
در فضای پساماشه، امکان ازسرگیری جنگ ایران و اسرائیل یک سناریوی محتمل محسوب میشود. افزایش هزینه درگیری برای دشمن و حفظ برتری در محیط پیرامونی، یک فرایند منسجم است که هزینههای برخورد با ایران را به شدت افزایش میدهد.
دیدارنیوز: اجرای اسنپبک و بازگشت قطعنامههای شورای امنیت اتفاقی ویژه پیرامون پرونده اتمی ایران است. تروئیکای اروپایی در سایه جنگ ۱۲ روزه و رفتار تخاصمآمیز در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به دنبال افزایش «فشار سخت» علیه ایران است. اروپا ضمن تلاش برای بازتعریف هویت دیپلماسی در عرصه روابط بینالملل تلاش میکند روابط به شدت ملتهب «فراآتلانتیک» را ترمیم کند؛ آنها میخواهند دل «دونالد ترامپ» را به چنگ بیاورند.
نکته حیاتی برای طرف مقابل این است که ایران مقصر تخریب دیپلماسی جلوه داده شود. رفتار ایران در دوره حیات برجام فراتر از تعهدات بوده؛ این در شرایطی است که طرفهای غربی به هیچ کدام از تعهدات خود عمل نکردند. آلمان، بریتانیا و فرانسه، حسن نیت ایران را با حسن نیت پاسخ ندادهاند. واقعیت این است که درباره روابط بینالملل صحبت میکنیم و منافع ملی رویکردها را تعریف میکند. در قلب رفتار تخاصمآمیز غرب و مشخصا «دونالد ترامپ» به وضوح تلاش برای شکست اراده ایران قابل مشاهده است. درک ذهنیت و الگوریتم رفتاری غرب و مشخصا «مرد دیوانه» ترامپ به ما کمک میکند «الزامات در فضای پساماشه» را به روشی هوشمند تدوین و اجرائی کنیم.
پساماشه و نکته بنیادین
نکته بنیادین در فضای پیشرو این است که باید درک کنیم که دیپلماسی یک سازوکار برای مطالبهگری و رسیدن به نقطه مطلوب است. ترک میز دیپلماسی و مذاکره یا نادیدهگرفتن هنجارهای روابط بینالملل به منزله ایجاد فضای تنفس و فضاسازی برای اسرائیل علیه ایران است. در عین حال، ارسال سیگنال ضعف و پذیرش «دیکته» طرف مقابل هم منجر به تخریب پرستیژ قدرت و ایجاد تهدیدهای جدید علیه منافع ملی خواهد شد. نباید فراموش کنیم که «حق غنی سازی» یک مؤلفه بنیادین در قدرت راهبردی ایران است. در فضای پساماشه ایران باید با حفظ و ارتقای ظرفیتهای فنی خود (سطح غنیسازی و ذخایر)، به عنوان یک قدرت در آستانه هستهای باقی بماند. در چارچوب رفتاری رئالیسم، ابهام هستهای نوعی توازن وحشت را تحمیل میکند که بر اساس آن، دشمن قبل از هر حملهای باید ریسک تبدیلشدن ایران به یک قدرت هستهای عملیاتی را به حساب آورد. در عین حال هزینههای «برخورد تن به تن» با ایران یک وضعیت ویژه برای آمریکا محاسبه میشود.
نبرد مشروعیت و عدم مشروعیت
فعالشدن مکانیسم ماشه به طرفهای غربی این فرصت را میدهد که اعلام کنند برنامه هستهای ایران دیگر هیچ مشروعیتی در چارچوب قطعنامههای شورای امنیت ندارد. هدف این است که ایران به عنوان یک «یاغی» در نظام بینالملل معرفی شود تا هرگونه اقدام علیه آن (از تحریم تا حمله) توجیه شود.
در عین حال، افزایش سطح رایزنیهای دیپلماتیک با طرف غربی و ایفای نقش جدی در فضای چندجانبهگرایی مورد توجه قرار خواهد گرفت. رژیم صهیونیستی یک هدف مشخص را دنبال میکند؛ انزوای کامل دیپلماتیک ایران و مانور روی فصل هفتم منشور ملل متحد توسط تلآویو دنبال میشود.
حفظ پنجره دیپلماسی از سمت ایران یک الزام در «جنگ دیپلماتیک» است. تجربه بیاعتنایی به هنجارهای دیپلماتیک یک واقعیت تلخ برای تهران است. مشروعیتزدایی از رفتار غرب به عنوان یک «آفند دیپلماتیک» باید مورد توجه قرار بگیرد. جنگ روایتها برای اقناع در داخل و خارج از ایران در افکار عمومی یک زمین نبرد متفاوت است.
نباید فراموش کنیم که ابهام هستهای ظرافتهای ویژهای دارد. عدم همکاری قطعی ایران با آژانس یا خروج از NPT به دشمنان این بهانه را میدهد که ایران در حال حرکت به سمت ساخت سلاح است؛ البته باید با آژانس از موضع قدرت تعامل شود. رفتار مشروط در فضای تبادل بستههای پیشنهادی امکان چانهزنی بالاتر را در اختیار تهران قرار میدهد. صدور قطعنامههای سختتر و ارائه یک پرونده امنیتی از ایران به شورای امنیت، برای فراهمکردن زمینههای اقدام سختتر یک توطئه ویژه است. تعمیق همکاریهای استراتژیک با قدرتهای شرقی مانند چین و روسیه (بهویژه در حوزههای انرژی، نظامی و فناوری)، همچنین، فعالسازی بیشتر «دیپلماسی همسایگی» برای کاهش تنشهای منطقهای. در نظام چندقطبی، وابستگی به یک قطب ضعیفکننده است. بالانس، قدرت چانهزنی ایران را در برابر آمریکا و اروپا افزایش میدهد و به ایران ابزاری برای دورزدن تحریمها میدهد.
نیاز به تشدید بازدارندگی
در فضای پساماشه، امکان ازسرگیری جنگ ایران و اسرائیل یک سناریوی محتمل محسوب میشود. افزایش هزینه درگیری برای دشمن و حفظ برتری در محیط پیرامونی، یک فرایند منسجم است که هزینههای برخورد با ایران را به شدت افزایش میدهد. با توجه به تهدیدات رژیم صهیونیستی و آمریکا، بازدارندگی متعارف قوی ضروری است. نبرد در منطقه خاکستری، فشار را از داخل ایران به محیط پیرامونی منتقل میکند و مانع از شکلگیری یک فضای تنفس تهاجمی علیه ایران میشود. به موازات توجه به قدرت سخت، نمیتوان از قدرت نرم به شکل مؤلفه بنیادین «امنیت درونزا» بیتفاوت عبور کرد. فراموش نکنیم که در جریان جنگ ۱۲ روزه، تلآویو روی گسلهای اجتماعی و قومیتی حساب ویژهای کرده بود، اما در نهایت با خطای محاسباتی مواجه شد. اتاق فکر دشمن همچنان در حال تشدید فضای روانی پساماشه است تا سطح نارضایتی را در جامعه افزایش دهد. تسویهحسابهای سیاسی و ایجاد اخلال در «اتحاد مقدس» افکار عمومی را در اختیار پروپاگاندای دشمن قرار میدهد.
ارسال پارازیتهای داخلی بر سیگنالهای رسمی تهران، یکی از نقاط آسیبپذیر ایران است. دشمن از این پارازیتها برای دامنزدن به اختلافات داخلی و ایجاد تردید در مورد انسجام سیاست خارجی ایران استفاده میکند. تضعیف اراده جمعی و ایجاد بیثباتی در تصمیمگیریهای استراتژیک ایران یک مطلوبیت ویژه برای دشمن است. پارازیتهای داخلی در عین حال به عنوان «جزئیات ویژه» در تصویرسازی مخرب علیه ایران مورد استفاده قرار میگیرد.
فرصت پنهان در ماشه
اسنپبک آنچنان که فضای روانی القا میکند، خوفانگیز نیست، اما پذیرش واقعیت و اعمال متوازن الزامات این امکان را به ایران میدهد که از یک تهدید بزرگ، یک فرصت ویژه خلق کند. فعالسازی مکانیسم ماشه بیش از آنکه اثرات اقتصادی فوری داشته باشد (چراکه تحریمهای اصلی آمریکا از قبل برقرار بودند)، یک جنگ روانی و تبلیغاتی بزرگ علیه ایران است تا از طریق ایجاد ترس و نارضایتی در جامعه، به اهداف سیاسی خود برسد.
غلبه بر فشار روانی به تهران این امکان را میدهد که تصمیمگیری استراتژیک خود را از توهم «گشایش فوری» و مذاکرات بینتیجه غربی رها سازد. شکستن این توهم، به ایران کمک میکند تا با وضوح بیشتری بر دکترین بالانس و روابط پایدار با شرق تمرکز کند.
مواجهه غرب با «تابآوری سخت» ایران و افزایش ابهام هستهای ممکن است به سمت نرمش حرکت کند. عنصر زمان در فضای پیشرو همانند یک شمشیر دولبه است که احتمال مذاکره موفق را افزایش میدهد.