"دیدارنیوز" به انتشار تحلیل «کاوه امیدی» با موضوع «شبه خانواده در گذر تاریخ» میپردازد؛
دیدارنیوز ـ
رسول شکوهی: سرگذشت شبه خانواده در تاریخ و تحولات آن، موضوعی است که باید به آن توجه کرد. برای بررسی موضوعی که امروز به صورت گسترده با آن مواجه هستیم، به نظر می رسد بیش و پیش از هر چیزی، آن را باید در دل تاریخ مورد بررسی قرار داد.
کاوه امیدی، جامعهشناس و مددکار اجتماعی در اولین نشست «شبه خانواده» با عنوان نگاهی به «بنیانهای نظری شبه خانواده» که توسط بنیاد توسعه آفرینش برتر و با همت دفتر مطالعات و پژوهشهای اجتماعی و سایت خبری تحلیلی دیدارنیوز برگزار شد به سخنرانی پرداخت و موضوع بحث خود را به «شبه خانواده در گذر تاریخ» اختصاص داد.
امیدی در مقدمه صحبتهای خود به سراغ این پرسش رفت که معمولا در اذهان ایجاد میشود. در ابتدای امر پرسیده میشود که چرا این کودکان در این وضعیت هستند؟ و در مرحله بعد پرسیده میشود که چرا جامعه ما این آسیب را دارد؟ در ادامه، این جامعهشناس وارد مفهوم خانواده شد. او خانواده را اولین واحد اجتماعی دانست که کودک در آن رشد میکند و تمام مواردی که به مقوله امنیت باز میگردد را فراهم میکند.
او با اشاره به حدیثی از پیامبر اسلام که دو نعمت همیشه مجهول است یکی سلامتی و دیگری امنیت، به بحث این کودکان پرداخت. این کودکان در این مورد در معرض خطر هستند و بر اساس گفتههای امیدی باید این دو مورد را دنبال کنیم. این مددکار اجتماعی به این نکته اشاره کرد که زمانی میتوان از خانواده خوب و سرپرست خوب صحبت کرد که امنیت، تامین شود. این امنیت هم شامل امنیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است که درون خانواده رشد میکند.
بعد از این مقدمه است که امیدی به سراغ بحثهای تاریخی میرود. او بحث شبه خانواده را از لحاظ تاریخی از زمان صفویه میداند. اولین پرورشگاهها در این دوره تاسیس میشود. البته امیدی به این نکته اشاره میکند که پرورشگاه با شبه خانواده متفاوت است و وقتی از شبه خانواده صحبت میکنیم دقیقا بحث خانواده را مطرح میکنیم. او در این باره میگوید: «مراکزی که تشکیل میشد، معمولاً مراکز دولتی بوده و زیر نظر خود دولت بوده و هزینه به عهده دولت بود. بچهها در آن پرورشگاه قرار میگرفتند و به صورت نوانخانههایی که در گذشته وجود داشته، تنها شکم آنها را سیر میکردند و هیچ بحث علمی و آموزشی و تربیتی و توانمندسازی و قادر سازی و باز توان کردن آنها وجود نداشت».
این مددکار اجتماعی به این مساله اشاره میکند که در مددکاری سه بخش وجود دارد. بخش اول و دوم بحث آموزش و اطلاع رسانی و آگاه سازی برای جامعه است و در بخش سوم پیشگیری قرار میگیرد. بخش اول و دوم همیشه مغفول مانده است و نمیتوان بدون این بخشها به سراغ بخشهای دیگر رفت.
او این مساله را به بحث شبه خانواده نیز بسط داد. امیدی در این باره گفت: «ما برای شبه خانواده باید یک بازتوانی روانی- اجتماعی داشته باشیم، چون کودکی که از خانواده جدا میشود ولو دارای بدترین پدر و مادر و بد سرپرست ترین باشد، روزی به سوی پدر و مادر خود باز خواهد گشت. اگر ما به صورت موقت او را از خانواده جدا میکنیم باید بتوانیم او را هنوز متوسل به خانواده اش بدانیم. به عبارت دیگر او را جدا نکنیم و او را به خانواده اش متصل کنیم. درست است که او را میآوریم و آموزش میدهیم، اما باید به او بگوییم که خانواده دارد و برود خانواده اش را ببیند».
او در ادامه صحبتهای خود به نسبت میان کودکان بیسرپرست و شبه خانواده پرداخت: «تعریف ما از کودکان بیسرپرست این بود که کودکانی هستند که به علل گوناگون از حمایت، مراقبت و نگهداری مؤثر توسط خانواده محروم شدهاند و امکان زندگی در محیط خانواده را ندارند. اما در شبه خانواده میبینیم اگرچه فعلاً از نعمت خانواده محروم هستند، اما در قالب یک خانواده زندگی میکنند و دقیقا آنها را مثل یک خانواده پرورش میدهند. این بچهها دقیقاً با هم مثل یک خانواده هستند. بحث خانه شبانه روزی یا شبه خانواده؛ نهادی اقامتی، زیستی و اجتماعی است که تحت سرپرستی و مراقبت اشخاصی مثل یک زن و شوهر و یا مربیان زن و مرد است».
کاوه امیدی در ادامه بحث تاریخی خود به زمان صفویه و قاجاریه اشاره میکند که شهرداریها این مسئولیت را بر عهده داشتند و باز هم از جانب نهادهای دولتی، وظیفه نگهداری را انجام میدادند و امور فرهنگی مطرح نبوده است. در دوره پهلوی، شبه خانواده در قالب پرورشگاهها ذیل نهادی شبیه به سازمان بهزیستی شکل میگیرد و این بار در کنار نگهداری، آموزشهایی در جهت توانمندسازی کودکان نیز انجام میشود. او به سراغ بعد از انقلاب نیز میرود و در این باره میگوید: «بعد از انقلاب که مراکز خدمات اجتماعی به بهزیستی تبدیل میشود، در بهزیستی و در کمیته امداد باز این روند طی میشود. بعد از انقلاب اسلامی، در ایران بحث دینی و بحث فرهنگی- اجتماعی را پررنگتر از دورههای قبل میبینیم. دورههای کار آفرینی و بحث توانمندسازی و بازتوانی و قادرسازی افراد نیز وجود دارد. حال خیریهها در این بین چه کردند؟ خیریهها به صورت خصوصی و وابسته به دولت، کمکهایی را گرفتند و سرپرستی بچهها را عهده دار شدند». در سطح جهانی نیز بعد از قرون ۱۴ و ۱۵ است که بحثهای اجتماعی شکل میگیرد و کلیساها وظیفه نگهداری و برخی امور دینی را عهده دار بودند.
این جامعهشناس علاوه بر بحثهای تاریخی، گریزی هم به مباحث نظری در این موضوع میزند. او دو نظریه را مرتبط با حوزه کودکان بیسرپرست عنوان میکند: «اول نظریههایی که عمدتاً به سبب شناسی بیسرپرستی از قبیل بررسی محیطهای خانوادگی و نابرابریهای اجتماعی و فقر طبقاتی و علتهای عمده اختلالات و ناهنجاریها پرداخته است و نظریه بعدی پیامدها و آثار نتایج بیسرپرستی در کودکان است. در این بحث به عدم مهارتهای زناشویی، مهارتهای فرزند پروری و مهارتهای ارتباطی اجتماعی که بین اجتماع کوچک خانواده وجود دارد میپردازند».
او بر توان و استعداد کودکان بیسرپرست نیز تاکید داشت که با رشد آنها میتوان در آینده آنها را سفیر چنین اقداماتی کرد. امیدی این مساله را نوعی از مشارکت میداند اما مشارکت را در این سطح خلاصه نمیکند و به بخشهای دیگر نیز اشاره دارد: «مشارکت شرکای اجتماعی چند شکل دارد؛ یک سری شرکا میتوانند از نظر علمی کمک کنند. یک سری شرکا میتواند از نظر آموزشی کمک کنند و یک سری شرکا میتوانند از نظر توانمندسازی افراد کمک کنند. یک سری میتوانند روی تاب آوریها کار کند».
او در بخشی از صحبتهای خود به اهمیت آموزش مهارتهای زندگی در شبه خانواده به مانند خانواده نیز تاکید داشت، مباحثی مانند از خود گذشتگی و مسئولیت پذیری، کار گروهی و هویت یابی و ... . او همچنین به کارکردی که پدر و مادر در خانوادهها دارد اشاره کرد که اگر در شبه خانوادهها آن کارکرد بازتولید شود میتواند راهگشای بسیاری از مسائل در زندگی باشد.
امیدی کارکردهای شبه خانواده را هم بر اساس دیدگاههای «آگ برن» ذکر کرد: «آگ برن میگوید که هفت کارکرد برای خانواده داریم؛ ۱- تولید کالای اقتصادی و خدماتی؛ این تولید در شبه خانواده هم صورت میگیرد. ۲- تعیین پایگاه اجتماعی برای فرزندان؛ پایگاههای اجتماعی بچهها مشخص شده که هر کدام در چه پایگاه اجتماعی قرار گرفتهاند و در چه سطحی هستند. ۳-آموزش؛ آموزش این بچهها مد نظر است و انجام میشود. ۴- آموزش مذهب به کودکان؛ که در اینجا هم وجود دارد ۵- تولید نسل؛ افرادی که از بدو تاسیس شبه خانواده حضور داشتهاند الان به سن ازدواج رسیدهاند و خودشان با خانوادهای که تشکیل دادند با همین خانواده وارد همین شبه خانواده میشوند و خدماتی که باید را ارائه میدهند. ۶- حمایت؛ خود آنها هر کدام در پایگاه اجتماعی که قرار گرفتند همان نقش را در این جا با پایگاهی که دارند برای بچههایی که الان دارند ایفا میکنند. ۷- عطوفت و محبت و روابط اجتماعی خانواده؛ در شبه خانواده هم میبینیم که دقیقاً مثل یک خانواده اداره میشود. هیچ احساسی مبنی بر این که من در خانواده نیستم وجود ندارد. مواردی که گفتیم ممکن است در برخی شبه خانوادهها نباشد، اما در چیزی که بررسی کردم تا الان وجود داشته است».