"دیدارنیوز" به انتشار تحلیلی از دیروز و امروز پدیده مداحی در ایران می پردازد؛
دیدارنیوز ـ شهاب محب: مداح همان هنرمند مکتب شیعه است. او یک محتوای مذهبی را در قالب هنر آواز و موسیقی اجرا میکند. با شعر سر و کار دارد. بعضا شاعر است و مداحی میکند. یا شعری از شاعری انتخاب میکند. هنرمند نسبت به محتوا وظیفه دارد. او روایت کننده یک اتفاق مهم مذهبی است. حسین (ع) ایستاده است که تشیع را زنده نگاه دارد. پس راوی این رویداد مهم و دراماتیک باید با قواعد هنر آشنا باشد. زیباییشناسی داشته باشد. واقعه کربلا را درک کرده باشد و وظیفه خودش را در جایگاه راوی بشناسد. با استقامت و نبرد هفتاد و دو نفر، از ظلم و تشنگی، نابرابر بودن فضای حاکم و ... آشنا باشد. راوی کربلا باید سرها بریده بیند، بی جرم و بی جنایت.
پس انتخاب فرم برای محتوای به این مهمی باید از منظر زیباییشناسی و هنری کاملا درخور مقام والای این واقعه باشد. از نوع لحن صدا، انتخاب کلام، نوع موسیقی و ملودی و نوع نمایش او. مداح میخواند که کارکرد روضهها و موعظههای قبل را تکمیل کند. به وسیله هنر صدا و موسیقی، حزنانگیز بودن آن واقعه را گوشزد کند. به سیاق فرهنگ و هنر هر منطقه، موسیقی مذهبی هر منطقه متفاوت است. در موسیقی کلیسایی حضور پر رنگ ادوات موسیقی و ساز و در موسیقی مذهب شیعه عموما از کلام و آواز بیشتر استفاده میشود. شعر محور بودن فرهنگ و هنر ایران مزید بر علت است.
شخصیت مداح، نوع عزاداری، فرم اجرای مداحی با جریان گسترش دنیای تکنولوژی و رسانه دچار تغییرات شد. دیگر خبری از «جهانبخش کردزاده» بوشهری نیست. میان جمعیت بایستد و هنرنمایی کند. مداح امروزی همراه با جریانهای رسانهای و هنری حرکت کرده است. با این فرض، اگر سلیم موذنزاده متولد دهه پنجاه یا شصت بود اینچنین نمیشد. شاید در حال حاضر صفحهای در اینستاگرام داشت و در «مدرسه مداحی» تدریس میکرد. البته شاید. شاید هم واقعا در یک اتاق کوچک جمع میشد و با همان زبان آذری میخواند. بدون هیچ سازی. بدون کسی که کنارش با کلمه «حسین» برایش ریتم بگیرد یا بیت (beat) بسازد. یکه و تنها. پشت به پشت دیوار گچی اتاقی میایستاد. تصویر در یک قاب ثابت بدون هیچ کارگردانیِ سمعی بصری کاشته شده و همه به سلیم نگاه میکردند. سلیم آنها را محزون از روایت حسین (ع) و برانگیخته از روایت ظلم و استبداد میکرد.
داره میریزه!
دور از ذهن نبود که چنین شود. مداح هم هنرمند است. پس از هنر روز باید وام بگیرد. مداح راوی است و جهت دارد. پس کارکرد او قابلیت رسانهای شدن دارد. او راوی واقعه مهم مذهبی و سپس سیاست است. زمانی که سیاست ما عین دیانت ما باشد. پس راوی و هنرمند هم قابلیت رسانهای شدن و مهم انگاشته شدن دارد و هم شخصیت و زندگی شخصی او زیر ذرهبین میرود. درست مانند یک شخصیت سیاسی. مداح، یک هنرمند متعهد باید باشد. متعهد به محتوا و انتخاب فرم برای محتوا. پس دست به کار میشود. او برای این که همزبان با مردم روزگارش شود، زبان و نوع سلیقه و خوراک مصرفی مخاطبانش را میسنجد و تولید میکند. پس دور از ذهن نیست که از واژه «حسین» به سیاق تلفظش ملودیهایی بسازد که از موسیقیهای روز دنیا وام گرفته است. شاید حتی سیاست جذب حداکثری به فرهنگ عاشورایی هم وارد شده باشد. مداح هنرمندی است که بازتولید مبلغ مذهبی محسوب میشود. عامیانهتر از یک روحانی. چه زمانی که رادیو و تلویزیونی نبود و چه زمانی که از طریق لایو اینستاگرام مراسمشان را به اشتراک میگذارند.
موسیقی مذهبی شیعی امروز به چه چیز گفته میشود؟ چه قواعدی دارد و چه کارکردی؟ آیا مداح به کثرت نیاز دارد؟ چه در رشد و پرورش مداح و چه از کثرت مخاطب؟ یک مبلغ مذهبی یا مداح و یا یک هنرمند مذهبی میتواند در چهارچوب و قواعد یک سلبریتی عمل کند؟ یک هنرمند مذهبی خودش میتواند فرهنگسازی کند؟ اگر مداح یک هنرمند متعهد به محتوا باشد پس چرا باید خودش جریان ساز یک خرده فرهنگ شود؟ آن هم در غالب یک فرهنگ مقدس؟ خواندن از زنجیرزنیها و سینهزنیهای حسینی و تصدق امام حسین (ع) رفتن و خواندن از حال و احوال کربلای امروزی یک پدیده بدیع و تازه در شعر مداحی است. از عشق خودش نسبت به حسین و اهل بیت بخواند و از سبک و سیاق عبادت و زیارتش شعر بسازد و با وام گیری از موسیقی روز که عموما محبوب یا معروف شده است هنرنمایی کند. شاید دیگر در مداحی که امروز میشنویم مداح یک هنرمند متعهد نباشد. هم کلام، امروزی شده است، هم آوا و هم لحنش. حتی نمایشش. آیا محتوای مذهبی و مقدس عاشورا اجازه استفاده از شعر سپید، روایت اول شخص از واقعه، لختی و آزادی در کلام را صادر میکند؟ آیا هنرمند متعهد میتواند با هنرش تجارت کند؟
از مسجد تا مجلس!
فردی که مجوز حمل سلاح دارد شلیک میکند. همه با خبر میشوند. تیراندازی مداح در شرق تهران. درست یک سال قبل از این حادثه، در سال ۹۱ با خبرگزاری تسنیم مصاحبه میکند. با صراحت میگوید، مداح حق اظهار نظر سیاسی دارد. شاید برای معروفتر شدن حاج محمود همه چیز آماده است. او تکمیل کننده سیدذاکر و حاج منصور ارضی است. جنبه خلاقیت کلامی و شعری سیدذاکر را وام گرفته است و به سیاق شاگردی حاج منصور ارضی، اشتیاق نزدیکی با اشخاص و فضای سیاسی را دارد. امری طبیعی است که مداحها اظهار نظر سیاسی کنند. همان طور که علی کریمی یا پرویز پرستویی یا یک خواننده خود را مصلح اجتماعی و منتقد قلمداد میکنند، تحریم میکنند، کمپین تشکیل میدهند. شاید کارکرد رسانه است. از مصاحبهها تا شبکههای اجتماعی. مداح تریبون بزرگتری نسبت به هنرمندان دیگر دارد. سوال ابتدایی: آیا سیاسیون اصرار به یارکشی از مداحان دارند، یا مداحان این پایگاه سیاسی را خواهان هستند؟! شاید هم هر دو به هم کمک میکنند. هر جبهه سیاسی یک مداح. یا حتی بعضا هر شخصیت سیاسی مطرح، یک مداح نزدیک به خود دارد. حضور مداحان در عرصه سیاست خودش الگویی برای مداحان نسل بعدی شد. کسب مقام مداحی، شهرت، تلاش برای سلبریتی شدن و کسب قدرت. مداح امروزی صرفا یک هنرمند مذهبی محسوب نمیشود. او خط و مشی سیاسی دارد. یا حتی برای بیشتر دیده شدن مجبور است در قواعد و سازوکار رسانهای حضور داشته باشد. صفحههای رسمی در شبکههای اجتماعی داشته باشد. در انتخاباتها یا مسائل خرد و کلان موضعگیری کند. یا حتی از مقبولیت و مشروعیت جایگاه خودش استفاده کند و نقشی شبیه به گروه فشار داشته باشد.
این موارد را ببینیم:
یک. جسدی مانده ز برجام و ز روح و جسمش/ بوی فاسد شدنش نیز بلند است بلند/ اُدکلنهای اروپایی اگر بگذارند/ اُدکلنهای اروپایی بیخاصیتی/که ندارند به جز گیج شدن منفعتی/ این اروپا مگر آن نیست که در سعدآباد/ بست پیمان و بلافاصله دادش بر باد؟
این اشعار در ششم تیر ماه ۹۶ خوانده شد. درست بعد از انتخابات و پیروزی قاطع حسن روحانی. میثم مطیعی درست در مقابل روحانی ایستاد و خواند. در عید مهم مسلمانان. عید فطر. دو سال بعد، در حاشیه نمایشگاه کتاب ۹۸، میثم مطیعی در صفحه اینستاگرامش نوشت: «کتاب ''ای نشسته صف اول'' که در برگیرنده مجموعه اشعار اجرا شده در سالهای گذشته و به مناسبتهای مختلف توسط دکتر میثم مطیعی است، به کوشش محمدرضا وحیدزاده و به همت انتشارات کتابستان به چاپ رسیده و در نمایشگاه کتاب امسال عرضه خواهد شد».
دو: اما انتقاد کردن یا نکردن یا اظهار نظر سیاسی مداحان، مسئله گذشته است. مداحی که بیشتر شنیده یا دیده میشود، یا به قولی سلبریتی شدن مداحها با همین وجه سیاسی شدن آنها در ارتباط است. دوکوههی اندیمشک. جایی که حاج منصور هر جمعه شب، در بحبوحه جنگ و آتش، دعای کمیل میخواند. با گذشت زمان و پس از پایان جنگ، منصور ارضی یکی از پیشگامان ورود جنبههای سیاسی به مداحی شد. در این دوران گروهی با نام «نوسازی معنوی حزبالله» به رهبری ارضی و حسین اللهکرم شکل گرفت. ارضی معروفترین مداح ایران در دهه ۱۳۷۰ بود. اظهارات سیاسی حاج منصور، از طیف محمد خاتمی تا قالیباف را در بر میگیرد. حتی حاج منصور در پی انتقاد آیت الله مکارم شیرازی از وضعیت اجرای مداحی در کشور، علما را هم تهدید کرد: «اگر اعتراضات ادامه یابد، به مداحان میگویم که دیگر نخوانند».
سه: جنس انتقادات و اظهار نظر سیاسی و اجتماعی مداحان کاملا مشخصه خاصی را دارا است. رک و بی پروا حرف میزنند. از کلمات یا تشبیهات نامانوس و به دور از ادبیات سیاسی یا مذهبی برای شخصیتهای سیاسی استفاده میکنند. حاج منصور، هاشم آقاجری (استاد دانشگاهی که به خاطر اظهاراتش دچار مشکلات امنیتی شده بود) را «حرامزاده» خطاب میکند. قالیباف را «عمر بن سعد». حاج منصور در جایی معترضان به احمدینژاد را «لقمه حرام» دانست. اما مداحان به بی پروایی در کلامشان بسنده نکرده و دست به صدور حکم اعدام در مراسمهای مهم مذهبی برای شخصیتهای مهم سیاسی نیز زدهاند. پس از ایجاد زاویه بین حاج منصور و احمدینژاد، در ۱۹ رمضان سال ۹۰ برای اعدام مردمی مشایی جایزه تعیین کرد. حدادیان هم به شیوه استادش حاج منصور، مشایی را به «عورت» رئیس جمهور تشبیه کرد. حاج منصور این اواخر دیگر اظهار نظر سیاسی نمیکند. تهدید میکند. شخصیتی مهم در تاریخ جمهوری اسلامی ایران یعنی هاشمی رفسنجانی را بی پروا «اون یارو» خطاب میکند و به رئیس جمهور کشور نیز با همین ادبیات حمله میکند: «اون یارو آخرش در استخر مرد، این یارو هم آخرش در استخر میمیرد». حدادیان باز به سبک و سیاق استادش، با اشاره به امکان معرفی جعفر توفیقی به مجلس به عنوان وزیر علوم گفت: «به آقای روحانی تذکر میدهم که اگر افراد فتنهگر را معرفی نمایید دودش به چشم خودتان میرود».
این سبک و سیاق اظهار نظر سیاسی مداحان ریشه در چه فرهنگی از سیر مداحی در ایران دارد؟ ادبیات رک و بی پروا در برابر اشخاص مهم سیاسی کشور. همراه با تهدیدات مکرر. دلیل توجه رسانه به اظهار نظر مداحان چیست؟ شاید مداح در ذات خود و در نگاه عرفی، جایگاه معنوی و مهمی را در میان مردم داشته است. خبر فوت جهانبخش کرد زاده در سال پنجاه و شش برای مردم جنوب بسیار مهم بود. به قولی با شکوهترین مراسم تشیع جنازه بوشهر شد. به احترام «بخشو» بازار بوشهر را تعطیل میکنند. اما امروز چه چیزی در انتظار مداحان نشسته است؟
چشای قشنگ عباس خوابو از چشام گرفته!
همشهری بخشو، حسین علیزاده. درست مصادف با مرگ بخشو در سال پنجاه و شش قطعه حصار را میسازد. حصار به گفته خود علیزاده با الهام از سینه زنان و زنجیر زنان ساخته شده است. اما هشت سال بعد سنج حصار را کنار گذاشت و نی را یکه و تنها در سرزمین شور با هم آواهای غربیاش رها کرد. به سیاق گذشته، ترکیب و تلفیق کردند. حتی کویتیپور به جای «دارم امیدی از خدا؛ یک بار دیگر در برم آید نوجوانْ اکبر» را در زمان خودش امروزی کرد و برای «محمد جهانآرا» خواند. در خوزستان. برای خرمشهر. نوایی که در بوشهر توسط همان جهانبخش کردزاده شنیده شده بود. کویتیپور و صادق آهنگران آثار خوانده شده خود را در قالب ارکسترال بازخوانی کردند.
یک واقعه. انگار روایت حماسه تاریخی دیگر با ظاهر قدیمی کارساز نبود. فرم دو بیتیهای دشتستانی و «باز این چه شورش است» تکراری شده است. «عمه بابایم کجاست» زبان روز زیست بچه هیئتیها نبود. لختی زبان، پدیدهای که به کل فضای شعری را عوض کرده است. همان طور که استفاده از کلمات روزمره و جدید در شعر رواج پیدا کرد، در مداحی هم این امر به مرور مورد پسند قرار گرفت. همه چیز پا به پای مدرنیته و در خدمت تفاوت و خلاقیت. محتوای شعرها از صنایع و آرایههای ادبی، به تصویرسازیهای غلو شده و کلمات نامربوط به فرم دست و پا بسته مداحی رسوخ کرد. پایان شعر در مداحی و شروع ترانهسرایی در قالب موسیقی پاپ و فضاسازیهای نمایشی و صوتی مداحی. حتی در جایی تن به کلاژ و تلفیق ندادند و صرفا همان ترانههای مشهور و ریتمیک که خوانندههای پاپ میخوانند را اجرا کردهاند. درست همان چیزی که مخاطب امروزی از موسیقی و شعر و ترانه انتظار دارد در فرم مداحی پیاده میشود. روایتهای عاشورایی از سوم شخص به اول شخص تغییر میکند و بیشتر به زیست خودشان، از عبادت و زیارت امام حسین و زیست عاشورایی خودشان تغییر کرد. به همین طبع شعرهایی که دهان به دهان یا از ابیات و غزلهای صائب تبریزی و فروغی بسطامی برداشته میشد به میلیونها شعر و ترانه مداحی، تبدیل شد. ترانهای که صرفا از عشق شخصی اش به امام حسین و از حال و هوای زیارتش میخواند و صرفا از خاطراتش برای مخاطب تعریف میکند: «میباره بارون روی سر مجنون توی خیابون رویایی/ میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی». روایت کربلا در مداحی امروزی هیچ چیز جز روایت شخصی خودش را در برنمیگیرد. اما همه چیز برمیگردد به جوانی که در عزاداری عاشورا لباس مشکی آستین کوتاه به تن داشت.
مداح مولف، شعر را خودش میگوید. خودش به سلیقه خودش ضرب و ریتم مداحی را کمی بالاتر میبرد. زیرزمینیترین مد در شکل ظاهری، کلامی، موسیقی را در مداحی میگنجاند. ترانه را جای شعر میآورد. در ترانه دست شاعر بازتر و از کلمات محاوره و قافیههای سادهتر استفاده میکند: «سخن با یار گفتن با کنایه عالمی دارد/خوشا آن سگ که دور گردنش قلادهای دارد». مداح تنها دیگر یک هنرمند مذهبی نیست. شغل است. او نه قواعد زیبایی شناسی کلاسیک را رعایت میکند. نه رسالتش را. او یک شخص واحد است. مدام در تکاپوی جلب و جذب مخاطب بیشتر برای مداحیهای خود است. وابسته به جریان فکری، سیاسی است. مداح علیه مداح قرار میگیرد. مداحانی که در طول تاریخ عزاداریهای شیعه و پس از سخنرانی روحانیون مردم را میگریاندند، امروز قدرتی متوازن و یا حتی بیشتر از برخی روحانیون را دارا هستند.