دیدارنیوز ـ مرضیه حسینی: در سالهای پایانی حکومت محمدرضاشاه، آمریکا تلاشهایی برای جلوگیری از سقوط حکومت پهلوی انجام داد، روی کار آمدن دولت بختیار و فرستادن ژنرال هایزر با هدف تجهیز ارتش و انجام کودتای نظامی در همین راستا بود. تلاشهای آمریکا به ثمر نرسید و انقلاب اسلامی پیروز شد. پس از پیروزی انقلاب، آمریکا احساس کرد که با دولت موقت که بر سرکار است بهتر میتواند وارد مذاکره و تعاملات سیاسی شود، زیرا اعضای این دولت که برآمده از نهضت آزادی بودند از حیث رویکرد و استراتژی سیاسی از جبهه ملی و گفتمان مصدق در سیاست خارجی پیروی میکردند؛ مخالفت دولت موقت با اشغال سفارت آمریکا را نیز باید در همین راستا تحلیل کرد.
دولت موقت؛ وارث تز مصدق در روابط خارجی
مصدق در دوران جنگ سرد و پایان جنگ جهانی دوم معتقد بود که آمریکا ابرقدرت جهان است و در دوران پس از جنگ قصد دارد با حمایت از جنبشهای آزادی بخش در تمام جهان، از قدرت و نفوذ انگلیس و فرانسه به عنوان استعمارگران پیر بکاهد؛ در نتیجه باید از فرصت پیش آمده در شطرنج سیاسی روز به نفع کشور بهره گرفت و از این بالانس سیاسی بین بازیگران عرصه قدرت جهانی سود جست و نباید رویکرد خصمانهای نسبت به آمریکا اتخاذ کرد. البته با تغییر دولت در آمریکا و افتادن قدرت به دست جمهوری خواهان، ادامه این سیاست ممکن نشد و نهایتا به کودتای ۲۸ مرداد انجامید.
تز دکتر مصدق در سیاست خارجی را جبهه ملی و نهضت آزادی تا پایان حفظ کردند اما مساله اساسی پس از انقلاب ۵۷ که بر حادثه تسخیر سفارت آمریکا نیز تاثیر گذاشت این بود که خط مشی سیاسی آمریکا در جهان نسبت به دوران مصدق تغییر کرده بود، به این معنا که آمریکا جنگ ویتنام را راه انداخته بود و در همه جای دنیا در راستای هژمونیک کردن سلطه امپریالیستی خود، آزادی خواهان را سرکوب میکرد. در نتیجه در ایران گروههای سیاسی اعم از مذهبیها و چپیها شدیدا با سیاست آمریکا و هرگونه مماشات با آن مخالف بودند. در این میان تنها لیبرالها بودند که نظر متفاوتی داشتند. این مساله همزمان شده بود با مواجهه منفعلانه دولت موقت با حوادث کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان ـ از جمله انفجار لولههای نفت توسط کانون خلق عرب ـ حوادثی که از دید مردم و گروههای سیاسی، متاثر از مداخلات آمریکا در منطقه و ایران صورت میگرفت.
مردم، روشنفکران و دانشگاهیان از این قبیل تلاشها در جهت تضعیف رژیم بسیار خشمگین بودند و نسبت به آمریکا ابراز تنفر میکردند؛ به ویژه اینکه آمریکا به شاه پناه داده بود و پولهای بلوکه شده ایران را نیز آزاد نمیکرد؛ سفارت آمریکا از دید ایرانیان در واقع نماد این کشور در ایران بود که میبایست اشغال شود، مانند آنچه در خصوص تسخیر «خانه سدان» و سیاست شرکت نفت انگلیس در ایران دوران مصدق رخ داد.
دولت موقت مخالف تسخیر سفارت آمریکا
خشم مردم نسبت به آمریکا و انفعال دولت وقت، سبب شده بود که گروههای سیاسی از جمله دانشجویان خط امام که از اکثر دانشگاههای کشور عضو داشت و توسط انجمنهای اسلامی دانشگاهها هدایت میشد، با حمایت افکار عمومی تصمیم به ورود به سفارت آمریکا بگیرند. این اقدام ابتدا در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب توسط گروههای چپ صورت گرفت که به شکست انجامید اما به تدریج ضدیت با آمریکا به مطالبه عمومی تبدیل شد و دانشجویان خط امام طرح اشغال سفارت را کلید زدند.
البته قبل از اجرای طرح، دانشجویانی چون محمود احمدی نژاد رئیس انجمن اسلامی دانشگاه علم و صنعت با اشغال سفارت آمریکا مخالفت کرده و استدلال کردند تسخیر سفارت شوری و کمونیستها ارجحیت دارد، زیرا آنها بی خدا و لامذهب هستند.
امام خمینی(ره) رهبر انقلاب اسلامی در ابتدا از تصمیم دانشجویان اطلاع نداشت، اما پس از آنکه تسخیر سفارت با اقبال عمومی وسیعی مواجه شد، امام نیز حمایت کرده و این حرکت را انقلاب دوم نامید، فشار افکار عمومی به حدی بود که هر آنکس که با این عمل مخالفت میکرد برچسپ ضد انقلاب میخورد.
اعضای دولت موقت و مهدی بازرگان نخست وزیر که مخالف تسخیر سفارت بودند، متاثر از فشار افکار عمومی ادامه کار را دشوار دیده و اعلام استعفا کردند. این افراد و کسانی چون بنی صدر و قطب زاده، سفارت یک کشور را خاک آن کشور دانسته و اشغال آن و همچنین به گروگان گرفتن اعضای سفارت را به دور از آداب دیپلماتیک و تعهدات بین المللی ایران دانسته و معتقد بودند چنین حرکتی ضمن مخدوش کردن چهره کشورمان، میتواند مخالفت سایر کشورها علیه ایران را برانگیزد ضمن اینکه حمله به سفارت یک کشور و گروگان گیری میتواند بهانه به دست آمریکا داده و تبلیغات وسیعی را علیه ایران در عرصه جهانی رقم زند. به ویژه اینکه این گروگان گیری ۴۴۴ روز به طول انجامید و از نظر بازرگان سبب شد که آمریکا سیاستهای امنیتی بیشتری در کشورهای منطقه اعمال کند.
مخالفت دولت موقت و مهدی بازرگان با تسخیر سفارت آمریکا به سابقه مواضع آنها نسبت به این کشور از حیث سیاسی نیز باز میگشت؛ بدین معنا که اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی برخلاف آنچه در خط مشی مبارزاتی و سیاسی اسلام گرایان مذهبی و گروههای چپ وجود داشت، آمریکا را نماد امپریالیسم خونخوار جهانی و متجاوزگر نمیدانستند و به غرب ستیزی افراطی باوری نداشتند و حتی آمریکا را در مقایسه با انگلیس، مدافع دموکراسی و حقوق بشر میدانستند، چنین رویکردی پیشتر در حزب ایران و جبهه ملی نیز وجود داشت.
بازرگان همچنین معتقد بود آمریکا در ایران دارای منافع است و از طرفی دولت انقلابی نیز هنوز با استبداد پیشین در حال جنگ است بنابراین توان جنگیدن با استعمار و استبداد را همزمان ندارد. دولت مهدی بازرگان همچنین نگران افکار عمومی غرب نسبت به ایران، اسلام و انقلاب در واکنش به حرکاتی چون تسخیر سفارت آمریکا بود.
آیت الله مهدوی کنی و مخالفت با تسخیر سفارت
آیت الله مهدوی کنی با تسخیر سفارت آمریکا شدیدا مخالفت کرده و استدلال کرد که این حرکت در نهایت به ضرر ایران و منافع ملی تمام میشود وی در خاطرات خود نوشته است: «من نمیپذیرفتم که به سفارتخانهها به خصوص سفارت آمریکا حمله کنیم. من این را مضر میدیدم. برای اینکه از نظر قوانین بین المللی ریختن به سفارت ولو اینکه ما میگوییم لانه جاسوسی، در دنیا مورد پذیرش نیست. شاید همه سفارتخانهها لانه جاسوسی باشند اصلا روال معمول همه سفارتها همین است که از این کارها میکنند، اما نمیشود به سفارت خانهها حمله کرد».
مهدوی کنی همچنین نسبت به اینکه این کار خودسرانه انجام گرفته و دولت، قوه قضاییه، امام و خودش در جریان این کار نبوده اند، ابراز تاسف و ناراحتی کرده است. مهدوی کنی همچنین مینویسد: «کار گروگان گیری ۴۴۴ روزه به جایی رسید که ما التماس کردیم که گروگانها را تحویل بدهیم و قرارداد الجزایر را بستیم، من در آن موقع که بیانیه الجزایر نوشته میشد، در دولت بودم. بیانیه با عجله و بدون مطالعه دقیق و بدون توجه به دقایق و ظرایف حقوق بین الملل تنظیم گردید تا گروگانها سریعتر تحویل داده شوند ولی این جریان از جهات گوناگون برای انقلاب، سنگین تمام شد».
سخن آخر
فضای به شدت انقلابی، هیجانی و احساسی مردم، روشنفکران، دانشگاهیان و گروههای سیاسی در سالهای ابتدایی انقلاب، صرف انقلابی بودن و رادیکال بودن را محور بسیاری از سیاستها و اعمال انقلابیون قرار داده بود، چنین فضایی فرصتی برای مصلحت اندیشی و سیاسی کاری ایجاد نمیکرد و حوادث مردمی اغلب خودجوش انجام میشد، از جمله همین حادثه تسخیر سفارت که حتی دولت و رهبر انقلاب هم در جریان کار قرار نگرفته بودند. مخالفان اما در ابتدا به قواعد بین المللی اشاره می کنند که باید به آنها احترام گذاشت و در مرحله بعد بر این نکته تاکید دارند که نتیجه کار به نفع دولت آمریکا شد و با اهداف اصلی این حرکت اعتراضی که ضربه زدن به آمریکا بود در تضاد است.