
محمد علی اسلامی ندوشن در سوم شهریور ۱۳۰۳ در روستای ندوشن یزد به دنیا آمده بود. امید جهانشاهی در یادداشت خود به این مناسبت از او یاد کرده است و به درسهایی از آثار او پرداخته است.
دیدارنیوزـ امید جهانشاهی: محمدعلی اسلامی ندوشن یکی از شخصیتهای بزرگ فرهنگی معاصر این سرزمین است که تعدد و تنوع آثارش در حوزههای مختلفی ادبی، فرهنگی و تاریخی ایران به روشنی نشان دهنده جایگاه فرهنگیاش و عشق او به این خاک است: کتابهایی، چون «ایران را از یاد نبریم»، «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» و «ایران و تنهائیش» دغدغههای او نسبت به ایران هستند؛ «ایران و یونان در بستر باستان» پژوهشی در تاریخ است و «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» پژوهشی در شاهنامه به شمار میرود. «گناه» و «چشمه» شعرهای منتشر شده اویند و «افسانه و افسون» و «پنجرههای بسته» داستانهایش و «ابر زمانه و ابرزلف» نمایشنامه. در سفرنامه هم دستی داشت که از آن جمله میتوان به «در کشور شوراها» و «کارنامه چین» اشاره کرد و البته «روزها» که خاطرات خواندنی از خواستگاهش است با نثری خواستنی: روان و شیرین.
در این مجموعه آثار که شامل بیش از ۵۰ کتاب تالیف و ترجمه و صدها یادداشت و مقاله علمی است، نکتهها و درسهای زیادی نهفته است، اما از این میان و به بهانه سالروز تولدش به چهار نکته اشاره میکنم.
۱ ـ ایران به مثابه فرهنگ: محمد علی اسلامی ندوشن ایرانگرا بود، اما ایرانگرایی او تکیهگاهی فرهنگی داشت. برای او معنا و سرشت و شکوه این خاک ریشه در فرهنگ و معنای فرهنگی آن داشت. برای او فرهنگ پذیرا و متنوع ایرانی دریچهای برای فهم ایران بود. فرهنگ ایرانی فرهنگی بزرگ و رنگارنگ از آیینهای خوان و خوراک و پوشاک و رسمها و رقصهای متنوع اقوام اصیل ایرانی بوده است.
ایران دوستی او مبتنی بر یک شور غرورآفرین نیست بلکه بر مبنای فهم یک فرهنگ است که بر پایه مدارا و مروت و اعتدال در درازنای تاریخ ماندگار مانده است. به تعبیر دکتر اصغر دادبه، استاد ادبیات دانشگاه تهران، «نگاه ندوشن به ایران معتدل بود» و معتقد بود «باید با عقلانیت و اعتدال به میهن نگاه کرد.»
۲ ـ زبان فارسی؛ رمز یکپارچگی و پایایی فرهنگ ایرانی: از نگاه او راز مانایی این سرزمین زبان فارسی بوده است. فرهنگ از طریق زبان فارسی در درازنای زمان همچون رودی عبور کرده و به ما رسیده است. دکتر اسلامی ندوشن در مقاله «فارسی افزونتر از یک زبان» مینویسد:
«بنا به یک اصل کلی، زبان وسیله بیان مقصود و تفهیم و تفهم است؛ ولی زبان فارسی نقشی افزونتر از این ایفا کرده است:
۱ـ وسیله یکپارچگی سرزمینی بوده است که تحت نام ایران، و یا در قلمرو فرهنگی ایران، قرار داشته است.
۲ـ موجب شده است که این کشور واجد شخصیت متمایزی بماند و در سایر کشورهای فتح شده اسلامی مستحیل نگردد.
۳ـ، چون هنرهای دیگر از نوع موسیقی و نقاشی در دوران بعد از اسلام ممنوع یا محدود شناخته میشده است، فارسی از طریق شعر یا نثر شاعرانه، وظیفه و نقش آنها را هم بر عهده گرفته است.
۴ـ سرنوشت ایران را به عنوان یک واحد مستقل فرهنگی، وابسته به سرنوشت خود کرده است.
۵ـ افت و انحطاط زبان فارسی، تا حدی مبیّن افت و انحطاط فرهنگی و اجتماعی ایران شناخته میشده است.»
۳ ـ ایران هویت و تاریخ دو پاره و منقطع ندارد: با انگیزههای ایدئولوژیک و سیاسی همواره دو گروه متقابل کوشیدهاند ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام را همچون دو پاره مجزا و در برابر هم القا کنند. از یک سو، گروهی برآنند که هر چه مایه مباهات و فخر است در ایران قبل از اسلام است. آنها دلایلی که باعث شد حکومت ساسانیان به تدریج رو به افول برود و تضعیف شود را نادیده میگیرند و معتقدند حمله اعراب جز نابودی و ویرانی هیچ نداشت و تنها ایران قبل از اسلام را ایران راستین میشناسانند. بر خلاف این باستانگرایان، گروهی دیگر تنها ایران پس از اسلام را به رسمیت میشناسند و تداومها و تشابههای دوران قبل و بعد از اسلام را در هنر و فرهنگ ندیده میگیرند و نمادها و نشانههای قبل از اسلام را مذموم و منفی میشمارند.
نگاه و دیدگاه اسلامی ندوشن، اما در تضاد با هر دو نگاه فوق است. او ایران را یک کل یکپارچه و جامع میدید. در کتاب «سرو سایه فکن» تصریح کرده است: «ایران کشوری بوده که در دوران پیش از اسلام تاریخ خاصی داشته، کشور نیرومند با ثبات سیاسی که هر کدام از سلسلهها در آن چند قرن حکومت کردهاند، به نظرم بعد از اسلام امپراطوری سیاسی قبل از اسلام به امپراطوری فرهنگی تبدیل شد، دوران بعد از اسلام دستاوردهای خود را داشت و فرهنگ اوضاع واحوالش تغییر کرد؛ اما باید بدانیم ایران دو بدنه دارد؛ یکی قبل از اسلام و یکی بعد از اسلام، اما این دو بدنه از هم جدا نیستند؛ بلکه به هم وصل هستند و یکی بدون دیگری معنایی ندارد.»
در واقع، او ایران پیش از اسلام و پس از اسلام را دو پاره جدا و کاملا بیربط از هم نمیشناسد و هیچکدام را با روایتی خاص از دیگری حذف نمیکند و در تضاد و تقابل با هم نمینشاند. برای مثال این مساجد جامع باشکوه و خیرهکننده را امری اسلامی و غیر ایرانی نمیبیند. چراکه همان معماران ایرانی که قبل از اسلام، آتشگاههای ساسانی را با گنبدهایی بلند میساختند، همین نوع معماری را بعد از اسلام در ساخت مساجد جامع ادامه دادند که نمونهاش در دیگر کشورهای اسلامی نیست مثل مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع ارومیه، مسجد جامع عتیق قزوین و ...
۴ ـ امیدوار به آینده ایران
محمد علی اسلامی ندوشن با عشق به ایران نوشت و با امید به سربلندی ایران زیست. این عشق و امید انگیزه پرکاری او بود. در یادداشت «توجه به عمق ایران» در روزنامه اطلاعات نوشت: «من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که در خور فرهنگ تمدن اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.»
به امید آن روز. روح استاد اسلامی ندوشن شاد.