
دیدارنیوز ـ
مرضیه حسینی: فضای اجتماعی ایران در سالهای اخیر به ویژه از دیماه ۹۶ به این سو، شاهد بروز اعتراضات اجتماعی و تودهای در شهرهای مختلف بوده است. جنبشهایی که با اعتراضی معیشتی شروع و دامنه آن به سرعت به مسائل سیاسی و منازعه میان مردم و نظام سیاسی کشیده می شود. این جنبشها که در اعتراضات آبان ماه ۹۸ به اوج رسید، از وجوه مختلف از جمله وجه طبقاتی و جنسیتی قابل تحلیل است.
در چند سال اخیر، دلایلی همچون از بین رفتن حلقههای میانی مردم و دولت، بی توجهی دولت به تلنبار شدن مطالبات مردم در کنار بی اثری نهادهایی مانند مجلس که وظیفه واسطهگری میان مردم و حاکمیت را بر عهده دارند، سیاستورزی را بسیار سخت کرده و اعتراضات را به خیابان کشانده است.
در این اعتراضات که با حضور اقشار و گروههای مختلف اجتماعی انجام شد، زنان حضور پررنگی داشتند، حضوری که در اعتراضات آبان ۹۸ در مقایسه با دی ۹۶ پررنگتر بود. این مشارکت و نقش رهبری زنان که حتی رسانه های رسمی را نیز به واکنش واداشت، نشان از عاملیت زنان و کنش غیر قابل انکار آنان در اعتراضات اخیر دارد. البته ناگفته نماند که تحلیلهای رسمی و دولتی، باوری به این عاملیت نداشته و اعتراض زنان را به آلت دست بودن دشمنان و فریب خوردن توسط آنها به دلیل ویژگیهای زنانه، فرومیکاهد.
اعتراضات اجتماعی و چالش زنان با نظم سیاسی موجود
زنان از دیرباز و از آغاز نخستین جنبشهای اجتماعی در ایران معاصر یعنی جنبش تنباکو و مشروطه، مشارکت فعالانه در حوادث و وقایع تاریخی ـ اجتماعی از جمله جنبشها و انقلابها داشتهاند. این مشارکت فعالانه که همواره از چشم مردان و حاکمیتها در طول تاریخ پنهان مانده، کنشی دو وجهی بوده بدین معنا که در اغلب جنبشهای اجتماعی مانند انقلاب مشروطه، ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ در آغاز جنبش، ناسیونالیسم زنان بر فمنیسمشان غلبه داشته و آنها به دنبال تحقق آرمانهای رهایی بخش ملی از جمله آزادی، عدالت و استقلال و همسو با مردان و دوشادوش آنها قدم به کارزار مبارزه گذاشتند، اما پس از فرونشستن گرد و غبارها و به هنگام تقسیم غنایم، تصمیم گیری درباره نقشها و حقوق سیاسی و مدنی، زنان با تبعیضهایی مواجه شده و مشاهده کردند که آرمانهای یک جنبش و انقلاب در خصوص زنان تا چه اندازه میتواند با ظرفیتهایش فاصله بگیرد. محرومیت زنان از حق رای و حقوق فرهنگی پس از پیروزی انقلاب مشروطه و اعمال سیاستهایی از قبیل تقسیم جنسیتی کار و حق آموزش پس از انقلاب ۵۷ از جمله اقدامات در جهت محروم سازی زنان از دستاوردهای جنبش و نادیده گرفتن مشارکت مدنی آنهاست.
چنین تجربه تاریخی سبب شده که زنان در طول جنبشها و اعتراضات اجتماعی در کنار کنش در چهارچوب ملی گرایی و یا علایق طبقاتی، به مثابه زن و در اعتراض به نابرابریهای جنسیتی موجود نیز مشارکت و مطالبهگری کنند. در حوادث اجتماعی اخیر ایران نیز وجه دوسویه حضور زنان مشهود بود. به صورت کلی در سالهای اخیر شاهد بودهایم که زنان با کنشورزی در اعتراضات دانشجویی، کارگری، محیط زیستی، اعتراض به سیاستهای پوشش و مشارکت در اعتراضات مدنی و معیشتی، ضمن خارج کردن خیابان به عنوان مکان اعتراض از انحصار مردان، نظم سیاسی و اجتماعی موجود و مبتنی بر فرودستی زنان را نیز به چالش کشیدند.
کنش دو وجهی زنان در اعتراضات اجتماعی
زنان ایرانی اعم از زنان طبقه متوسط و فرودست دلایل کافی برای مشارکت در اعتراضات چند سال اخیر داشتهاند. آنها در روند تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در معرض تبعیضهای ساختاری قرار دارند. تبعیض هایی که محصول درهمتنیدگی روابط اجتماعی جنسیتی، ساختار فرهنگی، طبقاتی، قومی، مذهبی و جنسی است. مساله دیگر که در تشدید نارضایتیها موثر بود این اصل کلی است که فشارهای ناشی از جنگ، تحریم، فساد گسترده اقتصادی و نابسامانیهای اجتماعی بر زنان و گروههای مختلف اجتماعی همچون کارگران، معلمان، زنان طبقه متوسط، زنان دانشجو و زنان سرپرست خانوار، به شکلی مضاعف جلوه میکند.
مشارکت زنان سرپرست خانوار در اعتراضات نیز از همین منظر قابل درک است. زنان سرپرست خانوار و مادرانی که هر روز از قدرت خریدشان کاسته شده و سبد خانوارشان کوچک و کوچکتر میشود، میدانند که ادامه این روند جز بدبختی، نتیجه دیگری ندارد. زنان همچنین حضور جدی در بازار کار ایران ندارند و نرخ بیکاری زنان دو برابر جمعیت مردان است و زنان تحصیل کرده نزدیک به سه برابر مردان بیکارند. زنان کارگر عمدتا در بخش غیر رسمی و در کارهای کم دستمزد و بدون امنیت تمرکز کردهاند. یک عضو کانون عالی انجمنهای صنفی کارگری گفته است که در سال ۹۶ زنان در ۸۰ درصد مشاغل بدون بیمه اشتغال داشتند.
سمیه گلپور، رئیس کمیته بانوان کانون عالی انجمنهای صنفی کارگری نیز اعلام کرده زنان در ایران در مقابل ساعت کار طولانیتر، مزد کمتری میگیرند و از حمایتهای قانونی نیز برخوردار نیستند. برخی کارفرماها برای اینکه زیر بار تعهدات قانون کار، حقوق زنان متاهل همچون حق عائلهمندی و دیگر موارد نروند، زنان مجرد را استخدام میکنند.
مشکلات زنان، اما تنها به مسائل معیشتی و طبقاتی ختم نمیشود، محرومیتهایی که متوجه زنان است، حقوق شهروندی و انسانی آنها را نقض کرده است. تبعیض در وجود فرصتهای شغلی، تبعیضهای موجود در قوانین ازدواج و طلاق، حضانت، تحرک اجتماعی و تفریح و ورزش از جمله این تبعیضات است که مطالبات جنسیتی و طبقاتی را به هم پیوند داده و زنان را در آبان ۹۶ به خیابان کشاند.
واکنش رسانه های رسمی به حضور زنان در اعتراضات
واکنش زنان به وضعیت گفته شده و حضور در اعتراضات آبان ماه، به گونهای بود که مورد توجه رسانه های رسمی قرار گرفت. به عنوان مثال در خصوص مشارکت در اعتراضات آبان، خبرگزاری فارس نوشت: «میانداری و میدانداری ویژه زنان در اغتشاشات اخیر، چشمگیر بهنظر میرسد. در نقاط متعدد بهویژه حومه تهران، زنان ظاهراً ۳۰ تا ۳۵ سال، نقش ویژهای در لیدری اغتشاشات بهعهده دارند.»
روزنامه «صبحنو» نیز نوشت: «این زنان متحدالپوشش، هریک وظیفهای جداگانه دارند؛ یکی از شورشها فیلم میگیرد، دیگری جلوی خودروها را میگیرد و دیگری با تحریک مردم، آنها را به پیوستن به صف اغتشاشها مجاب میکند. اینکه چرا در اغتشاشات اخیر، زنان به مهره میداندار تبدیل شدهاند، خود جای سؤال دارد.»
اخبار ۲۰:۳۰ در روز ۲۹ آبان ضمن پخش اعترافات زنی کُرد به نام فاطمه داوند اعلام کرد: رهبری اعتراضات را زنان به عهده داشتند و بیگانگان هم از آنان حمایت مالی میکردند.
واکنش نهادهای رسمی نیز به حضور زنان در این اعتراضات از همین سناریو پیروی میکرد. این سناریو باوری به حضور آگاهانه زنان و عاملیت آنها ندارد و تصویری که از زنان معترض ارائه میکند، موجوداتی احساساتی و فاقد عقلانیت است که به راحتی آلت دست بیگانگان قرار گرفته و فریب میخورند.
نگاهی گذرا به جنبشهای کارگری و همچنین جنبش زنان در سراسر جهان نشان میدهد که دو عامل محرومیت و سرکوب، افراد را به سمت رادیکالیزه شدن و میل به تحول سوق میدهد، لذا به نظر می رسد باید این پدیده که در اعتراضات اجتماعی اخیر، نمایان شده است واکاوی دقیق شود و علل آن مورد شناسایی قرار گرفته و در جهت حل مسائل به وجود آورنده، اقدام شود.