
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و فعال سیاسی در یادداشتی با عنوان «مدعیان عقل و پیروان جهل!» نوشت: چرا برخی از کسانی که خود را عقلیمسلک، علمگرا و سکولار معرفی میکنند، از قرآن و سیره پیامبر اسلام درست همان برداشتی را دارند که خشنترین و وحشیترین گروههای مدعی اسلامگرایی از اسلام ارائه میکنند؟
دیدارنیوز _ احمد زیدآبادی:
چرا برخی از کسانی که خود را عقلیمسلک، علمگرا و سکولار معرفی میکنند، از قرآن و سیره پیامبر اسلام درست همان برداشتی را دارند که خشنترین و وحشیترین گروههای مدعی اسلامگرایی از اسلام ارائه میکنند؟
برای نمونه، چرا فردی مثل جلال ایجادی که مثلاً خود را "عقلگرا" مینامد، درک و فهمش از متون اسلامی عیناً مثل گروههایی مانند داعش و القاعده و طالبان و همتایان شیعی آنان است؟
چرا افرادی مانند او در فهم متون اسلامی، برای شناختِ دینی چهرههایی، چون محمد اقبال و عبدالرحمن کواکبی و سید محمود طالقانی و یا حتی میرزای نائینی و آخوند خراسانی و شیخ حسینعلی منتظری جایی باقی نمیگذارند و درست مثل داعشیها، قرائت خشونتآمیز و انسانستیز خود را از میراث پیامبر اسلام، مطلق میکنند؟
دلیلش به نظرم دو چیز است. اول اینکه این قبیل افراد که جمعی از آنان خود را حامی "شاهزاده" رضا پهلوی هم معرفی میکنند، هیچ آشنایی عمیق و حتی متعارفی با مفهوم عقل و علم و سکولاریسم ندارند و این مفاهیم را تنها به صورت ابزاری برای پنهان کردن بیبضاعتی معرفتشناسی خود به کار میگیرند!
همین جناب جلال ایجادی اگر توانست به جای اهانتهای مشمئزکننده دائمی خود به پیامبر اسلام در یک یادداشت "عقل" را تعریف و تبیین کند، من حرف خود را در مورد او پس میگیرم!
مسئله دوم، اما روانشناختی است. آدمهایی که مختصات روانشناسانه همسانی دارند، سوای از اینکه مادیمشرب یا مذهبی یا سوسیالیست یا کاپیتالیست باشند، نهایتاً به گفتار و رفتاری کم و بیش مشابه هم میرسند!
چندی پیش به یکی دو کانال تلویزیونی ماهوارهای برخوردم که به زعم خود، مبلغ مسیحیت بود و محبت و نجات از طریق عیسی مسیح را تبلیغ میکرد! مجری برنامه، اما بعد از کلی صحبت از لزوم مهربانی و محبت، اشارهای به پیامبر اسلام کرد و دهانش را به سخیفترین و زشتترین اهانتها نسبت به ساحت محمد آلوده ساخت!
البته این کثافتکاریها غباری بر دامن محمد نمینشاند، اما مدعیان دروغین عقل و علم و سکولاریزم و همینطور محبت و مهربانی را مفتضح و رسوا میکند!
درود ما بر محمد تا ابدالآباد که خداوند فهم جهان هستی از دریچهٔ توحید وجود را از طریق او به انسان آموخت، فهمی که جهانبینیهای شرکآلود را منسوخ کرد و زمینهای برای ختم و پایان عصر نبوت بر روی کرهٔ خاکی شد.