا توصیه باشد و رسانه میتواند به توصیه عمل نکند و در برابر قانون بعد از انتشار پاسخگو باشد و با آماده کردن مستندات پاسخگوی نهادهای نظارتی باشد و ریسکپذیر شود و هزینه و فایده کند سپس در تولید و نشر اقدام کند.
اما درمورد دوم؛ در بعد مهارت تولید محتوی، متاسفانه بیشتر رسانههای ما کارکرد پوششی پیدا کردهاند نه سوژهای – وقتی تولید دیدگاه را میتوان با مصاحبه تلفنی از پشت میز انجام داد چرا باید زحمت حضور در صحنه و قبول مخاطراتش برای تولید یک خبر را بر عهده بگیریم کدام راحتتر است؟!
واقعا چقدر علاقه، ظرفیت و مهارت تولید اطلاعات در صحنه را بهعنوان یک خبرنگار داریم و حاضریم هزینه سیاسی و نظارتی و... آن را هم با تهیه مستندات قابل اثبات تهیه کنیم و ریسکپذیر شویم. چند درصد موضوعات ما سیاسی است و در سایر موضوعات که اصولا مدعی هم ندارد چند خبرنگار برای تولید اطلاعات براساس مشاهده و تهیه مستندات داریم – الان بیشتر نظر افراد و برداشت از موضوع را خبر میکنیم تا اطلاعات متفاوت و مستند از یک موضوع.
نکته سوم، امنیت امروز موضوع اول کشور ماست؛ از رئیسجمهور و وزیر خارجه و... در امریکا گرفته تا تیمهای مستقر در آلبانی – جده – تل آویو –لندن – پاریس و... که هزاران نفر دستاندرکار برنامهریزی تولید محتوی و انتشار آن بهصورت مستقیم و غیرمستقیم رسانهای به زبان فارسی علیه مردم ایران هستند – رسما هم ۱۲ بند نوشتند و اعلام کردند که چه باید بشود – در چنین فضایی با توجه به وجود ۱۲ هزار رسانه دارای مجوز و دهها هزار رسانه بدون مجوز در داخل کشور آیا امنیت ملی امروز در محتوای رسانه رسمی و غیر رسمی- شبه رسانه و.... میتواند مورد توجه قرارنگیرد – مثال لازم نیست همه میدانند هر روز یک شایعه حتی درمورد آب و هوا و.... تولید و منتشر میشود دراین فضا هم خبر بد خبر خوب است و نتیجه آن ایجاد شک و تردید، بی اعتمادی، بی ثباتی و تضعیف ارکان کشور و خود مردم و نهایتا تحقیر و ناامیدی و در آخر تجزیه کشور میشود. این هدف قطعی و مشخص است. واقعا رسانهای در ایران بیاید و بگوید در ماجرای بنزین تا الان کدام دستگاه ابلاغی به رسانهها داشته تا محدود شوند – اما حتما توصیه میکنیم چون خواست رسانههاست- عقل هم این را میگوید اگر اطلاعاتی از موضوعی داری چرا نگویی که بعدا رسانهها متوجه شوند مانند توصیه وزارت بهداشت و درمان – پلیس راهور و... یعنی شما بشنو اما اگر خواستی عمل کن و... اما نکته آخر، فضای جاری رسانهای ما که از نظر کمی خیلی پیشرفت داشته اما از نظر کیفی و کارکردی بسیار ضعیف شده است - متاسفانه مانند اقتصاد تولیدکننده بسیار محدود داریم؛ دلال تربیت کردیم تا مطالب دیگران را بگیرد و به نام خودش منتشر کند نه نگران باشد نه ناراحت و نه خجالت بکشد و بیشتر متخصص نشر مطلب با هر محتوایی حتی بدون منبع است تا تولیدکننده. در این شرایط اقتصاد رسانه هم دچار بحران شد به دلیل اینکه بجای فروش و تکیه بر فروش روزنامه و اطلاعات و... و تاکید بر افزایش مخاطب دنبال آگهی و یارانه و.. رفتیم درحالیکه فلسفه پرداخت درآمد بابت آگهی داشتن مخاطب است نه بالعکس – بهصورت طبیعی اقتصاد رسانه ضعیف شد نتیجه آن چون مطلب خوب نداریم کسی رسانه را نمیخرد چون درآمد نداریم پول خوب به خبرنگار نمیدهیم چون پول خوب نمیدهیم مطلب خوب تولید نمیکنیم و این شد دور باطل. در کارکرد تولید محتوی هم یک خبرنگار عملا در چندین رسانه همزمان کار میکند و.... خوب در این محیط نباید انتظار تولید محتوی متناسب با نیاز جامعه – دانش و مهارت و تلاش منجر به ریسک تولید محتوی را داشت – الان حتی اگر هم هیچ محدودیتی نباشد علاقهای هم نیست که کسی زحمت سفر به یک منطقه – یا یک موضوع پر خطر را به خودش بدهد. و آخر کلام؛ در موضوع رسانه امروز ما به هیچ دورانی شباهت نداریم؛ باید نگاه دیگری به موضوع رسانه داشته باشیم هم حاکمیت و هم همکاران من در رسانهها.
مسئله تولید محتوا و پوشش رسانهای را در زمانهای اعتراض و بحران چگونه ارزیابی میکنید؟
تکلیف خبرنگار در پوشش رسانهای که موضوع معلوم باشد، مشخص است اما در یک بحران اجتماعی، اغتشاش و یک موضوع نامعلوم حساسیت چند برابر میشود قطعا نیازمند مهارت – تجربه – برنامه و استراتژی است که رسانه اصولا باید زیرساخت تولید محتوی در شرایط بحران را داشته باشد یعنی از یک کلاه و جلیقه گرفته تا نحوه حضور و ارتباط و سیاست خبری نحوه پوشش را مشخص کند. اولویتها را از قبل مشخص کند و حتی شیوه نامه داشته باشد و در این شیوهنامه خبرنگار با تکلیف معلوم از سوی رسانه وارد حادثه شود - حالا اگر درون این بحران، خشونت، برخورد و سرنوشت تعدادی از مردم هم وجود داشته، باشد مساله پیچیدهتر میشود. مقصر این وضع هم ما هستیم زیرا باید در آموزش و تقویت مهارت در کنار توسعه زیرساخت برنامهریزی و اقدام میکردیم مثلا هم اکنون کارت خبرنگاری که مشترک بین پلیس، نیروهای امنیتی و خبرنگار باشد، نداریم. هر کس که دوربین در دست گرفت که خبرنگار نیست. در نتیجه مکانیزمی وجود ندارد که در زمان اغتشاش خبرنگار از غیر تفکیک شود. انتظار هم نباید داشت که یک مامور امنیتی و انتظامی وظیفه خود را انجام ندهد. در ثانی اصولا رسانههای ما دنبال پوشش بحران نیستند؛ سوال این است چه تعداد از رسانههای ما به سوریه خبرنگار اعزام کردهاند؟ در تحولات عراق چند خبرنگار تقاضا کردهاند که به عراق بروند؟ معنیاش این است که باید از فضای کمی محتوی بیرون بیاییم و به کیفیت محتوی متناسب با نیاز خواننده اولویت دهیم و ساختار حاکمیت و رسانه هم دراین موضوع تغییرات جدی را در دستور کار خود قرار دهند.
طبیعی است؛ من به عنوان روزنامهنگاری که از بطن همین جامعه بیرون آمده، میگویم برای من جنگ اولویت ندارد. چون ۳۰ سال از جنگ گذشته و به هر دلیلی سایه جنگ را حس نکردم، اولویت برای من زندگی است و همه حواشی مربوط به آن.
خاستگاه رسانه انسان است و تقویت مناسبات انسانی و حمایت از انسانیت در جامعه و ترویج فرهنگ حمایت از انسان -و کمک به انسانها برای داشتن زندگی مسالمتآمیز در کنار هم و... فارغ از هرگونه تعلقی، ادعای دولتهای اصلی مولد جنگها ازجمله امریکا و اسرائیل و.... برای ایجاد جنگ هم حمایت از انسان است و مدعیاند انسان را بخاطر حمایت و حفاظت از سایر انسانها میکشند، حتی تروریستها هم همین را میگویند.
رسانه اینجا صدای واقعیت و حقیقت است و دنبال عدالت و انصاف؛ پناه مظلومانی است که صدایشان نمیرسد نه دلال و کارگزار و حقوقبگیر قدرتها. متاسفانه امروز صدای ظلم از رسانههای بزرگ جهان تطهیر و تزئین میشود و عملا قدرتهای بزرگ ارتشهای بزرگ رسانهای را قبل، حین و بعد از کشتن انسانهای بیگناه در عراق و افغانستان و... در عروسی، مسجد و مدرسه و بازار و... تجهیز و مسلط بر جهان کردهاند که قرائت آنها از جنگ و کشتار قرائت کثیف قتل و جنایت نشود و در جهان به اسم دموکراسی تلقی شود اما حقیقت کسب منابع بیشتر مادی تلقی شود و با پوشش شیک و مردمپسند - جای مظلوم و ظالم عوض گردد و در این راه مهارت و تجربه و توانایی بسیار اندوختهاند که خودش یک ظرفیت برای حاکمیت جهانی سلطه ایجاد کرده است. از نگاه ما معلوم است ما جنگ و کشتار و خون نمیخواهیم - هیچ انسانی نمیخواهد ولی محکوم و مجبوریم از خود دفاع کنیم و اگر نکنیم باید کشته و قربانی در راه کسب منافع اقتصادی آنها شویم که شدیم. چه کسی جنگ عراق را به ما تحمیل کرد و چه دربارهاش نوشت – چه کسی کشتار حلبچه را موجب شد و چگونه منعکس کرد و... پس رسانه باید مقابل جنگ – مانع از جنگ و.. شود اما راه آن باز گذاشتن میدان برای سلطهگران نیست. تاریخ نشان داده اگر بازدارندگی ایجاد نکنی قربانی سلطه میشود آن هم به بدترین شکل ممکن.
مثال نقضی دراینباره وجود دارد؛ در دو دهه گذشته نمونههایی وجود دارد که رسانه، مخاطبمحور شده اما بعد از مدتی شکست خورده است. دلیل هم شناخته شدن بهعنوان مجله یا روزنامه زرد و بیمحتواست. درحالیکه مدیران همان رسانه براساس ذائقه مخاطب، تولید محتوا داشتهاند.
موضوع مخاطب امروز دغدغه اصلی رسانهها باید باشد یعنی توجه به تقاضا و بعد عرضه – حال ببینیم الان انتخاب مردم موجب تولید مطلب میشود یا برداشت و انتخاب ما بر نیاز مردم اولویت دارد. ساده است. مردم از آب لولهکشی میتوانند با هزینه اندک استفاده کنند اما چند صد برابر آن هزینه آب معدنی میدهند چرا پول برای خرید رسانه نمیدهند حتما یک نقصی هست به نظرم این نقص از رسانه است که متناسب با نیاز مردم محتوی تولید نمیکند چون مردم هزینه همه نیازهایشان از جمله آب و غذا و درمان و استراحت و اوقات فراغت و.... را میدهند حتما پول استفاده از اطلاعات موردنیازشان را هم میدهند. مخلص کلام باید رسانه به درون زندگی مردم برود و در پاسخ به نیاز آنها تولید محتوا کند؛ آن وقت اقتصادش هم رونق میگیرد و سرپا میشود حتی در بدترین شرایط اقتصادی.
برگردیم به بحث اصلی چقدر ساختار موجود چه در حوزه وزارت فرهنگ و چه در حوزههای مربوط به نهادهای امنیتی به خبرنگار اجازه داده تا میدانی کار کند؟
به هر صورت زمانی که قرار است شما در یک نظام عرضه و تقاضا قرار بگیرید اگر مختصات خود را منطبق با واقعیتها تنظیم نکنید، تهدید و مخاطره خواهید داشت. سادهترین راه این است که بگوییم، نمیگذارند، نمیشود و ما محدود هستیم. مشکل ما این است که میخواهیم نسخه دیروز را برای امروز استفاده کنیم خوب این نمیشود. جای خبر در رسانه کجا است؟ من میگویم خبر دیگر نسبتی با رسانه ندارد و جای خود را در شبکههای اجتماعی پیدا کرده است و دیگر آنکه روابط عمومیها جای رسانهها نشستهاند. نکته دیگر این است که درحال حاضر ما بیشتر دیدگاه افراد را منتشر میکنیم و خام فروش هستیم و اطلاعات خام را به مردم میدهیم. درحالیکه رسانه باید به «بعد از خبر» ورود کند چرایی و چگونگی و ابعاد خبر را باز و تحلیل و... کند. رسانه باید زاویههای پنهان را پیدا کند و از فضای تبلیغی به تبیینی روی آورد و دنبال فرآوردهسازی اطلاعات باشد نه خام فروشی اطلاعات – از فضای پوششی خارج و به فضای سوژهای وارد شود و انتخاب مردم را بر انتخاب خودش و منافع مردم را بر منافع خودش و... ترجیح دهد. درمورد سانسور و ممیزی و... کاملا من توضیح دادم اما باز اینکه بگویم میخواهیم کار کنیم مشکل ما نهادهای امنیتی هستند یک حرف کلی است باید وارد مصادیق شد و شما بگویید چه فردی خواسته چه خبری را منتشر کند و چه کسی نگذاشته است آنوقت میتوانیم راحت بررسی کنیم که ببینیم اولا مانع دستگاه امنیتی بوده یا دستگاه دیگری است و نهایتا آن دستگاه اشتباه میکند یا خبرنگار – که ممکن است مصادیق در هر دو مورد داشته باشیم – اما من سوال میکنم حوزههایی که امنیتی نیست آیا وجود ندارد و در آن حوزهها ما کار حرفهای خبری میکنیم واقعا اینگونه نیست- در نود درصد موضوعات جامعه ما موضوعی به نام امنیت نداریم یا مهارت لازم را نداریم که بتوانیم به آن ورود کنیم که بعضا به آن اهمیت نمیدهیم یا امکانش را نداریم یا نمیخواهیم یا نمیتوانیم – بههر صورت اگر مشکلی است باید رفع کنیم. اگر مانعی است باید برداریم اما واقعبین باشیم و دنبال راه برونرفت از فضای جاری را که منجر به ضعف رسانهها شده است، پیدا کنیم و به آن عمل نماییم. بنده آمادهام هر کاری که بتوانم انجام دهم.
اشارهای کردید به ناتوانی رسانهها و روزنامهنگارها در پوشش وقایع، من فکر میکنم رسانهها ذهنیتی از خودسانسوری دارند که به دلیل تجربههای گذشته است. یادمان نرفته که در شرایط اینچنینی، صفحه برخی روزنامهها در چاپخانه سفید میشد، تیترها عوض میشد، برخی گزارشها لاک گرفته میشد. همینها موجب خودسانسوری ذهنی روزنامهنگار و خبرنگار میشود. چیزی که شاید شما بگویید کلا رسمی نیست.
در مورد ممیزی باید بگویم که تا پیش از چاپ یک روزنامه کسی حق ممیزی در رسانه ندارد. نهایتا میتوانیم در این مورد توصیه کنیم که این هم موضوع بدی نیست. اما شیوه راهنمایی کردن ما بعضا غلط است که آن را هم باید اصلاح کنیم. موضوع این است که محل مراجعه رسانه، معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ است هم باید وظایف خود را در حمایت و حفاظت رسانهها کامل انجام دهیم هم سایر دستگاهها باید مرجعیت معاونت را به رسمیت بشناسند و هر موضوع و دغدغهای درمورد رسانهها دارند ابتدا با این معاونت مطرح کنند و محوریت به دست کارشناس با کار کارشناسی باشد نه برداشت دستگاههای مختلف با نگاهها و سیاستهای مختلف- البته من شهادت میدهم در ۱۰ ماه حضور من در این معاونت مرجعیت معاونت مطبوعاتی در حال تقویت است و ناهماهنگی بین دستگاهی به نظرم به مرور در حال اصلاح است که به خاطر فضای همدلی و همکاری موجود میان رسانهها و مسئولان است که اغلب این موضوع را بیان کردهاند. اگر ما دغدغه جدی داشته باشیم، راه آن را پیدا میکنیم؛ اما درحال حاضر به دلیل عوامل مختلف بعضا بدسلیقگی برخی افراد، کمتحملی برخی دستگاهها، انتخاب دیدگاه به جای اطلاعات در رسانه، بنگاهداری به جای رسانهداری و... محتوای ما متناسب با نیاز ما نیست. قبل از هرچیز دنبال یک بهانه به نام محدودیت میرویم. با این حال ما یک ماهیت خودسانسوری پیدا کردهایم. بخشی از آن به نحوه روبهرو شدن با موضوع مربوط میشود زیرا ما سیستم تولید میدانی نداریم. رسانههای ما بیش از آنکه دغدغه تولید محتوا داشته باشند، به فکر حفظ بنگاه خود هستند. نگهداری بنگاه از این نشات گرفته که نظام عرضه و تقاضا وجود ندارد و اقتصاد رسانه به شدت ضعیف است. سوال اینجاست که ممیزی برخی رسانهها برای اینکه از میان اخبارشان دروغی منتشر نشود، چند درصد است؟ مثلا در ماجرای حمله داعش به حرم امام خمینی (ره) چه آماری منتشر شد؟ تا ۱۵ کشته هم منتشر شد، درواقع سه نفر را در رسانهها به ۱۵ نفر تبدیل کردند. درمورد ماجرای بنزین ما مانع تولید اطلاعات توسط هیچ رسانهای نشدیم. گواه آن هم خود مدیران رسانهها هستند. توصیه ما هم تاکید بر مهارت رسانهای بود. اینکه توصیه کنیم دقت را برای صحت سپس سرعت را انتخاب کنید بد است – یا اینکه عدم توجه به دیدگاه مسئولانی که مسئولیت و اطلاعی از ماجرای بنزین ندارند را توصیه میکنیم؛ چون ممکن است اطلاعات اشتباه بدهند و جامعه را نگران کنند. این موضوع دو لبه دارد یک طرف مردم و یک طرف رسانه - خوب رسانه باید صدای اعتراض را برساند اصلا برای همین متولد شده است. اما صدای اعتراض در حدی که اعتراض شده، با مستندات نه برداشت از موضوعی را که خودم ندیدهام بهعنوان خبر منتشر شود بعد هم معلوم میشود دروغ است – موضوع اساسا چیز دیگری بوده است. کار رسیده به آنجا که فردی زنده است خبر مرگش را میدهند نه یک بار بلکه چندین نوبت بعد معلوم میشود خبر اشتباه بوده. درمورد اعتراضات هم ما وظیفه داریم صدای اعتراض به افزایش قیمت را منتشر کنیم اما مراقب باشیم منجر به تقویت اغتشاش و مخدوش کردن امنیت همه مردم کشور نشود.
اغتشاش ظلم به اعتراض است چون امنیت را هدف میگیرد و ناخودآگاه معترض به حاشیه میرود و صدایش خاموش میشود. متاسفانه خبر بد تبدیل به خبر خوب شده است– و معروفیت با خبر بد که نشر گسترده دارد جایگزین شده است. باید چندبعدی به موضوع نگاه کنیم هر حادثهای باید درعین اطلاعرسانی موجب تحمیل افزایش خسارت نشود اینکه بد نیست در همه دنیا هم این گونه است یعنی تعادل در رفتار و گفتار و نشر داشته باشیم. ما حتما همراه همه رسانهها برای انعکاس صدای اعتراض هر بخشی از جامعه هستیم و خواهیم بود اما سایر بخشهای جامعه هم باید مصون بمانند. ما اعتصاب کامیونداران – نیشکر هفت تپه – هپکو –موسسات مالی اعتباری و.... را همراه با کارکرد رسانه داشتیم و واقعا مشکل و مانعی روبهروی رسانه قرار نگرفت.
چند وقت پیش ماجرای تعدد مجوز برای یک فرد و یارانهای که برای کاغذ میگرفت، جنجالی شد. این درحالی است که خیلی از مدیران رسانه معتقدند رسانه چاپی، سودی ندارد. همچنان قرار است بر همان منوال قبل، به رسانهها یارانه کاغذ داده شود؟
دراین موضوع اصولا جنجال معنی ندارد ساختاری مشخص در معاونت مطبوعاتی برای رسیدگی به ادعاها و اعتراضات وجود دارد و نیازی نیست که دوستان به جای مراجعه به مرجع رسیدگی، در رسانه مطرح کنند. ادعاهایی را که مطرح شد، هم در رسانهها یافتیم و مورد به مورد لیست شد و رسیدگی کردیم و درارتباطبا هر موردی که صحیح بود اقدام گردید. ما گوش شنوا برای همه ادعاها و اعتراضات و توصیهها هستیم و این لطف به ماست و ما وظیفه داریم تلاش کنیم که مدعیان ترویج عدالت و انصاف خود شامل بیانصافی نشوند. لذا شیوهنامه اصلاح شد و بازهم درصدد بررسی و اعتقاد به استمرار اصلاح داریم و این را نقطه قوت میدانیم. در شیوهنامه جدید گفته شد که روزنامهای تا ۱۰۰ درصد منتشر نشود، نمیتواند یارانه بگیرد. در آیین نامه سابق هر روزنامه اگر از ۳۶۵ روز سال ۷۰ روز منتشر میشد، مشمول یارانه میشد. در شیوهنامه جدید ضریب محتوا از اهمیت بالایی قرار دارد و هر روزنامه باید بین ۴۰ تا ۶۰ درصد مطالبش تولیدی باشد در غیر این صورت یارانه به آن تعلق نمیگیرد و سایر جزییاتی که قبلا اعلام شده و خوشبختانه تشکلهای صنفی نیز آن را تایید کردند.
ماجرای کاغذ به رسانههای چاپی ایران ضربه فراوانی زد. این بحران چگونه به وجود آمد؟
دونالد ترامپ یک تئوری چید بر این اساس که در ایران اختلال ایجاد کند که منجر به اغتشاش شود و بعد هم فروپاشی رخ دهد. برای این کار جلوی واردات و صادرات را در کشور با همه توان گرفت. البته تلاشش بیفایده بود چون عزم ما استقلال و عزت و تلاش حداکثری برای حل مشکلات کشور است که به لطف الهی میسر شد. در این میان فقط کاغذ به اختلال نیفتاد و دیگر اقلام مصرفی و ضروری هم دچار مشکل شدند. زمانی که من به عنوان معاون مطبوعاتی انتخاب شدم، ۵ ماه بود که واردات کاغذ نداشتیم و در اوج بحران کاغذ بودیم به دلیل اینکه واردات نبود و تصمیمی هم درمورد قیمت کاغذ گرفته نشده بود. اختلالی که در کاغذ به وجود آمد، بیشتر به دلیل توقف واردات کاغذ بود. در آن زمان قیمت کاغذ آزاد ۱۸ تا ۲۰ هزار تومان بود اما درحال حاضر کمتر از ۸ هزار تومان است. قیمت دولتی کاغذ هم کمتراز ۶ هزار تومان است. اکنون به میزان کافی کاغذ تامین شده و مسیر آن هم کاملا مشخص شده و انشالله مشکلی در آینده نخواهیم داشت.